پرویز صیاد، بازیگر طنز و داستان‌نویس ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا رفت در قالب خاطرۀ یک ایرانی از سفر به کربلا، متنی را می‌خواند که نیازمند روشنگری است.

 

همۀ حرف او تکرار همان نیرنگ کهنه است که با نشاندن عرب در برابر عجم، تلاش می‌کند ایرانی را از باورهای استوار اسلامی خود تهی کند و تخم نفرت را در دل او نسبت به هم‌کیش عرب‌زبانش بپاشد.


تفکر پوسیدۀ «عرب در برابر عجم» که برخی هوشمندانه و برخی با قیافۀ روشنفکری بر آن پا می‌فشارند همان چیزی است که فرهنگ رشدیافتۀ اسلام، نزدیک به پانزده سده پیش، آن را باطل و خرافی اعلام کرده است.

 

احترام به سادات، خواندن قرآن و دعا، باور داشتن آموزه‌های اسلام، هزینه‌کرد برای دفاع از دوستان و مظلومان در هر کجای جهان، توسل به پیشوایان دین، رفتن به زیارت آنها، همگی مستند به آموزه‌های دین و برخاسته از روحیه و غیرت دینداری است و هیچ ارتباطی به مردم عرب ندارد. 

 

دین را خدا به واسطۀ پیامبرانش برای همۀ مردم جهان فرستاده است؛ آنان که اسلام و آموزه‌های آن را ساخته و جزء میراث عربها می‌دانند با الفبای دین و تاریخ هم آشنا نیستند.

 

تردیدی نیست که این نمایشنامه تکراری، افزون بر هدف یادشده تلاش دارد عقیده به زیارت سیدالشهداء(ع) و به ویژه همایش بزرگ اربعین را کمرنگ و اگر بتواند نابود کند. این را می‌توان از شکل داستان و پایانش که نقش نتیجه‌گیری دارد به خوبی دانست.

 

هدف متن، سست کردن و از بین‌بردن باورهای تودۀ مردم است؛ برای همین کاملاً عوام‌فریبانه است. برای مثال از اینکه برخی از مسئولان سید هستند نتیجه می‌گیرد عربها آمده‌اند بر ایران مسلط شده‌اند. این دو، چه ربطی به هم دارند؟! یکی از مهمترین شروط استخدامی کشور تابعیت ایرانی است؛ یعنی ایران، تنها به دست ایرانی‌ها اداره می‌شود و بس. ایرانی ممکن است فارس یا عرب یا کُرد یا ترک یا لر یا بلوچ و یا از نژادی دیگر باشد؛ مهم ایرانی‌بودن است که همه هستند.


یا از اینکه به زبان فارسی، کلمات عربی هم راه پیدا کرده است نتیجه می‌گیرد زبان ایرانی‌ها عربی است و حرفهای دیگری که ارزش گفتگو ندارد.

 

کانال تلگرام :