قرآن برای مؤمنین، شفاء و رحمت است؛ یعنی بیماریهای فکری، روحی و اخلاقی کسانی (لِلْمُؤْمِنینَ) را که به آموزههای آن ایمان دارند و قرآن را در زندگی به کار میبندند درمان میکند (شِفاءٌ) و آنها را به زیباییهای روحی و اخلاقی میآراید (رَحْمَةٌ).
گفتنی است: همین نسخۀ شفابخشِ مؤمنین، برای اهل بدی و ستم، اثری واژگون دارد و بر خسارت و زیان آنها میافزاید. به دیگر سخن، آنها با استفاده از قرآن، بدتر، چرکینتر و بدبختر میشوند (وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً)؛ ولی چگونه؟
پاسخ این است: انسان بد، ستمگر، پست و پلید به علت شکل غیرانسانی که با گناه، به روح و روان خود داده است؛ وقتی به قرآن میرسد خود را به آن نمیسپارد تا درمان شود؛ بلکه ناجوانمردانه، قرآن را به خدمت میگیرد و با ذهن بیماری که دارد، آن را به گونۀ دلخواهِ خودش معنا میکند و در نهایت، قرآن را دلیل و مستند خیانتها و جنایتهای خود نشان میدهد.
بر این پایه، معنای آیه این میشود: برخی با برداشتهای نادرست از قرآن و تحریف معنوی آن، دست به جنایت میزنند و به این واسطه، بر پلیدی و گناهان زیانبار خود میافزایند.
این تفکر، یک روز، تیغ به دست گرفت و با استناد به قرآن (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّه)، فرق قرآن ناطق، امیرالمؤمنین، علی(ع) را شکافت و محاسن شریفش را به خون سرش رنگین کرد (ابن مُلْجَم)؛ قرنها بعد، دست به تفنگ شد و مغز متفکران اسلامی؛ همچون مطهری و مفتح را هدف گرفت و ماشه را چکاند (گروهک فرقان) و امروز، برای پیشبرد دیپلماسی خفت، ذلت، اسارت، آیه میخواند و به خدا و پیامبرش دروغ میبندد (دولت تدبیر و امید).
هر کس که کار بد خود را با استناد به آیه و روایتی توجیه میکند و خر مرادش میراند؛ نمونهای روشن برای این بخش از آیه است که میفرماید: وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً.
خدایا دست ما را محکم بگیر!