پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظهور» ثبت شده است

بازار داغ اخبار آخر الزمانی و پیشگوئی‌ها شگفت و نشانه‌های ظهور

کافی است اوضاع شهر و جهان، کمی به هم ریخته به نظر آید تا بازار اخبار آخرالزمانی و پیشگویان و روایاتِ نشانه‌های ظهور داغ شود. مشتریان این بازارها نیز همان مشتریان گذشته هستند که تَشابَهَت قُلوبُهم.
چند روز دیگر که آبها از آسیاب افتاد؛ نتیجه همان همیشگی است: که بود؟ چه گفت؟ من نبودم. 
سرگرمی هیجان‌انگیزی است. به شرط آن که بتوان ایمان باورمندان به آموزه‌های دین، به‌ویژه مهدویت را نگه داشت و با این اخبار و روایاتِ بی‌سرانجام، ایمان آنها را به فنا نداد. بیشتر

1. آگاهی از این اخبار، در صورت درستی، بی‌هیچ‌گفتگو مصداق علمی است که پیامبر(ص) دربارۀ آن فرمود: ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ (کافی، ج1، ص32).
2. ما وظیفه داریم حق را بشناسیم و با ملاک قرار دادن آن، کسانی را که حق می‌گویند و به حق رفتار می‌کنند بشناسیم تا سخن آنها را بشنویم و از آنها پیروی کنیم (ر.ک به نهج البلاغه، حکمت 262).
3. معیاری که حق است، عقل برهانی و عقلی است که خوب و بد را تشخیص می‌دهد و نیز نقل معتبر؛ یعنی قرآن و روایات معتبر است و دیگر هیچ. گمانه‌زنی‌ها و استناد به یافته‌هایِ در اصل، بافته‌های این و آن و روایاتی که نشردهندگان آن لایتشخص الحِرَّ مِنَ البِرّ دستاوردی جز احتمال و گمان ندارد و إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً (یونس:36).

بی‌توجهی به این اصول عقلی و نقلی، سبب می‌شود؛ عقل و ثقلین که قرار است به حکم إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَة، معیار حق و باطل قرارگیرند؛ جایشان را به سخنان فلان پیشگو و فلان سخنرانِ با حرارتِ آخرالزمانی و راوی شنود و کتاب "سه دقیقه در قیامت" و مانند اینها بدهند. در عمل، دین مردم، ملاک حق و باطل برای مردم، بجای عقل و ثقلین، می‌شود مشتی بافته و گمانه‌زنی و حرف‌های غیرقابل اثبات.

این انحرافی بس بزرگ است که باید آن را بر سر هر منبر و مأذنه و رسانه با صدای بلند فریاد زد و مردم را از خطر ویرانگر آن آگاه کرد.

گفتنی است: اگر پیشتر از برنامه "زندگی پس از زندگی" تمجیدکردم؛ همانجا نوشتم که این برنامه را به عنوان مصداقی برای حقایق ثقلین می‌پذیرم. نه آن که خودش را جایگزین عقل و نقل و یا منبع سومی در کنار آن دو بدانم؛ هرگز.
 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

هشدار؛ منتظرانی که دشمن شدند

شیخ کلینی(ره) با سند صحیح، روایتی را از امام صادق(ع) نقل می‌کند که تکان‌دهنده است. چکیده‌اش این است:

 

یهودیان در کتابهایشان خوانده بودند که در آینده پیامبری خواهد آمد و در مدینه مستقر می‌شود. برای آنکه در رکابش باشند از سرزمین خود کوچ کرده به آنجا آمدند و در خیبر، فدک و کنار کوه اُحد مسکن گزیدند و منتظر ظهور ماندند. زمانی هم که مورد یورش دو قبیلۀ خارجی اوس و خزرج واقع می‌شدند وعده به ظهور می‌دادند تا به کمک حضرت(ص) داد خود بستانند؛ اما وقتی بعثت رخ داد و حکومت حضرت(ص) برپا شد اینان به دل و دنیای خود چسبیدند و ایمان، که بماند در شمار دشمنان حضرت(ص) قرارگرفتند (بنگرید به کافی، 8/308 و تفسیر آیات 89 و 90 سورۀ بقره).

