در فقهِ اصطلاحی که تکلیف عملی مکلف روشن می شود فقیه، طی عملیات اجتهاد، وظیفه مکلف را از قرآن و روایات و عقل استنباط کرده تحویل مسلمین می دهد.

در حوزه هم مشهور است که پایۀ فقه، قرآن و حدیث است؛ اما ...

فقه آموزان امروز ما که عن قریبٍ ادعای اجتهاد خواهند کرد و فعلاً شکسته نفسی کرده و به تک مضرابهایی اکتفا می کنند تا چه حد بر قرآن و حدیث «تسلط» دارند؟ برنامۀ درسی و فعالیت علمی این عزیزان گویاست.

یکی از مراجع عظام به دانشگاهیان فرموده است:

قرآن از حاشیه به متن دانشگاه وارد شود/ قرآن باید به متن دانشگاه‎های ما وارد شود؛ زیرا قرآن اصل است و باید همه دانشجویان با قرآن کریم آشنا شوند؛ نباید صرفا اهمیت را به سایر مباحث بدهیم و از قرآن غافل شویم. (95/7/8)

گرچه این سخن حق است اما این توصیه را چقدر در حوزه عمل کرده ایم که حالا از دانشگاه انتظارش را داریم؟ ضرورت عمل به این نسخه برای حوزه ای که از آن صدای حکم الله می آید کمتر از دانشگاه نیست. 

البته از باور معکوس، بیش از این هم نمی توان انتظار داشت.

چندی پیش رئیس یکی از مراکز فقهی مشهور قم گفته است:

شخصی که مکاسب را نخواند، نمی تواند موضع قرآن در باب معاملات را مسلط شود. (95/6/27)

این یعنی اول مکاسب بعد قرآن (!).

این بزرگواران به جای آنکه بفرمایند اگر کسی پیش از فقه، به قرآن (و روایات) مسلط نشود نمی تواند موضع اسلام، در باب معاملات و هر باب دیگری را درک کند برای بزرگداشت کتاب یا کتابهای خاصی، این چنین رتبۀ فهم قرآن را مؤخر می کنند تا بعدی که آمدنش معلوم نیست.

خرّم آن فاضلی که خود، قبل یا حین فقه آموزی، تلاشی مضاعف کند تا پیش از فقه، در قرآن و حدیث مجتهد شود.

و الا نحیف، جنبی و مطالعاتی بودن این دو، چه به اصطلاح فقهایی را نصیب ما خواهد کرد از همین حالا پیداست.

کانال تلگرام :