پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

تأثیر کارهای خوب و بد در یکدیگر (احباط و تکفیر و تبدیل)

سه موضوع احباط، تکفیر و تبدیل عمل، از موضوعات شگفت‌آور و البته بحث‌برانگیز قرآنی هستند. اگر می‌خواهید در این باره بدانید می‌توانید تفسیر آیه 217 بقره را بخوانید. بیان همراه با دسته‌بندی حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این باره، بسیار خوب و راهگشاست. چکیدۀ آن را که برگرفته از تفسیر تسنیم (ج10، ص614-617) است در ادامه تقدیم می‌کنم.

 

از آیات قرآن‌کریم بر می‌آید که اعمال انسانها دو گونه در یکدیگر اثرگذار هستند؛ حسنات و سیئات کلی، آثار کلی دارند و حسنات و سیئات جزئی، آثار جزئی. بر این پایه ما دو دسته آیه داریم:

 

دسته اول. آیاتِ بیانگر اثر کلی
کفر (آل‌عمران:21و22)، ارتداد (بقره:217)، شرک (زمر65) و نفاق (احزاب:19) همۀ کارهای نیک گذشته را از ریشه می‌خشکاند و انسان تا توبه نکند و اسلام نیاورد، آن نقص و عیب، ترمیم نمی‌شود، چنان که توبه و اسلام (زمر:53و54) همۀ کارهای بد و آسیبها را از ریشه می‌سوزاند و زمینه رشد را فراهم می‌کند.

 

دسته دوم. آیاتِ بیانگر اثر جزئی
این دسته خود، سه شاخه می‌شود:


1. برخی گناهان پاره‌ای از کارهای نیک را نابود می‌کنند (حبط)؛ مانند: گناه برخورد نامناسب با پیامبر اکرم (ص)  که اگر مؤمنان با آن حضرت برخورد نامناسبی داشته باشند (حجرات:2)، بعضی کارهای نیک آنان باطل می‌شود، چون اگر همۀ اعمالشان حبط شود، دیگر مؤمن نخواهند بود.


2. برخی حسنات و طاعات، پاره‌ای گناهان را محو و نابود می‌سازند (اذهاب و تکفیر)؛ مانند: برپا داشتن نمازهای شبانه‌روزی (هود:114)، اجتناب از گناهان بزرگ (نساء:13، نجم:32).


3. برخی کارهای نیک، سیئات را به حسنات تبدیل می‌کنند (تبدیل)؛ مانند توبه، ایمان و عمل صالح (فرقان:70).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

هشدار دربارۀ برخی سخنرانان

سخنرانی دینی؛ یعنی بیان آموزه‌های دین در قالب سخنرانی. منظور از دین هم در اینجا قرآن و روایات معتبر به‌شکل ویژه است.
این کار، نیاز به تخصص دارد. کسی حق دارد در این جایگاه قرار بگیرد و از دین بگوید که قرآن و روایات، تفسیر و شرح این دو را به شکل تخصصی خوانده باشد، بتواند تفسیر درست را از نادرست، روایت معتبر را از نامعتبر تشخیص دهد و بداند که آیا فلان روایت معتبر بر معنایی که از آن می‌شود دلالت دارد یا نه.

اگر آن که در جایگاه سخنرانی نشسته است اینها را نداند؛ دینی را برای مردم تصویرسازی می‌کند که ربطی به منابع اصیل ندارد و بیشتر، بافته‌های ذهن خود اوست؛ نه یافته‌های یک کارشناس.
بر این پایه، سپردن این جایگاه به کسانی که شایستگی بایسته را ندارند و یا نشستن پای سخن آنها، گرچه انسان‌های خوب و دینداری هستند کاری نادرست است. این کار نادرست، این روزها شدت بیشتری یافته است. امروز نام کسانی را به عنوان سخنران می‌بینیم که سوابق تحصیلی‌شان، تهی از تخصص‌های یادشده است. 

 

پیشنهاد می‌شود: در این روزگار که آگاهی از سوابق تحصیلی افراد کار آسانی است؛ دعوت‌کنندگان و شرکت‌کنندگان، نخست از رشته و پیشنیۀ علمی سخنران آگاهی یابند؛ اگر همسو بود دعوت کنند و شرکت کنند و بهره ببرند و اگر نه؛ پرهیز کنند. 

 

بی‌گمان، شکل پدیدآمده؛ یعنی قرارگرفتن غیرمتخصصانی؛ مانند: مرثیه‌خوان‌ها، دارندگان مدارک دانشگاهی نامرتبط، مانند کارشناسی حسابداری و نیز آموزگاران مدارس که علامه‌وار در هر موضوعی سخن می‌رانند و کتاب می‌نویسند، در جایگاه سخنران مجالس دینی و نشستن مردم پای منبر ایشان، انحرافی بزرگ، در مسیر دینداری است.

 

برای در امان ماندن از این انحراف، انتظارتان از سخنران، کسی مانند شهید مطهری و یا نزدیک به او باشد. اگر این شد، بی‌خبران، میدان برای خودنمایی پیدا نمی‌کنند و شما هم مطمئن هستید که آموزه‌های دینتان را از یک متخصص آموخته‌اید. 

 

کانال تلگرام : 
 

۱ نظر
امید پیشگر

مباهله در قرآن

در سورۀ آل‌عمران، آیۀ 61 می‌خوانیم:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ
پس هر کس درباره عیسى، پس از علمى که براى تو حاصل شده است، با تو محاجّه کرد، بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودهایمان و خودهایتان را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

🔘 معنای مباهله
«مباهله» یعنی ابتهالِ دوسویه و «ابتهال» یعنی اصرار و جدیت در دعا و لعن. «نَبتَهِل» یعنی با اصرارِ از خدا، طرف دروغگو را دچار لعنت الهی کنیم تا حق روشن شود.

🔘 داستان مباهله
منظور، رخدادی است که در آن پیامبر خدا(ص) به دستور الهی(آل‌عمران:61) علی‌بن‌ابی‌طالب، فاطمه دخترش، حسن و حسین علیهم‌السلام را به رویارویی با مسیحیان نَجران بُرد تا با مباهله، رسوا شود هر آن که در او غَش باشد.

🔘 مباهله، سند امامت و فضیلت عترت بر امت 
این آیه و آن واقعه به دلایل و شواهد زیر، سندی جاودان برای اثبات برتری اهل‌بیت(ع) شدند:

1️⃣ چون مباهله از سوی پیغمبر(ص) برای اثبات درستی ادعای رسالت بود بنابراین، شرکت‌کنندگان در مباهله، نه از برای نمونه؛ بلکه شرکای رسول خدا(ص) در این ادعا بودند. زیرا در آیه، «الکاذبین» آمده است؛ تماشاچی نه صادق است نه کاذب؛ بلکه این مدعی است که یا صادق است یا کاذب (آیت‌الله جوادی آملی، درس تفسیر، 5 مهر 1395)

2️⃣ پیامبر(ص) در فراخواندنِ سه جمعِ (انفس، نساء و ابناء)، که در زبان عربی دست‌کم، نُه نفر خواهد شد تنها پنج تَن را به میدان آورد و نه بیشتر؛ این یعنی در آن مقطع، دعوِی رسالت بر این پنج، استوار بود.

3️⃣ خدا در این آیه، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را نفْس(خود، همتا و هم‌ردیف) پیغمبر(ص) نامید و حضرتش به این معنا تصریح کرد: لأبعثن إلیهم رجلا کنفسی یعنی علی‌بن‌أبی‌طالب‏ (عیون أخبار الرضا ع، 1/232). 

4️⃣ این واقعه، کمتر از غدیر نیست. وقتی مأمون از امام رضا(ع) دلیل خلافت بلافصل جدش علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را پرسید، امام «به او» نفرمود غدیر؛ بلکه فوراً فرمود: «انفسنا» (طرائف المقال،2/302) یعنی این آیه را به عنوان دلیلی بر خلافت بلافصلِ حضرت، ارائه کرد.

5️⃣ آنگاه که مأمون از امام رضا(ع) می‌خواهد که برتری عترت بر امت را از کتاب خدا ثابت کند یکی از آیاتی که حضرت به آن استناد می‌کند همین آیه مباهله است (عیون اخبار الرضا ع،2/ 230تا231).

🔘 سالروز مباهله
دانشمندان در روز و تاریخ این رخداد هم‌نظر نیستند. مرحوم علامه مجلسی با یادکرد از این اختلاف نظر، خود 24 ذی‌حجه را اشهر می‌داند (زادالمعاد، ص217) و شیخ عباس(ره) هم در مفاتیح همین را می‌گوید؛ اما شیخ طوسی(ره)، روز 25 ذی‌حجه را برگزیده و آن را اظهر می‌داند(مصباح المتهجد، 2/759).

🔘 سه نکته پایانی

🔸 دربارۀ این آیه و پیام‌های آن، شیخ مفید(ره) در الفصول المختارة (ص38) علامه مجلسی در زادالمعاد (ص218) و علامه طباطبایی(ره) در المیزان (ترجمه،3/363) سخنانی دارند عمیق و خواندنی.

🔸 بابی در کافی ج2، ص513 به نام باب المباهلة با پنج روایت وجود دارد. از این روایات به دست می‌آید که مباهله روشی برای مبارزه با خصم است که تا قیامت کارآیی دارد.

🔸 این روز در روایات ما به بزرگی یادشده و آدابی دارد (مصباح المتهجد، 2/764) پس شایسته است ساده از کنارش نگذریم.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

یک راه ساده برای آدمِ خوبی شدن

یکی از بهترین، راحت‌ترین و کارآمدترین راه‌های آدمِ خوبی شدن، دیدن آدم‌هایی است که به‌راستی خوب هستند؛ نه آنها که گاهی کارِ خوب می‌کنند.
تشویق به یافتن الگوهای تربیتی و اقتدا به اسوه‌ها، برای همین خوب‌شدنِ سریع، راحت و مطمئن است؛ بدون کتاب و شرکت در دوره‌های تربیتی و کلاس‌های اخلاق.
وقتی رفتار آدم خوب را می‌بینیم یا می‌خوانیم ناخودآگاه آرزو می‌کنیم مانند او باشیم. کمی که با او مأنوس شدیم دیگران به ما خواهند گفت: چند وقتی است عوض شده‌ای! خودت حس نمی‌کنی؟

همین تأثیر ناخودآگاه را الگوی بد هم دارد؛ مدتی که با او، حقیقی یا مجازی، دم‌خور شویم، به ما خواهند گفت: چند وقتی است عوض شده‌ای؟ حواست هست؟

پس برای خوب‌شدنِ سریع، راحت و مطمئن باید مراقب باشیم در یافتن الگو اشتباه نکنیم. شهرت یا چهره‌‌بودن، هرگز ملاک خوبی برای یافتن الگوی خوب نیست؛ چون بسیارند چهره‌هایی که بویی از خوب‌بودن نبرده‌اند و با تن و پول و کارهای نمایشی و نمایش خوبی، در پی پول و شهرت بیشترند و بس.

خوب، کسی است که فطرت پاک و بیدار آدمی، به خوب بودنش شهادت دهد.

