کافی است اوضاع شهر و جهان، کمی به هم ریخته به نظر آید تا بازار اخبار آخرالزمانی و پیشگویان و روایاتِ نشانههای ظهور داغ شود. مشتریان این بازارها نیز همان مشتریان گذشته هستند که تَشابَهَت قُلوبُهم.
چند روز دیگر که آبها از آسیاب افتاد؛ نتیجه همان همیشگی است: که بود؟ چه گفت؟ من نبودم.
سرگرمی هیجانانگیزی است. به شرط آن که بتوان ایمان باورمندان به آموزههای دین، بهویژه مهدویت را نگه داشت و با این اخبار و روایاتِ بیسرانجام، ایمان آنها را به فنا نداد. بیشتر
1. آگاهی از این اخبار، در صورت درستی، بیهیچگفتگو مصداق علمی است که پیامبر(ص) دربارۀ آن فرمود: ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ (کافی، ج1، ص32).
2. ما وظیفه داریم حق را بشناسیم و با ملاک قرار دادن آن، کسانی را که حق میگویند و به حق رفتار میکنند بشناسیم تا سخن آنها را بشنویم و از آنها پیروی کنیم (ر.ک به نهج البلاغه، حکمت 262).
3. معیاری که حق است، عقل برهانی و عقلی است که خوب و بد را تشخیص میدهد و نیز نقل معتبر؛ یعنی قرآن و روایات معتبر است و دیگر هیچ. گمانهزنیها و استناد به یافتههایِ در اصل، بافتههای این و آن و روایاتی که نشردهندگان آن لایتشخص الحِرَّ مِنَ البِرّ دستاوردی جز احتمال و گمان ندارد و إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً (یونس:36).
بیتوجهی به این اصول عقلی و نقلی، سبب میشود؛ عقل و ثقلین که قرار است به حکم إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَة، معیار حق و باطل قرارگیرند؛ جایشان را به سخنان فلان پیشگو و فلان سخنرانِ با حرارتِ آخرالزمانی و راوی شنود و کتاب "سه دقیقه در قیامت" و مانند اینها بدهند. در عمل، دین مردم، ملاک حق و باطل برای مردم، بجای عقل و ثقلین، میشود مشتی بافته و گمانهزنی و حرفهای غیرقابل اثبات.
این انحرافی بس بزرگ است که باید آن را بر سر هر منبر و مأذنه و رسانه با صدای بلند فریاد زد و مردم را از خطر ویرانگر آن آگاه کرد.
گفتنی است: اگر پیشتر از برنامه "زندگی پس از زندگی" تمجیدکردم؛ همانجا نوشتم که این برنامه را به عنوان مصداقی برای حقایق ثقلین میپذیرم. نه آن که خودش را جایگزین عقل و نقل و یا منبع سومی در کنار آن دو بدانم؛ هرگز.
رویی که سفید شد
کشتار گستردهای که رژیم غاصب و قصاب اسرائیلی یک سالی است آن را آغاز کرده است و هر روز بر دامنه و عمق آن میافزاید روی نیای فرعونی آنها را سفید کرده است. فرعونیان گرچه یُذَبِّحونُ أبناءَهُم ولی یَستَحیون نِساءَهُم اما اینها به هیچ موجود زندهای رحم نکرده همه را سلاخی میکنند. این حجم از خونریزی و کشتار بهواقع باورش سخت است.
این باند جانی و حامیانش بدانند که اگر بنا بود با کشتن مظلوم، قاتل ظالم بماند، فرعون و چنگیز و هیتلر و صدام میماندند. اگر کشتار بیگناهان و بیپناهان، آنها را نگه داشت؛ شما را هم نگه میدارد.
پیشنیه ننگین اسرائیلیها در کشتار بیگناهان
امام باقر(ع) فرمود: شیوه بنیاسرائیل آن بود که یک پیامبر را در حالی که دو پیامبر دیگر ایستاده و منتظر کشتهشدن بودند میکشتند و دو پیامبر را در حالی که چهار تن دیگر از آنان ایستاده بودند میکشتند تا این که در یک روز، هفتاد پیامبر را کشتند.
کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَقْتُلُ نَبِیّاً وَ اثْنَانِ قَائِمَانِ وَ یَقْتُلُونَ اثْنَیْنِ وَ أَرْبَعَةٌ قِیَامٌ حَتَّى أَنَّهُ کَانَ رُبَّمَا قَتَلُوا فِی الْیَوْمِ الْوَاحِدِ سَبْعِینَ نَبِیّاً (کافی، ج8، ص116).
یا رسول الله
سلام حسن جان! موشکها به پرواز درآمدند؛
از کربلا گذشتند و به قدس رسیدند.
با غرش، آسمان را شکافتند و با قدرت، خود را به زمین اشغالی کوبیدند.
بهشت صهیون، جهنم شد.
قند در دل مظلومان غزه، آب شد.
ای مادر زجردیده اهل غزه، هلهله کن گُل بپاش و شاد باش! قاتل را زدیم.
دیدید شما تنها نیستید.
شیران علی(ع) به قلعه خیبر زدند و در و گنبد را با هم از جا کندند.
دنیا از اقدام شیران ایران مبهوت است.
این است ایران؛ این است اسلام و ماییم اشداء علی الکفار.
سلام بر حاج قاسم! سلام بر ابومهدی! سلام بر شهیدان رضی و زاهدی! سلام بر همه شهیدان که در باران موشک، دست به دعا برداشتند.
غزه خندید؛ یمن و سوریه و لبنان و عراق و یک ایران خندید. دشمن لرزید؛ هوش از سرش پرید.
از امروز فکر و نگاه دنیا به ایران و جبهه مقاومت عوض خواهد شد.
با افتخار دست و بازوی نظامیان ایران اسلامی را میبوسم که فرمان رهبری را لبیک گفتند و کاری کردند کارستان و ما را نزد رسول خدا رو سفید کردند.
قصد اقامت
مسافری که قصد میکند دستکم دَهروز در جایی بماند؛ تا هنگامی که در آنجا هست نمازهایش کامل و روزهها را باید بگیرد.
پرسش این است که آن دستکم دَهروز چگونه محاسبه میشود؟
آیتالله خامنهای: اگر مسافر پیش از طلوع خورشید به محل اقامت برسد، در صورتی که قصد جدی داشته باشد که حداقل تا غروب روز دهم در آن محل اقامت داشته باشد، نمازش تمام است و اگر پس از طلوع خورشید در بین روز به محل اقامت برسد، در صورتی که قصد جدی داشته باشد که تا همان ساعت ورود در روز یازدهم در محل، اقامت داشته باشد، نمازش تمام است.
توضیح این حکم با مثال:
مسافری پیش از طلوع آفتابِ سوم فروردین به شهری که میخواهد در آنجا بماند میرسد. او برای این که بتواند روزههایش را بگیرد باید دستکم تا غروب روز دوازدهم در آنجا بماند و اگر پس از طلوع آفتاب، برای مثال، ساعت 10 صبح به آنجا برسد باید دستکم تا ساعت 10 روز سیزدهم در آنجا بماند. کمتر از این، نمازش شکسته است و نباید روزه بگیرد.
بیرونرفتن از محل اقامت
پرسش: مسافری که میخواهد ده روز در شهری اقامت داشته باشد و در بین ده روز به اطراف آن شهر هم برود؛ نماز او تمام است یا شکسته؟
آیتالله خامنهای: اگر قصد خروج به مقدار کمتر از مسافت شرعی دارد، در صورتی که خروج او به گونهای باشد که عرفاً اقامتِ دَهروز در آن شهر صدق کند؛ اشکال ندارد. مثلاً دو سه بار بخواهد برود و حداکثر تا نصف روز برگردد، میتواند قصد اقامت کند و خروج او منافاتی با قصد اقامت ده روز ندارد؛ ولی قصد خارجشدن در یک دفعه به مدت 15 ساعت، محل اشکال است.
توضیح: کسی میخواهد به سفر برود و در شهر دیگری باشرایطی که در یادداشت بالا بیان شد دستکم ده روز اقامت کند. او این قصد را نیز دارد که پس از رسیدن به آن شهر و اقامت در آنجا به شهرها و روستاهای اطراف آنجا نیز برود. او باید بداند کاملشدن نمازها و صحت روزههای او در آنجا بسته به شرایط زیر است:
1. جایی که میخواهد برود کمتر از مسافت شرعی (20.5 کیلومتر) باشد.
2. خروج او به گونهای باشد که عُرف او را همچنان مقیم دهروزه بداند. روشنتر: بیش از سهبار و هر بار بیش از 5 ساعت نشود.
گفتنی است: آن چه گفته شد دربارۀ کسی است که همراه با قصد اقامت، تصمیم دارد به اطراف نیز برود؛ ولی اگر مسافری، هنگام قصد اقامت، تنها یکجا را قصد میکند و بهواقع قصد رفتن به جای دیگری را ندارد؛ چنین کسی پس از رسیدن به آنجا و خواندن یک نماز چهاررکعتی (ظهر، عصر یا عشاء) به شکل کامل، مجاز است به هر اندازه که میخواهد حتی چند روز به فاصلۀ کمتر از مسافت شرعی برود. او نمازش کامل و روزهاش صحیح است.
آیتالله مکارم شیرازی (بخش استفتاءات):
پیش از تحقق قصد اقامت:
1. قصد دارد میان دو محل که فاصلهشان 3 تا 4 کیلومتر است رفت و آمد کند. در این صورت نماز کامل است و روزهها را هم بگیرد.
2. قصد دارد میان دو محل که فاصلهشان 4 تا کمتر از 21.5 کیلومتر است روزی یکی دو ساعت برود و برگردد نماز و روزه تمام است و گرنه، نماز شکسته است و نباید روزه بگیرد.
پس از تحقق قصد اقامت: بهمانند آیتالله خامنهای.
مسافت شرعی
در این که مسافت شرعی 8 فرسخ است میان مراجع فعلی اختلافی نیست. اختلاف نظر ایشان در سه موضوع زیر است:
یک. هشت فرسخ، چند کیلومتر است؟
1. 45 کیلومتر (امام، صافی، نوری).
2. 44 کیلومتر (سیستانی)
3. 43 کیلومتر (مکارم)
4. 41 کیلومتر (خامنهای)
5. 40 کیلومتر (زنجانی)
دو. در جایی که مسافرت به شکل رفت و برگشت (تلفیقی) است مقدار رفت باید چه مقدار باشد؟
1ـ رفت کمتر از 4 فرسخ نباشد (خامنهای، امام، نوری).
2ـ مجموع، ملاک است هر چند رفت کمتر از 4 فرسخ باشد (سبحانی، سیستانی، زنجانی، مکارم).
سه. فاصلۀ مبدأ و مقصد چگونه اندازهگیری میشود؟
1ـ باید فاصلۀ بین دو شهر یعنى آخرین خانۀ مبدأ حرکت و اوّلین خانۀ مقصد را حساب کرد (مکارم، صافی، نوری).
2ـ نسبت به شهر مبدأ از آخر شهر محاسبه می شود و نسبت به مقصد هم اگر برای نقطۀ خاصی سفر نکرده بلکه مقصود او خود شهر است، اول آن شهر ملاک است؛ ولی اگر نقطۀ خاصی، مقصد اوست در محاسبۀ مسافت، همان نقطه را باید در نظر بگیرد (امام، خامنهای، سبحانی، سیستانی).
معنای حَدّ تَرخُّص
حَدّ تَرخُّص در رفتن به سفر، جایی است که دیوارهای شهر دیده نشود و صدای اذانِ بیبلندگو به گوش نرسد و در برگشت، جایی است که دیوارها دیده شود و اذان به گوش برسد. این فاصله، 1350 متر از آخرین نقطۀ مسکونی شهر یا روستاست.
حکم آن در رفتن به سفر:
مسافر به حد ترخص که رسید، نماز شکسته و روزه باطل می شود.
حکم آن در برگشتن از سفر:
الف. مسافر باید به وطن یا محل اقامت ده روزه برسد تا نماز، کامل شود یا بتواند پیش از ظهر نیت روزه کند. (خامنهای، سیستانی)
ب. مسافر به حد ترخص که رسید نمازش کامل و ... (مکارم، مظاهری، صافی)
ج. در برگشتن به وطن، رسیدن به حد ترخص و در رسیدن به محل اقامت، احتیاط واجب در رسیدن به محل، لازم است. (امام، سبحانی)
آیتالله شبیری زنجانی: در رفتن، با خروج از بلد[: وطن] روزه باطل میشود؛ اما نماز از حد ترخص شکسته میشود. در برگشت نیز همینطور: با رسیدن به حد ترخص نماز کامل؛ اما برای صحت روزه باید به وطن برسد.
روشی ساده برای پیداکردن محدودۀ شهر یا روستا برای اندازهگیری حَدّ تَرَخُّص و مسافت شرعی
1. نقشۀ هوایی شهر یا روستای خود را در اینترنت یا برنامههای مسیر یاب پیداکنید.
2. راهی را که میخواهید از آن، به بیرون شهر یا روستا بروید پیدا کنید.
3. در آن بخش، آخرین ساختمانها را پیدا کنید. همانجا پایان آن شهر یا روستاست.
4. از آن نقطه، 1350 متر جلوتر، میشود «حد ترخص» و دوباره از همان نقطه، مسافت شرعی اندازهگیری میشود.
(دربارۀ سخنی پخششده از استاد شیخ حسین انصاریان)
شب گذشته دیدم آقایی با شگفتی و تلخی از سخنان آقای شیخ حسین انصاریان یاد میکند که بله شیخ حسین گفته است چیزی به بیحجابها نگویید و حکومت اینقدر به مردم فشار نیاورد.
واکنشی نشان ندادم؛ نه با آن آقا همراهی کردم و نه از شیخ دفاع. به هر حال شیخ، معصوم نیست؛ ممکن است نادرستی گفته باشد و یا به باوری رسیده باشد که دیگری، مخالف آن باشد. در این گونه مواقع، درست این است که اصل سخن را از منبعی مطمئن، همراه با پس و پیشش بشنویم و بعد اگر صلاحیت داشتیم داوری کنیم.
اصل سخن را از پایگاه شیخ گرفتم و متنش را دقیق و کتابی نوشتم:
راه دین را باید باز گذاشت برای مردم؛ مانع نباید شد. مردم را نباید عصبانی کرد. به مردم نباید فشار آورده شود. در این دهۀ عاشورا یک مقدار به خانمهایی که نمیپسندید؛ بیحجاباند؛ بدحجاباند؛ فشار نیاورید؛ اینها بتوانند در این مجالس شرکت بکنند. یک کلمه از خدا به گوششان بخورد برمیگردند. خوبند خوبتر میشوند. با فشار نمیشود کسی را دیندار کرد؛ نمیشود(1).
آن چه بنده از این سخن میفهم تأکید شیخ بر کنارگذاشتن زور و اجبار برای دیندارکردن مردم است؛ همان که قرآن میفرماید (بقره:256) و نیز مدارا برای شرکت این افراد در مجالس حسینی به امید اثرپذیری آنهاست (ر.ک به کافی، ج2، ص44-45)؛ نه پذیرش بیحجابی و نه همراهی با منکران حجاب و نه مخالفت با ناهیان منکر. برشیشنیدن و بیصلاحیت و بیترس از خدا داوریکردن نتیجهاش میشود بیرونکردن خودیها از اردوگاه دوستان و راندن آنها به اردوگاه دشمنان.
گفتنی است اگر میخواهید نظر کسی را در مورد موضوعی بدانید هیچگاه به برشی از گفته یا نوشته او بسنده نکنید؛ به دیگر گفتهها و نوشتههایش دربارۀ آن موضوع نیز باید بنگرید و در پایان جمعبندی کنید.
اگر کسی با اکتفا به همین تکه از سخنرانی یادشده گمان میکند آقای شیخ حسین انصاریان نظرش دربارۀ حجاب، همانی است که دشمنان اسلام میگویند؛ پیشنهاد میکنم این بخش از سخنرانی او را که برای همین دهۀ محرم است بشنود. خودم آن را شنیده و با دقت نوشتهام:
حالا [یعنی با دیدن وضعیت پیشآمده] فهمیدید وجوب حجاب را؟ فهمیدید؟ با طرحی که دشمن دارد که کل زنان شیعه را - دیگران که نیمهعریان هستند - کل زنان و دختران شیعه را نیمهعریان، همه جا بریزید؛ مخصوصاً در ادارهها، در بانکها، در پارکها، در دانشگاهها که تحریک بشوند مردان و گرگ شهوت کاری با آنها بکند که گناهان کبیرۀ ارتباط مرد و زن، پیششان معمولی بشود؛ بیدین شوند. حالا وجوب حجاب روشن شد برایتان؟! من این را از طرح دشمن [یعنی برای خنثیکردن نقشه دشمن و شکستدادن او] میگویم که حجاب واجب است؛ و الا سورۀ احزاب و سورۀ نور را بخوانید آنجا که آیات، وجوب حجاب را علنی بیان کردهاند(2).