در روایات، دعا برای تعجیلِ در فرَجِ امام مهدی(ع) (کمالالدین، 2/384) و نیز دعا برای تعجیل در فرَجِ آلمحمد(ص) (کافی، 2/538) با سند معتبر آمده است؛ اما دعا برای تعجیل در ظهور و حتی دعا برای ظهور آن حضرت، به معنای بیرون آمدن ایشان از پردۀ غیبت، دیده نمیشود.
اگر کسی این را همان گرفت به او یادآور میشوم: «فَرَج» به معنای «ظهور» نیست. «گشایش در امور»، معنایی جز «بیرونآمدن از پردۀ غیبت» دارد؛ برای همین نمیتوان «این را همان» دانست. گره از کار کسی گشوده شود غیر از نمایان شدن اوست.
اگر همین معنای رایج (فَرَج به معنای ظهور) را در روایت ضعیفالسند «أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتعجیلِ الْفَرَج فَإنّ ذلک فَرَجُکُم»(کمال الدین، 2/385) پیاده کنیم نتیجه این میشود: برای تعجیل در ظهور دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا ظهور ما، موجب ظهور خود شماست. پیداست که این معنا پذیرفتنی نیست؛ ولی اگر فَرَج را به معنای اصلی آن (گشایش در کار) بگیریم نتیجه پذیرفتنی خواهد شد: برای گرهگشایی از کار امامتان دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا گرهگشایی از کار او موجب گرهگشایی از کار شماست.
گرچه میتوان در موضوع امام مهدی(ع) ظهور را نمودی از فَرَج (گشایش در کار) دانست؛ اما همچنان این پرسش، پایدار است که چرا در روایات توصیهای به دعا برای ظهور، بیرون آمدن از پردۀ غیبت و پایان پذیرفتن این دوره، با واژگانی روشن و گویا دیده نمیشود. به سخن دیگر: چرا پیشوایان معصوم(ع) به روشنی به مردم نگفتهاند که برای ظهور، پایان پذیرفتن دورۀ غیبتِ امام مهدی(ع) دعا کنید. نه تنها دعا، حتی توصیه به انجام کاری هم نکردهاند.
این درنگ روایی، یافتۀ پیشگفته را تأیید میکند که غیبت، موضوعی است که ما، نه چون و چرای آن را میدانیم و نه در آن دخالتی داریم؛ همهاش به دست خداست و او هرگاه که مصلحت بداند به آن پایان میدهد. برای همین نه توصیهای به دعا برای ظهور و پایان غیبت داریم و نه وظیفهای به نام زمینهسازی ظهور.
از قراینی که این یافته را تأیید میکند روایات زیر است:
1. روایات، ما را از عجلهکردن در موضوع ظهور پرهیز دادهاند (کافی، 1/368؛ الغیبة نعمانی، ص198).
2. در روایت امام صادق(ع) آمده است: آنچه مردم را هلاک میکند، عجلهشان به این امر [ظهور] است. خداوند برای عجلۀ بندگانش، عجله نمیکند. این امر، سرانجامی دارد که باید به آن برسد؛ وقتی به آن رسید، یک لحظه هم پس و پیش نمیشود (کافی، 1/369).