 

این هشداری است از  قرآن به تمام منتظرانی که ایمان به ظهورِ امام مهدی(ع) دارند و خود را برای آن روز آماده می‌کنند؛ خطر جدی است. تا دست از دل و دنیا نَشُسته‌ باشیم، اشک و حرف و نالۀ فراق و حتی کسب آمادگی برای ظهور، ریالی ارزش ندارد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یارانی برای امام مهدی(ع) از طالقان

در برخی روایات شماری از یاران امام مهدی(ع) به گاه ظهور، از اهالی طالقان گفته شده است؛ مانند: له بالطالقان کنوز لا ذهب و لا فضة إلا خیول مطهمة و رجال مسومة (کمال الدین، 1/268).

 

برخی با دیدن نام طالقان، در این روایات، به‌جای آنکه خود را جای مخاطب حضرت بگذارند و تلاش کنند بفهمند که ذهن مخاطب، با شنیدن این لفظ به کجا منتقل می‌شده است بی‌درنگ آن را به معنای رایج در ایرانِ امروز؛ یعنی طالقانِ جادۀ کرج-قزوین معنا کرده و به آن معتقد شده‌اند و حال آنکه باید دید منظور از طالقانی که در زمان صدور این روایات برای ذهن مخاطب آشنا بوده کجاست؟

 

بی‌تردید سخنی را که نزدیک به 1400 سال پیش در حجاز یا عراق صادر شده است نباید با ادبیات امروز ایران، معنا کرد. بی‌توجهی به این قاعده ما را از معنای روایات دور کرده سبب تولید معانی و در پی آن باورهای عجیب و غریبی می‌شود که اصلاً منظور روایت نیست. برای فهم معنای یک روایت، باید قراین را کاوید تا به معنای مورد نظر گوینده رسید. یکی از قراین گزارش‌های مرتبط است.

 

ابن‌ابی‌الحدید در شرح حملۀ چنگیز به مناطق خوارزم و هرات و مرو، نام طالقان را هم در ردیف آنها می‌برد: «حتى وصلوا إلى الطالقان و هی عدة بلاد و فیها قلعة حصینة» (شرح نهج البلاغه، 8/235).
پیداست در گذشتۀ دور و نزدیکِ به زمان صدور این روایات، طالقان بخش وسیعی از سرزمین‌های اسلامی در خراسان قدیم بوده است.

حال اگر با در نظر گرفتن آنچه ابن‌ابی‌الحدید گزارش کرده است دوباره به روایت کمال الدین نگاه کنیم ذهن ما دیگر سراغ جادۀ کرج -قزوین نمی‌رود؛ بلکه با توجه به معیار وسعت، قدمت و اهمیت، به خراسان قدیم هم توجه جدی می‌کند. در نهایت با توجه به نقل زیر مطمئن می‌شود که مراد از طالقان، آن است و نه این:
أربعة و عشرون من الطالقان‏ و هم الذین ذکرهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فی خراسان کنوز لا ذهب و لا فضة (ملاحم و الفتن، 290).

 

بنابراین مراد از طالقان در روایاتِ مربوط به عصر ظهور، طالقانِ خراسان قدیم یا همان افغانستان امروز است؛ نه طالقان جادۀ قزوین. (دربارۀ طالقان افغانستان ر.ک به دانشنامۀ جهان اسلام) و یاران گفته‌شده در روایت، برخاسته از آن سرزمین هستند؛ نه این.

 

جالب است برخی که به آنها اهل توقف گویند از آذربایجان به این طالقان ایران کوچ کرده‌اند و به انتظار ظهور نشسته‌اند.

 

برای آشنایی با اهل توقف و فهم نادرست‌شان از روایات طالقان، خواندن این گزارش سودمند؛ بلکه درس‌آموز است. به نظر می‌رسد نگهداری از اسبهایی که در گزارش آمده به ویژه آن اسبِ گران‌قیمتِ آمریکایی برای زمان ظهور و تقدیم به حضرت باشد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

ارتباط ظهور با گناه مردم

گذشت که پرهیز از گناه، وظیفۀ همیشگیِ بندگان خدا به ویژۀ شیعیان امامی است؛ ولی آیا این موضوع ارتباطی با ظهور و یا دیدار با امام مهدی(ع) دارد؟ به این معنا که گناه مردم یا شیعیان، مانع دیدار با آن حضرت شود و یا جلوی ظهور او را بگیرد.

 

پاسخ این است که ما دلیلی معتبر برای وجود این ارتباط نداریم. برخی با استناد به روایت زیر بر این باورند که اساساً گناه، مانع دیدار است و این گناهکاری مردم است که جلو ظهور را گرفته است. می‌گویند: امام مهدی(ع) نامه‌ای به شیخ مفید(ره) نوشته است. در آن نامه می‌خوانیم:

 

و اگر پیروان ما- که خداوند، آنان را به اطاعتش موفّق بدارد- بر عهد خود، یک‌دل و وفادار بودند، میمنت دیدار ما برایشان به تأخیر نمى‌‏افتاد و سعادت مشاهدۀ ما با حقیقت و معرفت و صداقت، برایشان زودتر حاصل مى‏‌شد، که ما را از ایشان باز نداشته است، جز آنچه از ایشان به ما مى‏رسد و ما آن را برای ایشان ناپسند و ناشایست مى‌‏دانیم (احتجاج، 2/499).

 

ولی این نامه را نمی‌توان پذیرفت زیرا:
1. چرا در نوشته‌هاى خود شیخ مفید(ره)، حتی اشاره‌ای هم به این نامه نشده است؟
2. چرا شاگرد ارجمند او، شیخ طوسى(ره)، در کتاب ارزندۀ خود که دربارۀ غیبت نگاشته (کتاب الغیبة للحجة)، این خبر مهم را نیاورده است؟
3.  چگونه مى‌‌توان به آنچه پس از حدود یک قرن بی‌هیچ سند و مدرکی در کتاب الاحتجاج آمده، اعتماد کرد؟ (ر.ک به دانشنامۀ امام مهدی عج، 4/445)

 

اگر گفته شود: چون حضرت در همین نامه امر به کتمان آن کرده است، دو شیخ بزرگور از نقل آن خودداری کرده‌اند؛ می‌پرسیم: پس ناقل این نامه (نویسندۀ کتاب الاحتجاج) چگونه به محتوای آن دست پیدا کرده است؟ و به چه مجوزی آن را منتشر ساخته است؟

 

کوتاه سخن: این باور که گناه مردم یا شیعیان، دلیل غیبت، یا مانع دیدار و یا سبب تأخیر در ظهور است؛ آن هم با استناد به این نامه، باوری نادرست است که تکیه بر روایتی نامعتبر دارد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دعا برای ظهور یا فَرَج

در روایات، دعا برای تعجیلِ در فرَجِ امام مهدی(ع) (کمال‌الدین، 2/384) و نیز دعا برای تعجیل در فرَجِ آل‌محمد(ص) (کافی، 2/538) با سند معتبر آمده است؛ اما دعا برای تعجیل در ظهور و حتی دعا برای ظهور آن حضرت، به معنای بیرون آمدن ایشان از پردۀ غیبت، دیده نمی‌شود.
اگر کسی این را همان گرفت به او یادآور می‌شوم: «فَرَج» به معنای «ظهور» نیست. «گشایش در امور»، معنایی جز «بیرون‌آمدن از پردۀ غیبت» دارد؛ برای همین نمی‌توان «این را همان» دانست. گره از کار کسی گشوده شود غیر از نمایان شدن اوست.

 

اگر همین معنای رایج (فَرَج به معنای ظهور) را در روایت ضعیف‌السند «أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتعجیلِ الْفَرَج فَإنّ ذلک فَرَجُکُم‏»(کمال الدین، 2/385) پیاده کنیم نتیجه این می‌شود: برای تعجیل در ظهور دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا ظهور ما، موجب ظهور خود شماست. پیداست که این معنا پذیرفتنی نیست؛ ولی اگر فَرَج را به معنای اصلی آن (گشایش در کار) بگیریم نتیجه پذیرفتنی خواهد شد: برای گره‌گشایی از کار امام‌تان دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا گره‌گشایی از کار او موجب گره‌گشایی از کار شماست.

 

گرچه می‌توان در موضوع امام مهدی(ع) ظهور را نمودی از فَرَج (گشایش در کار) دانست؛ اما همچنان این پرسش، پایدار است که چرا در روایات توصیه‌ای به دعا برای ظهور، بیرون آمدن از پردۀ غیبت و پایان پذیرفتن این دوره، با واژگانی روشن و گویا دیده نمی‌شود. به سخن  دیگر: چرا پیشوایان معصوم(ع) به روشنی به مردم نگفته‌اند که برای ظهور، پایان پذیرفتن دورۀ غیبتِ امام مهدی(ع) دعا کنید. نه تنها دعا، حتی توصیه به انجام کاری هم نکرده‌اند.

 

این درنگ روایی، یافتۀ پیش‌گفته را تأیید می‌کند که غیبت، موضوعی است که ما، نه چون و چرای آن را می‌دانیم و نه در آن دخالتی داریم؛ همه‌اش به دست خداست و او هرگاه که مصلحت بداند به آن پایان می‌دهد. برای همین نه توصیه‌ای به دعا برای ظهور و پایان غیبت داریم و نه وظیفه‌ای به نام زمینه‌سازی ظهور. 

 

از قراینی که این یافته را تأیید می‌کند روایات زیر است:
1. روایات، ما را از عجله‌کردن در موضوع ظهور پرهیز داده‌اند (کافی، 1/368؛ الغیبة نعمانی، ص198).
2. در روایت امام صادق(ع)  آمده است: آنچه مردم را هلاک می‌کند، عجله‌‏شان به این امر [ظهور] است. خداوند برای عجلۀ بندگانش، عجله نمی‌کند. این امر، سرانجامی‌ دارد که باید به آن برسد؛ وقتی به آن رسید، یک لحظه هم پس و پیش نمی‌شود (کافی، 1/369).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

انتظار

انتظار ظهور امام مهدی(ع) اثری در درون دارد و نمودی در بیرون. این دو، نشان می‌دهند که آیا مدعی، واقعاً منتظر ظهور هست یا نه. اثر درونی انتظار، امید به فردای بهتر است و نمود بیرونی آن، آماده‌‌شدن برای ظهوری است که هر آن، ممکن است رخ دهد.


در میان وظایف ششگانه‌ای که برشمردیم، انتظار فَرَج، اثر درونی انتظار است (وظیفۀ دوم) و دعا برای فرج (وظیفۀ سوم) و آماده‌شدن برای ظهور (وظیفۀ ششم) از نمودهای بیرونی آن. اکنون دربارۀ انتظار فَرَج و آمادگی برای ظهور کمی بیشتر سخن می‌گوییم.

 

انتظار فَرَج
برخی روایات، «انتظار فَرَج» را افضلِ اعمال امت گفته‌اند(کمال‌الدین، 2/644) و برخی دیگر آن را محبوب‌ترین عمل، نزد خدا دانسته‌اند(معانی‌الأخبار، ص199). اما این «انتظار فَرَج» به چه معناست؟ 


بین ما جا افتاده است (انداخته‌اند) که فَرَج یعنی ظهور امام مهدی (ع)؛ اما واقعیت این است که فَرَج به معنای ظهور نیست؛ فرَج یعنی گشایش(معجم المقاییس، 4/498) و انتظارِ فرَج یعنی چشم به راهِ گشایشْ بودن. 


بر این پایه، منتظِر، کسی است که در هر سختیِ آزاردهنده‌ای مانند نداری و گرانی، سیل و بیماری، جنگ و زلزله و ... به فردایی بهتر می‌اندیشد و بر این باور است که «به لطف خدا، این روزگارِ سخت، می‌گذرد و فردایی بهتر از راه خواهد رسید»؛ همان که می‌گویم: «درست می‌شود.»


داشتن چنین روحیه‌ای امیداور به فضل خدا در رویارویی با انوع سختی‌ها و ناملایمات زندگی و چشم‌داشتن به آینده‌ای بهتر؛ همان «انتظار فَرَج» است که روایات، آن را از برترین اعمال و محبوب‌ترین عمل، نزد خدا شناسانده‌اند. 


گویند مقام معظم رهبری در این باره، شرحی نو داده‌اند (+) که هماهنگ با همین معناست.
البته امید به ظهور آن منجی موعود، تنها یکی از مصادیق این انتظار است؛ نه همۀ آن.

 

آمادگی برای ظهور
کسی که منتظر است؛ همواره خود را در سرآمد انتظار می‌بیند و پیوسته، کارهایی را که در آن زمان باید انجام دهد از ذهن می‌گذراند. او برای آنکه در آن روز و ساعت، با هیچ کسری و کاستی روبرو نشود همۀ آنچه را که باید داشته باشد آماده می‌کند. منتظر واقعی چُنان آماده است که گویا تا لحظاتی دیگر انتظارش به‌سر می‌رسد. این رفتارِ طبیعی و البته درستِ یک منتظر است. 


رسیدن به توان علمی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بالا که از بایسته‌های دوران ظهور است؛ بی‌هیچ تردیدی، برنامۀ امروزِ منتظران آن حضرت است. دست روی دست گذاشتن و چسبیدن به سجاده و ذکر و دعای تنها، بُریدن از جهان نیز، روش کسانی است که توهم انتظار دارند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

وظایف شیعیان در عصر غیبت

وظایف شیعیان در عصر غیبت، همان وظایفِ در عصر حضور و ظهور امام معصوم (ع) است: تلاشی همیشگی برای داشتن باورهای درست (ایمان) و انجام کارهای درست (عمل صالح). با استناد به آیات قرآن کریم که پیوسته بر این دو تأکید می‌کند؛ این وظایف، همیشگی بوده و مشروط به حضور و ارتباط زنده با پیشوای معصوم(ع) نمی‌باشند؛ مانند زمانی که امام صادق(ع) در مدینه بودند و یا امام کاظم(ع) در بغداد و یا امام رضا(ع) در خراسان و یا امام عسکری(ع) در سامراء و بسیاری به  ایشان دسترسی نداشتند؛ ولی همگی موظف بودند خود را در دو رکن ایمان و عمل صالح تقویت کنند؛ البته با حفظ مرجعیت علمی پیشوایان دین در امور دین. به سخن دیگر؛ همان باید آموزه‌های دین را از پیشوایان دین فرابگیرند یا مستقیم یا به واسطۀ کسانی که آموزه‌های دین را از آنها فراگرفته‌اند.

 

وظیفۀ دیگر، انتظار فرج است (کمال‌ الدین، 2/339 با تعبیر تَوقع فَرَج؛ الغیبة نعمانی، ص158 با تعبیر انتظار فَرَج). دربارۀ این وظیفه، جداگانه سخن خواهیم گفت.

 

وظیفۀ سوم، دعا برای تعجیلِ در فرَجِ امام مهدی(ع) است (کمال‌ الدین، 2/384).

 

وظیفۀ چهارم، پرهیز از عجله‌ برای درک ظهور است (کافی، 1/368).

 

وظیفۀ پنجم، استقامت در راه دینداری است (کافی، 1/335، کمال الدین، 1/303).

 

وظیفۀ ششم، آماده‌ساختن خود برای لحظۀ ظهور است (الغیبة نعمانی، ص320، ح10 و نیز ر.ک به صحیفۀ نور، امام خمینی، 12/482). این وظیفه را می‌توان در ارتباط با روایات انتظار فرج، نیز دانست. در این باره هم جداگانه سخن خواهیم گفت.

 

در نوشته‌ها و گفته‌های بسیاری، از وظیفه‌ای دیگر به نام زمینه‌سازی برای ظهور نیز سخن گفته‌اند و آن را مقدمه‌ای لازم برای ظهور دانسته‌اند به گونه‌ای که  تا این وظیفه از سوی مردم انجام نگیرد ظهور، رخ نخواهد داد.

بنده برای این هفتمی هیچ روایت و مستندی را پیدا نکردم. روایاتی که مدعیان به آن استناد می‌کنند با چشم‌پوشی از مشکل اعتباری برخی‌شان، در مقام دلالت، یا به معنای داشتن آمادگی همیشگی، برای ظهور هستند  (وظیفۀ ششم) و یا به معنای گزارشِ رخدادهای جهان، در آستانۀ ظهور هستند؛ یعنی می‌گویند: به خواست و مصلحت خدای متعال، در آستانۀ ظهورِ امام مهدی(ع) چنین وقایعی رخ خواهد داد و مردمی، زمینۀ حکومت آن حضرت را فراهم خواهند کرد؛ نه اینکه خواسته‌ باشند بگویند: یکی از وظایف همیشگی مردم در دوران غیبت، زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی(ع) است. برای دیدن نمونۀ این روایات بنگرید به کافی، 8/206 الغیبة نعمانی، ص273، ح50؛ سنن ابن ماجة، 2/1368/ح 4088 و نیز مقالۀ زمینه‌سازی ظهور؛ چیستی و چگونگی.

 

در دانشنامه امام مهدی(ع) که همۀ روایات این بخش را گردآوری کرده‌اند پنج وظیفۀ زیر به چشم می‌خورد:
انتظار فرج، عجله نکردن، استقامت، دعا برای تعجیل در فرج، زمینه‌سازی برای حکومت امام مهدی(ع) (ر.ک به دانشنامه امام مهدی عج، 5/303 تا 6/71). 
با درنگ در روایاتی که برای وظیفۀ پنجم گردآورده‌اند بیش از آنچه را که گفتیم از روایات دانسته نمی‌شود و روایات یادشده هیچ دلالتی بر ادعا (وظیفۀ زمینه‌سازی در دوران غیبت برای ظهور‌) ندارند.

 

نکته‌ای مهم که در این موضوع باید به آن توجه داشت این است: کسب و حفظ آمادگی برای ظهور، جز ساختنِ زمینۀ ظهور است. برای اولی دلیل روایی داریم ولی برای دومی، نه.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر