بخش قابل توجهی از بانوان مسلمان و معتقد به اسوه بودن حضرت فاطمه(س)، خانه‌داری را برای خود کسرِ شأن می‌دانند و با دیدن زنی در تلویزیون که رئیس کارخانه؛ استاد دانشگاه و مانند آن است آه سردی از نهاد برآورده و با حسرت می‌گویند: مردم به کجاها رسیدند و منِ بدبخت صبح تا شب بشور و بپز و بچه‌ بزا و ... 

کم نیستند زنان با ایمانی که با توسل به درس و کار، تلاش می‌کنند بیشترِ روزِ خود را در بیرون از خانه بگذرانند تا نکبتِ خانه‌داری دامن‌ آنها را نگیرد و در قسمتِ شغل، بجای آنکه مانند زنانِ بی‌کلاس بنویسند «خانه‌دار»، خیلی شیک و باکلاس عناوین چشم‌پُرکُنی مانند وزیر، وکیل، مدیر، رئیس، استاد و مانند آن را درج کنند.  

به راستی چرا؟

مگر حضرت فاطمه(س) «خانه‌دار» نبود؟! مگر این بانوان محترم ادعا نمی‌کنند حضرتش الگوی آنها در زندگی است؟! پس چرا در عمل، خانه‌داری بد است و بیرون‌خانه‌بودن به هر بهانه و توجیهی، افتخار؟!


یکی از علتهای این دوگانگی، نوع برخورد دولتمردان حکومت اسلامی با این موضوع است. مسئول محترمی که نخست با آب و تاب خاصی از الگوبودن حضرت فاطمه(س) می‌گوید و سپس به کسانی جایزه می‌دهد که از نظر شغلی هیچ شباهتی به آن الگوی معرفی شده ندارند بداند که با این کار و با این معیارها؛ 

1ـ اگر امروز حضرت زهرا(س) تشریف داشتند بدون تردید شایستۀ دریافت هیچ جایزه‌ای نبودند. 

2ـ به زنان و دختران مسلمان تلقین می‌شود زنِ نمونه کسی است که همچون مردان بیشتر وقت خود را بیرون از خانه صرف فعالیت‌های اجتماعی کند و البته هر چه مسئولیت بالاتر و مشغله بیشتر، بهتر.


بله؛ به این بانوان جایزه بدهید؛ اما در روز خودشان؛ روز پزشک و روز کارگر و ...؛ بگذارید روز ولادت حضرت فاطمه(س) مخصوص تقدیر از شبیه‌ترین‌ها به آن بانوی یگانه باشد؛ مادرانی که چون زهرای اطهر(س) تنها شغل‌شان خانه‌داری است و عمرشان را صَرف بندگی خدا و شوهرداری و تربیت فرزندان صالح می‌کنند.

اگر این شد دیگر بانوی مسلمان آن سخن را نمی‌گوید؛ بلکه خانه‌داری را برترین شغل‌ها دانسته با افتخار تمام می‌گوید: 


«شغل خانه‌دار؛ مادر شش فرزند که دوتای آنها را تقدیم اسلام کرده‌ام؛ گرچه همسرم با کپسول نفس می‌کشد و ترکش نخای او را بریده است؛ اما افتخار می‌کنم کنیز او هستم به امیدِ شفاعتِ مادرش زهرا(س)»