مؤسسۀ اطلاعات علمی (Institute for scientific information) در فیلادلفیای آمریکا قرار دارد. این مرکز، مهمترین و مؤثرترین تولیدات علمی در سراسر جهان را نمایهسازی کرده در اختیار علاقهمندان و پژوهشگران قرار میدهد.
در ایران، ثبت یک پژوهش در این مرکز، اولین و آخرین دلیل، برای علمیبودن یک نوشته و تنها دلیل، برای دانشمند و متخصص بودن یک پژوهشگر است؛ یعنی اگر پژوهشگری ISI نداشته باشد با یک کنکوری نوجوان، چندان فرقی نمیکند و نیز پس از رابطه و رابطه و رابطه، تنها کسانی را ارج مینهند که ISI داشته باشند وگرنه، همان.
بر این پایه اگر متخصصی، نظریهای نو را پس از سالها تلاش علمی به دست آورد و آن را در وبلاگ یا یادداشتی منتشر کند؛ و نه در ISI یا یک مجلۀ علمی نامدار، حرف او را به هیچ هم نمیخرند.
در ایران، نیز، شمار مقالات نشانگر میزان دانش یک پژوهشگر است؛ پس اگر کسی 20 مقاله در ISI داشته باشد بیگمان دانشش را از کسی که تنها یک مقاله دارد بیشتر میپندارند؛ برای همین اگر قرار باشد کسی را در هیأت علمی به کار گیرند؛ آن است نه این.
میگویم: اگر با تشویق و اجبار به نوشتن مقاله و چاپ و نشر آن در پی پیشرفت علم هستیم باید بدانیم:
1. این که ISI و مجلات نامدار، همۀ معیار علمیبودن یک نوشته قرار گرفتهاند کاری نادرست است؛ زیرا نمونههایی وجود دارد که نشان میدهد این معیار، گرچه خوب است؛ اما نباید به عنوان تنها معیار قرار گیرد؛ برای نمونه:
پرارجاعترین مقاله در حوزۀ معرفتشناسی، نوشتۀ ساده و کوتاه آقای «Gettier» است که در دو صفحه منتشر شد ( آن را در اینجا ببینید).
2. معیار قراردادن شمار مقالات هم کاری نادرست است؛ زیرا نمونههایی وجود دارد که پژوهشگری تنها با نوشتن یکی دو مقاله، انقلابی در آن دانش، بر پا کرده است؛ برای نمونه:
آقای «Hotelling»، تنها با انتشار دو مقاله در دوران زندگی خود، علم اقتصاد را عمیقاً تحت تأثیر قرارداد و کمتر پژوهشی را میتوان یافت که به آثار او ارجاع نداده باشد (برگرفته از این مقاله).
دیگر اینکه بسیاری از مقالات ISI در رشتههای پزشکی و مهندسی، حجمی کمتر از یک صفحه دارند و تنها گزارش یک آزمایشاند؛ برای همین، برخی پژوهشگران این رشتهها گاه میتوانند در طول یک سال، دهها مقالۀ ISI را به نام خود منتشر کنند؛ در حالی که چنین دستاوردی در حوزۀ علوم انسانی که نیاز به نظریهپردازی دارد؛ ممکن نیست (ر.ک به همان).