خدابیامرز میگفت:
گویا خدا پدر را آفریده و در خانواده نهاده تا از پگاه تا پاسی از شب، جان بِکَنَد برای ادای نفقۀ واجبه. جز چَشم، به کسی نگوید و جز عذر، از کسی نخواهد تا روزی که از کار بیفتد و عذاب بِکِشَد از سرباریِ عروس و داماد یا تنهایی کِشَد در خانۀ سالمندان. امید که خدا لطفی کند و بهیک باره در خاک شود.
میگفت: ولی، شیخ! نمیدانی چه گنجی است این رنج؛ در حساب و کتاب خدا.
از جناب حافظ:
پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران میداری ؟
یادداشت جالبی بود؟