دو شأن از شؤون الهی، ولایت تشریعی و ولایت تکوینی است که اولی در حوزه شرع و قانون قرار دارد و دومی در عرصه خلق و تکوین. کسی که ولایت تشریعی دارد از جانب خدا مأذون است حکمی را با اسناد به الله وضع کند؛ که این کار در واقع، بیان حکم خداست که در سخن و عمل او ظهور می کند(1)؛ امّا منظور از ولایت تکوینى آن است که کسى بتواند به اذن خدا در جهان آفرینش اثر گذاشته و کاری کند بر خلاف جریان طبیعى و عادی دنیا. برای مثال، بیمار غیر قابل درمانی را شفا دهد و یا مرده ای را زنده کند؛ مانند کارهایی که قرآن کریم از حضرت عیسی علیه السلام گزارش می دهد. (آل عمران:49)

ولایت تشریعی یا همان مرجعیت دینی در مورد اهل بیت علیهم السلام به معنای حجت بودن گفتار، رفتار و تایید ایشان است. (ر.ک: فرهنگ شیعه،462) بهترین منبعی که اهل بیت علیهم السلام را دارای این ولایت دانسته و ایشان را مرجع دینی و علمی جامعه معرفی می کند قرآن کریم است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون: پس اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید » (نحل:43، انبیاء:7) به شهادت روایات و بحثهای متقن تفسیری مراد از «اهل ذکر» در این آیات اهل بیت علیهم السلام هستند.(2) 

ولایت تکوینی صدیقه کبری

درباره ولایت تکوینی یا همان توان تاثیرگذاری حضرت فاطمه سلام الله علیها چه در زمان حیات آن بانو و چه بعد از شهادتشان کتابها نوشته شده که ما در این مختصر به نمونه ای اشاره می کنیم:
ابوذر که درود خدا بر او باد نقل می کند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا به دنبال على علیه السلام فرستاد. به خانه اش رفتم و او را خواندم؛ ولى پاسخ مرا نداد. آسیاب دستى را دیدم که بی آنکه کسى باشد به خودى خود، مى چرخد. دوباره او را خواندم، بیرون آمد و با هم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتیم. آن حضرت رو به على علیه السلام کرد و چیزى به او گفت که من نفهمیدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى که بدون گرداننده مى گردد.
آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ایمان و یقین کرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او کمک کرد و کفایتش نمود. مگر نمى دانى که خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را یارى دهند. (بحارالانوار 43/29)

ولایت تشریعی صدیقه کبری

وقتی حضرت فاطمه سلام الله علیها برای گرفتن حق خود به مسجد تشریف بردند آنجا که سخن به فدک رسید در خطابی کوبنده به ابوبکر و مردم فرمود: «بر شما چون روز روشن است که من دخت پیامبرم. اى مسلمانان! آیا شایسته است که من از ارث خود محروم باشم؟ اى پسر أبو قحافه آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث برى و من نه؟! به راستى که تو کارى شگفت، بى سابقه و ناپسند مرتکب شده اى؟ مگر کتاب خدا را عمدا ترک کرده و احکام آن را پشت سر انداخته اى؟»
در اینجا حضرت برای اثبات ارث بری فرزندان پیامبران از اموال ایشان به آیاتی استدلال می کند که دو آیه نخست آن مورد بحث است:
«خداوند در قرآن مى فرماید: "و سلیمان از داود ارث برد" (نمل: 16) و نیز در نقل ماجراى تولد یحیى علیه السلام مى فرماید: "زکریا گفت: خدایا به من پسرى عطا فرما که پس از من متولى امور و وارث من و آل یعقوب باشد" (مریم:5-6)» (الاحتجاج 1/102)
عده ای برای دفاع از ابوبکر و حکم بر تصاحب ارث فاطمه سلام الله علیها گفته اند: مراد از ارث، در آیات یادشده ارث معنوی یعنی علوم و معارف نبوت است و منظور ارث مال نیست. (تفسیر ابن کثیر، 6/164، 5/189)

و حال آنکه ادله عصمت فاطمه زهرا سلام الله علیها ثابت می کند او مرجع علمی و دینی است و سخن او حجت است؛ پس اگر او ارث در آیه را به معنای ارث مالی تفسیر می کند تردیدی وجود ندارد که مراد الهی نیز همین است؛ بنابراین کسی حق ندارد شکل دیگری تفسیر کند.
حضرت آیة الله جوادی آملی در تفسیر ارث در این آیات می فرماید:
«بنابراین اطلاقات حاکم است؛ عمومات حاکم است؛ دلیل خاص درباره ارث انبیاء حاکم است؛ مهمتر از همه، تفسیر و تبیین و تشریح صدیقه کبری سلام الله علیها حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارکحضرت زهرا سلام الله علیها یک مطلبی را بفرماید مثل این است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود، امام باقر علیه السلام فرمود، امام صادق علیه السلام فرمود. معیار حجیت، عصمت گوینده است نه امامت او. اگر کسی معصوم بود قولش حجت است دیگر. بنابراین این تفسیر که منظور از ارث، ارث مال است می شود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکم اند و دلیل خاص هم تأیید می کند و تفسیری که از حضرت زهرا سلام الله علیها شده است تبیین می کند.» (درس تفسیر:12/7/1388)
بنابراین بی تردید حضرت فاطمه سلام الله علیها عضوی از اهل بیت علیهم السلام است که مظهر ولایت تشریعی و ولایت تکوینی خداوند متعال است؛ یعنی هم سخن و عمل او بیانگر حکم خداست (ولایت تشریعی) و هم از سوی خدا مأذون است که در آفرینش دستی برد و بکند آنچه مسیحا می کرد.

پی نوشت:

1- گاهی هم منظور از ولایت تشریعى، حاکمیت و سرپرستى قانونى و الهى است که این معنا خارج از بحث است.
2-  ن.ک به آموزه هایی از فضائل و حقوق اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن، نجارزادگان، فصل ششم.

منتشر شده در تبیان