برای جاخوش کردن در قم و هر حوزۀ دیگری می توان آنقدر بهانه و دلیل ردیف کرد که خود آدم هم باور کند ماندنش در قم واجب است و دنیای اسلام منتظر ظهور اویند.
بله؛ به قدر نیاز خودِ حوزه باید محقق و مدرس و مولف تربیت کرد و نگه داشت؛ سخن در مابقی است.
این حوزه های عریض و طویل این همه طلبه که به بهانه های مختلف در آن دپو کرده ایم و ... این همه مردم داخل و خارجی که نیازمند معارف اولیه هستند. چرا فکر جدی نمی شود؟
پیش از این در یادداشت «تغییر در حوزه» راهکارهایی را پیشنهاد کردم. اینک سخنی از مقام معظم رهبری نقل می کنم که معظم له در 70/11/30 در جمع حوزویان فرمودند:
«هرکس از دوستان ما برای معالجه یا کار دیگر به خارج رفت، آمد گفت به فلان کشور مبلّغ بفرستید؛ اما من به آنها می گویم آن نیازی را که شما احساس کرده اید، من پیش از شما از آن خبر داشتم؛ اما کسی را نداریم؛ شما آدمی را معرفی کنید تا من بفرستم؛ می گویند نداریم! از کشورهای مختلف می آیند و از ما مبلّغ می خواهند؛ اما نداریم! از داخل شهرهای ایران می آیند و از ما مبلّغ و امام جمعه می خواهند؛ اما نداریم؛ خیلی عجیب است! ... این در حالی است که ما حوزهی به این عظمت را داریم! مگر ما گفتیم به جنگلهای آمازون بروید و تبلیغ کنید!؟ آقایان نمی روند؛ می گوییم چرا نمی روید؟ می گویند می خواهیم درس بخوانیم!
برادران! من این روش را قبول ندارم؛ حالا شما هر چه می خواهید بگویید، بگویید؛ من واللَّه این را الهی نمی دانم!
چند نفرتان بیایید از مرجعیت و از ریاست و از مدرّسی و از فضل و سوادِ در آن حد بگذرید.
... جاهایی هست که اصلاً روحانی پایش به آنجا نمی رسد! در سفر به استان بوشهر به منطقه ای رفتیم و وارد ده بزرگی شدیم؛ گفتیم روحانی و عالم شما کیست؟ گفتند ما روحانی نداریم! پرسیدیم چرا؟ گفتند نمی آیند بمانند!
من از شما سؤال می کنم که چرا نمی روید بمانید؟ این واقعاً سؤال جدی است؛ چرا نمیروید بمانید؟ بروید در یک ده بمانید؛ چه اشکالی دارد؟»
سروران گرانقدری که مدام رهبر عزیزمان را مظلوم می دانند و برای او روضۀ غربت می خوانند و غصۀ بر زمین ماندن دستوراتش را با حمله به این مسئول آن مسئول بروز می دهند بهتر نیست از خود شروع کنند؟