در هنگام خواندن یک متن، گاهی به یک ترکیب و بیشتر، جملات و یا بندهایی بر می خورم که بیش از قدشان وزن دارند و برخی خلاصه ی یک مقاله یا کتاب است و گاهی یک عمر پژوهش. تصمیم گرفتم این قسمت را به جمع آوری این موارد اختصاص دهم و برای رعایت امانت، نام صاحبان سخن را با کمال احترام؛ اما مختصر (بی القاب) در مقابلشان بنویسم.

1. کسانی که در عرصه های «تازه»‌ قدم می زنند، همیشه باید از ریسکی که برای شکستن خط های قدیمی و سنتی (عرفی نه شرعی) دارند، آگاه باشند و بدانند که محافظه کارانی که نگران بر هم خوردن آن سنت ها هستند، همیشه فراوانند و غالبا احساس وظیفه جدی می کنند. بنابرین اگر از این خطر آگاه باشند، می توانند با ظرفیت بیشتری تبعات آن را پیش بینی و تحمل کنند. (رسول جعفریان)

----------------

2. اگر باب تفکر بسته باشد، راه داعش باز می شود. (رسول جعفریان)

---------------

3. تفکر چونان آب است که وقتی به راه افتاد، قدرت آن را دارد که به قطع و اندازه دجله و کارون، مسیری درست کند تا راهی برای رفتن به سوی دریا پیدا بیابد. باید دانست و به این نکته توجه کرد که ایستادن در برابر آن به آدمی آسیب می زند اما هموار کردن راه آن، برای آن که بی دلیل هرز نرود، زمین های کشاورزی را تخریب نکند، و به درستی از آن بهره برداری شود، و دیگران از آن سوء استفاده نکنند، کاری عاقلانه است که همزمان باید برای آن انجام داد. سرنوشت تفکر هم همین طور است. (رسول جعفریان)

--------------

4. ما همه بسیار شبانیم [نسبت به موسای خود] و اندکی نیز موسی. آن کس که به این اندک ببالد و بغرّد و آن بسیار را نبیند و آرام نگیرد، فرعون است. ... اخلاق شبانی، اخلاق مدارا و حیرت است؛ نه اخلاق فرعونی که می‌گفت من آخرین حلقه در سلسلۀ موسی‌وشبانی‌ام: انا ربکم الاعلی. (رضا بابایی)

--------------

5. ارزش عالم به علم است و ارزش علم به معلوم. (آیت الله جوادی آملی)

--------------

6. ما مادامی می‌توانیم در دل‌های مردم رابطه داشته باشیم که نظام ارباب و رعیتی در بین ما رخت بربندد و نباشد ... نظام ارباب و رعیتی که قرآن آن را طرح می‌کند ابطال می‌کند این است که مبادا کسی فکر خود را بخواهد ارباب افکار دیگران بداند، مبادا بگویید چون من این‌طور می‌اندیشم شما باید پیروی کنید.

در سوره مبارکه «آل‌عمران» فرمود: ما به هیچ پیامبری، به هیچ نبیّ‌ای، به هیچ امامی، به هیچ انسان کاملی وحی و الهام و دستور ندادیم که نظام ارباب و رعیتی را ترویج کند: ﴿ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ﴾، ﴿ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾. ما می‌خواهیم ارباب و رعیتی رخت بربندد، یک؛ عالم ربّانی تربیت بشود، دو.

ارباب و رعیتی فکری این است که چون من این را گفتم شما باید بپذیرید این رخت بربست.

من نظرم این است شما نظرتان هر چه هست بفرمایید؛ این مطلوب است و گرنه من نظرم این است باید اجرا بشود این نسخ شده است.

فرمود: شما باید بگویید من نظرم این است شما هم نظرتان را بفرمایید و آنکه نظرش حاکم است و لاغیر وحی است آن دیگر «لا حُکم الا هو» است.

نظام ارباب و رعیتی کلاً رخت بربسته است هنر در عالِم ربّانی شدن است. ربّانی دوتا پیوند می‌خواهد یکی «شدید الربط بالربّ» که بشود عابدِ محض، یکی «شدید التربیب». تربیب بالاتر از تربیت است. «شدید التربیب بالخَلق» باشد با شاگردانش، با جامعه‌اش، با مخاطبانش «شدید التربیب» باشد آنها را رها نکند. ذات اقدس الهی به رسولش فرمود: تو که می‌توانی پرواز کنی با ﴿دَنا فَتَدَلَّی﴾ بیایی بالا؛ اما ﴿وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ﴾ اینها را زیر پر بگیر. (آیت الله جوادی آملی)

------------

ادامه دارد ...