وقتی امام علی علیه السلام شنید که خوارج می گویند لا حُکمَ الا لله : حکمْ فقط حکم خدا، فرمود: کلمةُ حقٍ یُرادُ بها الباطل : سخن حقی است که از آن قصد باطل دارند.

این روایت به ما می گوید برای هم صدا شدن با شعارهایی که می شنویم درستی حرف، کافی نیست؛ هدف گویندگان آن هم مهم است. اینجاست که بصیرت و تحلیل های متکی بر علم و تقوا، انسان را از پیوستن به اردوگاه دشمن و ابزار دست او شدن حفظ می کند.

برای نمونه:

در عهد قاجار مردمی که از ستم حاکمیت به ستوه آمده بودند صدا به اعتراض بلند کردند و خواستار «عدالتخانه» شدند. این اعتراضات به تجمع در سفارت انگلیس و نشستن بر سرسفره او از 27 تیر تا 14 مرداد 1285ش ختم شد. در همین ایام بود که با خط دهی کادر سفارت، درخواست «عدالتخانه» به شعار «مشروطه خواهی» تغییر کرد. (ابوالحسنی، علی)

داشتن مجلس قانون گذاری و محدود کردن قدرت حاکمۀ ظالمه، حرف خوبی بود. درخواست مشروطه، مقبول شاه افتاد و مردم از تحصن خارج شدند.

چرخ مشروطه، گهی تند و گهی کُند می چرخید و گهی می ایستاد تا اینکه مشروطه خواهان در 22 تیر 1288 با فتح تهران، میخ خود را کوبیدند.

نهالی که در سفارت انگلیس غرس شد زمان میوه دادنش رسیده بود. چند روز بعد یعنی در 9 مرداد، اولین میوه اش را باعجله و نسنجیده، کال چیدند و آن اعدام شیخ فضل الله نوری بود. ریاست هیئت حاکمه اش را وثوق الدوله برعهده داشت.

ده سال گذشت تا زمان برداشت اصلی مشروطه برسد. همین وثوق الدوله در 18 مرداد 1298 طی قرارداد مشهور به 1919 سند ایران را به نام انگلیس زد. گرچه این قرارداد نگین هیچگاه به ثمر ننشست؛ اما هیچ مخالفتی هم با آن از سوی مجلس مشروطه گزارش نشد؛ آنچه آن را عقیم گذاشت فشار رقبای انگلیس از خارج و فریاد علما و مردم آزادیخواه، مجلسی و غیر مجلسی از داخل بود. (منابع: 1 2 3)

گرچه مشروطه ای که استبداد مطلقه را به زیر کشد و داد مردم بستاند و دست بیگانه را قطع کند حق بود و مخالفت با آن باطل؛ اما آنچه انگلیس از مشروطه می خواست این نبود.

نتیجه این که حمایت از یک شعار زیبا به صرف خوب بودنش خطاست. باید دید این شعار زیبا را چه کسی و با چه هدفی سر می دهد.



کانال تلگرام :