 

ویژگی‌های آدم خوب

حقیقتش این است که آدم خوب را در چند جمله، شناساندن، کار دشواری است. قرآن از آغاز تا انجامش همین را می‌خواهد بگوید. با این حال تلاش خواهم کرد برترین ویژگی‌های آن را با تکیه بر منابع دینی بیان کنم:

1. آدم خوب، آرام است. نه اینکه آدم بی‌خیال و بی‌حالی باشد؛ نه؛ ولی همواره حتی در سخت‌ترین لحظه‌های زندگی، غرق در آرامش است. چون دل در گرو خدا دارد و کار را به دست او می‌بیند و خودش و همه را کارگران این جهانی که آفریننده و گرداننده‌اش خداست؛ پس نه حرص دارد نه جوش؛ برای همین اینها با ترس و غم بیگانه‌اند (لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏) شهیدان ابومهدی و چمران را از ذهن عبور دهید. یادشان آرامش‌بخش است تا چه رسد درک حضور و دیدار و انس با چنین خوبانی. 

2. آدم خوب، نسبت به مشکلات دیگران، خود را موظف می‌داند؛ گاه به انفاق مال، گاه به ایثار جان. درد دیگران او را به درد می‌آورد و خواب از چشمانش می‌بَرَد.

3. آدم خوب، گناه نمی‌کند. برای همین دیگران از دست و زبان او در امان‌اند؛ یک خاطر جمعی خاصی نسبت به او دارند.

4. آدم خوب، با انصاف و اهل احسان است. حق دیگران را عادلانه به آنها می‌دهد؛ کمی هم بیشتر.

5. آدم خوب، اگر حرفی زد و قولی داد؛ سرش برود قولش نمی‌رود.

6. آدم خوب، کاری را که می‌داند نمی‌خواهد یا نمی‌تواند انجام دهد وعده نمی‌دهد.

7. آدم خوب، با همۀ مردم مهربان است؛ کوچک و بزرگ، این شکلی و آن شکلی؛ به‌راستی همه را دوست دارد و به همه احترام می‌گذارد.

8. آدم خوب، صبرش فراوان است. باور دارد که دنیا اگر نگوییم همه‌اش دست‌کم بیشترش آن‌گونه نیست که ما می‌خواهیم.

9. آدم خوب، راحت، می‌گذارد و می‌گذرد و به روی طرف هم نمی‌آورد.

10. آدم خوب، برای آبادانی آخرت می‌دود؛ برای همین به حرام دنیا نزدیک نمی‌شود و به حلالش دل نمی‌بندد.

 

چند گفتنی:

1. با دانستن این ویژگی‌ها، شناخت آدم خوب از ناخوب آسان می‌شود؛ برای نمونه: کسی که غم‌دیگران، غم او نیست یا به نام پاسداشت دین و شریعت، به دیگران بی‌احترامی می‌کند؛ بی‌تردید آدم خوبی نیست.

2. هیچ‌گاه گمان نبرید کسانی با این ویژگی‌های قرآنی و روایی، دیگر نیستند و یا آن‌قدر کم‌اند که دست ما به آنها نمی‌رسد؛ خدا از این بنده‌ها کم ندارد؛ کمی بهتر به دور و برمان نگاه کنیم می‌بینیم.

3. انس با خوبان، راهی است آسوده، سریع و مطمئن برای خوب شدن ما.

4. باید باور کنم که آدم خوبی شدن کار دشواری نیست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تأثیر کارهای خوب و بد در یکدیگر

موضوع احباط، تکفیر و تبدیل عمل، از موضوعات شگفت‌آور و البته بحث‌برانگیز قرآنی است. اگر دوستدار این موضوع هستید می‌توانید آن را در تفسیر آیه 217 بقره ببینید.
بیان همراه با دسته‌بندی حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این باره بسیار خوب و راهگشاست که چکیدۀ آن را اینجا تقدیم می‌کنم.

از آیات قرآن‌کریم بر می‌آید که اعمال انسانها به چند گونه در یکدیگر اثرگذار هستند؛ حسنات و سیئات کلی، آثر کلی دارند و حسنات و سیئات جزئی، آثار جزئی. بر این پایه ما دو دسته آیه داریم:

دسته اول. ایمان، زنده‌شدن است و کفر، مُردن؛ اگر کافری ایمان بیاورد، گویا مرده‌ای زنده شده است و اگر مؤمنی کافر شود، گویا زنده‌ای مرده است. کفر (آل‌عمران:21و22)، ارتداد (بقره:217)، شرک (زمر65) و نفاق (احزاب:19) همۀ کارهای نیک گذشته را از ریشه می‌خشکاند و انسان تا توبه نکند و اسلام نیاورد، آن نقص و عیب، ترمیم نمی‌شود، چنان که توبه و اسلام (زمر:53و54) همۀ کارهای بد و آسیبها را از ریشه می‌سوزاند و زمینه رشد را فراهم می‌کند.

دسته دوم. حسنات و سیئات جزئی هم آثار جزئی بر یکدیگر دارند که گاهی به صورت حبط (نابود کردن) است و زمانی به صورت تکفیر (پوشاندن) و گاهی به صورت تبدیل (دگرگون ساختن). این دسته خود سه شاخه می‌شوند:

1. برخی گناهان پاره‌ای از کارهای نیک را نابود می‌کنند؛ مانند: گناه برخورد نامناسب با پیامبر اکرم (ص)  که اگر مؤمنان با آن حضرت برخورد نامناسبی داشته باشند (حجرات:2)، بعضی کارهای نیک آنان باطل می‌شود، چون اگر همۀ اعمالشان حبط شود، دیگر مؤمن نخواهند بود.
2. برخی حسنات و طاعات، پاره‌ای گناهان را محو و نابود می‌سازند؛ مانند: برپا داشتن نمازهای شبانه‌روزی (هود:114)، اجتناب از گناهان بزرگ (نساء:13، نجم:32).
3. برخی کارهای نیک، سیئات را به حسنات تبدیل می‌کنند؛ مانند توبه، ایمان و عمل صالح (فرقان:70).

ر.ک به تفسیر تسنیم ج1، ص614 تا 617

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چگونه قرآن به‌جای شفابخشی، موجب خسارت می‌شود؟

قرآن برای مؤمنین، شفاء و رحمت است؛ یعنی بیماری‌های فکری، روحی و اخلاقی کسانی (لِلْمُؤْمِنینَ) را که به آموزه‌های آن ایمان دارند و قرآن را در زندگی به کار می‌بندند درمان می‌کند (شِفاءٌ) و آنها را به زیبایی‌های روحی و اخلاقی می‌آراید (رَحْمَةٌ).

 

گفتنی است: همین نسخۀ شفابخشِ مؤمنین، برای اهل بدی و ستم، اثری واژگون دارد و بر خسارت و زیان آنها می‌افزاید. به دیگر سخن، آنها با استفاده از قرآن، بدتر، چرکین‌تر و بدبختر می‌شوند (وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً)؛ ولی چگونه؟

 

پاسخ این است: انسان بد، ستمگر، پست و پلید به علت شکل غیرانسانی که با گناه، به روح و روان خود داده است؛ وقتی به قرآن می‌رسد خود را به آن نمی‌سپارد تا درمان شود؛ بلکه ناجوانمردانه، قرآن را به خدمت می‌گیرد و با ذهن بیماری که دارد، آن را به گونۀ دلخواهِ خودش معنا می‌کند و در نهایت، قرآن را دلیل و مستند خیانت‌ها و جنایت‌های خود نشان می‌دهد. 


بر این پایه، معنای آیه این می‌شود: برخی با برداشتهای نادرست از قرآن و تحریف معنوی آن، دست به جنایت می‌زنند و به این واسطه، بر پلیدی و گناهان زیان‌بار خود می‌افزایند.

 

این تفکر، یک روز، تیغ به دست گرفت و با استناد به قرآن (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّه)، فرق قرآن ناطق، امیرالمؤمنین، علی(ع) را شکافت و محاسن شریفش را به خون سرش رنگین کرد (ابن مُلْجَم)؛ قرن‌ها بعد، دست به تفنگ شد و مغز متفکران اسلامی؛ همچون مطهری و مفتح را هدف گرفت و ماشه را چکاند (گروهک فرقان) و امروز، برای پیشبرد دیپلماسی خفت، ذلت، اسارت، آیه می‌خواند و به خدا و پیامبرش دروغ می‌بندد (دولت تدبیر و امید).

 

هر کس که کار بد خود را با استناد به آیه و روایتی توجیه می‌کند و خر مرادش می‌راند؛ نمونه‌ای روشن برای این بخش از آیه است که می‌فرماید: وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً. 


خدایا دست ما را محکم بگیر!

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چرا کسی جلوی تحریفات قرآنی حسن روحانی را نمی‌گیرد؟

حسن روحانی با عمامه‌ و ریشی پهن که یادآور علمای دین است قرآن را به سود اغراض خود معنا می‌کند که به آن می‌گویند تحریف معنوی قرآن. او با این کار، بی‌خبران را ساکت می‌کند و کار خود را پیش می‌برد؛ همان کاری که معاویه هم می‌کرد (الدر المنثور، 4/96). نمونۀ تازۀ آن، تحریف قرآن برای توجیه مذاکرات وین است:
چرا ما از مذاکرات و از حرف زدن می‌ترسیم؟ مگر قرآن نمی‌گوید با کفار هم جدال احسن کنیم.

 

منظور او از این جمله، آیۀ 125 سورۀ نحل است: جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ؛ با بهترین روش با مخالفان مناظره کن؛ ولی این آیه دربارۀ دعوت آنها به راه حق و تفهیم آموزه‌های وحیانی به آنهاست و ربطی به مذاکرات و گفتگوهای سیاسیِ دو سویه و قراردادهای بِده‌بِستانی مورد نظر آقای رئیس‌جمهور ندارد.

 

قرآن کریم، در موضوع مورد نظر آقای رئیس‌جمهور، آیاتی دارد که دوتای آنها را اینجا می‌آورم:

 

1. لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ (عنکبوت:49). پیام آیه این است: شما حق ندارید و نباید با ستمگران به نیکی گفتگو کنید و چه کسی در ستمگری آمریکا به ویژه نسبت به ایرانیان تردید دارد؟

 

2. یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ (ممتحنة:9). پیام آیه این است: هر گونه مراوده با کسانی که دشمنى خود را با اسلام و مسلمین، در گفتار و عمل، پشت‌پرده یا آشکارا نشان داده‌اند، ممنوع است. بر اساس این آیات، شما حق ندارید به انگلیس خبیث و فرانسۀ بدتر از آن حتی اجازۀ داشتن سفارت‌خانه در ایران را بدهید، تکلیف آمریکا هم مشخص است تا چه برسد به مذاکره!

 

این اولین بار نیست که حسن روحانی دست به تحریف قرآن می‌زند. او پیش از این بارها برای توجیه کارهای ضدقرآنی خود، کلام خدا را و حتی عملکرد پیامبر(ص) را تحریف کرده است. (برای نمونه بنگرید به سخنرانی 15مهر96 و 20آبان98 و 6اسفند99)

 

به عنوان یک شهروند مسلمان حق دارم بپرسم: چرا کسی، مرجعی، نهادی، دادگاهی؛ در کشوری که عنوانش اسلامی است با این تحریف‌گر قرآن که در پوشش علمای دین، ظاهر می‌شود و مقامی عالی در نظام اسلامی دارد برخورد نمی‌کند؟ 

 

کجاست جامعۀ مدرسین که بیانیه بدهد؟ کجاست آقای اراکی که فرمان قیام صادر کند؟ کجاست دادگاه ویژه روحانیت که لباس برکَند؟ دریغ از یک تذکر رسمی! تا دست‌کم مردم بدانند که سخنان حسن روحانی، ربطی به قرآن و پیامبر(ص) ندارد. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر