پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین(ع)» ثبت شده است

داستان دروازۀ ساعات

سهل بن سعد نقل می‌کند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى‏ شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏‌اند و مردم، شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل می‌‏زنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که ما آن را نمی‌شناسیم. از آنها پرسیدم: آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمی‌‏شناسیم؟!
گفتند: اى پیرمرد! غریبه‌ای!
گفتم: من سهل بن سعد هستم که پیامبر خدا (ص) را دیده‏ و از او حدیث شنیده‏‌ام.
گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمی‌‏کنى که آسمان، خون نمی‌‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمی‌‏برد؟
پرسیدم: چرا این گونه شود؟
گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا (ص) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه می‌‏برند و اکنون می‌رسد.
گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه می‌‏برند و مردم، خوش‏حالى می‌‏کنند؟! 
پرسیدم: از کدام دروازه می‌‏آورند؟
مردم، به دروازه‌‏اى به نام دروازه ساعات، اشاره کردند. به سوى آن رفتم. آن‏جا بودم که پرچم‌‏هایى پى‌درپى آمد و اسب‌‏سوارى را دیدم که به دستش نیزۀ سرشکسته‏‌اى بود و سرى بر آن که چهره‌اش شبیه‌‏ترینِ چهره‌ها به پیامبر خدا (ص) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز وارد شدند.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: تو کیستى؟
گفت: سکینه دختر حسین.
به او گفتم: من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‌‏ام؛ کاری از دست من برمی‌آید بگو تا انجام دهم. 
گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلو ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.

 یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ.

سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: کاری که می‌گویم انجام بده تا در عوض، چهارصد دینار به تو دهم.
پرسید: چه کاری؟
گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.

مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج2، ص60؛ بحار الأنوار، ج45، ص127

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ حضرت زینب سلام الله علیها

الف. داشته‌های ما دربارۀ حضرت زینب(س) 

داشته‌های پذیرفتنیِ ما دربارۀ حضرت زینب(س) به این گستردگی که برخی می‌پندارند و می‌گویند نیست. تاریخ ولادت و رحلت، چرایی وفات، محل دفن و برخی دیگر از آنچه که دربارۀ آن بانوی عظیم‌الشأن می‌گویند؛ یا گمان و احتمال است؛ چون مدرک معتبری ندارد و یا ساختگی است؛ چون هیچ مدرکی برای آنها در دست نیست؛ مانند نمونه‌های زیر:

 

1. امام حسین(ع) به زینب(س) فرمود: خواهرم مرا در نماز شب، فراموش نکن.
2. زینب(س) شب یازدهم یا در برخى منازلِ راه شام، نماز شبش را نشسته خواند.
3. زینب(س) هنگامى که به مدینه بازگشت، شوهرش، عبداللّه، او را نشناخت.
4. زینب(س) رو به جسد برادر گفت: «آیا تو پسر پدر  منى؟»  آن گاه گفت: «خداوند! این قربانى اندک را از ما بپذیر.»
5. زینب(س) سرش را به چوب مَحمل زد و اشعارى خواند که با این بیت، آغاز می‌شود: «اى هلالى که کامل نشد.»
6. زینب(س) در کودکى آرام نمی‌گرفت. قنداقۀ او را در دامن حسین(ع) گذاشتند و آرام شد. (برای دیدن این نمونه‌ها و بیشتر، بنگرید به  دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج‏8، ص420 تا 430)

 

خاستگاه این سخنان نامعتبر، گاه کتابهای نامعتبری مانند «وفیات الأئمه» و «اخبار الزینبات» است و گاه سخنان ساختگیِ برخی گویندگان و نویسندگان.

 

در برابر این گفته‌های نامعتبر، گزارش‌هایی وجود دارد که از اعتبار قابل قبولی برخوردارند؛ مانند:

1. سخنرانى زینب(س) در میان کوفیان‏؛ أمالی شیخ مفید، ص321.
2. ماجرای رویارویی زینب(س) با ابن‌زیاد؛ الارشاد، 2/115.
3. گفت‌و‌گوی تند زینب(س) و یزید؛ الارشاد، 2/121.
4. سخنرانى زینب(س) در مجلس یزید؛ الملهوف، ص215.

 

ب. دربارۀ کتاب «اخبار الزینبات»

بخشی از اخباری که امروز دربارۀ حضرت زینب(س) گفته می‌شود تنها مدرکش، کتاب «اخبار الزینبات» است. 

کتاب، گزارشی است تاریخی از احوال حضرت زینب کبری(س) و معرفی اجمالی چندین تَن از زنان سادات و غیر سادات که نام آنها زینب می‏‌باشد. بعضی از این زنان، فرزندان پیامبر(ص) و بعضی از آنها جزء زنان پیامبر(ص) و برخی دیگر از آنها از فرزندان ائمه(ع) و بعضی دیگر از آنها از غیر هاشمیات‌‏اند. بیشترین مباحث کتاب، مربوط به حضرت زینب کبری، دختر حضرت علی (ع) و زندگی، وفات و مزار اوست.

کتاب اخبار الزینبات را به یحیی بن حسن عُبُیدلی (م 277ق) دانشمند شیعی، صاحب کتاب «نسب آل ابی طالب» (رجال نجاشی، ش1189) نسبت داده‌اند؛ اما این نسبت درست نیست. پژوهشگر ارجمند آقای سیدحسن فاطمی در مقالۀ «بررسی اعتبار کتاب اخبار الزینبات» ساختگی‌بودن این کتاب را نشان داده است.

 

ج. نقد خبری دربارۀ حضرت زینب(س)

اخبارِ نامعتبر را جز برای پژوهش و بررسی، نباید نقل کرد. مهم‌ترین دلیلِ آن از نظر بنده، برداشتهای نچسب و نادرست برخی، از این اخبار و بعد انتساب آن به دین است. اینجا تنها به یک مورد بسنده می‌کنم. دربارۀ حضرت زینب(س) گویند:

«هنگامى که می‌خواست به زیارت جدّش رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون می‌رفت در حالی‌که برادرش حسن(ع) در سمت راست و برادر دیگرش حسین(ع) در سمت چپ و پدرش امیرمؤمنان(ع) پیش رویش راه می‌رفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک می‌شدند، امام على(ع) پیش افتاده و نور چراغ‌ها را کم می‌کرد. یک‌بار امام حسن(ع) چرایی این کار را از پدر پرسید؟ امام پاسخ داد: می‌ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند.» (وفیات الائمة، 435، زینب الکبری، 22، تراجم أعلام النساء، 2/169، ...)

 

می‌گویم:
1. عُمرِ این خبر به صد سال هم نمی‌رسد؛ یعنی اثری از آن در منابع اولیه و ثانویه و حتی بیش از یک قرنِ گذشته دیده نمی‌شود.
2. خبر، فاقد سند است و جز «یحیی مازنی» نام دیگری در سند وجود ندارد.
3. محتوای خبر، عادی به نظر نمی‌رسد به ویژه آن که چنین روشی را در زندگی آن بانو و حتی حضرت فاطمه(س) نیز نمی‌‌بینیم. 

 

چه بسیار کسانی که با استناد به چُنین اخبارِ نامعتبر، بایدها و نبایدهایی را به نام دین، وارد زندگی مردم کرده به آنها توصیه می‌کنند برای دینداری بهتر باید اینگونه باشند.

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

چرایی فراوانی یادکرد امام حسین(ع) از حضرت یحیی(ع)

امام سجاد(ع) فرمود: هنگامی که از مکه راهی کوفه شدیم؛ امام حسین(ع) پیوسته از یحیی‌بن‌ذکریا و شهادتش یاد می‌کرد. 
خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ(ع) فَما نَزَلَ مَنزِلًا و لَا ارتَحَلَ مِنهُ إلّا ذَکَرَ یَحیَى بنَ زَکَرِیّا و قَتلَه‏ (الارشاد، ج2، ص132).

 

ولی چرا؟

این برای شباهتی است که میان آن دو هست. امام صادق(ع) دربارۀ امام حسین(ع) فرمود:
 او، سَرور جوانان شهید و سَرور جوانان بهشتى و شبیه یحیى بن زکریّاست و آسمان و زمین، بر هر دو، گریسته‌‏اند.
 فَإِنَّه‏ سَیِّدُ شَبَابِ الشُّهَدَاءِ، وَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ شَبِیهُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا، وَ عَلَیْهِمَا بَکَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْض‏ (قُرب الإسناد، ص99).

 

یحیی(ع) کیست؟
او فرزند حضرت زکریا(ع) است که خدا او را در کهنسالی به وی داد (آل‌عمران:38تا40) نام او را هم خدا گذاشت (مریم:7).
از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده می‌‏شود که یحیى، پسر خاله عیسى بوده است (تفسیر نمونه، ج13، ص20).
او در کودکی به مقام نبوت رسید (مریم:12)؛ البته او صاحب شریعت و کتابی جداگانه نبود و همان کتاب تورات را تبلیغ می‌کرد (تفسیر نمونه، ج13، ص23).

 

شهادت یحیى‏
غالب مورخان مسلمان، و همچنین منابع معروف مسیحى جریان شهادت او را چنین نقل کرده‌‏اند:
هرودیس، پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق هیرودیا دختر برادر خود شد؛ برای همین تصمیم به ازدواج با او گرفت! این خبر به یحیای پیامبر رسید، او با این ازدواج نامشروع و حرام مخالفت کرد.
سر و صداى این مساله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر رسید، او که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش می‌‏دید تصمیم گرفت در یک فرصت او را از سر راه بردارد. 
به دلباختۀ خود گفت: من هیچ چیز جز سر یحیى را از تو نمی‌‏خواهم! هیرودیس که دیوانه‌‏وار به آن زن عشق می‌‏ورزید بی‌توجه به عاقبت این کار، تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند؛ ولی عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت (تفسیر نمونه ج13، ص29تا30).

 

امام حسین(ع) می‌‏فرمود:
از نشانه‌‏هاى‏ پستى دنیا نزد خدا، این است که سرِ یحیى بن زکریا علیه السلام را براى زنى بدکاره از بدکاره‌های بنى اسرائیل، هدیه بردند.
مِن هَوانِ الدُّنیا عَلَى اللّهِ أنَّ رَأسَ یَحیَى بنِ زَکَرِیّا علیه السلام اهدِیَ إلى بَغِیٍّ مِن بَغایا بَنی إسرائیلَ (الارشاد، ج2، ص132). 

 

این اسناد نشان می‌دهد چرایی یادکرد امام حسین(ع) از حضرت یحیی و شهادت او برای توجه‌دادن به این نکته است که دنیاپرستان، او را نیز مانند یحیی، برای رسیدن به دنیای پَست و حرام؛ ناجوانمردانه به شهادت خواهند رساند.


در کتاب کامل‌الزیارات فصلی با این عنوان وجود دارد: بُکاء السماء و الأرض على قَتل الحسین(‏ع) و یحیى بن زکریا(ع)؛ یکی از روایاتش این است:


امام صادق(ع) فرمود: قاتل یحیی و قاتل حسین(ع)، از راه نامشروع به دنیا آمده بودند.
کَانَ قَاتِلُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ ع وَلَدَ زِناً (ص77)

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مرثیه، سوزناک باشد

برخی، مخالفِ سوزناک‌بودن یادکرد مصیبت و اشعاری هستند که در رثای اهل‌بیت(ع) به ویژه امام حسین(ع) گفته می‌شود و سفارش اکید دارند که در مرثیه، تنها به اشارتی بسنده شود؛ اما روایت زیر، نافی این پرهیز است و بر سوزناک‌بودن مرثیه، تأکید دارد:

ابو هارون مکفوف می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ابو هارون! برایم دربارۀ حسین(ع) شعری بخوان! من هم خواندم و حضرت گریست. آن گاه فرمود: آن گونه که خودتان می‌خوانید یعنى سوزناک برایم بخوان.

 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَا أَبَا هَارُونَ أَنْشِدْنِی فِی الْحُسَیْنِ(ع) قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَبَکَى فَقَالَ أَنْشِدْنِی کَمَا تُنْشِدُونَ یَعْنِی بِالرَّقَّةِ 

 

کامل الزیارات، ص104 و ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص84.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دلی که برای اهل‌بیت(ع) بسوزد و اشکی که برای آنها بچکد

مِسمَع بن عبدالملک می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: مِسمَع! تو که عراقی‌ هستی‌؛ آیا کنار قبر حسین(ع) می‌‏روی‌؟
گفتم: نه. موانعی؛ مانند: ترس از کشتن وجود دارد که نمی‌توانم به زیارت آن حضرت بروم.
فرمود: آیا از آنچه بر حسین(ع) گذشت یاد می‌‏کنی‌؟
گفتم: آری.‌
فرمود: بی‌‏تابی‌ هم می‌‏کنی‌؟
گفتم: آری‌، به خدا، اشک هم می‌‏ریزم. و آثار اندوه در چهره‌ام نمایان می‌شود.
فرمود: رحمت خدا بر اشکت! تو از کسانی‌ هستی‌ که از شیون‌کنندگان بر مصائب‏ ما به شمار می‌‏آیند. 
بدان که هنگام مرگت، پدرانم بر بالینت، حاضر می‌شوند و آنان به فرشتۀ مرگ، سفارش می‌‏کنند که با تو مدارا کنند و مژده‌‏هایی‌ هم به تو می‌‏دهند. 
در آن دم، فرشتۀ مرگ، بر تو مهربان‏تر و دلسوزتر از مادرِ مهربان بر فرزندش خواهد بود.
آن گاه امام(ع) گریست؛ من هم با او گریستم. 
فرمود: مِسمَع! هر کس برای دلسوزی بر ما و مصیبت‏هایی‌ که به ما رسیده، گریه ‌‏کند، یک قطره از آن اشک، اگر در جهنّم بیفتد، داغی‌ و گرمای‌‌ آن را کامل نابود می‌کند [مانند آتشی که برای ابراهیم(ع) سرد شد]. 
فرمود: کسی‌ که قلبش برای‌ ما به درد آید، روز مرگش، ما را می‌‏بیند و شاد می‌‏شود و این شادی همواره در دلش خواهد بود تا در کنار حوض کوثر، نزد ما آید.

 

قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): یَا مِسْمَعُ! أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ(ع)؟ قُلْتُ: لَا ... 

 

ر.ک به کامل‌ الزیارات، ص101.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر