پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا (ع)» ثبت شده است

درنگی انتقادی در روایت شیعه و محب

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتنِ هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت آنها را پذیزفت و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت

این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312-314) آمده و از آنجا به کتابهای احتجاج، البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است.

تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک به تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1، ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر همۀ کتاب سایه افکنده است؛ نویسنده، روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، به شکل مُسند، در منبع دیگری نیز نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

 

بررسی اعتبار محتوایی این روایت

با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای آن که آنها باوری دقیق و عمیق به یک آموزه نداشتند و یا در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر اشتباه می‌کردند؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

 

اشکالی دیگر  به محتوای این روایت

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم).

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی، ج2، ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی، ج15، ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق، ج9، ص67).

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع، ج1، ص187).

 

جمع‌بندی

نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی گویندگان و نویسندگان با استناد به این روایتِ نامعتبر، ناجوانمردانه و به ناحق، به شیعیان تلقین می‌کنند که خود را شیعه ندانند.
 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شرح یک روایت تفسیری، درباره سبک زندگی اسلامی

امام رضا(ع) فرمود: خدای متعال به سه چیز، به شکلِ با هم، فرمان داده است: 


1. به نماز و زکات، دستور داده است (أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ)؛ پس هر که نماز بگزارد؛ ولی زکات ندهد، نمازش قبول نمی‌‏شود. 
2. به سپاسگزارى از خدا و پدر و مادر فرمان داده است (وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ... أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ)؛ پس هر که سپاسگزار پدر و مادرش نباشد؛ خدا را هم سپاس نگفته است. 
3. به پروا از خدا و پیوند با خویشان، فرمان داده است (اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ)؛ پس هر که با خویشانش، پیوند نداشته باشد، از خدا هم پروا ندارد.

 

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ (خصال ج1 ص156).

 

می‌گویم:


1. زکات در فرهنگ قرآن و روایات، به معنای هرگونه دادن مال در راه خدا به نیازمندگان و گرفتاران جامعه است. گرفتن زکات به معنای مصطلح آن، نیازمند قرینه است و چون اینجا چنین قرینه‌ای وجود ندارد؛ منظور از زکات، همان کمک مالی به نیازمندان است.

 

2. از روایت دانسته می‌شود: خدا نمازی را که با دستگیری از افتادگان جامعه همراه نباشد، قبول نمی‌کند.

 

3. قبول، غیر از صحیح است. نماز صحیح، نمازی است که طبق دستور شرع (رساله احکام) خوانده می‌شود و انسان را از عذاب بی‌نمازی می‌رهاند؛ ولی قبول، آن ارزشی است که نمازخوانده‌شده دارد. بر پایۀ این روایت، نمازِ بی‌کمک، نمازی صحیح؛ ولی کم‌ارزش است.

 

4. همان‌گونه که شکر خدای متعال هم به دل است، هم به زبان و هم به عمل (کافی، ج2، ص95، روایات 9 و 10)؛ همین رفتار را با پدر و مادر نیز باید داشت؛ از صمیم قلب و با گفتن و در عمل، نشان دهیم که قدردان زحمات آنها هستیم و سپاسگزار آنها. اگر کسی چنین نکرد؛ شکر خدا را هم به‌جا نیاورده است. کسی که شکر خدا نکند؛ مرتکب کفران نعمت شده است (ر.ک به کافی ج2 ص390). او یادش باشد که عذاب الهی، سهمگین است وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ.

 

5. برخی، با هدف رعایت تقوای بیشتر و رسیدن به معنویت بالاتر، با ارحام (بستگان نزدیک) خود رفت و آمد نمی‌کنند تا مبادا شبهه‌ناکی بخورند و ببینند و بشنود؛ خلاصه پیش خدا بسیار عزیز شوند؛ ولی این پنداری بیش نیست؛ چون این کار اگر به بریدن پیوند با ارحام بیانجامد؛ عینِ نافرمانی خدا است (نساء:1). روایت بالا هم می‌فرماید: با این کار، آن تقوایی که گمان می‌کنند دارند توهمی بیش نیست؛ یعنی خسارت محض.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ چیستی تقوا و چرایی عبادات

تقوا یعنی جعل الوقایة؛ قراردادن حفاظ (مقاییس ج6 ص131).

 

قرآن می‌فرماید اثر مهم عبادات تقواست (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتّقون؛ بقره:21) یعنی حفاظی می‌شوند میان ما و گناهان؛ به تعبیر دیگر: عبادات، اگر به درستی انجام شوند ما را از آلوده‌شدن به گناهان باز می‌دارند. چند نمونه را خود قرآن بیان کرده است: إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر (عنکبوت:45) یا کُتِبَ علیکم الصیام ... لعلکم تتّقون (بقره:183).

 

در جهان دیگر که حقایق، نمایان می‌شوند؛ همین اثرِ بازدارندگیِ عبادات، به شکل آن‌جهانی، رخ می‌نماید. اینگونه که باطن عبادات، ما را از باطن گناه که آتش دوزخ است حفظ می‌کند. پیامبر(ص) فرمود: الصَّوم جُنّةٌ مِنَ النّار (کافی ج4 ص62)؛ روزه، سپرى در برابر آتش دوزخ است. دلبستگی به اهل‌بیت(ع) نیز اینگونه است. امام رضا(ع) از پدرانش، از پیامبر(ص) نقل کرد: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى آمِناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ (عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج2 ص58)؛ هر کس ما اهل‌بیت را دوست بدارد، خداوند متعال، در روز قیامت، او را در امن و امان، محشور می‌کند. 

 

کوتاه سخن: اگر دوستی اهل‌بیت(ع)، نماز و روزه و عبادتهای کسی، واقعی باشند؛ او در این دنیا گناه نمی‌کند و در آخرت، از هر گزندی در امان خواهد بود.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

شیعۀ در باور، شیعۀ در رفتار؛ درنگی در یک روایت و شرح آن

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتن هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت به آنها اجازۀ ورود داد و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت
این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312 تا 314) و از آنجا به الاحتجاج و البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است. تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1 ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر کل کتاب سایه افکنده است؛ روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، در منبع دیگری نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

بررسی اعتبار محتوایی این روایت
با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای باوری که به شکل دقیق و عمیق آن را نداشتند آن هم چون آن را نمی‌دانستند و یا اشتباه در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر، آن هم از روی بی‌خبری؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

جمع‌بندی
نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی، این روایت را خوانده و با پذیرش قطعی آن و شرحی که به آن می‌دهند جماعت شیعه را که عاشقانه خود را شیعۀ خاندان پاک پیامبر(ص) می‌دانند و به این نام افتخار می‌کنند سرزنش ‌کرده به آنها می‌گویند که چون شما نیز در کارتان کاستی هست حق ندارید خود را شیعه بدانید.

 

می‌گویم:
1. استناد به این روایت نادرست است.
2. باید دانست که واژۀ شیعه، جدا از معنای لغوی، دو کاربرد دیگر نیز دارد که در ادامه از آنها سخن می‌گوییم؛ معناهایی که در مانند شرح بالا به آن توجه نمی‌شود:


الف. شیعه در باور 
کسی است که به رهبرى امت از سوى على(ع) پس از پیامبر(ص) معتقد باشد و اینکه او جانشین پیامبر در همۀ امورى است که به او مربوط است، جز پیامبرى و نزول وحى (سیمای عقاید شیعه، سبحانی، ص23). برای شیعه در این کاربرد، معناهای دیگری هم گفته‌اند (بنگرید به مقالۀ شیعه و تشیع؛ مفهوم‌شناسی، ماهیت و خاستگاه، علی آقانوری)؛ ولی به نظر، بهترین تعریف را أبان‌بن‌تَغلِب به دست داده است. او که نزد امامان باقر و صادق علیهما‌السلام از جایگاه علمی و معنوی بس ممتاز برخوردار است؛ در تعریف شیعه می‌گوید:
الشیعة الذین إذا اختلف الناس عن رسول الله(ص) أخذوا بقول علیّ(ع) و إذا اختلف الناس عن علیّ أخذوا بقول جعفربن‌محمد(ع)؛ شیعیان کسانی هستند که در اختلاف پس از رسول خدا(ص) پیرو گفته‌های علی(ع) هستند و در اختلاف پس از امام سجاد(ع) پیرو گفته‌های امام باقر(ع) اند. (رجال نجاشی، ص12) 
به سخن دیگر: شیعه کسی است با این اعتقاد، که پس از پیامبر(ص) هر گاه امر، دایر میان علی(ع) و غیر او شد؛ باید از علی(ع) پیروی کرد و به همین شکل تا امام دوازدهم(ع).

 

ب. شیعه در رفتار 
شیعه در این کاربرد که از روایات دانسته می‌شود کسی است که در عمل، به بایسته‌های دین پایبند است و از نبایدهای آن به شدت پرهیز می‌کند. بخش قابل توجهی از روایاتی که در منابعی مانند صفات الشیعة مرحوم شیخ صدوق آمده است و در آنها ویژگی‌های شیعه بیان شده است بیانگر این معنا هستند؛ مانند این روایت امام صادق(ع):
وَ اللَّهِ مَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ص) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ؛ به خدا سوگند، تنها کسی شیعه على(ع) است که شکم و شرمگاهش را از حرام نگه دارد و تنها براى رضای خدا کار کند و به پاداش او امیدوار باشد و از کیفرش بهراسد. (صفات الشیعة، ص7)

 

بنابراین ما در منابع، با دو تعریف از شیعه روبرو هستیم که یکی ناظر به عقاید است و دیگری به اعمال، که این دو را نباید با هم درآمیخت.
آنچه امروز از واژۀ شیعه به ذهن می‌رسد و عموم جامعه در کابردهای خودشان قصد می‌کنند؛ شیعه در برابر سنّی یعنی معنای «شیعۀ در باور» است. در این کاربرد، هر کس که باور یادشده را داشته باشد شیعه است؛ گرچه در همۀ زندگی‌اش، دو رکعت نماز هم نخوانده باشد. بیرون‌کردن افرادی با این اعتقاد از دایرۀ شیعه‌گری، با استناد به روایت صفات شیعه، کاری نادرست با پیامدهای ناگوار است. سوگمندانه کم نیستند کسانی که این دو را بهم آمیخته؛ روایات «شیعۀ در رفتار» را می‌خوانند و به مردم می‌گویند شما «شیعۀ در باور» نیستید.

 

نمونه‌ای روشن برای گفتۀ بالا

محمدرضا پهلوی، نامی آشنا برای ما ایرانیان است؛ اگر کسی از زندگی او بی‌خبر است کتاب «یادداشت‌های عَلَم» را بردارد و بخواند. 
پرسش: او از نظر اعتقادی، پیرو کدام دین و مذهب شمرده می‌شود؟ 
پاسخ: مسلمان و شیعه. بی‌گمان هیچ‌کس نمی‌تواند او را از نظر عقیده، نامسلمان یا مسلمانی سنی‌مذهب بداند؛ گرچه او بر اساس گزاراش‌های تاریخی، در عمل، با «شیعۀ در رفتار» همخوانی ندارد.
خاطرۀ زیر گویای اعتقاد و پایبندی نسبی خانوادۀ او به مذهب تشیع است:
سید طالب رِفاعی روحانی شیعی عراقی، رهبر شیعیان قاهره و نمایندۀ آیت‌الله محسن حکیم در زمان مرگ محمدرضا (1359 خورشیدی)، کسی است که بر جنازۀ او نماز خواند و او را تلقین داد؛ در کتاب  أمالی السید طالب الرِّفاعی که روایت خاطرات اوست می‌گوید:
فرح، همسر شاه، تأکید داشت که نماز بر اساس مذهب شیعه خوانده شود. (به نقل از تاریخ ایرانی)

 

اشکالی دیگر بر روایت 

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم‏).

 

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی ج2 ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی ج15 ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق ج9 ص67). 

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

 

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع ج1 ص187). 

 

سوگمندانه برخی بجای زدودن این نسبت‌های ناروا از ساحت خاندان پاک پیامبر(ص)؛ برای پذیرش آن، دست به توجیهات بدتر از گناه می‌زنند (بنگرید). بدتر از گناه گفتم؛ چون نوسنده، در متن این توجیه، تهمتی به امام علی(ع) زده است. او در توجیه خود نوشته است: «چنانچه حضرت علی پاسخ سلام دختران جوان را نمی‌دادند.» این نسبت گناه به امام علی(ع) در واقع، فهم نادرست نویسنده از این روایت است: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ (کافی ج2 ص648) ؛ امام علی(ع) به زنان سلام می‌کرد؛ ولی خوش نداشت به زنان جوان سلام کند؛ نه آنکه جواب سلام زنان جوان را نمی‌داد. فراموش نکنیم که همین جمله دوم هم به شدت محل نقد و نظر است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر