پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

درنگی انتقادی در روایت شیعه و محب

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتنِ هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت آنها را پذیزفت و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت

این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312-314) آمده و از آنجا به کتابهای احتجاج، البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است.

تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک به تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1، ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر همۀ کتاب سایه افکنده است؛ نویسنده، روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، به شکل مُسند، در منبع دیگری نیز نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

 

بررسی اعتبار محتوایی این روایت

با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای آن که آنها باوری دقیق و عمیق به یک آموزه نداشتند و یا در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر اشتباه می‌کردند؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

 

اشکالی دیگر  به محتوای این روایت

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم).

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی، ج2، ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی، ج15، ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق، ج9، ص67).

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع، ج1، ص187).

 

جمع‌بندی

نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی گویندگان و نویسندگان با استناد به این روایتِ نامعتبر، ناجوانمردانه و به ناحق، به شیعیان تلقین می‌کنند که خود را شیعه ندانند.
 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

در سوگ آقای فاطمی‌نیا و شرح یک روایت

امام صادق(ع) فرمود: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ (کافی، ج1، ص38).


منظور از فقیه، دانشمند دینی، یعنی آگاهِ به تفسیر قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) و در یک کلمه، دین‌شناس است (ر.ک به توبه:122).
ثُلمة، به شکستی که در لبه و نیز به شکافی که در میان چیزی، رخ می‌دهد گفته می‌شود (ر.ک به معجم مقاییس، بن ثلم).
مراد از اسلام در این روایت، جامعۀ اسلامی است؛ چرا که اسلام به معنای مجموعه آموزه‌‌‌ها، نه از افراد تشکیل شده و نه قائم به فرد است؛ بنابراین با وفات یک نفر، حتی پیامبر(ص)، دین اسلام، دچار کاستی نمی‌شود.

بر این پایه، معنای روایت یاد شده این است: هنگامی که انسانی با ایمان و دین‌شناس، از دنیا می‌رود؛ جای او در جامعۀ اسلامی، به‌گونه‌ای تهی می‌شود که هیچ کس و چیز دیگری نمی‌تواند آن را پُر کند.

 

مرحوم ملا صالح (شرح الکافی، ج2، ص101) و نیز مرحوم مصطفوی (ترجمه و شرح کافی، ج1، ص46) کوتاه و ارزشمند در شرح این روایت، نوشته‌اند با این وجود، به نظر می‌رسد پیام روایت این باشد:

دین‌شناسی که دین را باور دارد و در میان مردم هست و دیگران را از دانش و صحبت خود، بهره می‌رساند و با این کار، باورها و رفتارهای آنها را درست و استوار می‌سازد؛ هنگامی که از میان آن مردم می‌رود جای او برای همیشه خالی می‌ماند. بله؛ دیگرانی می‌آیند و بر آن جایگاه می‌نشینند و دین خدا تعطیل و معطل نمی‌ماند؛ ولی آن محفل و مجلس، برای همیشه برچیده و به یادها سپرده می‌شود.

 

در همین چند سال گذشته بنده محضر برخی از این دانشمندانِ باورمندِ مردمی را درک کردم و به چشم دیدم که پس از رحلت ایشان، مجلس و لطف صحبت‌شان نیز با آنها رفت و با یادها پیوست؛ مانند آقایان حق‌شناس و خوشوقت که رحمت خدا بر آنها باد.
مرحوم آقای سید عبدالله فاطمی‌نیا نیز یکی از این دانشمندان دین‌باور بود که مردم بسیاری از دانش و سخن تآثیرگذار او بهره بردند و اکنون با رفتنش به آن سرای جاودان، جای او برای همیشه، خالی خواهد ماند و این بی‌تردید، خسارتی برای ما مردم مسلمان (جامعۀ اسلامی) است. رحمت و رضوان الهی تا ابدا بر او باد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

رنجاندن همسر، مانع قبولی هر عبادتی

پیامبر(ص) فرمود:

هر زن که با زبان خود، شوهرش را بیازارد، اگر چه روزها را روزه بگیرد و شب‏ها را عبادت کند و بنده‌‏ها آزاد سازد و اسبان تیزتگ، در راه خدا تجهیز کند؛ خدا، از او هیچ توبه و فدیه‏ و عمل نیکى را نمی‌پذیرد و او از نخستین کسانى است که وارد آتش می‌شوند؛ مگر آن که شوهرش را راضى کند؛ همچنین، اگر مرد به زنش ستم کند.

 

أیما امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا، لَمْ یقْبَلِ اللهُ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِیهُ، وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَیلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِیادِ الْخَیلِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَ کَانَتْ فِی أَوَّلِ مَنْ یرِدُ النَّارَ، وَ کَذَلِکَ‏ الرَّجُلُ إِذَا کَانَ لَهَا ظَالِماً. (من لایحضره الفقیه، ج4، ص14)

 

از این روایت دانسته می‌شود:
1. نارضایتی همسر؛ چه مرد از زن و چه زن از مرد، جلوی قبولی هر عبادتی که انسان به آن دست بزند؛ حتی نماز واجب را می‌گیرد؛ یعنی آن را بسیار کم‌ارزش می‌کند.


2. منظور از نارضایتی در این روایت، ناراحتی و دلخوری همسر، از ستم شریک زندگی‌اش در حق اوست. گاه او ستمی نکرده ولی این به دلایلی ابراز نارضایتی می‌کند. بنابراین  اگر ستمی در کار نبود و همسر، بی‌جهت و از سربهانه‌گیری، اوقات تلخی کرد و خود را ناراضی نشان داد؛ چنین حالتی از موضوع روایت بیرون است؛ یعنی این نوع نارضایتی، مانع قبولی عبادت نیست.


3. هر گونه ستم به همسر که موجب رنجش او شود؛ هر گونه عبادت و کار نیک انسان را از درجۀ قبول می‌اندازد.


4. راضی‌‌کردن همسر، با دلجویی و گرفتن حلالیت از او، شدنی است.

 

گفتنی است: در راضی‌کردن و یا راضی نگه‌داشتن همسر و یا هر کس دیگر، نباید دست به کار حرامی بزنیم. گاه، آن دیگری؛ رضایت خود را مشروط به انجام گناهی از سوی ما می‌کند؛ مانند: قطع رابطه با مادر. در چنین مواقعی، ما حق نداریم رضایت مخلوق را با خشم خدا، به دست آوریم. یا باید از راه حلال این کار را انجام دهیم یا به نارضایتی او اهمیت ندهیم.

 

پیامبر(ص) فرمود:
رضایت مردم را با نارضایتی خدا، به دست نیاورید.
لَا تَطْلُبَ سَخَطَ الْخَالِقِ بِرِضَا الْمَخْلُوق‏ (خصال، ص543).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

شرح یک روایت تفسیری، درباره سبک زندگی اسلامی

امام رضا(ع) فرمود: خدای متعال به سه چیز، به شکلِ با هم، فرمان داده است: 


1. به نماز و زکات، دستور داده است (أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ)؛ پس هر که نماز بگزارد؛ ولی زکات ندهد، نمازش قبول نمی‌‏شود. 
2. به سپاسگزارى از خدا و پدر و مادر فرمان داده است (وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ... أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ)؛ پس هر که سپاسگزار پدر و مادرش نباشد؛ خدا را هم سپاس نگفته است. 
3. به پروا از خدا و پیوند با خویشان، فرمان داده است (اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ)؛ پس هر که با خویشانش، پیوند نداشته باشد، از خدا هم پروا ندارد.

 

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ (خصال ج1 ص156).

 

می‌گویم:


1. زکات در فرهنگ قرآن و روایات، به معنای هرگونه دادن مال در راه خدا به نیازمندگان و گرفتاران جامعه است. گرفتن زکات به معنای مصطلح آن، نیازمند قرینه است و چون اینجا چنین قرینه‌ای وجود ندارد؛ منظور از زکات، همان کمک مالی به نیازمندان است.

 

2. از روایت دانسته می‌شود: خدا نمازی را که با دستگیری از افتادگان جامعه همراه نباشد، قبول نمی‌کند.

 

3. قبول، غیر از صحیح است. نماز صحیح، نمازی است که طبق دستور شرع (رساله احکام) خوانده می‌شود و انسان را از عذاب بی‌نمازی می‌رهاند؛ ولی قبول، آن ارزشی است که نمازخوانده‌شده دارد. بر پایۀ این روایت، نمازِ بی‌کمک، نمازی صحیح؛ ولی کم‌ارزش است.

 

4. همان‌گونه که شکر خدای متعال هم به دل است، هم به زبان و هم به عمل (کافی، ج2، ص95، روایات 9 و 10)؛ همین رفتار را با پدر و مادر نیز باید داشت؛ از صمیم قلب و با گفتن و در عمل، نشان دهیم که قدردان زحمات آنها هستیم و سپاسگزار آنها. اگر کسی چنین نکرد؛ شکر خدا را هم به‌جا نیاورده است. کسی که شکر خدا نکند؛ مرتکب کفران نعمت شده است (ر.ک به کافی ج2 ص390). او یادش باشد که عذاب الهی، سهمگین است وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ.

 

5. برخی، با هدف رعایت تقوای بیشتر و رسیدن به معنویت بالاتر، با ارحام (بستگان نزدیک) خود رفت و آمد نمی‌کنند تا مبادا شبهه‌ناکی بخورند و ببینند و بشنود؛ خلاصه پیش خدا بسیار عزیز شوند؛ ولی این پنداری بیش نیست؛ چون این کار اگر به بریدن پیوند با ارحام بیانجامد؛ عینِ نافرمانی خدا است (نساء:1). روایت بالا هم می‌فرماید: با این کار، آن تقوایی که گمان می‌کنند دارند توهمی بیش نیست؛ یعنی خسارت محض.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ روایت بزرگداشت نهم ربیع یا همان رفع القلم

مرحوم مجلسی روایتِ درازدامنی را در بزرگداشت روز نهم ربیع‌الاول، از کتاب زوائد الفوائد فرزند ابن طاوس آورده که از ظاهرش پیداست اصل روایت را احمدبن‌اسحاق از امام هادی نقل کرده است (بحار، 95/351، نیز 31/120).

این روایت، مهم‌ترین دستاویز کسانی است که جشن‌های «خاص» نهم ربیع را برپا می‌کنند و با استناد به عبارت «یومُ رَفعِ القلم‏» که در آن آمده است، به قصد قربت(!) دست به هر نامشروع زشتی می‌زنند یا بر زبان جاری می‌کنند و بر آن اصرار نیز دارند.

اما این روایت، بر پایۀ تحقیق انجام شده روایتی ساختگی (جعلی) است که ازمنابع فرقۀ نُصَیریّه (غُلات) به منابع امامیه راه یافته است.

بنگرید به «سرنوشت یک روایت ساختگی درباره نُه ربیع»، دکتر حسن انصاری.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ چیستی تقوا و چرایی عبادات

تقوا یعنی جعل الوقایة؛ قراردادن حفاظ (مقاییس ج6 ص131).

 

قرآن می‌فرماید اثر مهم عبادات تقواست (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتّقون؛ بقره:21) یعنی حفاظی می‌شوند میان ما و گناهان؛ به تعبیر دیگر: عبادات، اگر به درستی انجام شوند ما را از آلوده‌شدن به گناهان باز می‌دارند. چند نمونه را خود قرآن بیان کرده است: إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر (عنکبوت:45) یا کُتِبَ علیکم الصیام ... لعلکم تتّقون (بقره:183).

 

در جهان دیگر که حقایق، نمایان می‌شوند؛ همین اثرِ بازدارندگیِ عبادات، به شکل آن‌جهانی، رخ می‌نماید. اینگونه که باطن عبادات، ما را از باطن گناه که آتش دوزخ است حفظ می‌کند. پیامبر(ص) فرمود: الصَّوم جُنّةٌ مِنَ النّار (کافی ج4 ص62)؛ روزه، سپرى در برابر آتش دوزخ است. دلبستگی به اهل‌بیت(ع) نیز اینگونه است. امام رضا(ع) از پدرانش، از پیامبر(ص) نقل کرد: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى آمِناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ (عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج2 ص58)؛ هر کس ما اهل‌بیت را دوست بدارد، خداوند متعال، در روز قیامت، او را در امن و امان، محشور می‌کند. 

 

کوتاه سخن: اگر دوستی اهل‌بیت(ع)، نماز و روزه و عبادتهای کسی، واقعی باشند؛ او در این دنیا گناه نمی‌کند و در آخرت، از هر گزندی در امان خواهد بود.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

شیعۀ در باور، شیعۀ در رفتار؛ درنگی در یک روایت و شرح آن

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتن هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت به آنها اجازۀ ورود داد و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت
این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312 تا 314) و از آنجا به الاحتجاج و البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است. تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1 ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر کل کتاب سایه افکنده است؛ روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، در منبع دیگری نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

بررسی اعتبار محتوایی این روایت
با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای باوری که به شکل دقیق و عمیق آن را نداشتند آن هم چون آن را نمی‌دانستند و یا اشتباه در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر، آن هم از روی بی‌خبری؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

جمع‌بندی
نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی، این روایت را خوانده و با پذیرش قطعی آن و شرحی که به آن می‌دهند جماعت شیعه را که عاشقانه خود را شیعۀ خاندان پاک پیامبر(ص) می‌دانند و به این نام افتخار می‌کنند سرزنش ‌کرده به آنها می‌گویند که چون شما نیز در کارتان کاستی هست حق ندارید خود را شیعه بدانید.

 

می‌گویم:
1. استناد به این روایت نادرست است.
2. باید دانست که واژۀ شیعه، جدا از معنای لغوی، دو کاربرد دیگر نیز دارد که در ادامه از آنها سخن می‌گوییم؛ معناهایی که در مانند شرح بالا به آن توجه نمی‌شود:


الف. شیعه در باور 
کسی است که به رهبرى امت از سوى على(ع) پس از پیامبر(ص) معتقد باشد و اینکه او جانشین پیامبر در همۀ امورى است که به او مربوط است، جز پیامبرى و نزول وحى (سیمای عقاید شیعه، سبحانی، ص23). برای شیعه در این کاربرد، معناهای دیگری هم گفته‌اند (بنگرید به مقالۀ شیعه و تشیع؛ مفهوم‌شناسی، ماهیت و خاستگاه، علی آقانوری)؛ ولی به نظر، بهترین تعریف را أبان‌بن‌تَغلِب به دست داده است. او که نزد امامان باقر و صادق علیهما‌السلام از جایگاه علمی و معنوی بس ممتاز برخوردار است؛ در تعریف شیعه می‌گوید:
الشیعة الذین إذا اختلف الناس عن رسول الله(ص) أخذوا بقول علیّ(ع) و إذا اختلف الناس عن علیّ أخذوا بقول جعفربن‌محمد(ع)؛ شیعیان کسانی هستند که در اختلاف پس از رسول خدا(ص) پیرو گفته‌های علی(ع) هستند و در اختلاف پس از امام سجاد(ع) پیرو گفته‌های امام باقر(ع) اند. (رجال نجاشی، ص12) 
به سخن دیگر: شیعه کسی است با این اعتقاد، که پس از پیامبر(ص) هر گاه امر، دایر میان علی(ع) و غیر او شد؛ باید از علی(ع) پیروی کرد و به همین شکل تا امام دوازدهم(ع).

 

ب. شیعه در رفتار 
شیعه در این کاربرد که از روایات دانسته می‌شود کسی است که در عمل، به بایسته‌های دین پایبند است و از نبایدهای آن به شدت پرهیز می‌کند. بخش قابل توجهی از روایاتی که در منابعی مانند صفات الشیعة مرحوم شیخ صدوق آمده است و در آنها ویژگی‌های شیعه بیان شده است بیانگر این معنا هستند؛ مانند این روایت امام صادق(ع):
وَ اللَّهِ مَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ص) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ؛ به خدا سوگند، تنها کسی شیعه على(ع) است که شکم و شرمگاهش را از حرام نگه دارد و تنها براى رضای خدا کار کند و به پاداش او امیدوار باشد و از کیفرش بهراسد. (صفات الشیعة، ص7)

 

بنابراین ما در منابع، با دو تعریف از شیعه روبرو هستیم که یکی ناظر به عقاید است و دیگری به اعمال، که این دو را نباید با هم درآمیخت.
آنچه امروز از واژۀ شیعه به ذهن می‌رسد و عموم جامعه در کابردهای خودشان قصد می‌کنند؛ شیعه در برابر سنّی یعنی معنای «شیعۀ در باور» است. در این کاربرد، هر کس که باور یادشده را داشته باشد شیعه است؛ گرچه در همۀ زندگی‌اش، دو رکعت نماز هم نخوانده باشد. بیرون‌کردن افرادی با این اعتقاد از دایرۀ شیعه‌گری، با استناد به روایت صفات شیعه، کاری نادرست با پیامدهای ناگوار است. سوگمندانه کم نیستند کسانی که این دو را بهم آمیخته؛ روایات «شیعۀ در رفتار» را می‌خوانند و به مردم می‌گویند شما «شیعۀ در باور» نیستید.

 

نمونه‌ای روشن برای گفتۀ بالا

محمدرضا پهلوی، نامی آشنا برای ما ایرانیان است؛ اگر کسی از زندگی او بی‌خبر است کتاب «یادداشت‌های عَلَم» را بردارد و بخواند. 
پرسش: او از نظر اعتقادی، پیرو کدام دین و مذهب شمرده می‌شود؟ 
پاسخ: مسلمان و شیعه. بی‌گمان هیچ‌کس نمی‌تواند او را از نظر عقیده، نامسلمان یا مسلمانی سنی‌مذهب بداند؛ گرچه او بر اساس گزاراش‌های تاریخی، در عمل، با «شیعۀ در رفتار» همخوانی ندارد.
خاطرۀ زیر گویای اعتقاد و پایبندی نسبی خانوادۀ او به مذهب تشیع است:
سید طالب رِفاعی روحانی شیعی عراقی، رهبر شیعیان قاهره و نمایندۀ آیت‌الله محسن حکیم در زمان مرگ محمدرضا (1359 خورشیدی)، کسی است که بر جنازۀ او نماز خواند و او را تلقین داد؛ در کتاب  أمالی السید طالب الرِّفاعی که روایت خاطرات اوست می‌گوید:
فرح، همسر شاه، تأکید داشت که نماز بر اساس مذهب شیعه خوانده شود. (به نقل از تاریخ ایرانی)

 

اشکالی دیگر بر روایت 

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم‏).

 

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی ج2 ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی ج15 ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق ج9 ص67). 

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

 

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع ج1 ص187). 

 

سوگمندانه برخی بجای زدودن این نسبت‌های ناروا از ساحت خاندان پاک پیامبر(ص)؛ برای پذیرش آن، دست به توجیهات بدتر از گناه می‌زنند (بنگرید). بدتر از گناه گفتم؛ چون نوسنده، در متن این توجیه، تهمتی به امام علی(ع) زده است. او در توجیه خود نوشته است: «چنانچه حضرت علی پاسخ سلام دختران جوان را نمی‌دادند.» این نسبت گناه به امام علی(ع) در واقع، فهم نادرست نویسنده از این روایت است: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ (کافی ج2 ص648) ؛ امام علی(ع) به زنان سلام می‌کرد؛ ولی خوش نداشت به زنان جوان سلام کند؛ نه آنکه جواب سلام زنان جوان را نمی‌داد. فراموش نکنیم که همین جمله دوم هم به شدت محل نقد و نظر است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

بیستم ماه صفر (اربعین) یادآور کدام رخداد تاریخی است؟

با کنکاش در نوشته‌ها و گفته‌ها به سه باور دربارۀ رخداد اربعین می‌رسیم که دو تای آنها آشنا است و یکی ناآشنا:

 

✅ یک. بازگشت کاروانِ به اسارت‌رفتۀ از اهل‌بیت(ع) و یاران به کربلا
در این باره باورها گونه‌گون است: 
برخى مانند شیخ عباس قمی و شهید مطهرى، بازگشت اهل‌بیتِ سیدالشهدا(ع) به کربلا را از اساس نمی‌پذیرند(منتهى الآمال، ص524؛ حماسۀ حسینی، 1/30).
برخی مانند فرهاد میزرا چون بازگشت آن کاروان به کربلا را در اربعین اول، نشدنی می‌دانند به ناچار و بی‌آنکه دلیلی بیاورند بر این باورند که آنها در اربعین دوم وارد کربلا شدند (قَمقام زَخّار، ص586).
برخی مانند سیدبن‌طاووس، گرچه اصل بازگشت کاروان به کربلا را می‌پذیرند؛ اما بازگشت آنها را در اربعین نخست، نمی‌پذیرند.


فراگیرترین باور در این زمان، بازگشت کاروان به کربلا در اربعینِ همان سال؛ یعنی چهل روز پس از شهادت امام حسین(ع) است. جالب اینکه این باور در هیچ یک از منابع روایی نیامده است و کسی از بزرگان حدیث هم آن را باور ندارد.

 

✅ دو. آمدن جابربن‌عبدالله به کربلا برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع)
این رخداد را طبری (م553ق) با سند در کتاب «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی» آورده است (ص74).

 

✅ سه. حرکت کاروان از شام به سوی مدینه
رخداد سومی هم در منابع آمده است که برای عموم ناآشناست؛ اما با توجه به گزارش‌های مربوط به جابجایی کاروان از کربلا تا کوفه و پس از آن تا دمشق و زمانِ ماندن ایشان در آن دو شهر، بسیار باورپذیر است و آن بازگشت کاروان حسینی از شام به سوی مدینه در روز اربعین است. این را شیخ مفید و شیخ طوسی گزارش کرده‌اند (مسارّ الشیعة، ص46؛ مصباح المتهجّد، ص787). 

🔹 بر این پایه، اربعین یادآور دو رخداد تاریخی است یکی آغاز حرکت کاروان عاشورایی از شام به سوی مدینه و دیگری آمدن جابر به کربلا برای زیارت قبر سیدالشهداء(ع).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ اعتبار یک روایت با موضوع اثر بی‌نمازی

در سخنی منتشرشده از آقای مجتهدی، آن مرحوم، روایتی را با نسبت دادن به پیامبر(ص) می‌خواند که پیامش، آثار ناگواری است که یک بی‌نماز برای اهل خانه دارد:


إذا کانَ فی بَیتٍ مَن لَم یُصل نَزَع اللهُ البَرکة مِن أرزاقِهِم و أعمارِهِم و یَنزلُ عَلیهم فی کلّ یَومٍ سبعون الف لعنة و یَخرجون مِنَ الدُّنیا بِغَیرِ ایمانٍ؛ اگر در خانه‌ای بی‌نماز وجود داشته باشد؛ خدا برکت را از روزی و عمر اهل خانه می‌گیرد و در هر روز هفتاد هزار لعنت بر آنها می‌فرستد و آنها با حال بی‌ایمانی از دنیا خواهند رفت. (تسنیم)

 

می‌گویم:
در منابع روایی و غیر روایی، شیعه و سنی چنین روایتی وجود ندارد. 

گرچه بی‌نمازی از گناهاه کبیره است (ر.ک به کافی ج2، ص278، ح8)؛ ولی این دلیل نمی‌شود برای نشان دادن بدی این کار از سخنی نامعتبر آن هم با نسبت دادن آن به پیامبر(ص) و یا امام معصوم(ع) بهره بگیریم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

در منبع اصلی، چه نوشته است؟

برای اینکه در فهمیدن و دادن نظر، دچار خطا نشویم، باید هر نقل قولی را در منبع اصلی آن ببینیم و به شنیده‌ها و خواندن در واسطه‌ها، اعتماد نکنیم. گاه سخن دربارۀ یک نقل قول به درازا می‌کشد و اختلاف دیدگاه، بالا می‌گیرد؛ بدتر از این، کار نویسنده یا گوینده‌ای است که با استنادی پُرحرارت به یک روایت یا گفته، حرف خود را به کرسی می‌نشاند؛ در حالی که اصل سخن، چیز دیگری است. این را وقتی متوجه می‌شویم که به منبع اصلی مراجعه می‌کنیم. نمونه، فراوان دارد که به دوسه تا بسنده می‌کنم:

 

1. به نقل از سعدی گویند: عبادت بجز خدمت خلق نیست (نشریه حدیث زندگی، ش8، مقاله با همین عنوان)؛ ولی بوستان سعدی نوشته است: طریقت بجز خدمت خلق نیست (کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی) که آن را در نقد گروهی به نام اهل طریقت گفته است.

 

2. به نقل از حافظ گویند: گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم؛ ولی در دیوان حافظ نوشته است: گرچه دوریم بیاد تو قدح می‌گیریم (دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی)

 

3. شهید مطهری با استناد به این روایت: کَفى‏ بِالْمَرْءِ جَهْلًا انْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ؛ براى جهالت انسان همین بس که هرچه می‌‏شنود نقل کند؛ بر واژۀ «جهلاً»، تکیه زده و در نکوهش جهل و ستایش عقل، فرمایشاتی دارد (مجموعه آثار، ج22، ص539)؛ ولی اصل روایت این است: کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ (معانی الأخبار ص159) و اساساً در آن «جهلاً» وجود ندارد که بتوان بر آن تکیه زد.

 

برای در امان ماندن از این آسیب؛ باید خود به چشم خویشتن، اصل گفته را در منبع اصلی ببینیم؛ سپس آن را نقل یا به آن استناد کرده و یا دربارۀ آن گفتگو کنیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

قرینه‌ای مهم در فهم روایات پیاده‌روی برای زیارت

پیشتر نشان دادم که در روایات، پیاده‌رفتن به زیارت، موضوعیت ندارد؛ یعنی خودش مهم نیست؛ مهم، رفتن به زیارت است؛ چه پیاده؛ چه سواره و اگر از واژۀ «مشی» استفاده شده برای آن است که در آن زمان، مردم، بیشتر به این شکل، به زیارت می‌رفتند.

 

افزون بر قراین گذشته، قرینه‌ای دیگر یافته‌ام که درستی ادعای یادشده را تأیید می‌کند.

در کتاب الکافی، فصلی با عنوان «بابُ السعی فی حاجةِ الْمؤمن‏» وجود دارد که پیام روایات آن، بیان ارزش بالا و ثواب فراوان برای کسی است که در راه برآوردن نیاز یک مؤمن گام بر می‌دارد (ج2، ص196).  برای نمونه: امام صادق(ع) فرمود:

 

گام‌برداشتن یک نفر، در راهِ برآوردن نیاز همتای ایمانی خود، موجب می‌شود دَه حسنه برای او نوشته شود، دَه گناه از او پاک گردد و دَه درجه بالاتر رود.

 

 مَشْیُ الرَّجُلِ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یُکْتَبُ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ (همان).

 

پیداست در این روایات، حرکت بدنی و راه‌رفتن و گام‌برداشتن، موضوعیت ندارد؛ یعنی خودش مهم نیست؛ مهم، انجام کاری برای کمک به یک نیازمند است؛ ولی چون، این هدف، بیشتر به این شکل، دست‌یاب بوده است از واژۀ «مشی» استفاده شده است. بنابراین اگر کسی، بی‌آنکه قدم از قدم بردارد و تنها با یک تماس تلفنی، گره‌ از کار بندۀ خدایی باز کند و نیازی از او برآورد؛ بی‌تردید، ثوابهای آمده در این روایت شامل او نیز می‌شود.

 

کوتاه سخن: روایات یادشده قرینه‌ای دیگر بر درستی این فهم است که در روایات پیاده‌روی برای زیارت، پیاده‌رفتن موضوعیت ندارد؛ همانگونه که در روایاتِ برآوردن نیاز مؤمن، پیاده‌رفتن برای گشودن گره‌ای از کار مؤمن، موضوعیت ندارد. مهم در اولی، رفتن و در دومی، انجام کاری برای برآوردن نیاز است؛ به هر شکل ممکن که انجام شود؛ ثوابهای گفته شده را خواهد داشت. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یک راه ساده برای آدمِ خوبی شدن

یکی از بهترین، راحت‌ترین و کارآمدترین راه‌های آدمِ خوبی شدن، دیدن آدم‌هایی است که به‌راستی خوب هستند؛ نه آنها که گاهی کارِ خوب می‌کنند.
تشویق به یافتن الگوهای تربیتی و اقتدا به اسوه‌ها، برای همین خوب‌شدنِ سریع، راحت و مطمئن است؛ بدون کتاب و شرکت در دوره‌های تربیتی و کلاس‌های اخلاق.
وقتی رفتار آدم خوب را می‌بینیم یا می‌خوانیم ناخودآگاه آرزو می‌کنیم مانند او باشیم. کمی که با او مأنوس شدیم دیگران به ما خواهند گفت: چند وقتی است عوض شده‌ای! خودت حس نمی‌کنی؟

همین تأثیر ناخودآگاه را الگوی بد هم دارد؛ مدتی که با او، حقیقی یا مجازی، دم‌خور شویم، به ما خواهند گفت: چند وقتی است عوض شده‌ای؟ حواست هست؟

پس برای خوب‌شدنِ سریع، راحت و مطمئن باید مراقب باشیم در یافتن الگو اشتباه نکنیم. شهرت یا چهره‌‌بودن، هرگز ملاک خوبی برای یافتن الگوی خوب نیست؛ چون بسیارند چهره‌هایی که بویی از خوب‌بودن نبرده‌اند و با تن و پول و کارهای نمایشی و نمایش خوبی، در پی پول و شهرت بیشترند و بس.

خوب، کسی است که فطرت پاک و بیدار آدمی، به خوب بودنش شهادت دهد.

 

ویژگی‌های آدم خوب

حقیقتش این است که آدم خوب را در چند جمله، شناساندن، کار دشواری است. قرآن از آغاز تا انجامش همین را می‌خواهد بگوید. با این حال تلاش خواهم کرد برترین ویژگی‌های آن را با تکیه بر منابع دینی بیان کنم:

1. آدم خوب، آرام است. نه اینکه آدم بی‌خیال و بی‌حالی باشد؛ نه؛ ولی همواره حتی در سخت‌ترین لحظه‌های زندگی، غرق در آرامش است. چون دل در گرو خدا دارد و کار را به دست او می‌بیند و خودش و همه را کارگران این جهانی که آفریننده و گرداننده‌اش خداست؛ پس نه حرص دارد نه جوش؛ برای همین اینها با ترس و غم بیگانه‌اند (لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏) شهیدان ابومهدی و چمران را از ذهن عبور دهید. یادشان آرامش‌بخش است تا چه رسد درک حضور و دیدار و انس با چنین خوبانی. 

2. آدم خوب، نسبت به مشکلات دیگران، خود را موظف می‌داند؛ گاه به انفاق مال، گاه به ایثار جان. درد دیگران او را به درد می‌آورد و خواب از چشمانش می‌بَرَد.

3. آدم خوب، گناه نمی‌کند. برای همین دیگران از دست و زبان او در امان‌اند؛ یک خاطر جمعی خاصی نسبت به او دارند.

4. آدم خوب، با انصاف و اهل احسان است. حق دیگران را عادلانه به آنها می‌دهد؛ کمی هم بیشتر.

5. آدم خوب، اگر حرفی زد و قولی داد؛ سرش برود قولش نمی‌رود.

6. آدم خوب، کاری را که می‌داند نمی‌خواهد یا نمی‌تواند انجام دهد وعده نمی‌دهد.

7. آدم خوب، با همۀ مردم مهربان است؛ کوچک و بزرگ، این شکلی و آن شکلی؛ به‌راستی همه را دوست دارد و به همه احترام می‌گذارد.

8. آدم خوب، صبرش فراوان است. باور دارد که دنیا اگر نگوییم همه‌اش دست‌کم بیشترش آن‌گونه نیست که ما می‌خواهیم.

9. آدم خوب، راحت، می‌گذارد و می‌گذرد و به روی طرف هم نمی‌آورد.

10. آدم خوب، برای آبادانی آخرت می‌دود؛ برای همین به حرام دنیا نزدیک نمی‌شود و به حلالش دل نمی‌بندد.

 

چند گفتنی:

1. با دانستن این ویژگی‌ها، شناخت آدم خوب از ناخوب آسان می‌شود؛ برای نمونه: کسی که غم‌دیگران، غم او نیست یا به نام پاسداشت دین و شریعت، به دیگران بی‌احترامی می‌کند؛ بی‌تردید آدم خوبی نیست.

2. هیچ‌گاه گمان نبرید کسانی با این ویژگی‌های قرآنی و روایی، دیگر نیستند و یا آن‌قدر کم‌اند که دست ما به آنها نمی‌رسد؛ خدا از این بنده‌ها کم ندارد؛ کمی بهتر به دور و برمان نگاه کنیم می‌بینیم.

3. انس با خوبان، راهی است آسوده، سریع و مطمئن برای خوب شدن ما.

4. باید باور کنم که آدم خوبی شدن کار دشواری نیست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

وظیفۀ ما در جُستن روزی

سَدیر از امام صادق(ع) پرسید: وظیفۀ یک نفر در جُستن روزی چیست؟

امام به او پاسخ داد: إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ، وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ، فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ (کافی، 5/79).

همین‌ که در دُکانت را باز و بساطت را برای فروش پَهن کنی، وظیفه‌ات را در جُستن روزی انجام داده‌ای؛ یعنی تا اینجایش با تو است و از اینجا به بعدش با خدا که روزی تعیین‌شدۀ تقسیم‌شده را از راهی که خود می‌داند به دستت برساند. 

این قانون در کارهای دیگر؛ مانند مسافرکشی و پزشکی؛ البته با شکل و شمایل خودشان نیز جاری است که هر کس با تلاش، خود را در معرض دریافت روزی قرار دهد و از آنجا به بعدش را به خدا واگذار کند.

آقایی می‌گفت: کنار میدان تجریشِ تهران در کنار دستفروشان دیگر، بساطی داشتم و مانند آنها با داد و فریاد، رهگذران را به خریدن اجناسم دعوت می‌کردم. در میان ما یکی بود اصلاً داد و فریاد نمی‌کرد؛ مثل بچه‌های خوبِ کلاس، روی صندلی‌اش می‌نشست و به مردم نگاه می‌کرد گاهی جنسی هم می‌فروخت. روزی طاقت نیاوردم و از او پرسیدم: تو چرا مثل ما داد نمی‌زنی؟ نگاهی به من کرد و گفت: همۀ شما خَرید! دادزدن نمی‌خواهد؛ تا اینجایش که بیاییم و بساطی پهن کنیم با ماست؛ بقیه‌اش با خدا.

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ زیارتی منسوب به امام مهدی(ع) به نام «زیارت ناحیۀ مقدسه»

در کتاب المزار الکبیر نوشتۀ محمدبن‌جعفر مشهدی، نامدار به ابن‌مشهدی(د. 610 ق)، ص494، زیارت‌نامه‌ای برای امام حسین(ع) در روز عاشورا آمده است که اینگونه آغاز می‌شود: و مما خرج من الناحیة علیه‌السلام إلى أحد الأبواب، قال: تقف علیه صلى الله علیه و تقول: السلام على آدم صفوة الله‏. 

 

این زیارت‌نامه که به زیارت ناحیۀ مقدسه، یعنی صادرشده از سوی امام مهدی(عج)، نامبُردار است از نظر سندی مشکلاتی دارد که نمی‌گذارد ما آن را با اطمینان به امام مهدی(ع) نسبت دهیم؛ چرا که این زیارت، سند متّصل به آن حضرت ندارد و روایتِ آن، اصطلاحاً «مُرسَل» است‏. گرچه ابن‌مشهدی مدعی است تمام آنچه او نقل کرده است همگی مستند و از راویان ثقه است (المزار الکبیر، ص27)؛ اما با عنایت به این که وى از متأخّرانْ محسوب می‌‏شود، بی‌تردید توثیق او بر پایۀ نظر شخصی‌اش بوده و برای پژوهشگران دیگر از اعتبار لازم، برخوردار نیست. بر این پایه، نمی‌توان این زیارت‏نامه را با اطمینان، به امام مهدی(عج) نسبت داد.

 

در کتاب دانشنامۀ امام حسین علیه‌السلام(12/273) به درستی آمده است:
به کسانى که زیارت ناحیه مقدّسه را بازگو می‌نمایند، توصیه می‌‏شود که آن را مستقیماً به امام زمان علیه‌السلام نسبت ندهند؛ بلکه آن را به نقل از کتاب المزار الکبیر، از ناحیه مقدّسه، گزارش نمایند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یارانی برای امام مهدی(ع) از طالقان

در برخی روایات شماری از یاران امام مهدی(ع) به گاه ظهور، از اهالی طالقان گفته شده است؛ مانند: له بالطالقان کنوز لا ذهب و لا فضة إلا خیول مطهمة و رجال مسومة (کمال الدین، 1/268).

 

برخی با دیدن نام طالقان، در این روایات، به‌جای آنکه خود را جای مخاطب حضرت بگذارند و تلاش کنند بفهمند که ذهن مخاطب، با شنیدن این لفظ به کجا منتقل می‌شده است بی‌درنگ آن را به معنای رایج در ایرانِ امروز؛ یعنی طالقانِ جادۀ کرج-قزوین معنا کرده و به آن معتقد شده‌اند و حال آنکه باید دید منظور از طالقانی که در زمان صدور این روایات برای ذهن مخاطب آشنا بوده کجاست؟

 

بی‌تردید سخنی را که نزدیک به 1400 سال پیش در حجاز یا عراق صادر شده است نباید با ادبیات امروز ایران، معنا کرد. بی‌توجهی به این قاعده ما را از معنای روایات دور کرده سبب تولید معانی و در پی آن باورهای عجیب و غریبی می‌شود که اصلاً منظور روایت نیست. برای فهم معنای یک روایت، باید قراین را کاوید تا به معنای مورد نظر گوینده رسید. یکی از قراین گزارش‌های مرتبط است.

