پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرح» ثبت شده است

در سوگ آقای فاطمی‌نیا و شرح یک روایت

امام صادق(ع) فرمود: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ (کافی، ج1، ص38).


منظور از فقیه، دانشمند دینی، یعنی آگاهِ به تفسیر قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) و در یک کلمه، دین‌شناس است (ر.ک به توبه:122).
ثُلمة، به شکستی که در لبه و نیز به شکافی که در میان چیزی، رخ می‌دهد گفته می‌شود (ر.ک به معجم مقاییس، بن ثلم).
مراد از اسلام در این روایت، جامعۀ اسلامی است؛ چرا که اسلام به معنای مجموعه آموزه‌‌‌ها، نه از افراد تشکیل شده و نه قائم به فرد است؛ بنابراین با وفات یک نفر، حتی پیامبر(ص)، دین اسلام، دچار کاستی نمی‌شود.

بر این پایه، معنای روایت یاد شده این است: هنگامی که انسانی با ایمان و دین‌شناس، از دنیا می‌رود؛ جای او در جامعۀ اسلامی، به‌گونه‌ای تهی می‌شود که هیچ کس و چیز دیگری نمی‌تواند آن را پُر کند.

 

مرحوم ملا صالح (شرح الکافی، ج2، ص101) و نیز مرحوم مصطفوی (ترجمه و شرح کافی، ج1، ص46) کوتاه و ارزشمند در شرح این روایت، نوشته‌اند با این وجود، به نظر می‌رسد پیام روایت این باشد:

دین‌شناسی که دین را باور دارد و در میان مردم هست و دیگران را از دانش و صحبت خود، بهره می‌رساند و با این کار، باورها و رفتارهای آنها را درست و استوار می‌سازد؛ هنگامی که از میان آن مردم می‌رود جای او برای همیشه خالی می‌ماند. بله؛ دیگرانی می‌آیند و بر آن جایگاه می‌نشینند و دین خدا تعطیل و معطل نمی‌ماند؛ ولی آن محفل و مجلس، برای همیشه برچیده و به یادها سپرده می‌شود.

 

در همین چند سال گذشته بنده محضر برخی از این دانشمندانِ باورمندِ مردمی را درک کردم و به چشم دیدم که پس از رحلت ایشان، مجلس و لطف صحبت‌شان نیز با آنها رفت و با یادها پیوست؛ مانند آقایان حق‌شناس و خوشوقت که رحمت خدا بر آنها باد.
مرحوم آقای سید عبدالله فاطمی‌نیا نیز یکی از این دانشمندان دین‌باور بود که مردم بسیاری از دانش و سخن تآثیرگذار او بهره بردند و اکنون با رفتنش به آن سرای جاودان، جای او برای همیشه، خالی خواهد ماند و این بی‌تردید، خسارتی برای ما مردم مسلمان (جامعۀ اسلامی) است. رحمت و رضوان الهی تا ابدا بر او باد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

رنجاندن همسر، مانع قبولی هر عبادتی

پیامبر(ص) فرمود:

هر زن که با زبان خود، شوهرش را بیازارد، اگر چه روزها را روزه بگیرد و شب‏ها را عبادت کند و بنده‌‏ها آزاد سازد و اسبان تیزتگ، در راه خدا تجهیز کند؛ خدا، از او هیچ توبه و فدیه‏ و عمل نیکى را نمی‌پذیرد و او از نخستین کسانى است که وارد آتش می‌شوند؛ مگر آن که شوهرش را راضى کند؛ همچنین، اگر مرد به زنش ستم کند.

 

أیما امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا، لَمْ یقْبَلِ اللهُ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِیهُ، وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَیلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِیادِ الْخَیلِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَ کَانَتْ فِی أَوَّلِ مَنْ یرِدُ النَّارَ، وَ کَذَلِکَ‏ الرَّجُلُ إِذَا کَانَ لَهَا ظَالِماً. (من لایحضره الفقیه، ج4، ص14)

 

از این روایت دانسته می‌شود:
1. نارضایتی همسر؛ چه مرد از زن و چه زن از مرد، جلوی قبولی هر عبادتی که انسان به آن دست بزند؛ حتی نماز واجب را می‌گیرد؛ یعنی آن را بسیار کم‌ارزش می‌کند.


2. منظور از نارضایتی در این روایت، ناراحتی و دلخوری همسر، از ستم شریک زندگی‌اش در حق اوست. گاه او ستمی نکرده ولی این به دلایلی ابراز نارضایتی می‌کند. بنابراین  اگر ستمی در کار نبود و همسر، بی‌جهت و از سربهانه‌گیری، اوقات تلخی کرد و خود را ناراضی نشان داد؛ چنین حالتی از موضوع روایت بیرون است؛ یعنی این نوع نارضایتی، مانع قبولی عبادت نیست.


3. هر گونه ستم به همسر که موجب رنجش او شود؛ هر گونه عبادت و کار نیک انسان را از درجۀ قبول می‌اندازد.


4. راضی‌‌کردن همسر، با دلجویی و گرفتن حلالیت از او، شدنی است.

 

گفتنی است: در راضی‌کردن و یا راضی نگه‌داشتن همسر و یا هر کس دیگر، نباید دست به کار حرامی بزنیم. گاه، آن دیگری؛ رضایت خود را مشروط به انجام گناهی از سوی ما می‌کند؛ مانند: قطع رابطه با مادر. در چنین مواقعی، ما حق نداریم رضایت مخلوق را با خشم خدا، به دست آوریم. یا باید از راه حلال این کار را انجام دهیم یا به نارضایتی او اهمیت ندهیم.

 

پیامبر(ص) فرمود:
رضایت مردم را با نارضایتی خدا، به دست نیاورید.
لَا تَطْلُبَ سَخَطَ الْخَالِقِ بِرِضَا الْمَخْلُوق‏ (خصال، ص543).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

وظیفۀ ما در جُستن روزی

سَدیر از امام صادق(ع) پرسید: وظیفۀ یک نفر در جُستن روزی چیست؟

امام به او پاسخ داد: إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ، وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ، فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ (کافی، 5/79).

همین‌ که در دُکانت را باز و بساطت را برای فروش پَهن کنی، وظیفه‌ات را در جُستن روزی انجام داده‌ای؛ یعنی تا اینجایش با تو است و از اینجا به بعدش با خدا که روزی تعیین‌شدۀ تقسیم‌شده را از راهی که خود می‌داند به دستت برساند. 

این قانون در کارهای دیگر؛ مانند مسافرکشی و پزشکی؛ البته با شکل و شمایل خودشان نیز جاری است که هر کس با تلاش، خود را در معرض دریافت روزی قرار دهد و از آنجا به بعدش را به خدا واگذار کند.

آقایی می‌گفت: کنار میدان تجریشِ تهران در کنار دستفروشان دیگر، بساطی داشتم و مانند آنها با داد و فریاد، رهگذران را به خریدن اجناسم دعوت می‌کردم. در میان ما یکی بود اصلاً داد و فریاد نمی‌کرد؛ مثل بچه‌های خوبِ کلاس، روی صندلی‌اش می‌نشست و به مردم نگاه می‌کرد گاهی جنسی هم می‌فروخت. روزی طاقت نیاوردم و از او پرسیدم: تو چرا مثل ما داد نمی‌زنی؟ نگاهی به من کرد و گفت: همۀ شما خَرید! دادزدن نمی‌خواهد؛ تا اینجایش که بیاییم و بساطی پهن کنیم با ماست؛ بقیه‌اش با خدا.

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر