ابولؤلؤ که از گزافبودن مالیات بر درآمدش به ستوه آمده بود شکایت نزد عُمر(حاکم وقت) میبَرد؛ اما او اعتنایی نمیکند. برای همین، ابولؤلؤ نقشۀ قتل عُمر را میکِشد. بر این پایه، انگیزۀ قتل انگیزهای شیعی نبوده بلکه صرفاً یک تصفیه حساب شخصی بوده است(ر.ک به تاریخ خلفا، جعفریان، ص109). پس این باور که او برای خشنودی اهلبیت(ع) دست به این کار زده، سخنی بیدلیل است.
ابولؤلؤ پس از آسیبزدن به عُمَر و زخمیکردن تعدادی از نمازگزاران خودکشی کرد(طبقات الکبری، 3/263). طبیعی است جنازهاش را در همان مدینه دفن کرده باشند و این که قبر او در کاشان باشد هم عجیب و هم فاقد مدرک است.
اینکه برخی میگویند: ابولؤلؤ فرار کرد و به امام علی(ع) پناه بُرد و ایشان فرمود: من تو را با طیّ الارض به کاشان میبرم که مردمانش شیعه هستند و تو در امان خواهی ماند؛ نیز سخنی بیپایه است؛ زیرا مردم کاشان در آن زمان، شیعه نبودند. آنها به تبعیت از قم شیعه شدند و چون رواج تشیع در قم به سالهای 83 هجری به بعد برمیگردد (ر.ک به تاریخ تشیع، جعفریان، ص173) پس در زمان مرگ عُمَر (23 هجری)، قم شیعه نبوده تا چه رسد به کاشان.
برای همین دربارۀ قبر منسوب به ابولؤلؤ در کاشان نوشتهاند: محلی هم به عنوان مزار وی در کاشان وجود دارد که بر اساس برخی از قصههای عامیانه طرح شده و فاقد مستند تاریخی است (تاریخ خلفا، ص110).