 

ابن‌ابی‌الحدید در شرح حملۀ چنگیز به مناطق خوارزم و هرات و مرو، نام طالقان را هم در ردیف آنها می‌برد: «حتى وصلوا إلى الطالقان و هی عدة بلاد و فیها قلعة حصینة» (شرح نهج البلاغه، 8/235).
پیداست در گذشتۀ دور و نزدیکِ به زمان صدور این روایات، طالقان بخش وسیعی از سرزمین‌های اسلامی در خراسان قدیم بوده است.

حال اگر با در نظر گرفتن آنچه ابن‌ابی‌الحدید گزارش کرده است دوباره به روایت کمال الدین نگاه کنیم ذهن ما دیگر سراغ جادۀ کرج -قزوین نمی‌رود؛ بلکه با توجه به معیار وسعت، قدمت و اهمیت، به خراسان قدیم هم توجه جدی می‌کند. در نهایت با توجه به نقل زیر مطمئن می‌شود که مراد از طالقان، آن است و نه این:
أربعة و عشرون من الطالقان‏ و هم الذین ذکرهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فی خراسان کنوز لا ذهب و لا فضة (ملاحم و الفتن، 290).

 

بنابراین مراد از طالقان در روایاتِ مربوط به عصر ظهور، طالقانِ خراسان قدیم یا همان افغانستان امروز است؛ نه طالقان جادۀ قزوین. (دربارۀ طالقان افغانستان ر.ک به دانشنامۀ جهان اسلام) و یاران گفته‌شده در روایت، برخاسته از آن سرزمین هستند؛ نه این.

 

جالب است برخی که به آنها اهل توقف گویند از آذربایجان به این طالقان ایران کوچ کرده‌اند و به انتظار ظهور نشسته‌اند.

 

برای آشنایی با اهل توقف و فهم نادرست‌شان از روایات طالقان، خواندن این گزارش سودمند؛ بلکه درس‌آموز است. به نظر می‌رسد نگهداری از اسبهایی که در گزارش آمده به ویژه آن اسبِ گران‌قیمتِ آمریکایی برای زمان ظهور و تقدیم به حضرت باشد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

روایت 313 یار نزدیک امام مهدی(عج) و حکایت پنجاه زن در میان آنها

اصل این موضوع که 313 «مَرد»، حلقۀ نخست یاران امام مهدی (عج) یا مدیران ارشد حکومت جهانی او را تشکیل می‌دهند در روایت امام باقر(ع) آمده است: فیجمع الله علیه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا (الغیبة نعمانی، ص282).

 

اما این که در میان این 313 نفر که روایتِ یادشده بر مردبودن همگی آنها تصریح دارد، 50 زن نیز حضور داشته باشد، سخنی است که هیچ روایت معتبری برای آن نداریم.

 

تنها در تفسیر عیاشی، ج1، ص64 روایتی حاکی این معنا آمده و از آنجا به کتابهایی مانند بحار الانوار، ج52، ص222 و البرهان، ج1، ص350 سرایت کرده است که به دلیل ارسال و انفراد و فقدان مؤید، اعتبار و ارزشی ندارد؛ ضمن آنکه وقتی به این مضمون، در روایتی که به شکل مُسند در کتاب الغیبة نعمانی (م 340 ق) است نظر می‌کنیم هیچ عبارتی دال بر وجود 50 زن در بین یاران آن حضرت نمی‌بینیم.

————————————————

وقتی از آقای احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم، پرسیدند: چرا در کابینۀ خود از زن‌ها استفاده کرده‌اید؛ او پاسخ داد [روایت داریم که] 50 نفر از 313 یار امام زمان(عج) زن هستند. هر چند این کار او با واکنش برخی علما روبرو شد؛ اما بازتابش، آن قدر نبود که مردم از غلط‌‌بودن کار او و چرایی آن آگاه شوند. کار او نادرست بود چون در رشته‌ای نظر تخصصی ‌داد که در آن متخصص نبود. کسی که رشته‌اش «مهندسی و برنامه‌ریزی حمل و نقل ترافیک» است و در رزومه‌اش نشانی از تخصص در حدیث و فقه نیست به هیچ عنوان حق ندارد از یک روایت، حکمِ انتصابِ زنان، به سمت وزارت را استنباط نموده و فتوا به جواز؛ بلکه رجحان آن ‌دهد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ شب نیمۀ شعبان

برخی می‌پندارند که شب نیمۀ شعبان که شب میلاد امام مهدی(ع) است، یکی از شبهای قدر است که در آن، روزی‌ها تقسیم می‌شود و ... . از روایتی که شیخ صدوق(ره) با سند موثق از امام رضا(ع) نقل می‌کند غلط‌بودن این پندار روشن می‌شود. در این روایت، اهمیت این شب و چیستی اعمال آن بیان شده است.

 

راوی می‌گوید: از امام رضا(ع) دربارۀ شب نیمۀ شعبان پرسیدم. فرمود: آن، شبى است که خداوند، در آن بندگان را از آتش دوزخ می‌رهاند و در آن شب، گناهان بزرگ را می‌‏آمرزد.
گفتم: آیا در این شب، نمازى افزون بر نماز دیگر شب‏ها هست؟
فرمود: نماز خاصى ندارد؛ اما اگر دوست دارى در این شب، عملی مستحبى انجام دهی، نماز جعفربن‌ابى‌طالب(ع) (نماز جعفر طیار) را بخوان و ذکر خداى عزوجل را بسیار بگو، فراوان استغفار و دعا کن؛ زیرا پدرم می‌‏فرمود: دعا در این شب، مستجاب است.
گفتم: مردم می‌گویند که این شب، شب ثبت اعمال است؟
فرمود: شب ثبت اعمال، شب قدر در ماه رمضان است (عیون اخبار الرضا ع، 1/292).


___________________________
نماز جعفر طیار، دو نمازِ دو رکعتی است. در هر رکعت، نخست حمد و سوره و بعد از آن پانزده مرتبه: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّه وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکْبَر» خوانده می‌شود. همین تسبیحات را ده مرتبه در رکوع و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از رکوع، و ده مرتبه در سجدۀ اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجدۀ دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته می‌شود (کافی، 3/465).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ سخنان منسوب به امام مهدی(ع)، برآمده از دیدارها

برخی از سخنان که به امام مهدی(ع) نسبت داده می‌شود و در شمارِ روایات مهدوی در می‌آیند سندشان تنها خود همان گوینده است که مدعی است در تشرّفی که برایش حاصل شده این سخن را از آن حضرت شنیده است و شاهد دیگری ندارد. برای نمونه:

 

آیت‌اللّه میرزااحمد سیبویه (د. 1384ش) از شیخ حسین سامرایى که از اهل منبر عراق بود، نقل می‌کند: در ایامى که در سامرا مشرف بودم؛ روز جمعه‌اى طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من کسی در آنجا نیست. حالى پیدا کردم و متوجه مقام صاحب الامر(ع) شدم. در آن حال، صدایى از پشت سر شنیدم که به فارسى فرمود: به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه‏ام حضرت زینب(س) که فرج مرا نزدیک گرداند (ر.ک: شیفتگان حضرت مهدى (عج)، 1/251).

 

می‌گویم: احتمالاتی که دربارۀ این دیدارها و استنادها وجود دارد اعتماد و اطیمنان را به اصل و محتوای نقل‌شده آن‌چنان کم می‌کند که دیگر نمی‌توان به آنها تکیه کرد و سخن نقل‌شده را صادرشده از امام مهدی(ع) دانست:
احتمال دارد گوینده دروغ گفته باشد.
احتمال دارد گوینده که معصوم نیست، اشتباه کرده باشد.
احتمال دارد گوینده که در حس و حال مناجات بوده، صدایی را در توهم و خیال خود شنیده و گمان کرده از سوی امام مهدی(ع) است. 
احتمال دیگر که آیت‌الله جوادی آملی می‌دهد اشتباه فرد در شناخت است. به این معنا که او گمان می‌کند این شخصِ رسیده از غیب، امام مهدی(ع) است در حالی که اینگونه نیست و او فرستاده‌ای از سوی او یا بنده‌ای از بندگان خوب خداست که برای کمک یا ملاقات با او مأموریت یافته است (ر.ک: امام مهدی عج موجود موعود، ص 195). 

 

کوتاه سخن: این حجم از احتمالات، مانع از پیداشدن اطمینان به صدور این سخنان، از امام مهدی(ع) می‌شود. بر این پایه، سخنان نقل شده از دیدارهای رخ‌داده در دوران غیبت را نمی‌توان به عنوان روایت امام مهدی(ع) با اطمینان، به آن حضرت نسبت داد و حدیث آن امام دانست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ روایت ادعای دیدار: «هر کس ادعای دیدار کند دروغگو است.»

بر پایۀ گزارشِ شیخ صدوق(ره) در آخرین نامۀ امام مهدی(ع) به علی‌بن‌محمد سَمُری، آخرین نمایندۀ حضرت در دوران غیبت، آمده است:


تو در فاصله شش روز از دنیا مى‏روى. پس کارهاى خود را انجام بده و به هیچ کس وصیّت نکن که پس از تو جانشینت باشد؛ ... به‌زودى، کسى به سراغ شیعیان من خواهد آمد که ادعاى مشاهده می‌کند. آگاه باشید! هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحۀ آسمانى، ادعاى مشاهده کند، دروغگو و افترا زننده است (کمال‌الدین، 2/516).

 

با چشم‌پوشی از سند این روایت که از ناحیۀ «حسن‌بن‌احمد» ضعیف شمرده می‌شود؛ محتوای این بخش از روایت، محل گفتگوی دانشمندان است؛ چرا که برخی معتقدند پس از این نامه، دیدارهایی رخ داده است. این گروه در جمع بین این دو، در نهایت به این نتیجه رسیده‌اند که منظور از ادعای مشاهده، دیدارِ همراه با ادعای نمایندگی است (نک: السلطان المفرج‏، مقدمۀ قیس عطار، ص22)

 

آقای محمود کریمیان در مقالۀ اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع، سند و معنای این حدیث را بررسی کرده است. او پس از اذعان به ضعف سندی این روایت، دربارۀ معنای آن نوشته است:
«توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر(ع) در دوران غیبت کبرا نیست و «ممکن» است در این دوران، ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمینان‌آور دارد و اصل بر عدم آن است.»

 

بر این پایه، در دوران غیبت، دیدار «ممکن» است؛ اما اثبات «وقوع» آن نیازمند دلیل اطمینان‌آور است و تا این نباشد هیچ ادعایی را نمی‌پذیریم.  این همان نتیجه‌ای است که ما پیشتر به آن رسیدیم.

 

نکتۀ باریک و مهمی در اینجا هست که در زیر به آن توجه می‌دهم.
گویند: از اخبار و گزارش‌های فراوانی که رسیده است؛ یقین می‌کنیم دیدار، «واقع» شده است (دیدار در عصر غیبت، ص85). 
می‌گویم: سخن، در اصل این دیدارهاست. مدعیان، نخست باید ثابت کنند آنچه دیده‌اند ناشی از توهم، خیال، اشتباهِ در تشخیص نبوده است و آنها حقیقةً به محضر امام مهدی(ع) شرفیاب شده‌اند. به نظر می‌رسد گویندگان سخن بالا، درستی این دیدارها را ثابت‌شده فرض کرده‌اند و با استناد به آنها، وقوع دیدار، در دوران غیبت را پذیرفته‌اند.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دیدار با امام مهدی(ع) در زمان غیبت؛ امکان، وقوع، پذیرش

در این باره که آیا در زمان غیبت می‌توان به محضر آن حضرت شرفیاب شد و آیا می‌توان دیدارهای نقل‌شده را باور کرد، سه نظر عمده در امکان و وقوع این دیدارها وجود دارد:

 

یک. این کار، اساساً امکان ندارد.
دلیل این گروه، روایتی است که در آن، امام مهدی(عج) به آخرین نایب خاص خود (محمدبن‌علی‌سمری) خبر می‌دهد که پس از رحلت تو، اگر کسی ادعای مشاهده کرد، دروغگویی است که به ما افترا می‌زند (ر.ک: کمال‌الدین، 2/516).

 

دو. این کار، هم امکان دارد و هم واقع شده است.
این گروه دربارۀ روایت پیشین می‌گویند: معنای روایت، تکذیب کسانی است که در زمان غیبت کبری مدعی وکالت بوده خود را رابط بین مردم و امام مهدی(عج) به مردم معرفی می‌کنند. آنگاه خبر افراد موثقی را که بدون ادعای وکالت از دیدار خود با امام مهدی(عج) خبر داده‌اند را پذیرفته و تمام آنها را دلیل بر وقوع دیدار می‌دانند (ر.ک به امام مهدی عج موجود موعود، ص197).

 

سه. این کار، گرچه امکان دارد؛ اما دلیلی بر وقوعش نداریم.
این گروه از پیروان نظر دوم می‌پرسند: آنانی که می‌گویند ما به دیدار امام مهدی(عج) شرفیاب شده‌ایم از کجا یقین دارند آن کسی را که دیدار کرده‌اند شخص امام مهدی(عج) بوده است؟
در توضیح این دیدگاه، سخن آیت‌الله جوادی آملی سودمند است: هر خارقِ عادت یا کرامتی که به دستِ ناشناسی صورت می‌گیرد و فیضی از ناحیۀ او به دیگران می‌رساند، [گرچه] از سرچشمۀ فیّاض امام عصر(عج) جاری می‌گردد؛ اما چنین نیست که آن ناشناس لزوماً وجود مبارک ولیّعصر(عج) باشد؛ بلکه آن حضرت، شاگردان صالحی دارد که به امر ایشان، گره از کارِ فروبستۀ دیگران می‌گشایند و واسطۀ رسیدن فیضِ امام به آنان می‌شوند (امام مهدی عج موجود موعود، ص 195).
طرفداران این نظریه می‌گویند: چون دیدارکنندگان، دلیل قطعی برای تشخیص درست خود ندارند و احتمال اینکه شخصِ دیده‌شده، یکی از فرستادگان امام مهدی(عج) باشد بسیار زیاد است؛ و حتی در صورت ثقه‌بودن گوینده خبر او، واحد است پس نمی‌توان بر «وقوع» دیدار یقین کرد؛ هر چند «امکان» آن به شکل عام وجود دارد. آیت الله سیدکمال حیدری طرفدار این نظریه است (ر.ک به مفاصل اصلاح الفکر الشیعی، ص 286).

 

می‌گویم: چون دلیل معتبری برای ناممکن‌بودن دیدار در دوران غیبت، وجود ندارد؛ پس نمی‌توان امکان آن را رد کرد. برای وقوع آن هم، دلیل معتبرِ علمی که قابل طرح و دفاع در مجامع علمی باشد نداریم؛ پس حق داریم داستان‌ها و ادعاهای مطرح شده در این باره را نپذیریم و سخنانی را که مستند به چنین دیدارهایی هستند مردود بدانیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ غیبت امام مهدی(ع) و چرایی آن

دوران زندگی امام مهدی(ع) از سال 260 ه‍.ق وارد مرحله‌ای ویژه به نام غیبت شد. به این معنا که امامِ زندۀ موجود از دسترس عموم مردم بیرون رفت و دیگر مردم نتوانستند شخص او را اگر دیدند بشناسند و یا با او «به عنوان امام» سخن بگویند. این دوره از زندگی حضرت که از آن سال آغاز شد تا روز ظهور ادامه خواهد داشت.
دوران غیبت را می‌توان بسیار شبیه و نزدیک به دوران امام کاظم(ع) و امام عسکری(ع) آن زمان که ایشان در زندان و حصر بودند و امکان دسترسی مردم به ایشان نبود دانست.

 

دربارۀ چرایی غیبت روایات، دلایلی را بیان کرده‌اند که به نظر می‌رسد همه از باب حکمت (علت ناقصه) باشد: آزمودن همۀ حکومتها (الغیبة نعمانی، ص274)، آزمودن و ناب‌کردن مردم (همان، ص140)، بر گردن نداشتن بیعت (کمال‌الدین، 1/303)، کشته‌شدن در صورت نمایان‌شدن (کافی، 1/340)، جارى‌شدن سنّتهاى پیامبران(ع) دربارۀ او (کمال‌الدین، 2/481)، آشکارشدن ودیعه‌هاى خدا (همان، 2/641).

 

در این میان روایتی وجود دارد که از دید بنده، بهترین پاسخ به این پرسش است. شیخ صدوق(ره) به سند صحیح نقل می‌کند که امام صادق(ع) در پاسخ به چرایی غیبت فرمود: به دلیل چیزى که اجازه نداده‌اند براى شما آشکارش کنیم. سپس افزود: حکمت این کار، جز پس از ظهورش، آشکار نمی‌شود. آنگاه تأکید کرد: إن هذا الأمر أمرٌ مِن أمرِ الله و سِرٌّ مِن سِرّ الله و غیبٌ مِن غیبِ الله‏ (علل الشرائع، 1/246).

 

کوتاه سخن: چرایی غیبتِ امام مهدی(عج) بر ما پوشیده است و اهل‌بیت(ع) با این که آن را می‌دانستند؛ اما مصلحت الهی بر این است که آن را برای مردم بازگو نکنند. باید صبر کرد و منتظر ماند تا پس از ظهور آن امام، چرایی غیبت بر ما نیز آشکار شود.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

روایاتی راه یافته از منابع عامه به کتابهای امامیه

محمدفاضل بن محمدمهدی مشهدی از دانشمندان امامیه، در قرن یازده هجری است. دربارۀ جایگاه علمی او همین بس که او از شیخ حر عاملی اجازه‌نامه‌ای مفصل برای نقل روایات و کتب می‌گیرد (بحار، 107/107-121). مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب فوائد الرضویة فی  احوال علماء  المذهب  الجعفریة در بخش مربوط به او می‌نویسد:

 

نسخه‌ای تصحیح‌شده از کتاب المختلف [مُخْتَلَفُ الشّیعَة فی أحْکامِ الشّریعَة، حسن‌بن‌یوسف حلی، د. 726 ق] را به خط خود محمدفاضل مشهدی دیدم. تاریخ پایان نگارشش، محرم 1081 ق بود. محمدفاضل در بخش پایانی کتاب (پس از اتمام متن)، مطالب سودمندی را نوشته بود. یکی از آنها این است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم. این اخبار، میان مردم مشهور است و در برخی کتابهای نونوشته نیز به چشم می‌خورد. این در حالی است که محدثین ما (دانشمندان نامدار حدیث از امامیه) هیچکدام از این اخبار را در کتابهای روایی خود نیاورده‌اند. ظاهراً اینها اخباری است که از کتابهای عامه (سُنّی) به فرهنگ امامیه سرایت کرده است. [آن گاه شروع به شماره کردن برخی از آنها می‌کند. بنده برخی از مشهورترین آنها را اینجا می‌آورم بیشترش را در کتاب مرحوم شیخ عباس ببینید (فوائد الرضویة، 2/912)]:

 

1. الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه‏.
2. أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا.
3. صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی‏.
4. لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَى خَطَإٍ.
5. لَا یَسْقُطُ الْمَیْسُورُ بِالْمَعْسُورِ.
6. عَلَى الْیَدِ مَا أَخَذَتْ حَتَّى تُؤَدِّیَ.
7. النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ.
8. إِذَا بَلَغَ الْمَاءُ کُرّاً لَمْ یَحْمِلْ خَبَثاً. 
9. إِقْرَارُ الْعُقَلَاءِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ جَائِزٌ.
10. مَنْ فَاتَتْهُ صَلَاةٌ فَلْیَقْضِهَا کَمَا فَاتَتْه‏.
11. مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُم‏ ؛ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ عُدَّ مِنْهُم‏.
12. کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ (یُبدَأ) بِسْمِ اللهِ (فِیهِ)، فَهُوَ أَبْتَر.
13. مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوه‏. [این همان روایتی است که آقای دکتر سروش در نظریه نو خود به نام دین و قدرت، فراوان به آن استناد می‌کند.]
14. حدیث سهل ساعدى [پیامبر(ص) زنی را که درخواست ازدواج داشت به عقد مردی فقیر درآورد و مهریه‌ را هم آموزش همان چند سوره‌ای قرار داد که آن مرد می‌دانست. عوالی اللئالی 2/263]

 

باید پژوهشی انجام شود تا به روشنی بدانیم چند درصد از نظرات فقهی؛ بلکه اسلامی به این گونه روایات که اعتبارشان زیر سوال است تکیه دارد. 

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

اگر کسی ناسزایی گفت

امام زین‌العابدین(ع) بین یارانش نشسته بود که مردی از بستگان آن حضرت از راه رسید و به حضرتش ناسزا گفت. امام هیچ نگفت. پس از رفتن آن شخص، امام در حلقۀ یاران، به سوی خانۀ او رهسپار شد. در میان راه، زیر لب می‌گفت: و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین (آل‌عمران:134). به درِ خانه‌اش که رسیدند او را صدا زد. اهل خانه به او گفتند: علی‌بن‌الحسین آمده با تو کار دارد. او به قصد درگیری، دم در آمد. امام به محض دیدن او گفت: برادر عزیز! لحظاتی پیش آمدی و چیزهایی به من گفتی. اگر من، آنگونه‌ام که تو گفتی، خدا مرا ببخشد و اگر نه؛ خدا از تو در گذرد.
آن شخص، به خود آمد. بی‌درنگ میان دو ابروی امام را بوسید و گفت: نه؛ شما آن نیستید و خود لایق آن‌ام که گفتم (الارشاد، 2/145).

برای اخلاقی‌زیستن (برتر از حقوقی‌زیستن)، بسیار پیش‌ می‌آید که باید انسان از حق «شخصی» خود بگذرد و رفتاری مبتنی بر اصول اخلاقی را به نمایش بگذارد.

برای نمونه: در نظامِ صرفاً حقوقی، کسی حق ندارد به شما ناسزا بگوید و اگر گفت شما حق دارید از او شکایت کرده وی را به سزای کار بدش برسانید؛ اما در نظام اخلاقی، وظیفه، بخشیدن و گذشتن است (آل‌عمران/134). البته حساب مجرمان حرفه‌ای و یا کسانی که بخشش، سبب جری‌ترشدن آنها می‌شود جداست. گذشت، در چنین مواردی، کار اخلاقی شمرده نمی‌شود؛ زیرا وظیفه، کیفردادن این عده است (من لایحضره الفقیه، 2/625).

جامعه‌ای که در آن، مردم در برخوردهای شخصی زودرنج‌اند و هر سوءتفاهمی را فوراً پی می‌گیرند و منتظرند کسی دست از پا خطا کند تا از کاه کوهی بسازند و هر اشتباه و کاستی را در بوق‌ کنند، سبک زندگی اسلامی در میان آنها زنده نیست. برای احیای آن باید مرام و کلام پیشوایان دین را دانست و آن را در زندگی پیاده کرد. سود این کار، دست‌کم این است که در کنار یکدیگر، آسوده، با لبخند و با دلی خوش زندگی می‌کنیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر