امام زینالعابدین(ع) بین یارانش نشسته بود که مردی از بستگان آن حضرت از راه رسید و به حضرتش ناسزا گفت. امام هیچ نگفت. پس از رفتن آن شخص، امام در حلقۀ یاران، به سوی خانۀ او رهسپار شد. در میان راه، زیر لب میگفت: و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین (آلعمران:134). به درِ خانهاش که رسیدند او را صدا زد. اهل خانه به او گفتند: علیبنالحسین آمده با تو کار دارد. او به قصد درگیری، دم در آمد. امام به محض دیدن او گفت: برادر عزیز! لحظاتی پیش آمدی و چیزهایی به من گفتی. اگر من، آنگونهام که تو گفتی، خدا مرا ببخشد و اگر نه؛ خدا از تو در گذرد.
آن شخص، به خود آمد. بیدرنگ میان دو ابروی امام را بوسید و گفت: نه؛ شما آن نیستید و خود لایق آنام که گفتم (الارشاد، 2/145).
برای اخلاقیزیستن (برتر از حقوقیزیستن)، بسیار پیش میآید که باید انسان از حق «شخصی» خود بگذرد و رفتاری مبتنی بر اصول اخلاقی را به نمایش بگذارد.
برای نمونه: در نظامِ صرفاً حقوقی، کسی حق ندارد به شما ناسزا بگوید و اگر گفت شما حق دارید از او شکایت کرده وی را به سزای کار بدش برسانید؛ اما در نظام اخلاقی، وظیفه، بخشیدن و گذشتن است (آلعمران/134). البته حساب مجرمان حرفهای و یا کسانی که بخشش، سبب جریترشدن آنها میشود جداست. گذشت، در چنین مواردی، کار اخلاقی شمرده نمیشود؛ زیرا وظیفه، کیفردادن این عده است (من لایحضره الفقیه، 2/625).
جامعهای که در آن، مردم در برخوردهای شخصی زودرنجاند و هر سوءتفاهمی را فوراً پی میگیرند و منتظرند کسی دست از پا خطا کند تا از کاه کوهی بسازند و هر اشتباه و کاستی را در بوق کنند، سبک زندگی اسلامی در میان آنها زنده نیست. برای احیای آن باید مرام و کلام پیشوایان دین را دانست و آن را در زندگی پیاده کرد. سود این کار، دستکم این است که در کنار یکدیگر، آسوده، با لبخند و با دلی خوش زندگی میکنیم.