منظور از «پس ماندگی» عقب ماندن از قافلۀ علم و صنعتی است که امروز غیر مسلمانها پرچم دار آن هستند و مسلمانها در حسرت آن.

یکی از علتهای «پس ماندگی» نوع نگاه حوزه های علمیه به این علوم است؛ حوزه ای که خط فکری جوامع اسلامی را ترسیم می کند.

برخی از علمای دین نشستند و گفتند: علم فقط علم دین است و مابقی فُضْله و این را هم به جای آنکه فَضْل و برتری معنا کنند فَضْله معنا کردند. علم دین را هم منحصر در عقاید و احکام و اخلاق دانستند و در عمل، این سه را خلاصه کردند در فقه و اصول. و این چنین شد که علوم دیگر، به انزوا رفتند.

نگرشی که آن را در این سنخ عبارت می توان دید: «مگر درس خواندن دختران واجب است ... بلکه مستحب هم نیست مخصوصاً این دروس جدید و مستحب، درس دین و احکام قرآن است» (سید عباس مدرسی یزدی)

این نگاه بسان افیونی است که وقتی به مغز جامعه تزریق شود انگیزه او را برای هرگونه تلاش و تکاپو در جهت پیشرفتهای علمی و صنعتی سست کرده به مرور از بین می برد و در نهایت این می شود که شده.

اما در مقابل این بعضِ قابل توجه، عالمانی هستند که نگاهشان شورانگیز است آنها می گویند:

«توجّه داشته باشید برادران و خواهران عزیز من، دانشگاهی های عزیز! بنده به دانشگاه علاقه‌ مندم؛ من از دیرباز هم به دانشگاه معتقدم، هم بسیار علاقه‌ مندم.» یا «پایان‌ نامۀ دکتری یک ذخیره است، یک گنج است؛ پایان‌ نامه‌ های دانشجویان واقعاً یک گنجینه و یک ذخیره است برای کشور.» (مقام معظم رهبری)

در گذشته به مناسبتی طلبه ای برایم نوشت: « بنده طلبه ای ساده هستم که هیچ وقت هم به دنبال نوشتن پایان نامه و رساله دکترا نبودم. بنابراین از این پاره کاغذهایی که روش نوشته کارشناسی ارشد یا دکترا در اختیار ندارم.»

واقعاً این کجا و آن کجا! هر دو خود را منتسب به حوزه می دانند و سخنگوی دین؛ اما یکی می کُشد و دیگری زنده می کند.

کانال تلگرام :