اخباری که می رسد؛ وقایعی که می بینم؛ مانند وعده و وعیدهایی که به فرهیختگان و دانشجویان فلک زده می دهند و عملی نمی شود و یا دانشجوی دکترایی که با خوشحالی از مشغول شدنش در شیفت شب یک آژانس در سمت تلفن چی خبر می دهد تا لقمه نانی به دست آورد و نمونه های فراوان دیگر، معنا و ساختار واژه ی «فرهیخته» را که مسولان با آب و تاب به زبان می آورند و از حمایتهای بی دریغشان مرتب گزارشها می دهند در ذهنم عوض می کند.

به نظرم به این قشر «پر ریخته» بگوییم شایسته تر «فرهیخته» است.

خدا را صد هزار مرتبه شکر که اکثری این قشر، چشم به جیب دولتمردان ندوخته اند و گزارشهای حمایتی آنها را به عنوان لطیفه های تکراری می شنوند و گاهی برای رفع خستگی به آن می خندند.