گرچه پیامبر پیشین، خبر از آمدن پیامبر پسین میدهد و ویژگیهای او را به روشنی برای آیندگان بیان میکند (بقره:146)؛ ولی سند پیامبری یک نفر، معجزهای است که نشان میدهد و به این ترتیب ثابت میکند که او یک پیامبر واقعی است (تجرید الاعتقاد، ص214)؛ ولی امام، راه شناختش از راه نَصّ است؛ یعنی پیامبر(ص) که راستی خودش با معجزه ثابت شده است میگوید که خدا برای پس از او، چه کسی را برای هدایت مردم، منصوب کرده است. برای همین نیاز بود تا مردم در جایی مانند غدیر خم، گرد هم بیایند تا پیامبر(ص) حکم خدا را در این باره به آنها ابلاغ کند.
امامان بعدی، یا به نص نبوی یا به نص امامی که راستی خودش با نص، ثابت شده است؛ شناخته میشوند. کرامت و کارهای شگفتآور، هیچکدام راه شناخت امام نیستند. این که برخی برای اثبات راستی و درستی یک امام، به کرامات و کارهای شگفتآور او (با فرض معتبربودن روایتش) استناد میکنند؛ راه درستی نیست.
برای همین است که مرحوم کلینی در کتاب گرانسنگ کافی، برای اثبات امامت هر یک از امامان دوازدهگانه، فصلی دارد که با این واژگان آغاز میشود: بابُ الإِشارةِ و النَّص، که در هر فصل، سخنی را که پیامبر یا امام پیشین مبنی بر امامت آن امام، گفته، آورده است. عنوان نخستین فصل این است: بابُ الإِشارةِ و النَّصِّ علَى أمیرِ المؤمنِینَ علیهالسلام (کافی، ج1، ص292) که به همین شکل تا امام دوازدهم ادامه دارد.
شناخت امام، تنها از راه نَصّ ممکن است
لازمۀ امامت؛ یعنی نشستن بر مَسند هدایت مردم و تولیت دین، همانگونه که پیامبر(ص) بود، داشتن عصمت است؛ یعنی در امانبودن از هرگونه نادرستی در کار هدایت مردم، و چون این ویژگی (عصمت) چیزی نیست که با چشم دیده شود و یا با دقت عقلی کشف گردد؛ پس به ناچار باید امام را از راه نص؛ یعنی سخنی روشن به مردم شناساند. این کار را خدا در غدیر برای امام علی(ع) و به واسطۀ پیامبر(ص) و امام علی(ع) و به همین ترتیب برای امامان بعدی به روشنی انجام داد.
امام سجاد(ع) فرمود:
امامِ باید معصوم باشد و عصمت چیزی نیست که در ظاهر فرد باشد تا مردم بتوانند با آن، او را بشناسند. از این رو، باید معصوم، با کلامی روشن به مردم شناسانده شود.
پرسیدند: یابن رسول اللَّه! معناى معصوم چیست؟ حضرت فرمود: معصوم کسى است که با چسبیدن به ریسمان الهی از هرگونه نادرستی در کار هدایت مردم در امان است. ریسمان الهی، همان قرآن است و این دو (امام و قرآن) تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. امام به سوى قرآن رهنمون میشود و قرآن به سوى امام.
الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا یَفْتَرِقَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْإِمَامُ یَهْدِی إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدِی إِلَى الْإِمَام (معانی الأخبار، ص132).
گفتنی است:
1. ضعف سندی این روایت با حمایت پُرتوان حدیث متواتر ثَقَلین از محتوای آن، نادیده گرفته شده، حکم به اعتبار این روایت میشود.
2. از این روایت دانسته میشود، امام معصوم، برخلاف باور برخی، ظاهری ویژه و ممتاز از مردم ندارد.