سَدیر از امام صادق(ع) پرسید: وظیفۀ یک نفر در جُستن روزی چیست؟

امام به او پاسخ داد: إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ، وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ، فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ (کافی، 5/79).

همین‌ که در دُکانت را باز و بساطت را برای فروش پَهن کنی، وظیفه‌ات را در جُستن روزی انجام داده‌ای؛ یعنی تا اینجایش با تو است و از اینجا به بعدش با خدا که روزی تعیین‌شدۀ تقسیم‌شده را از راهی که خود می‌داند به دستت برساند. 

این قانون در کارهای دیگر؛ مانند مسافرکشی و پزشکی؛ البته با شکل و شمایل خودشان نیز جاری است که هر کس با تلاش، خود را در معرض دریافت روزی قرار دهد و از آنجا به بعدش را به خدا واگذار کند.

آقایی می‌گفت: کنار میدان تجریشِ تهران در کنار دستفروشان دیگر، بساطی داشتم و مانند آنها با داد و فریاد، رهگذران را به خریدن اجناسم دعوت می‌کردم. در میان ما یکی بود اصلاً داد و فریاد نمی‌کرد؛ مثل بچه‌های خوبِ کلاس، روی صندلی‌اش می‌نشست و به مردم نگاه می‌کرد گاهی جنسی هم می‌فروخت. روزی طاقت نیاوردم و از او پرسیدم: تو چرا مثل ما داد نمی‌زنی؟ نگاهی به من کرد و گفت: همۀ شما خَرید! دادزدن نمی‌خواهد؛ تا اینجایش که بیاییم و بساطی پهن کنیم با ماست؛ بقیه‌اش با خدا.

کانال تلگرام :