برای اینکه در فهمیدن و دادن نظر، دچار خطا نشویم، باید هر نقل قولی را در منبع اصلی آن ببینیم و به شنیدهها و خواندن در واسطهها، اعتماد نکنیم. گاه سخن دربارۀ یک نقل قول به درازا میکشد و اختلاف دیدگاه، بالا میگیرد؛ بدتر از این، کار نویسنده یا گویندهای است که با استنادی پُرحرارت به یک روایت یا گفته، حرف خود را به کرسی مینشاند؛ در حالی که اصل سخن، چیز دیگری است. این را وقتی متوجه میشویم که به منبع اصلی مراجعه میکنیم. نمونه، فراوان دارد که به دوسه تا بسنده میکنم:
1. به نقل از سعدی گویند: عبادت بجز خدمت خلق نیست (نشریه حدیث زندگی، ش8، مقاله با همین عنوان)؛ ولی بوستان سعدی نوشته است: طریقت بجز خدمت خلق نیست (کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی) که آن را در نقد گروهی به نام اهل طریقت گفته است.
2. به نقل از حافظ گویند: گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم؛ ولی در دیوان حافظ نوشته است: گرچه دوریم بیاد تو قدح میگیریم (دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی)
3. شهید مطهری با استناد به این روایت: کَفى بِالْمَرْءِ جَهْلًا انْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ؛ براى جهالت انسان همین بس که هرچه میشنود نقل کند؛ بر واژۀ «جهلاً»، تکیه زده و در نکوهش جهل و ستایش عقل، فرمایشاتی دارد (مجموعه آثار، ج22، ص539)؛ ولی اصل روایت این است: کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ (معانی الأخبار ص159) و اساساً در آن «جهلاً» وجود ندارد که بتوان بر آن تکیه زد.
برای در امان ماندن از این آسیب؛ باید خود به چشم خویشتن، اصل گفته را در منبع اصلی ببینیم؛ سپس آن را نقل یا به آن استناد کرده و یا دربارۀ آن گفتگو کنیم.