بر پایۀ گزارشِ شیخ صدوق(ره) در آخرین نامۀ امام مهدی(ع) به علیبنمحمد سَمُری، آخرین نمایندۀ حضرت در دوران غیبت، آمده است:
تو در فاصله شش روز از دنیا مىروى. پس کارهاى خود را انجام بده و به هیچ کس وصیّت نکن که پس از تو جانشینت باشد؛ ... بهزودى، کسى به سراغ شیعیان من خواهد آمد که ادعاى مشاهده میکند. آگاه باشید! هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحۀ آسمانى، ادعاى مشاهده کند، دروغگو و افترا زننده است (کمالالدین، 2/516).
با چشمپوشی از سند این روایت که از ناحیۀ «حسنبناحمد» ضعیف شمرده میشود؛ محتوای این بخش از روایت، محل گفتگوی دانشمندان است؛ چرا که برخی معتقدند پس از این نامه، دیدارهایی رخ داده است. این گروه در جمع بین این دو، در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که منظور از ادعای مشاهده، دیدارِ همراه با ادعای نمایندگی است (نک: السلطان المفرج، مقدمۀ قیس عطار، ص22)
آقای محمود کریمیان در مقالۀ اعتبارسنجی و فقهالحدیث آخرین توقیع، سند و معنای این حدیث را بررسی کرده است. او پس از اذعان به ضعف سندی این روایت، دربارۀ معنای آن نوشته است:
«توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر(ع) در دوران غیبت کبرا نیست و «ممکن» است در این دوران، ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمینانآور دارد و اصل بر عدم آن است.»
بر این پایه، در دوران غیبت، دیدار «ممکن» است؛ اما اثبات «وقوع» آن نیازمند دلیل اطمینانآور است و تا این نباشد هیچ ادعایی را نمیپذیریم. این همان نتیجهای است که ما پیشتر به آن رسیدیم.
نکتۀ باریک و مهمی در اینجا هست که در زیر به آن توجه میدهم.
گویند: از اخبار و گزارشهای فراوانی که رسیده است؛ یقین میکنیم دیدار، «واقع» شده است (دیدار در عصر غیبت، ص85).
میگویم: سخن، در اصل این دیدارهاست. مدعیان، نخست باید ثابت کنند آنچه دیدهاند ناشی از توهم، خیال، اشتباهِ در تشخیص نبوده است و آنها حقیقةً به محضر امام مهدی(ع) شرفیاب شدهاند. به نظر میرسد گویندگان سخن بالا، درستی این دیدارها را ثابتشده فرض کردهاند و با استناد به آنها، وقوع دیدار، در دوران غیبت را پذیرفتهاند.