در ایام محرم و صفر که بحمدالله مجالس عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام در هر کوی و برزنی برپا است مردم دلباختۀ آل الله زمینه ایی را فراهم می کنند تا سخنران ها در مسجد و حسینیه، تکیه و خانه های مسکونی برای مردم از معارف دین بگویند و به مناسبت این ایام  سیره و سنت آن حضرت را بازخوانی کنند تا چراغ راهی باشد برای زندگی آنها.

که شکر خدا کم نیستند سخنران های دانشمند و دین شناسی که رسالت خود را به شایستگی انجام داده و مردم را به خواستۀ حقشان می رسانند.

اما در آن سو باز کم نیستند سخنران هایی که اندیشه، باورها و گرایشهای شخصی خود را سوار بر سیرۀ حسینی علیه السلام کرده به خورد این مردم بینوا می دهند.  

و چون اندیشه ها و گرایشها نه تنها یکی نیستند و در مواردی با هم سرشاخند در نهایت، این مردم فلک زده می مانند و تعارض های جدی که در ذهن آنها متوجه سیره و سنت حسینی علیه السلام است.

یکی می گوید حسین علیه السلام با عمر سعد دست داد و دیگری در ضجۀ روضۀ خود عباس  علیه السلام را برای دست ندادن با شمر می ستاید.

یکی می گوید حسین علیه السلام رفت تا شهید شود چون شهادت خویش را برای نجات جامعۀ اسلامی لازم می دانست و دیگری می گوید حسین علیه السلام هر راهی که ممکن بود پیش گرفت که کار به قتل و شهادت نرسد اما آنها قبول نکردند و کار به اینجا کشید.

و این غیر از منبرهای بی محتوای دلی و یا منبرهایی است که هیچ ارتباطی به معارف دین نداشته و بازخوانی پروندۀ هسته ای یا نقد اقدامات دولت و مجلس و برجام است.

آیا زمان آن نرسیده است کسی، مرجعی، سازمانی، ارگانی، نهادی ... مسئولیت این وضعیت بی سروسامان را برعهده گرفته کاری برای این مردم بینوا کند؟

چرا که ادامۀ این روند پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری خواهد داشت که برخی از آن اکنون نیز قابل مشاهده است:

1. بی اعتمادی به نقل منبرها و اظهار نظرهای اهل منبر

2. فاصله گرفتن از تمامی این مجالس به بهانۀ فقدان نقل مفید و ذکر مصیبتهای معتبر در آنها

3. هجمه در حد تکفیر به یک سخنران و پامنبری های او از سوی سخنرانی دیگر و پامنبری های او و بلعکس

4. باز شدن فضا برای کسانی که دانش لازم از دین را نداشته و به مدد صدای خوش پشت میکروفن قرار گرفته اند تا از دین بگویند و مثل آب خوردن مردم را به اسم جهت دهی دینی به ناکجا آباد برند.

و مصائبی جانسوز تر دیگری که گریبان این مجالس سخت گرفته و می فشارد.