در پاسخ به اینکه «چرا نماز صبح دو رکعت است؟» یا «چرا محرم چرا نامحرم؟» و این که «چرا این حلال است و آن حرام؟» و چراهای فراوان دیگر، برخی از آیه و روایت مدد میگیرند و برخی سخن از مصلحت و مفسدۀ نهفته در پس احکام میگویند، بعضی متوسل به یافتههای دانشگاه میشوند و عدهای هم با ربط دادن آسمان به ریسمان، سعی در مجاب کردن سائل میکنند که در عرف، آن را شیره مالی گفته یا فعل بافتن را برایش به کار میبرند.
به نظر بنده بهترین پاسخ، بعد از نیافتن جوابْ در نقلِ معتبر، گفتن «نمیدانیم» است به مانند میلیاردها مجهول دیگری که آنها را هم نمیدانیم؛ اما در احکامْ اجمالاً باور داریم که سندش درست است و به خدا میرسد. برای همین با ایمان و اطمینان قلبی به درستیش، آن را انجام داده یا اگر ترک کردنی است آن را وا مینهیم.
فراموش نکنیم پاسختراشی برای پرسشهایی که جواب آن را نمیدانیم؛ نه تنها مشکل را حل نمیکند؛ بر حیرت سائل افزوده و از ارزش ما میکاهد.
برای مثال: چرا زنی که تنها در خانه است و نامحرمی او را نمیبیند باید با حجاب کامل نماز بخواند؟
دیدم بعضی گفتهاند: پوشش زنان در هنگام نماز، نوعی ادب و احترام است یا تمرینی است برای خویشتن داری و رعایت دستورات خداوند متعال حتی در خلوت و تنهایی.
اما اگر این است پس چرا در نماز، پوشاندن سر، مو و گردن بر دختری که بالغ نشده یا زنی که کنیز است واجب نیست؟ (تحریر الوسیلة، 1/142)
بنابراین اگر برای چرایی حکمی جوابی در نقل معتبر نیافتیم با شجاعت و خیلی محترمانه بگوییم: «نمیدانیم؛ اما تلاش کردهایم سند این حکم تا خدا درست باشد.»
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.