پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

اگر نعمت ولایت کفران شود

در آیۀ 3 مائده (آیه اکمال) آمده است: الیوم یأس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشونِ؛ 

یعنی از این لحظه به بعد، با اعلان تداوم خط ولایت الهی در اسلام، کافران که ختم دین شما را آرزو داشتند- در نهایت با رحلت پیامبر(ص) - (بقره/109، آل عمران/69) نا امید شدند؛ زیرا خدا برای این دین، کسی را منصوب کرد که در پاسداری و تدبیرِ امرِ دین و ارشاد و هدایتگری امت، قائم مقام پیامبر(ص) است.

این رفع خطر می طلبد که بفرماید پس نباید از آنها بترسید (فلاتخشوهم).

اما چرا بلافاصله فرمود: و از من بترسید (و اخشون)؟

این ترس جایی است که نعمت او به جای شکر، کفران شود.

کدام نعمت؟

سیاق نشان می دهد که این نعمت، چیزی جر نعمت ولایت نیست که اگر از سوی امت اسلامی انکار شود، مورد بی توجهی قرار گیرد و بدان تمسک نشود، خداوند نعمتش را سلب کرده آنها را به سبب تغییر آن نعمت، مجازات می کند (انفال/53).

تاریخ نشان می دهد مسلمانان خیلی زود با سقیفه، کفران غدیر کردند و آن تهدید الهی در مورد آنها عملی شد.

علامه طباطبایی با این اشاره از مطلب می گذرد:

هر که می خواهد میزان صدق این پیش بینی آیه را بداند در حال و روز عالم اسلام  از گذشته تا حال نظر کند [که جمع نشدن دور محور ولایت و پیروی نکردن از ولی خدا چه بر سر امت اسلامی آورده است.] (المیزان، 5/179)

و امروز که جهان اسلام  در نقمت حاصل از این کفران، در آتش کینه و اختلاف می سوزد و در خون خود دست و پا می زند جای خالی «نعمت غدیر» بیشتر از همیشه پیداست.

چه بسیارند ناکسان و نا اهلانی که عَلَم هدایت خلق بلند کرده اند و مردم بینوای مستضعف را با وعدۀ بهشت به قعر جهنم رهبری می کنند.

چاره ای نیست؛ برای نجات از این مهلکه باید نعمت غدیر را قدر دانست.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

نقص دین

آیا دین، در زمان رسول خدا(ص) ناقص بود؟


بر اساس آنچه پیش از این بیان شد «ولایت»که یکی از اجزای مهم و کلیدی دین است و به تعبیر آیۀ 67 مائده عملی نشدنش به مثابۀ تعطیلی دین قلمداد می شود چون تا آخرین لحظۀ حیات رسول خدا(ص) در آن حضرت تجلی داشت پس دین ناقص نبود؛ اما با نگاه به بعد از آن حضرت یعنی دوران بعد الرسول(ص) دین ناقص بود و نیازمند تکمیل. در روز غدیر این نقص برطرف شد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اکمال و اتمام

معنای اول در آیه


«کَمَالُ الشی‏ء: بدست آمدن  آنچه که غرض و مقصود از شیء بوده است.» (مفردات راغب)

یعنی اگر غرض از دین خاتم، هدایت وحیانی و معصومانۀ بشر تا قیامت است امروز  (الیوم) با اعلان رسمی ولایت امری علی بن ابی طالب(ع) به عنوان سرسلسلۀ تداوم دهندگان این راه، منِ خدا، دین را به آن غرض رساندم.


«تَمَامُ الشی‏ء: رسیدن به حدی که شیء نیازی به چیز دیگری بیرون از خود نداشته باشد»؛ یعنی ناقص نباشد. (همان)

یعنی خدا نعمت ولایتش (اداره و تدبیر الهی امور دینی) را که تا «الیوم» تنها در ولایت الله و ولایت رسول خدا(ص) محقق شده بود با این نصب به اتمام رسانید.

اگر این نصب در «الیوم» صورت نمی گرفت با رحلت رسول خدا(ص) کسی از جانب خدا وجود نداشت تا ولایت او را محقق سازد و نعمت ولایت ناقص می شد.


معنای دوم در آیه


برخی «کمال» و «تمام» را به یک معنا گرفته اند (العین،تاج العروس)؛ 

این معنا با روایتی از امام باقر(ع) در کافی (1/289) هماهنگ است در آن روایت، امام(ع) «ولایت» را آخرین فریضه ای می شمارد که نازل شد و با نزول آن فرایض کامل شدند ( و کانت الولایة آخر الفرائض ... یقول الله عز و جل لا أنزل علیکم بعد هذه فریضة قد أکملت لکم الفرائض).


بر اساس این معنا 

«اکمال دین» یعنی: آخرین جزء دین که ولایت الهی کسی غیر از پیامبر(ص) است به آن افزوده شد و آن را تکمیل کرد.

«اتمام نعمت» یعنی: اتمام نعمت ولایت؛ یعنی وصل حلقۀ ولایت علوی به ولایت نبوی و ولایت الهی برای تداوم  ولایة الله از این طریق که اگر این حلقۀ آخر در غدیر نصب نمی شد نعمت ولایت الهی با رحلت رسول خدا(ص) از خلق بریده و ناقص می شد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

حفظ پیامبر(ص)

 حفظ پیامبر خدا (ص) در کریمۀ (الله یعصمک من الناس) به چه معناست؟


این حفاظتِ در مقابل منافقان وقتی معنا پیدا می کند که دلیل نگرانی حضرت روشن شود. بی شک پیامبر(ص) نگران جان خود نیست؛ زیرا گذشته از حضور هزاران نفر دلباخته که او را حلقه کرده اند و قطعا مانع هر گونه سوء قصد می شوند شجاعت بی بدیل حضرت که در مراحل سخت و نفس گیر جنگ، نزدیک ترین فرد به سپاه دشمن بود (نهج البلاغه کلمات غریب 9) ثابت می کند نگرانی حضرت از جانب خودش نیست.

او نگران همانی است که از آغاز بعثت دلواپس آن بود یعنی هدایت مردم (لعلک باخع نفسک. کهف/6 ، شعراء/3).

امروز هم نگران است مبادا او پیام را ابلاغ کند و منافقان هوچی گری کنند و با جوسازی به هدفشان برسند همان چیزی که موسی(ع) در جدال با ساحران در حضور مردم از آن می ترسید (67/طه) که مبادا جُهال بر اندیشه و نگرش مردم غلبه یابند و آنها از درک حقیقت و نیل به هدایت بازمانند (نهج البلاغه، خطبه4).  

که خدا او را دلداری داد و از این بیم رهانید. 

آنجا به موسی(ع) گفت تو عصا بیفکن و بدان که ساحران هر چه کنند به هدف نمی رسند. اینجا هم به  رسولش گفت: خدا تو را از سرزنش و هوچی گری منافقان حفظ کرده مانع از این می شود منکران این پیام به هدفشان که مقابله با تو و جوسازی علیه این پیام است نائل شوند.

الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین.

آری، با عدم تکذیب عامۀ مردم به اینکه نگفتند این اعلان از ناحیۀ خودِ رسول(ص) و برای جانبداری از داماد و پسر عمویِ خویش است وعدۀ الهی مبنی بر حفظ پیامبر(ص) از سرزنش و تکذیب، عملی شد. 

هر چند بعدها در مقام عمل این پیام را نادیده گرفتند و بنای مخالفت گذاشتند؛ اما مهم، تحقق این وعده از غدیر تا پایان حیات پیامبر(ص) بود که واقع شد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

گزند مردم

«الناس» ی که خدا وعده داد پیامبر(ص) را از گزند آنها حفظ کند (الله یعصمک من الناس) چه کسانی هستند؟

بی تردید کفار و مشرکین و اهل کتاب نیستند؛ چرا که شوکت آنها در طی این بیست و اندی سال شکسته شد و عملا نمی توانستند تهدیدی برای پیامبر(ص) به حساب آیند. می ماند یک گروه که قرآن مکرر از برخورد و تضاد آنها با رسول خدا(ص) و دین خبر می دهد به نام «منافقین». 

داستان اِفک (نور/11-21) و توطئه قتل رسول خدا(ص) پس از بازگشت از تبوک (فخررازی، ذیل توبه/74) فقط دو نمونه از اقداماتی است که قرآن خبر می دهد.

گزارشی هم از نابودی یا خمودی آنها در قرآن و تاریخ و حدیث به چشم نمی خورد. وقایع پیش گفته و رخدادهای بعدی نشان می دهد که اینها تا لحظۀ آخر حضور فعال داشتند و ترس پیامبر(ص) هم از گزند این عده بود و خدا وعده داد خیال آنها عملی نخواهد شد و اینگونه پیام  ولایت بی آنکه جنجالی به پا شود ـ آنگونه که در کنار بستر حضرت به پا شد ـ به گوش همگان رسید و این خط، ماندگار ماند.

و اما سرانجام منافقین ...

یک چیز روشن است که بعد از رحلت پیامبر(ص) و استوار شدن قدرت پیروزان سقیفه، دیگر خبری از تحرک منافقان و مبارزۀ آنان با دین و حکومت اسلامی نیست. برای همین احتمال می رود: همۀ آنها به یکباره مُردند یا همگی مؤمنان راستین شدند یا همه کوچ کردند و از شعاع حکومت اسلامی خارج شدند که هیچ کدام این فرضها نه مستند تاریخی دارند و نه با طبیعت ماجرا سازگارند. می ماند یک فرض  که همه به حکومت پیوستند و آرام گرفتند.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

«ما انزل الیک»

«ما انزل الیک» در «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین» چه ویژگی هایی دارد؟


از خود آیه استفاده می شود آنچه پیامبر(ص) بر اساس آیۀ 67 مائده، مأمور به تبلیغ آن شد:

1. از شئون رسالت است؛ زیرا خدا او را با «ایها الرسول» خطاب کرده است. پس ارتباطی به امور خانوادگی و قبیلگی و رفاقتی ندارد.

2. هم وزن اصل دین و تمام گزاره های تا کنون ابلاغ شده است و اگر تبلیغ نشود آموزه های دیگر دین بی نتیجه می ماند و گویی تو کاری نکرده ای (ان لم تفعل فما بلغت رسالته) پس این پیام از احکام جزئی و فرعی دین نیست.

3. پیامبر(ص) نگران تبلیغ آن است و نسبت به عواقب آن، احساس خطر می کند برای همین خدا او را دلداری می دهد (الله یعصمک من الناس). این خطر از ناحیۀ کفار، مشرکین و اهل کتاب نیست؛ زیرا رونق و شوکتی برایشان نمانده بود تا سبب دل نگرانی حضرت شوند.

4. مخالفان این پیام، کافرند (نه به معنای خروج از دین؛ بلکه به معنای منکر این پیام و این باور) و محروم از نیل به آنچه در سر دارند (ان الله لایهدی القوم الکافرین). 

پس این پیام نمی تواند حکم فقهی و فرعی دین باشد تا چه رسد به رفاقت و روبوسی و آشتی کنان.


کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

مورد نزول و وجوه تفسیری

روایات اهل بیت(ع) و نیز احادیث عامه که ناظر به «مورد نزول» آیه اند بر این قول متفق اند که آیۀ 67 مائده (یا ایها الرسول بلغ ...) دربارۀ علی(ع) است.  

اما «وجوه تفسیری» یعنی احتمالات و فرض هایی که مفسرین با قطع نظر از روایات، برای آیه داده اند که اینها فراوان اند و هر یک به زعم خود آیه  را به جایی برده اند (فخررازی ده وجه می شمرد). یکی از این وجه تراشان، ابن تیمیه است که آیه را مربوط به اوائل هجرت می داند (منهاج السنة، ج2، ص10-11)؛ غافل از این که:

1. آیه در سورۀ مائده است که آخرین و  یا به قولی از آخرین سور نازل شده به رسول خداست.

2. هیچ صحابه و تابعی چنین سخنی نگفته است.


انکار و رد فضایل اهل بیت (ع) از سوی ابن تیمه به حدی شتابان و به دور از انصاف است که محمد ناصر الدین اَلبانی، حدیث شناس نامدار و سلفی مذهب که خود حدیث «من کنت مولاه ...» را از طرق گوناگون صحیح می شمارد وجه تکذیب ابن تیمیه نسبت به این حدیث را چیزی جز شتاب او در رد این حدیث نمی داند. (سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج4، ذیل ح1750)


کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

غدیر و غار

تحریف معنوی یعنی چرخاندن معنا و نشاندن مراد خود به جای منظور خدا و خوراندن آن به خلق الله.

نمونه اول:

در آیۀ 40 سوره توبه (معروف به آیۀ غار)، سخن از شخصی است در کنار رسول خدا(ص) بی آنکه نامی از او برده شود. او کیست؟ تحقیقات نشان می دهد او راه بلدی بوده آشنا به مسیرهای غیرمعمول برای رساندن حضرت به مدینه به نام عبدالله بن بکر. 

با اینکه ابوبکر پیش از حضرت همراه عمر و عده ای به مدینه رفته و هنگام هجرت حضرت اساساً درمکه نبود تا خواسته باشد همراه حضرت در غار پناه بگیرد؛ اما از بس گفتند و نوشتند که ابوبکر یار غار است که از مسلمات شد. (ر.ک به کتاب صاحب الغار أبوبکر أم رجل آخر؛ نجاح الطائی)

نمونه دوم:

آیات 67 مائده (آیۀ ابلاغ) و 3 آن (آیۀ اکمال) دربارۀ ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شد؛ اما عده ای آن را به غیر غدیر و وقایع دیگر نسبت دادند. اهل دانش و خرد دانستند که این تلاشها سعی بیهوده است؛ برای همین، غدیر را پذیرفتند و معنا را از ولابت امری به دوستی تحریف کردند. دقت نشود این نیز از مسلمات می شود.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

دعای پیامبران خدا در روز عرفه

مرحوم شیخ صدوق به سند صحیح از رسول خدا (ص) دعایی را نقل می کند که با آن، پیامبران الهی در روز عرفه با خدا مناجات می کردند:


لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ کَمَا تَقُولُ وَ خَیْرُ مَا یَقُولُ الْقَائِلُونَ اللَّهُمَّ لَکَ صَلَاتِی وَ دِینِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی وَ لَکَ تُرَاثِی وَ بِکَ حَوْلِی وَ مِنْکَ قُوَّتِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ مِنْ شَتَاتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا تَأْتِی بِهِ الرِّیَاحُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا تَأْتِی بِهِ الرِّیَاحُ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ اللَّیْلِ وَ خَیْرَ النَّهَارِ.


 من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص 542


کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

نمونۀ میانه

امام باقر علیه السلام فرمود: 

 ای شیعیان! ای پیراوان آل محمد[ص]! شما نمونۀ میانه باشید، که تندرونده، به سوى شما بر مى‏گردد و واپس مانده، به شما مى‏پیوندد. (کافی،ج2، ص75)


این یعنی ای پیروان قرآن و عترت! اهل افراط و تفریط در دین نباشید. چارچوب دین را بشناسید؛ عمل و باورتان؛ امر و نهی تان؛ همه و همه را بر احکام و معارفِ روشنِ دین بنا کنید. بر این اساس، نه تندروی و شکستن این مرزها و اعمال سلیقه رواست و نه اهمال و دست برداشتن از اصول و ارزشها، شایسته.

بی شک بقا و نشر معارف دین در گرو عمل به این اعتدال است؛ چرا که عمرِ تندبادِ افراط، کوتاه است و  از آن جز آزردگی و زدگی مردم از دین نمی ماند؛ با تفریط و کاستی هم  آبی برای فرهنگ جامعه گرم نمی شود.


برای نمونه: اگر از روز اول، بر حد حجاب شرعی تأکید می کردیم و بر سلایق خود لگام زده بر مبنای دین کاری به حلال مردم نداشتیم امروز ناچار نمی شدیم «بی حجابی» را «بد حجابی» نامیده، آن را نوعی «حجاب اسلامی» و بهتر از بی حجابی(!) قلمداد کنیم.


«ما هیچ وقت نگفتیم که حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد؛ گفتیم که چادر بهتر از حجابهای دیگر است.» مقام معظم رهبری 1373/7/20


نقش اِعمالِ سلیقه ها در پیدایش کاستی های موجود، به ویژه در خانواده ها و جوامع مذهبی را باید جدی گرفت. کمترین کار، جلوگیری از تکرار آن و بهترین کار، حرکت بر مدار دین و حرام نکردن حلال  خداست.


کانال تلگرام : 


۲ نظر
امید پیشگر

دو گروه

پس از سالها (حداقل بیست سال) مطالعات اسلام شناسی و معاشرت با جوامع گوناگون مسلمان داخلی و خواندن سیرۀ برخی ندیده ها، دو گروه از جماعت مسلمین نظرم را به خودش جلب کرد:


گروه اول:

1. معتقدند همه جز خودشان گمراهند و یا حداقل فاصلۀ زیادی با مقام ملکوتی ایشان دارند برای همین در دل و گاه در عمل، احترامی برای دیگران قائل نیستند.

2. باور دارند هر چه می گویند و می کنند وحی مُنزَل است و دلیل نمی خواهد؛ اما دیگران به دلیل مخالفت با ایشان ضمن آنکه «دین ستیز» نامیده می شوند باید برای سفیدی «ماست» هم دلیل اقامه کنند.

3. احکام خاصی برای خود دارند؛ مثلاً: فی نفْسه، سخن گفتنِ زنْ با نامحرم حتی سلام به میهمان را حرام؛ پوشاندن وجه و کفین در زنان و ارسال لحیه در مردان و نیز اظهار نظر در هر موضوعی را واجب می دانند. 

4. با این توجیه که رعایت شأن لازم است برای زیارت، ولیمه و هدیه، عروسی و عزا (خرید قبر)، صلۀ رحم، نجومی خرج می کنند و  آن را از اوجب واجبات می دانند؛ اما کمک به نیازمندان واقعی در نظرشان، مستحبی است که گاهی چشیدنش بد نیست.

5. گناه از دیگران را سبب کفر دانند و از خود به مدد توجیهاتی که در آن تبحر عجیب دارند انجام تکلیف شمارند. 

6. در معاشرت با دیگران، وظیفه ای جز نهی از منکر نمی شناسند.

7. استخاره در هر کاری، نزدشان معتبرتر از عقل و مشورت است.

8. به دلیل داشتن ظاهری خاص، خود را مجاز به انجام هر کاری و زدن هر حرفی می دانند.

9. این گروه نیازی به طیّ مدارج علمی ندارند؛ چرا که در تمام رشته ها به ویژه دین شناسی، مجتهد، به دنیا می آیند و اگر هم گذرشان به حوزه افتاده باشد شبهۀ اعلمیت شان جدی است.


گروه دوم:

1. رساله را در حد خودش قبول دارند و به آن عمل می کنند و اهل توجیه و بازی با دین و دینْ نامیدنِ سلایق خود نیستند.

2. دین را فقط رساله نمی دانند. در باورشان اخلاق، ادب، احترام به شخص و حقوق دیگران، بخش مهمی از دین است.

3. غمشان کار خود و همّشان باز کردن گره از کار مردم است.

4. در معاشرت با ایشان هر بی دینی، به دین علاقه مند می شود.

5. دیگران را نزد خدا عزیزتر از خود می دانند.

6. برای دعوت به دین، دستشان بیشتر از زبانشان کار می کند.

7. آنچه در قرآن و سیره از خوبان آمده، در آنها می توان دید.


تو ای جان! از گروه اول بترس و بگریز و بندگان خدا را از ایشان بترسان و ابدا به فکر اصلاح ایشان نباش که بیهوده است.

اما گروه دوم؛ هر کجا که نفری از ایشان را یافتی در خدمتش باش که راه همین است.


از گروه اول:

چند سال پیش یکی از بازاری‌ های تهران از من خواست که قرآن را ترجمه کنم تا ایشان آن را چاپ و با قیمت ارزان در میان مردم پخش کند. حق‌ الزحمه خوبی هم می‌ داد. به ایشان گفتم: مگر شما نمی‌ خواهید با ترجمه و چاپ قرآن، مردم قرآنی‌ تر شوند؟ گفت: بله. گفتم: الان ترجمه‌ های خوبی از قرآن در دسترس مردم است. برای چاپ و پخش قرآن هم الحمدلله بانی و خیّر کم نیست. شما بیایید این پول را صرف تعمیر یکی از مدارس کهنۀ تهران یا هر شهر دیگری بکنید و بر سردر همان مدرسه بنویسید: «هزینه تعمیر این مدرسه را یکی از دوستداران قرآن تأمین کرده است.» این روش، دانش‌ آموزان آن مدرسه و خانواده‌ های آنان را به قرآن راغب‌ تر و علاقه‌ مندتر می‌‌ کند.


گفت: شب اول قبر، قرآن به داد من می‌ رسد؛ نه میز و نیمکت‌ های مدرسه. رفت و دیگر برنگشت. (خاطره از استاد رضا بابایی)


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

ادب گفت و گو

یحیی، قاضی القضات مأمون یعنی دانشمند تراز اول زمان خویش است. او در گفت وگویی علمی روایاتی در فضایل ابوبکر و عمر خوانده نظر امام جواد(ع) را جویا می شود.

معمول مناظرات مذهبی به ویژه با محوریت خلفا، شدت طرفِ شیعی در بیان و پافشاری طرف دیگر در دفاع از حقانیت آن دو است؛ اما آنچه از امام جواد(ع) و یحیی گزارش شده چیز دیگری است.

در این مناظره هیچ حمله و تندی از این سو و هیچ توجیه و فرار از پذیرش از سوی دیگر دیده نمی شود.

امام جواد(ع) وقتی روایت یحیی در فضیلت ابوبکر را می شنود سخن خود را با این جمله آغاز می کند:

 لست بمنکر فضل أبی بکر؛ من منکر فضل ابوبکر نیستم.

این یعنی احترام به آراء و عقاید طرف مقابل.

سپس با استناد به ادلۀ عقلی و نقلی معتبر و مقبولِ طرف، او را ناگزیر به پذیرش بطلان آن روایات می کند.


برای نمونه:


یحیی پرسید، روایت شده است که جبرئیل به حضور پیامبر(ص) رسید و گفت: یا محمّد! خداوند به شما سلام می‎ رساند و می ‎فرماید: «من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟


امام (ع) پاسخ داد: این روایت با کتاب خدا سازگار نیست؛ زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می‎ دانیم در دلش چه چیز می‎گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. (ق/16)

آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! آیا عقلاً این روایت قابل قبول است؟ (احتجاج،2/246)


احترام به فکر و شخصیت طرف مقابل، خوب شنیدن، منصفانه و محترمانه نقد کردن، ادب گفت وگوی علمی است که در مناظرات امام جوا(ع) دیده می شود. این درسی است بزرگ که باید به آن تأسی کرد؛ درسی با این عنوان: «حاکمیت اخلاق بر هر گفت وگو و هر مناظره ای»



کانال تلگرام : 
۲ نظر
امید پیشگر

23 ذیعقده

تردیدی نیست که زیارت امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء در هر زمان از افضل قربات است.

سخن در این است که آیا «23 ذیعقده» که به روز زیارت، آن هم مخصوصۀ امام رضا(ع)، شهرت یافته، معتبر است یا نه؟

بررسی ها نشان می دهد که این باور هیچ سند معتبری ندارد. 

آنچه در منابع وجود دارد:

مرحوم ابن طاووس در «اقبال» بی آنکه سندی ارائه دهد می‌گوید: من در برخی نوشتهای عجم ‌ها دیدم که یکی از روز‌هایی که مستحب برای زیارت است،‌ روز ۲۳ ذی‌ القعده است. (اقبال، 1/310)

علی بن یوسف (م703ق)، برادر علامه حلی در کتاب «العدد القویه» بدون سند گفته است که روز شهادت امام رضا(ع) روز ۲۳ ذی‌ القعده است. (ص275)

همین سخن را عیناً مرحوم مجلسی در بحار از او نقل می کند. (بحار،49/293)

بنابر این هیچ دلیل معتبری بر اینکه 23 ذیعقده روز شهادت و یا زیارت مخصوصۀ امام ضا (ع) باشد در دست نیست.


شایسته است در موضوع اعمال، آداب و مناسبت ها بر اخبار معتبر تکیه شود تا غنای علمی و اعتبار باورها و رفتارهای شیعیان محفوظ بماند.


 کانال تلگرام : 


۳ نظر
امید پیشگر

تغییر در حوزه

می دانم که برای تغییر در حوزه باید کار در دست باشد آنهم در حد زعامت و نه مدیریت برای همین اگر روزی روزگاری اینجانب زعیم حوزه شدم به خواست خدا:


1. قرآن و حدیث دروس اصلی حوزه می شود. مابقی دروس در فرع و خدمت به فهم و نشر این دو قرار می گیرد.

2. تسلط کامل به زبان عربی یا انگلیسی تا قبل از سال پنجم و نیز یک زبان دیگر تا قبل از سال دهم الزامی خواهد بود. 

3. سازمانی تشکیل خواهد شد با هدف شناسایی و نظارت بر فعالیت کلیه طلاب در شهرهای طلبه پرور خاصه قم. این سازمان مأموریت دارد طلابی را که حضورشان در مانند قم فایدۀ جدی ندارد فوراً با قطع شهریه و دیگر امتیازات حوزوی حتی تحصیل آزاد، مجبور به هجرت کند.

4. اهل سنت مجاز خواهند بود در کنار (الزاماً در کنار) هر حوزۀ شیعی حوزه ای بنا کرده به درس و بحث مشغول شوند. کمیتۀ نظارتی متشکل از علمای فریقین نیز تشکیل می شود که کارش برخورد جدی با کسانی است که خارج از قواعد علمی، علیه مذهب دیگر حرفی زده یا اقدامی کنند. 

فواید: تقویت و بالندگی حوزۀ شیعی ـ کورکردن فتنۀ صهیونیستی اسلامی وهابیت ـ امکان الزام زعیمان سنی در سایر کشورها برای تأسیس حوزۀ شیعی دقیقاً در کنار حوزۀ اهل سنت.

5. سفرهای دوره ای (طلاب پس از تسلط به زبان) به کشورهای گوناگون جهان با هدف دیدن دنیا و جهانی فکر کردن.

6. مقاطع تعریف شده خواهند بود: عمومی؛ تخصصی و فوق تخصصی که برای ورود به هر مقطعی، آزمون کتبی و مصاحبه علمی لازم است. کسانی که در دو مقطع بالاتر پذیرفته نمی شوند مشمول بند 3 خواهند بود.

7. آنچه مهم است مواد و عناوین درسی است؛ اما اینکه چه کتابی خوانده شود با حفظ روحیۀ رقابت علمی به تشخیص مدیران مدارس و اساتید واگذار می شود.

8. هر اندیشمندی مجاز است نظر و باور خود را اظهار کند. احترام به باور و نظر دیگران و رعایت قواعد علمی، دو شرط اصلی این مجوز است.

9. کرسی های آزاد اندیشی، جلسات نقد و نظر، درون حوزوی و برون حوزوی باید با جدیت و استواری برگزار شده از کسانی که بتوانند نوآوری کرده یا مشکلی را حل کنند به شایستگی تقدیر شود.

10. حوزۀ علمیه خواهران تأسیس می شود.


 کانال تلگرام : 


۱ نظر
امید پیشگر

دقت در نام گذاری ها

سال 91 بانک مرکزی با مصوبه ای، استفاده از اسامی و القاب ائمه اطهار(ع) برای مؤسسات مالی و اعتباری را ممنوع اعلام کرد تا برخی مردم کاستی های این مراکز را به پای اهل بیت(ع) نگذاشته نسبت به این ایشان ذهنیت بدی پیدا نکنند.

ای کاش این نکتۀ بسیار مهم در نام گذاری کاروان المپیک امسال نیز رعایت می شد. خوف آن می رود شکست های پی در پی اعضای این کاروان که به نام امام رضا(ع) نامیده شده شک و شبهه ای در دل برخی ایجاد کند.

شایسته بود قراری ناگفته می گذاشتند که هر کس مدالی گرفت آن را به یمن دهه کرامت به آستان حضرتش تقدیم کند. 


 کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

بدحجابی

«بدحجابی» ترکیبی است که ما آن را برای «حجابِ بد» به کار می بریم. «بد» هم یعنی خلاف شرع. «خلاف شرع» هم یعنی آنچه مراجع عظام تقلید حکم به حرمت آن داده اند و گفته اند جایز نیست.

در عجبم که چرا مصداق آن را فقط در تفریط می دانیم و از او که با افراط ، «حجاب بد» دارد چشم می پوشیم؟

اگر ملاکِ بدحجابی به دست شرع است پس باید به هر حجابی که با شرع مخالفت دارد «حجاب بد» گفت و صاحب آن را «بدحجاب» خواند.

این قانون کلی را ببینید:

«به‌ طور کلی اگر لباس به‌ گونه ‌ای باشد که فرد را در نگاه دیگران انگشت ‌نما نموده و یا جلب توجه نامحرم کند -حتی در کیفیت پوشیدن- پوشیدن آن جایز نیست.» (مقام معظم رهبری)

و حالا این سه فتوا:

«پوشیه زدن بر صورت توجّه بیشتری را جلب کند و یا مردم شهر آن را زشت و غیر عادی بشمارند و لباس شهرت به حساب آید که کنار گذاشتن آن واجب است.» (آیت الله سیستانی)

«پوشیدن پوشیه خصوصاً در مناطق مذکور (جایی که پوشیدن آن مرسوم نیست) لزومی ندارد و در صورتی که جلب توجه کند باید اجتناب کنید.» (آیت الله مکارم)

«اگر در جایی با پوشیدن پوشیه انگشت‌ نما می شود یعنی لباس شهرت محسوب می شود، در آنجا به خاطر وجود مفسده، استفاده از پوشیه جایز نیست.» (مقام معظم رهبری)

در کنار فتاوای یاد شده این واقعیت غیرقابل انکار را هم فراموش نکنیم که هر پوشش غیر مرسوم و غیر عادی، جلب توجه می کند.

یعنی همانگونه که حجاب یک بانوی اروپایی یا عربی (روسری، بلوز، دامن یا شلوار) در جامعه ایرانی به دلیل غیر معمول بودن «بدحجابی» نام می گیرد؛ پوشش یک بانوی یمنی (نقاب و پوشیه و مانند آن) را هم به همان دلیل باید «بدحجابی» نامید.

نتیجه اینکه به همان دلیل که کمتر از حد شرعی «بدحجابی» است و مستلزم اصلاح، بیشتر از حد شرعی هم در شرایطی «بدحجابی» است و مصداق منکر.

نوشته مرتبط: حجاب؛ بدون افراط و تفریط

 کانال تلگرام : 

۲ نظر
امید پیشگر

در علوم انسانی

این یادداشت، تمرکز و تاکید بر بخشی از یادداشت «باحوزویان» است:


غیر از مستقلات عقلی و مسلمات وحیانی ما بقی، فراورده های علمی اند که در همگی، امکان تغییر وجود دارد. 

یک پژوهشگر باید بداند  (دیگران هم باید بدانند) که طول عمر یک محصول علمی حتی پس از استوار شدن بر ادلۀ قدرتمند، تا ظهور نظر متقن تر است که از راه می رسد و این باور را با تمام احترام، رشته کرده یا ترقی می دهد. غیر از این نمی تواند باشد که اگر شد نامش رکود علمی یا بهتر، مرگ علمی است.

آنچه مهم است و شایستۀ تقدیر : 

1. تعصب نداشتن نسبت به این فرآورده هاست. هرچند دفاع علمی از یک نظریه، نامش تعصب بیجا نیست.

2. آماده باش همیشگی برای استقبال از نظر نو و تحویل جایگاه به آن که متقن تر است.

برای همین نباید تغییر یک نظرِ به ظاهر قطعی و نهایی، به دست عالمی دیگر و یا حتی خود آن عالم، مایۀ تعجب گردد.


کانال تلگرام : 

۲ نظر
امید پیشگر

گوینده هم مهم است

وقتی امام علی علیه السلام شنید که خوارج می گویند لا حُکمَ الا لله : حکمْ فقط حکم خدا، فرمود: کلمةُ حقٍ یُرادُ بها الباطل : سخن حقی است که از آن قصد باطل دارند.

این روایت به ما می گوید برای هم صدا شدن با شعارهایی که می شنویم درستی حرف، کافی نیست؛ هدف گویندگان آن هم مهم است. اینجاست که بصیرت و تحلیل های متکی بر علم و تقوا، انسان را از پیوستن به اردوگاه دشمن و ابزار دست او شدن حفظ می کند.

برای نمونه:

در عهد قاجار مردمی که از ستم حاکمیت به ستوه آمده بودند صدا به اعتراض بلند کردند و خواستار «عدالتخانه» شدند. این اعتراضات به تجمع در سفارت انگلیس و نشستن بر سرسفره او از 27 تیر تا 14 مرداد 1285ش ختم شد. در همین ایام بود که با خط دهی کادر سفارت، درخواست «عدالتخانه» به شعار «مشروطه خواهی» تغییر کرد. (ابوالحسنی، علی)

داشتن مجلس قانون گذاری و محدود کردن قدرت حاکمۀ ظالمه، حرف خوبی بود. درخواست مشروطه، مقبول شاه افتاد و مردم از تحصن خارج شدند.

چرخ مشروطه، گهی تند و گهی کُند می چرخید و گهی می ایستاد تا اینکه مشروطه خواهان در 22 تیر 1288 با فتح تهران، میخ خود را کوبیدند.

نهالی که در سفارت انگلیس غرس شد زمان میوه دادنش رسیده بود. چند روز بعد یعنی در 9 مرداد، اولین میوه اش را باعجله و نسنجیده، کال چیدند و آن اعدام شیخ فضل الله نوری بود. ریاست هیئت حاکمه اش را وثوق الدوله برعهده داشت.

ده سال گذشت تا زمان برداشت اصلی مشروطه برسد. همین وثوق الدوله در 18 مرداد 1298 طی قرارداد مشهور به 1919 سند ایران را به نام انگلیس زد. گرچه این قرارداد نگین هیچگاه به ثمر ننشست؛ اما هیچ مخالفتی هم با آن از سوی مجلس مشروطه گزارش نشد؛ آنچه آن را عقیم گذاشت فشار رقبای انگلیس از خارج و فریاد علما و مردم آزادیخواه، مجلسی و غیر مجلسی از داخل بود. (منابع: 1 2 3)

گرچه مشروطه ای که استبداد مطلقه را به زیر کشد و داد مردم بستاند و دست بیگانه را قطع کند حق بود و مخالفت با آن باطل؛ اما آنچه انگلیس از مشروطه می خواست این نبود.

نتیجه این که حمایت از یک شعار زیبا به صرف خوب بودنش خطاست. باید دید این شعار زیبا را چه کسی و با چه هدفی سر می دهد.



کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

با حوزویان

1. هر آنچه را که شنیدیم یا خواندیم اگر از یک صاحبْ نظر بود بگوئیم: این نظری است که درست بودنش ممکن است و برای آن صاحبْ نظر و مقلدینش معتبر (هذا نظرٌ ممکنٌ معتبرٌ له و لمقلدیه) و اگر از غیر صاحبْ نظر بود اینقدر بدانیم که هیچ اعتباری ندارد (لا اعتبارَ له). 

فقط اگر این فرد با حرفهای بی اعتبار خود، معرکه گرفت و داعیه دار هدایت خلق شد آنگاه بر صاحبان نظر لازم است تا او را رسوا کنند.

2. اگر صاحبْ نظری بر خلاف همتای خود، نظری داشت تلاش کند نظر خود را مستدل و منطقی اثبات کرده اظهار نماید و اگر نیاز مُبرم دید، در گوشه و کنار سخنش، آن نظر را منصفانه و محترمانه نقد کند.

3. در غیر مستقلات عقل و مسلمات نقل همیشه این احتمال را بدهیم که یافته ای متقن تر از راه برسد و داشتۀ ما را که به آن یقین داریم و برای ما محترم و معتبر است رشته کند؛برای همین تعصب ورزیدن به دستاوردهای علمی به این معنا که یافت من، وحی مُنزل است و یافت تو، باطل محض سودی جز عتیقه شدن ندارد.

جز مستقلات عقل و مسلمات نقل کدام موضوع را سراغ دارید که در آن اختلاف نظر نباشد؟ یا دستخوش تغییر نظر نشده باشد؟ از اصلی مانند «خداباوری» گرفته تا فرعی مثل «حکم نماز جمعه در عصر غیبت».

4. دفاع عالمانه از یک نظر علمی و باور منطقی نامش تعصب بی جا نیست؛ البته تا جایی که دلیل آن را همراهی کند.

5. آنچه برای جامعۀ حوزوی مفید است و لازم، حل مسائل، پاسخ به پرسش ها، گشودن گره ها و در نهایت ارائۀ دینی کارآمد برای هر زمان و مکان است؛ نه اتلاف عمر در ردّ این و انکار آن و تکفیر یکدیگر.

و این اختصاصی به حوزۀ امامیه ندارد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

بی وقفه

اهل علم بودن، به دانش اندوزی عشق ورزیدن، با کتاب و مقاله زندگی کردن و تلاش مدام برای بیشتر دانستن، گفتنی نیست؛ دیدنی است.

تصویر زیر پرفسور سید محمود حسابی(128-1271ش) را نشان می دهد در لحظات پایانی یک عمر زندگی علمی. پزشکان تمام دستگاه های اتاق CCU را که دیگر کاری از آنها ساخته نیست از او جدا کرده اند؛ اما او از کتاب جدا نشده و همچنان مشغول مطالعه است.

به تازگی زندگی نامۀ او را خواندم (کتاب استاد عشق). بسیار درس آموز است.

در پایان کتاب، چند عکس درج شده که یکی دردآور است. شرح آن عکس:

پرفسور سید محمود حسابی سوار بر الاغ در کنار سه تفنگدار(محافظ) محلی با مقداری وسایل در بیابانهای جنوب کشور برای امر نقشه برداری که البته در متن آمده که او را با این وضعیت به آن بی سروسامان فرستاده اند تا از دستش خلاص شوند. او در این سفر، گذشته از مرارتهای فوق العاده تا دم مرگ هم می رود و این درست زمانی است که او به تازگی به عنوان مرد علمی جهان با چندین مدرک در رشته های مختلف؛ کسی که انیشتین به او ارادت نشان داده است برای خدمت، به کشور برگشته و حالا سوار بر الاغ:

آیا امروز این مشکلات حل شده و دولتمردان ارزش علم و دانشمند را می دانند؟

چندی پیش شبکه سلامت مستندی از یک دکتر جوان به نام «بهنام شکیبایی» پخش کرد که حال و روز برگشتش برای خدمت به مردم بهتر از این تصویر نبود.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

سه حرف مفت

اوایل تیرماه 1303 در تهران شایعه شد از سقاخانۀ خیابان شیخ هادی کرامات دیده اند [حرف اول]. مردم دهان به دهان بر اخبار و هیجانش افزودند. این حرفها کار خودش را کرد تا جایی که آزین بستند و شیرینی دادند و دستجات به راه افتاد. یکی گفت: چند شب پیش یک نفر بهایی که قصد داشته سم در سقاخانه بریزد کور شده [حرف دوم]. این واقعه توجه کنسولیار آمریکا (ایمبری) را که خبرنگار افتخاری مجله معروفی هم بود (نشنال جیوگرافی) به خود جلب کرد. بعد از ظهر گرم  27 تیر، دوربین و سه پایه به دست، همراه با دوستش سیمور (یکی دیگر از اتباع آمریکایی) راهی محل سوژه شد. مسیرهای منتهی به سقاخانه شلوغ بود. آن دو مجبور شدند از چند صد متر مانده از درشکه پیاده، اثاث به دست، خود را به سقاخانه برسانند. جمعیت، راه برایشان باز کرد تا نزدیک شوند. به یک باره موتورسواری که از آنجا عبور می کرد باصدای بلند گفت: اینها که می خواهند عکس بیندازند همان کسانی هستند که می خواستند آب سقاخانه را مسموم کنند [حرف سوم]. با این حرف، حمله آغاز شد. آن دو، وسایل برجا پا به فرار گذاشته، سوار بر درشکه از محل گریختند. در این جنگ و گریز، نخست، سورچی با سنگی بیهوش شد و به زمین افتاد. بعد یک نظامی که جای او نشست سنگی خورد و از هوش رفت و فردایش مُرد. مردم بر سر آن دو آمریکایی ریخته به قصد کشت زدند. رساندن این دو به بیمارستان هم مانع مردم نشد. سیمور زرنگی کرده از بیمارستان گریخت؛ اما ایمبری به دست عده ای از مهاجمان (با داس و قمه چکش و آب جوش) به قتل رسید.


خلاصه پیامدهای عمل به این سه حرف:

1. شرکت آمریکایی سینکلر که با قراردادی موظف به حل مشکل صادرات نفت ایران بود با ادعای ناامنی از وظیفۀ خود، شانه خالی کرد و مسئله نفت شمال، لاینحل ماند.

2. انگلیس توانست رقیبان قدرتمند و جدید خود را از میدان به در کند.

3. فضای سیاسی که به ضرر رضاخان بود به نفع او چرخید.

4. در محکمۀ نظامی که بعداً تشکیل شد یک نظامی محکوم به اعدام و ده نفر دیگر از صاحب منصبان به اخراج از قشون و یا حبس و تنزل درجه محکوم شوند.

5. با عذرخواهی ایران و با دادن غرامت به مبلغ شصت هزار دلار به بازماندگان ایمبری این غائله از لحاظ دولتین ایران و آمریکا به پایان رسید. (ماهنامه الکترونیکی بهارستان ش1 با تلخیص و اضافات از منابع دیگر)


این خسارات جانی، مالی و آبرویی که به یک ملت وارد شد، تنها یک سبب داشت: «اعتنا به حرفهای مفت و بی اساس» و عاملش مردم ساده لوحی بودند که بی دلیل باور کردند و به حکم وظیفه، دست به کار شده، زدند و کشتند و آبرو بردند و ... برای هیچ و پوچ. 


در این باره آیات و روایت کم نداریم؛ اما صد افسوس که این داستان همچنان ادامه دارد.

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

الزوراء

احادیثی در حال دست به دست شدن است که در آن، امام معصوم(ع) از جایی به نام «الزوراء» یاد کرده آیندۀ ناگواری را برای آن پیش بینی می کند.

در این بین یکی با دخل و تصرفی هوشمندانه در یک روایت، «الزوراء» را به  «تهران» معنا کرده و این معنا را به دیگر روایات، سرایت داده است و ... تا آخر داستان: ارائه تصویری از تهرانِ مستحق عذاب در آخر الزمان «با استناد به روایات معصومین علیهم السلام»! 


اما با بررسی روایاتی که در آن، واژۀ «الزوراء» آمده است (امالی طوسی:199، کشف الیقین:100،  الفتن:1/323، بحار:52/272، مختصر بصائر الدرجات:179 و ...) روشن می شود «الزوراء» نام شهری است در سرزمین عراق.

برای نمونه: 

1ـ ... فَیَبعَثُ جَیشاً إلَى العِراقِ فَیَقتُلُ بِالزَّوراءِ مِأةَ ألف‏: (سفیانی) لشکری به عراق فرستاده صدهزار نفر را در زوراء می کشد. (السنن الواردة فى الفتن:268) 

2ـ ... تُبنى‏ مَدینَةٌ یُقالُ لَها زَوراءُ بَینَ دِجلَةَ ودُجَیلٍ وَ الفُرات‏: شهرى به نام زوراء میان دجله و دجیل (دجله کوچک) و فرات ساخته مى ‏شود (کفایة الأثر:213)

اگر سخن حموی(ق6) را هم به این معنا اضافه کنیم که می گوید: الزوراء همان شهر بغداد است (معجم البلدان3/156) نتیجه می گیریم: مراد از «الزوراء» در روایاتِ یاد شده شهر بغداد در عراق است و ارتباطی به تهران در ایران ندارد.


فقط می ماند روایت روضۀ کافی(ص177) که در آن «الزوراء» کوهی سیاه در نزدیکی ری معنا شده است:

راوی می گوید: امام به من فرمود: زوراء را مى‏ شناسى؟ عرض کردم: قربانت، زوراء، همان بغداد است. فرمود: نه، سپس فرمود: آیا به «رى» رفته ‏اى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: بازار چهارپایان آنجا را دیده‏ اى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: آن کوه سیاه را که در طرف راست جاده است دیده ‏اى؟ همان زوراء است که هشتاد هزار از ایشان- که هشتاد نفرشان از فرزندان فلان هستند و همه‏ شان شایسته خلافت- در آن جا کشته خواهند شد. عرض کردم: به دست چه کسى کشته خواهند شد؟ فرمود: پسران عجم آنها را خواهند کشت.»

گرچه این روایت را مرحوم مجلسی ضعیف می خواند (مرآة العقول:26/64) با این حال: 

در این روایت، زوراء یک شهر نیست؛ بلکه یک کوه است. 

فقط یک واقعۀ ناگوار در آن رخ می دهد و دیگر خبری از اشاعۀ کفر و فساد آخرالزمانی در آن نیست.  

عبارت مجعول « و در دامن آن شهری بنا شده است که طهران نامیده شود» در آن وجود ندارد.


اما در خصوص وضعیت «تهران در آخرالزمان» هیچ روایت معتبری نیافتم.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یکی از رازهای پس ماندگی

منظور از «پس ماندگی» عقب ماندن از قافلۀ علم و صنعتی است که امروز غیر مسلمانها پرچم دار آن هستند و مسلمانها در حسرت آن.

یکی از علتهای «پس ماندگی» نوع نگاه حوزه های علمیه به این علوم است؛ حوزه ای که خط فکری جوامع اسلامی را ترسیم می کند.

برخی از علمای دین نشستند و گفتند: علم فقط علم دین است و مابقی فُضْله و این را هم به جای آنکه فَضْل و برتری معنا کنند فَضْله معنا کردند. علم دین را هم منحصر در عقاید و احکام و اخلاق دانستند و در عمل، این سه را خلاصه کردند در فقه و اصول. و این چنین شد که علوم دیگر، به انزوا رفتند.

نگرشی که آن را در این سنخ عبارت می توان دید: «مگر درس خواندن دختران واجب است ... بلکه مستحب هم نیست مخصوصاً این دروس جدید و مستحب، درس دین و احکام قرآن است» (سید عباس مدرسی یزدی)

این نگاه بسان افیونی است که وقتی به مغز جامعه تزریق شود انگیزه او را برای هرگونه تلاش و تکاپو در جهت پیشرفتهای علمی و صنعتی سست کرده به مرور از بین می برد و در نهایت این می شود که شده.

اما در مقابل این بعضِ قابل توجه، عالمانی هستند که نگاهشان شورانگیز است آنها می گویند:

«توجّه داشته باشید برادران و خواهران عزیز من، دانشگاهی های عزیز! بنده به دانشگاه علاقه‌ مندم؛ من از دیرباز هم به دانشگاه معتقدم، هم بسیار علاقه‌ مندم.» یا «پایان‌ نامۀ دکتری یک ذخیره است، یک گنج است؛ پایان‌ نامه‌ های دانشجویان واقعاً یک گنجینه و یک ذخیره است برای کشور.» (مقام معظم رهبری)

در گذشته به مناسبتی طلبه ای برایم نوشت: « بنده طلبه ای ساده هستم که هیچ وقت هم به دنبال نوشتن پایان نامه و رساله دکترا نبودم. بنابراین از این پاره کاغذهایی که روش نوشته کارشناسی ارشد یا دکترا در اختیار ندارم.»

واقعاً این کجا و آن کجا! هر دو خود را منتسب به حوزه می دانند و سخنگوی دین؛ اما یکی می کُشد و دیگری زنده می کند.

کانال تلگرام : 

۳ نظر
امید پیشگر

یک فتوا و چند نکته

چند نکته دربارۀ فتوای حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی حفظه الله


منتشر شده در تبیان


کانال تلگرام : 


۲ نظر
امید پیشگر

این چه بساطی است

پس از انشار فتوای حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی عده ای که فتوای ایشان را برنتابیدند دست به اقداماتی زدند از جمله:

1. سریعاً دست به دامن دیگر مراجع شدند تا آنچه خود می پسندند را در خط و زبان آنها بیابند و فریاد کنند که این مرجع عالی قدر اشتباه کرده است و همان که در ذهن ما هست درست است. 

2. با انگهای سیاسی با تمام قوا به ایشان تاخته و شعار بصیرت و مانند آن می دهند که البته این چیز جدیدی نیست؛ فقط دیگر کارایی ندارد.

اما آن اولی: 

نخست. آنچه با آرم دفتر مقام معظم رهبری منتشر شده پاسخ مسأله گوی دفتر پاسخ به سوالات شرعی است؛ لذا مقایسه آن با فتوای مستقیم آیت الله مکارم، صحیح نیست.

دوم. گیرم فتوای رهبری این باشد و فتوای آیت الله مکارم آن؛ چرا مقایسه؟ یکی نظرش این است و دیگری آن. با کمال احترام، هر کس به نظر مرجع خودش عمل کند. 

اگر هم قرار به رد و ابطال باشد فقط و فقط کسی صلاحیت این کار را دارد که یا از حضرت آیت الله مکارم شیرازی اعلم باشد یا حداقل هم تراز ایشان. مکلف هم وظیفه دارد به فتوای اعلم رجوع کند و بس.

این چه بساطی است؟! 

یعنی یک مرجع تقلید نامدار شیعه، حق ندارد فتوا دهد الا همانی را که ما می پسندیم؟!

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

فقه پویا

«فقه پویا» فقهی است که اساس را از منابع «می فهمد» و آن را امروز و اینجا پیاده می کند؛ زمان را می شناسد و مکان را می بیند. در تزاحمِ احکام، «اهم» او، گره از کار مکلف می گشاید و هضم حکمش برای فرد، زجرآور و ناممکن نیست. 

ولی «فقه راکد» در حجاز و عراقِ صدر اسلام  گیر کرده است و بیرون آمدن از آن را اباحه گری می داند و از نشانه های قطعی ظهور. «اهم» او رکود می آورد و پس ماندگی و کم کم خواهد دید خودش مانده است و خودش.


دو فتوا از دو مرجع نقل می کنم در موضوع حجاب که سند پویایی فقه شیعه و الگوی خوبی برای این جریان است: 


پرسش از حضرت امام (ره) بزرگ پرچمدار فقه پویا:

هنگامى که دختر یا زن غربى مى خواهد مسلمان شود، با مشکل «حجاب» روبه رو هستیم و گاهى دیده شده که آنها به خاطر الزامى بودن حجاب، از پذیرفتن اصل اسلام خوددارى کرده و دور شده اند. تکلیف در قبال الزامى کردن حجاب بر زنان غیرمسلمان چیست؟


پاسخ ایشان:

جاى شک نیست که حجاب یک امر ضرورى از دیدگاه اسلام است و پوشش یک حکم اسلامى واجب براى زنان مسلمان است ـ بجز صورت و دست ها ـ ولى اگر ملزم کردن زنان غربى نوآشنا با اسلام، براى استفاده از حجاب، موجب عدم رغبت آنان به اسلام گردد، پس مانعى نیست که آنها به این امر ملزم نشوند البته با توجه به این نکته که حکم ـ «وجوب» بر قوت خود باقیست. و سزاوار است به آنها اعلام شود که حجاب اسلامى در واقع براى عفاف است و معنى آن، این نیست که حتماً از لباس هاى متعارف در نزد شرقى ها استفاه شود، بلکه پوشیدن مو و جسم ولو با لباس هاى محلى، کافیست. البته پوشیدن صورت و دست ها واجب نیست بنابر حکم مشهور میان همه فقها شیعه امامیه، رضوان الله علیهم. 

(منبع: پی نوشت 12)


پرسش از حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی:

وظیفۀ خواهران دانشجوی مسلمان ترکیه و دیگر کشورها نسبت به رعایت حجاب در دو فرض زیر چیست؟

۱. شرط گذراندن تمام ترم‌های دانشجویی در دانشگاه‌های تحت مدیریّت آنها، رعایت نکردن حجاب شرعی است.

۲. شرط اتمام چند ترم باقیمانده از رشته خاصّی در دانشگاه ترک حجاب است.


پاسخ ایشان:

با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدیّن دروس عالی را نخوانند تنها افراد بی‌بندوبار و لامذهب پست‌های مهم را اشغال می‌کنند، به افراد متدیّن اجازه داده می‌شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد رعایت نکنند، ولی در غیر آن موارد حتماً مراعات نمایند.

(توضیح معظم له)

کانال تلگرام : 


۴ نظر
امید پیشگر

فهم، غیر از معناست

معناکردن یک آیه یا روایت، گرچه همیشه کار آسانی نیست؛ اما دشوارتر، «فهمیدن» آن است. 

دین شناس را در «فهم درست» او از منابع مکتوب دین باید شناخت؛ نه در گستردگی دانش او در متن و توان او در شرح.

دیگر اینکه باور و رفتاری نجات بخش است که بر «فهم» درست استوار باشد. رفتاری که تکیه بر معنا و نه «فهم» دارد اساساً دینی نیست تا خواسته باشیم درباره آن به بحث بنشینیم.

با این دو مقدمه، رفتار عده ای از ساحت دین جدا می شود؛ کسانی که دینداری را پیاده کردن عینی اخبار رسیده می دانند و سلایق خودتراشیده از دین را مراتب عالیه دینداری توهم می کنند و یقین دارند کمتر از آن، بی توجهی به دستورات دین است و از نشانه های آخر الزمان.

اینان کسانی اند که برفرض داشتن صلاحیت کار با متون دینی، آن را به خوبی می خوانند و شرح و معنا می کنند؛ اما از فهم آن به شدت محرومند.

نمونه های دم دستی را وا می گذارم و مثالی از دورست می زنم. استاد ما گفت:

سالها پیش برای دیدن حذیفه، امام مسجد النبی ص، زودتر از وقت به مسجد رفته منتظر ماندم تا هنگام ورود او را از نزدیک ببینم. انتظار به سر آمد. او را با یک بنز S600 تا ورودی مسجد آوردند. حذیفه از آن بنز غول پیکر، شاهانه پا بر زمین گذاشت و بی اعتنا به کسی رفت و وارد مسجد شد. در این بین دیدم که لباسش کوتاه است؛ چون در روایت خوانده بود لباس بلند، نشانه تکبر است (المعجم الکبیر، 3/100).

او خواند؛ اما «نفهمید» که مصداق تکبر در آن زمان، لباس بلند بود و امروز، این نوع آمد و شد عین تکبر است.

از این مقدسین خنده دار کم نداریم.

راه نجات از مضحکه شدن، سر سپردن به علمایی است که متون دین را «می فهمند» و در هوای مردم نفس می کشند.

کاری هم به این بندگان خدا نباید داشت(یعنی نمی توان داشت)؛ فقط باید مراقبت بود جامعه به ذهنیت ایشان آلوده نشود و به مردم خصوصاً جوانان عزیز هم خبر داد که حساب اینها از دین جداست.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

آنچه دق کردن برایش رواست

وقتی صحبت از فلسطین و دفاع از مظلوم می شود سخنرانی حماسی و بسیار تأثیر گذار شهید مطهری ره به گوش می رسد و دیگران نیز تکرار می کنند این جملات از نهج البلاغه در داستان تعرض به آن زن غیر مسلمان را که:

فلو أن امرأ مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا (خطبه 27)  

اما باید دانست آن مصیبتی که علی(ع) دق کردن برای آن را روا؛ بلکه شایسته می داند تعرض به آن زن و ربودن زیورآلات او نیست؛ از نظر امام(ع) دق آور، بی تفاوتی و بی غیرتی مردم نسبت به یورش بیگانه است بی آنکه کسی واکنشی نشان دهد و خونی از دماغ متجاوز آید.

اصل عبارت این است:


«این مرد غامدى (از فرماندهان معاویه) است که سپاهش وارد شهر انبار شد، حسّان بن حسّان بکرى را کشت و سربازان شما را از سنگرهایشان عقب راند. با خبر شدم مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن مهاجم جز گریه و التماس، وسیله ای برای دفاع از خود نداشته. آنگاه این مهاجمان‏ با غنیمت فراوان بازگشتند، بی آنکه یک نفر از آنها زخمى شود یا خونی از ایشان ریخته شود.

اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست؛ بلکه مرگ او در نظر من شایسته است.»


با توجه به تمام سخن، پیداست که «هذا : این» اشاره به بی تفاوتی مسلمانان دارد؛ نه تعرض به آن زن.

کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

یاد ایام

سال 1376-77 ش در مدرسه «سپهسالار» مقدمات خواندم اما حجره ام در مدرسه «قنبرعلی خان» بود. در مدرسه «مروی» صبح های شنبه درس نهج البلاغه علامه جعفری(ره) را شرکت می کردم. در مسجد همین مدرسه بود که از دست آیت الله مهدوی کنی(ره) مفتخر به کسب جایزه ممتازی شدم. تابستان 77 در مدرسه «معمار» حجره ای گرفتم برای مطالعه در ایام تعطیل. در همین ایام بود که مرتب به مدرسه «شیخ عبدالحسین» می رفتم برای گرفتن نوار درسی درسهایی بیشتر از برنامۀ حوزه. یاد اساتید و رفقای آن ایام یاد باد.

نام این پنج مدرسه علمیه را می توانید در برگه زیر که مربوط به بیش از 90 سال پیش است ببینید:

کانال تلگرام : 

۲ نظر
امید پیشگر

خطر گسترش ناخالصی ها

این حرف درست است که برای هر کاری، نیازی نیست آیه یا روایتی داشته باشیم تا حکم به جوازش کنیم. اگر دین (عقل و نقل) به شکل جزئی یا کلی آن را تأیید کرد و یا مخالفتی با دین نداشت، انجام آن روا خواهد بود.

اما در مورد کارهایی که به شکل خاص، دینی شمرده می شوند چطور؟ آیا می توان در مورد کارهایی که عموم مردم آن را مستند به نقلی از دین می دانند نیز همان حرف درست را تکرارکرد و به صِرف عدم مخالفت، مهر تأیید بر آن زد؟


رفتارهای دینی رایج در جامعه اسلامی را می توان سه دسته کرد:

1ـ دستور خاصی در دین دارند. 2ـ تحت یکی از عمومات قرار می گیرند. 3ـ هیچ ربطی به دین ندارند.


این سه، واکنش متناسب علمای ناشر و حافظ دین را طلب می کند؛ یعنی به ترتیب:

1ـ مستند معتبر آن را بیابند و درصورت نیاز ارائه کنند؛ مانند حد حجاب اسلامی 2ـ مردم را آگاه کنند که این کار در نهایت، تحت یکی از عمومات است و خود، دستور خاصی ندارد؛ مانند خواندن دعای جوشن کبیر در شبهای قدر 3ـ مردم را آگاه کنند که این کار ربطی به دین ندارد؛ مانند رفتن به مسجد جمکران در «شبهای چهارشنبه» یا تعویذاتی که با خصوط عجیب و غریب نوشته می شود و به نام دعا مشهور است.


اگر این اقدام لازم صورت نگیرد، ذوقیات و علاقه مندی های فرد یا گروهی، کم کم رنگ دینی به خود گرفته جزء لاینفک اعمال و عقاید مردم می شود. 

کمرنگ شدن اصل دین، به حاشیه رفتن آن، حجیم و سنگین شدن و در نتیجه هنگ کردن عمل به دین از پیامدهای ناگوار گسترش این ناخالصی هاست.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اسلامیت نظام

چیزی که اسلامیت نظام  را تهدید می کند قوانین و مصوبات غیر اسلامی آن است؛ نه رفتار غیر اسلامی مردمِ کف خیابان. 

چرا حکومت علی(ع)، اسلامی بود؛ چون قانونش اسلامی بود و کارگزاران حکومت، تلاش می کردند آن را پیاده کنند با اینکه خلاف شرع هایی هم در کوچه و بازار رخ می داد.

«او پنج سال بر مردم حکومت کرد در حالی که هیچ آجری روی آجر نگذاشت و هیچ خشتی بر خشتی ننهاد(کافی، 130/8) و حتی از نی (ساده ترین مصالح) هم برای خود خانه ای نساخت.» (الکامل،401/3)

از اختصاص اموال به خود هم پرهیز کرد: 

«نه مِلک و آبى براى خود جدا کرد و نه طلا و نقره ای از خود بجاگذاشت؛ جز هفتصد درهم که از سهمیه بیت المالش زیاد آمده بود.»(همان)

در نقل مرحوم صدوق از امام باقر(ع) آمده است: 

«امام علی(ع) در پنج سال حکومت خود به مردم نان گندم و گوشت می خورانید و خود به منزل‏ برمی گشت و نان جو با روغن و سرکه می خورد.»(امالی صدوق،281).

آنچه امروز اسلامیت نظام ما را تهدید می کند امثال قانون ها و مصوباتی است که حقوق های نجومی را نصیب کارگزاران دولت می کند؛ نه خلاف شرع های کف خیابانی؛ مثل بدحجابی و روزه خواری عده ای.

حالا این جملۀ مقام معظم رهبری بهتر معنا می شود که  فرمود: «حقوق های نجومی هجوم به ارزشهاست.»

برای پاسداری از انقلاب و حفظ ارزشها و قدرشناسی از شهدا و ایثارگران، «اساسی تر» برخورد قاطعانه با این معظلات است که ستون های انقلاب را می لرزاند؛ نه کاکل این دختر و ابروی آن پسر.

که بدبختانه برای حفظ انقلاب، سنگ را بسته ایم و سگ را رها کرده ایم.

هر چند که الان هر دو را رها کرده ایم.

دیدن این برگ از سالنامۀ مربوط به سال 1336 ش یعنی در حکومت طاغوت (غیر اسلامی) خالی از لطف نیست:

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

داستانی که روایت نیست

مرحوم مجلسی در جلد 42 بحارالانوار (چاپ بیروت) باب 127که دربارۀ چگونگی شهادت، وصیت، غسل، نماز و دفن امام علی(ع) است خبری را نقل می کند به طول 20 صفحه (259-280) که برای برخی سخنرانان و مرثیه خوان های محترم روایت دلچسبی بوده و هست.

اما باید دانست که روای این خبر، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد بکری (احتمالا قرن پنجم) است؛ مولف کتابهای ذروة العلیا، الانوار، مقتل امام علی(ع) و مقتل الحسین(ع).

او داستانسرایی است تمام عیار که تاریخ و  قصه را هنرمندانه در هم تنیده است.

دربارۀ او بخوانید: (+)

برای همین در نقل از او باید کمال احتیاط را به خرج داد و شایسته آن است اعتنایی به نقل او نشود.

جالب اینکه خود مرحوم مجلسی در پایان این داستان سرایی می نویسد:

هَذَا الْخَبَرُ غَیْرُ صَحِیحٍ : این خبر درست نیست.

دیدم یکی از سخنرانان بسیار مشهور و محترم بخشهایی از همین خبر را سوژه سخن قرارداد و البته ترکشهای اهل فن نیز نصیبش شد.

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مسافت شرعی

در اینکه مسافت شرعی 8 فرسخ است بین مراجع فعلی اختلافی نیست. اختلاف نظر در سه مورد است:

 

1⃣ مقدار این هشت فرسخ به کیلومتر؟  

45 کیلومتر (امام، صافی، نوری)

44 کیلومتر (سیستانی) 

43 کیلومتر (مکارم) 

41 کیلومتر (خامنه‌ای)

40 کیلومتر (زنجانی)

 

2⃣ در جایی که مسافرت به شکل رفت و برگشت (تلفیقی) است مقدار رفت باید چه مقدار باشد؟

1ـ رفت کمتر از 4 فرسخ نباشد. (رهبری، امام، نوری) 

2ـ مجموع، ملاک است هر چند رفت کمتر از 4 فرسخ باشد. (سبحانی، سیستانی، زنجانی، مکارم)

 

3⃣ مبدأ و مقصد محاسبه

1ـ باید فاصلۀ بین دو شهر یعنى آخرین خانه مبدأ حرکت و اوّلین خانۀ مقصد را حساب کرد. (مکارم، صافی، نوری)

2ـ نسبت به شهر مبدأ از آخر شهر محاسبه می شود و نسبت به مقصد هم اگر برای نقطۀ خاصی سفر نکرده بلکه مقصود او خود شهر است، اول آن شهر ملاک است؛ اما اگر نقطۀ خاصی مد نظر است در محاسبۀ مسافت، همان نقطه باید در نظر گرفته شود. (امام، خامنه ای، سبحانی، سیستانی)

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

محدوده تهران برای محاسبات شرعی

محدوده تهران بر اساس محاسبۀ «مؤسسه موضوع شناسی احکام فقهی»:

 

1. از جاده قدیم قم: اتوبان شهید رجایی، پایان شهرک فاطمه زهرا(س) - فرهنگیان (تقریباً از سر خیابان انبار نفت)

2. از بزرگراه شهید تندگویان و بهشت زهرا(س): پایان محلۀ خانی آبادنو

3. از بزرگراه شهید کاظمی: تقریباً تقاطع بلوار شقایق(قبل از آزادگان)

4. از اتوبان کرج: پایان شهرک انصار(قبل از تقاطع آزادگان)

5. از بزرگراه فتح(جاده قدیم): پایان شهرک فاطمه زهرا(س) (قبل از سه راه شهریار)

6. از بزرگراه شهید لشکری(جاده مخصوص): پایان شهرک استقلال (بعد از آزادگان)

7. از بزرگراه شهید بابایی و آزادراه پردیس: پایان مجتمع امام خمینی(ره)

8. از جاده مشهد (افسریه): پایان شهرک کاروان

گفتنی است:
1. این نوشته برای خرداد سال 1395 خورشیدی است. امروز (فروردین 1400) به سایت یادشده سر زدم. گویا این را از روی آن برداشته‌اند؛ ولی مهم نیست. مهم پیداکردن این نقاط است که اینجا انجام شده است.

2. هر کسی می‌تواند خودش با استفاده از نقشه‌های اینترتی این را نقاط را پیدا کند. برای این کار:

الف. نقشۀ هوایی یا اینترنتی تهران را باز کنید.

ب. راهی که می‌خواهید از آن، به بیرون تهران بروید پیدا کنید. 

ج. ببینید در کدام نقطه ساختمانهای به پیوسته شهر تهران تمام می‌شود؛ همانجا پایان تهران یا محدودۀ تهران است.

د. از آن نقطه، 1350 متر جلوتر، می‌شود «حد ترخص» و دوباره از همان نقطه، بیشتر از 21 کیلومتر می‌شود «مسافت شرعی».

۰ نظر
امید پیشگر

حد ترخص

(نوزدهم مرداد 1394) از حضرت حجت الاسلام فلاح زاده مقدار «حد ترخص» را به واحد متر پرسیدم.
 
پیشتر از خود ایشان پرسیده بودم که گفتند سه چهار کیلومتر می شود؛ اما آن روز گفتند: دوباره محاسبه کردیم فهمیدیم محاسبۀ قبل اشتباه بوده است و در اندازه گیری جدید به این نتیجه رسیدیم که میزان «حد ترخص» از انتهای محل (شهر یا آبادی) 1350 متر است.
 
معنای حدترخص: در رفتن به سفر از جایی است که دیوارهای شهر دیده نشود و صدای اذان بی بلندگو به گوش نرسد و در برگشت از جایی است که دیوارها دیده شود و اذان به گوش برسد.
 
 
حکم آن در رفتن به سفر اختلافی نیست: 
 
مسافر به حد ترخص که رسید، نماز شکسته و روزه باطل می شود.
 
اما حکم آن در برگشت، اختلافی است: 
 
مسافر باید به وطن یا محل اقامت ده روزه برسد تا نماز، کامل شود یا بتواند پیش از ظهر نیت روزه کند. (خامنه ای، سیستانی)
 
مسافر به حد ترخص که رسید نمازش کامل و ... (مکارم، مظاهری، صافی) 
 
در وطن، رسیدن به حد ترخص و در محل اقامت، احتیاط واجب در رسیدن به محل، لازم است. (امام، سبحانی)
 
نظر خاص آیت الله زنجانی: در رفتن، با خروج از بلد[: وطن] روزه باطل می شود؛ اما نماز از حد ترخص شکسته می شود. در برگشت نیز همینطور: با رسیدن به حد ترخص نماز کامل؛ اما برای صحت روزه باید به وطن برسد.
 
۰ نظر
امید پیشگر

گردونۀ افراط و تفریط

دین گرایی شدید و افراطی در دولت عثمانی مردم را پذیرای فضای دین گریزی در دولت آتاتورک کرد.
رضا شاه هم محصول تندروی های مذهبی و دینی دورۀ قاجاریه بود که به خصوص پس از ناصرالدین شاه پدید آمد. (رسول جعفریان)
عکس این داستان هم صادق است. تفریط در کشورهای عربی، سبب ظهور جریان های افراطی؛ مانند القاعده و داعش به نام دین و احیای سنت سلف شد.

این نشان می دهد در هر افراط و تفریطی به طور طبیعی باید منتظر طرف مقابلش بود.
با این معادله، در پس این جریان افراطی اسلامی که به نام داعش و غیره به راه افتاده است موجی از تفریط گرایی به نام لیبرالیسم و آزادی خواهی و مانند آن آماده ظهور است؛ نشانه اش هم در مصر هویدا شد. در مصری که با بیداری اسلامی کار به دست اسلام گرایان افراطی افتاد در فاصله کوتاهی مردم با سی سی کنار آمدند و امروز حکم اعدام مرسی تایید شد. 

به این گردونۀ تاریخی باید به چشم عبرت نگریست.

کانال تلگرام : 
۳ نظر
امید پیشگر

رابطه گناه شیعیان و غیبت

گفته می شود گناهان ما شیعیان سبب غیبت و تأخیر ظهور است. وقتی دلیل را جویا می شویم به نامه ای استناد می کنند که گفته می شود حضرت (عج) به شیخ مفید(ره) نوشته است. در آن نامه می خوانیم:

و اگر پیروان ما- که خداوند، آنان را به اطاعتش موفّق بدارد- بر عهد خود، یکدل و وفادار بودند، میمنت دیدار ما برایشان به تأخیر نمى‏ افتاد و سعادت مشاهده ما با حقیقت و معرفت و صداقت، برایشان زودتر حاصل مى‏ شد، که ما را از ایشان باز نداشته است، جز آنچه از ایشان به ما مى‏ رسد و آن را ناپسند و ناشایسته ایشان مى‏ دانیم. (احتجاج،2/499)

نکاتی که اعتبار این نامه را خدشه دار می کند:

 1. چرا در نوشته‏ هاى شیخ مفید(ره)، حتی اشاره ای هم به این نامه نشده است؟

2. چرا شاگرد ارجمند او، شیخ طوسى(ره)، در کتاب ارزنده خود که در بارۀ غیبت نگاشته، این خبر مهم را نیاورده است؟

3.  چگونه مى‏ توان به آنچه پس از حدود یک قرن در این باره در کتاب الاحتجاج بدون سند آمده، اعتماد کرد؟ (دانشنامه امام مهدی عج،4/445)

اگر گفته شود: چون حضرت در همین نامه امر به کتمان آن کرده است، دو شیخ بزرگور از نقل آن خودداری کرده اند؛ می پرسیم: پس چگونه به دست شیخ طبرسی(ره) رسیده؟ و او به چه مجوزی آن را منتشر کرده است؟

بنابراین گناه شیعیان را دلیل غیبت یا تأخیر ظهور دانستن آن هم با استناد به این نامه، سخن معتبری نمی باشد.

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

برداشت راوی

گاهی بجای اصل متن که حکایتِ سخن معصوم ع است برداشت راوی یا ناقل، روایت تلقی شده و دهان به دهان می چرخد. گاه از این برداشت به نام حدیث اهل بیت ع، استفاده هایی می شود که ارتباطی به ایشان ندارد.

برای نمونه:

این عبارت به نام حدیث بسیار مشهور است که «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»

اما با یک جستجوی ساده روشن می شود که چنین روایتی از اساس وجود ندارد.

آنچه هست روایت ترجیح مداد علما بر دماء شهدا در ترازوی قیامت است (فقیه، 4/399)

مرحوم غفاری در شرح این روایت می نویسد:

این روایت، مرکب را بر خون برتری نمی دهد؛ بلکه از حقیقتی خبر می دهد که آن این است

جوهرهایی که به وسیلۀ آن، علوم و معارف، نوشته و در مسیر دعوت به توحید و پذیرش دین حق تعالی منتشر شده اند در مقایسه با خونی که در این راه ریخته شده است از نظر حجم، برتر و از نظر وزن سنگین تر است.

یعنی در نشر دین حق، علم و دانش بیش از نثار خون،تاثیرگذار بوده است

بعد می نویسد: این معنا کجا و معنای نقل شده [: برداشت شده] کجا (ر.ک به دراسات فی علم الدرایه ، مقاله دوم)

آنچه به نظر اینجانب در توضیح سخن ایشان می رسد این است:

معنای برداشت: مداد علما فی نفسه و به طور مطلق، برتر از دماء شهداست عندالله؛ در هر مکان و هر زمانی و در هر شرایطی ولو تاثیر گذار هم نباشد.

معنای متن اصلی: در قیامت روشن می شود که در نهایت، در گسترش فرهنگ دین، تلاش علمی علما تاثیرگذارتر از جانبازی رزمندگان بوده است.

نمونه های دیگری هم ایشان نقل می کند مانند:

عدم جواز وقف بر مسجد (فقیه، 1/238) که با توجه به روایت دیگر (همان، 4/251) معلوم می شود عدم جواز برداشت نادرست خود راوی بوده است.

یا عبارت مشهور «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» که اولا چنین روایتی نداریم. ثانیا با توجه به اصل روایت (کافی؛ 5/496) مراد از این نکاح، ارتباط زناشویی است نه ازدواج (پیشگر).

جالب تر، روایت بریدن قسمتهای نجس شده بدن در دوره یهود پیش از اسلام (تهذیب، 1/356) است که ظاهرِ دور از باور و حتی امکان آن، محدثان و شارحان را با چالش جدی روبرو کرده است.

با توجه به روایتی در تفسیر قمی (1/242) معلوم می شود که بریدن قسمت نجس شده از بدن، برداشت راوی بوده و مراد، قطع ارتباط مردم از آن شخص بوده است.

کانال تلگرام : 

۴ نظر
امید پیشگر

اصول استنباط سبک زندگی اسلامی از آیات و روایات

امروز (95/2/28) در نشستی شرکت کردم که سخنران آن استادِ کم نظیر حدیث، حضرت آقای سید محمد کاظم طباطبایی بودند. چکیدۀ مباحث این نشست را برای استفادۀ علاقه مندان به مطالعات حدیثی در اینجا منتشر می کنم.



برای رسیدن به اصول و بَعد یک نظام جامع در سبک زندگی اسلامی، هفت اصل وجود دارد که باید یکی پس از دیگری پیاده شود تا ما به آن الگوی سبک زندگی و نظام زندگی اسلامی برگرفته از روایات دست پیدا کنیم:

1. استناد 

از آنجا که روایت، حکایت سنت است و آنچه معتبر است سنت (ما صدر عن المعصوم) است باید کوشید متنی انتخاب شود که بتوان آن را به شارع نسبت داد. هر روایتی چنین قابلیتی را ندارد.

2. فهم متن

با بررسی معنای این متن در زمان صدور، فضای صدور و سبب صدور آن، رفع اختلاف آن با دیگر روایات به ظاهر معارض و مانند آن باید تلاش کرد به معنایی که معصوم ع از این متن اراده کرده است دست یافت.

از بزرگترین آسیب های این بخش دخالت گرایش های شخصی در فهم مراد از متن است که اگر اینگونه شد نتیجه، ارزش علمی نخواهد داشت.

3. جامع نگری

اگر خواسته باشیم افتراء به شارع نبندیم باید در یک موضوع، فحص تام کنیم و جستجوی لفظی صرف، فحص تام نیست؛ تا معلوم شود نظر شارع در این موضوع چیست. 

در این جامع نگری باید گزاره ها را ارزش گذاری کرد و به هر کدام به مقدار ارزش علمی که دارند بها داد.

4. کشف ملاک

باید دید که آیا این متن، بیان یک قضیۀ خارجیۀ صرف است که رخ داده و گزارشی از آن به ما رسیده است یا مصداقی است برای یک ملاک و قاعده کلیِ قابل تکرار و بازسازی؟

کار در این بخش برخلاف باور رایج، بسیار دشوار است. باید ثابت کرد که این رفتار معصوم، نمود یک قاعده است که به شکلی متناسب با آن عصر ظهور کرده و اگر امروز بخواهد پدیدار شود لباسی متناسب با عصر و فضای امروز به تن خواهد کرد. 

[به نظر بنده بزرگترین مشکل جامعه علمی دینی به ویژه سطح عوام آن در این بخش است که با دیدن هر روایت، پیاده سازی عینی آن (همانگونه که در حجاز 1400 سال پیش، رخ داده)  را عین دین داری می دانند که اگر به آنها رو دهی خودروها را جمع کرده مردم را وادار به شترسواری می کنند؛ چیزی شبیه به همین داعش که داعیه دار احیای سنت سلف است]

5. روزآمد کردن (عصری سازی)

قاعده به دست آمده در مرحله قبل را بر مصادیق امروز تطبیق دهیم. مصادیقی که با گذشت زمان و تغییر مکان دگرگون می شوند و نسخۀ خاص خود را می طلبند.

تا اینجا شد: عبور از مصداق (با فرض امکان) ، کشف مناط یا همان ملاک، پیدا کردن مصداق روز و بعد تطبیق.

6. طراحی نظام جامع و هماهنگ

با معیارهای یافت شده نظامی طراحی کنیم که تمام اجزای آن با هم هماهنگ کار کنند و طعم خوش زندگی اسلامی را به مردم بچشانند؛ نه آنکه جایی را بسازیم و به نام پیاده کردن اسلام، ده جای دیگر را ویران کنیم.

وضعیت علمی و کار انجام شده در این زمینه خبر از آن می دهد که ما تا رسیدن به این نظام، راه بسیار داریم و فعلاً با این داشته های ناچیز نباید برای راه اندازی آن نظام جامع اقدامی کنیم که اگر قدمی برداریم همان تخریب بیشتر از عمران رخ خواهد داد.

7. آسیب شناسی

نظام طراحی شده را با سبکهای بدیل و رقیب و مقبول مقایسه کنیم تا آسیبها و کاستی های آن را بهتر ببینیم پس از وظیفه داریم به رفع این آسیبها اقدام کنیم.

استاد محترم برای هر بخش مثالهای بسیار جالبی هم زدند که برای جلوگیری از طولانی شدن یادداشت، آنها را نقل نکردم.

نتیجه گیری اینجانب: 

طراحی و ارائه الگوی سبک زندگی اسلامی، نیازمند اندیشمندان توانمند اسلام شناسی است که با آگاهی از شرایط حاکم بر زمین و زمان، با هدف کشف و تطبیق معیارهای نهفته در متون معتبر دینی، مجتهدانه به سراغ آنها رفته این اصول هفتگانه را پیاده کرده نتیجه آن را برای جامعۀ انسانی و نیازمند به معارف وحیانی به ارمغان آورند.

فقط نمی دانم با این برداشتهای سطحی و گاه سخیفی که به اسم سبک زندگی اسلامی از سوی کارنشناسان و البته با حرارت به خورد خلق الله داده می شود جه باید کرد؟

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چرا به حج نرویم؟

تزاحم وقتی است که مکلف بین انجام حداقل دو تکلیف گرفتار می شود به گونه ای انجام هر دو آنها با هم امکان پذیر نیست(ر.ک به فرهنگ فقه، 2/456)؛ مانند زمانی که نامحرمی در حال غرق شدن است و امر دایر بین نجات جان او با لمس حرام و ترک لمس او و غرق شدن اوست. در اینجا قاعده ای وجود دارد به نام ترجیح اهم بر مهم که به حکم این قاعده، وظیفه، نجات آن نامحرم است.
درباره حج نیز فرموده اند:
اگر رفتن به حج، موجب انجام حرام یا ترک واجب شود باید اهمیت هر کدام لحاظ شود، اگر حج اهمیتش بیشتر باشد، باید انجام؛ وگرنه «باید ترک شود». (مناسک، ص16)

به نظر می رسد داستان حج امروز ما بیشتر از این باب است نه از باب نبود استطاعت طریقی(بسته بودن راه)؛ چرا که حج امروز با حداقل دو اصلی که اسلام، ما را به رعایت آن فرمان داده متزاحم گشته است: اصل عزت، اصل حرمت (محترم بودن جان و مال و آبروی مؤمن).

آنچه امروز حاکمان سعودی به دنبال آنند تا با قبولِ ما، راه حج بر ما بگشایند زیر پا گذاشتن اصل عزتی است که بالاتر از قانون اساسی و اصول سیاست خارجه، قرآن کریم در کنار خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) سندش را به نام ما مؤمنین زده است:
لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ : عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است. (منافقون:8)
عزت همان است که سیدالشهداء(علیه السلام) «سر» داد تا آن را از دست ندهد و اگر فرمود: هیهات منا الذلة (احتجاج، 2/300) برای آن بود تا درسی بشود برای ما که تحت هیچ شرایطی تن به ذلت ندهیم.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با تاکید بر اینکه ذلت پذیری برابر است با خروج از مسیر اهل بیت(علیهم السلام) فرمود: هر که آزادانه، خوارى (ذلت) را بپذیرد، از ما خاندان نیست.(تحف العقول، ص58)

مزدوران سعودی به دنبال آنند که حج را به قیمت هتک حرمت و کرامتمان با ما حساب کنند؛ همان حرمتی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بالاتر از همین کعبه معرفی کرد.

ابن عباس نقل می کند: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به کعبه نگریست و فرمود: آفرین بر تو خانه! چه بزرگى تو و چه بزرگ است حرمت تو! [امّا] به خدا سوگند که مؤمن نزد خداوند، با حرمت تر از توست؛ زیرا خداى تعالى از تو تنها یک چیز را حرام کرد و از مؤمن، سه چیز را: مالش را، جانش را، و گمان بد بردن به او را. (تنبیه الخواطر،1/52) 

بر کسی پوشیده نیست که امروز وجوب حج با وجوب حفظ عزت و حرمت ما تزاحم پیدا کرده است. بر ماست تا اهم را یافته آن را بر مهم مقدم کنیم. اگر مصلحت ناگفته و از دید ما پوشیده ای در کار نباشد سخن و سیر عملی اهل بیت(علیهم السلام) که معلمان حقیقی دین خدا هستند به ما می گوید بی تردید حفظ عزت و حرمت بر انجام حج ترجیح دارد و باید حج با ذلت و هتک حرمت را کنار گذاشت.

این را هم باید دانست که وقتی مسأله با ترجیح «اهم» حل شد باید «مهم» را ترک و به انجام «اهم» قیام کرد برای همین دربار حج فرموده اند:
اگر رفتن به حج، موجب انجام حرام یا ترک واجب شود باید اهمیت هر کدام لحاظ شود، اگر حج اهمیتش بیشتر باشد، باید انجام؛ و گرنه «باید ترک شود». (مناسک، ص16)

منتشر شده در تبیان

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مؤمن واقعی

در کنار باورهای لازم برای مؤمن بودن؛ رفتارهایی هم در دایره دین وجود دارند که یک سر و گردن از دیگر رفتارها بالاترند. تعابیری مانند «افضل اعمال» یا «مؤمن حقیقی آن است که ... باشد» در صدد بیان این رفتارها هستند. دلیل برتر بودن شان هم این است که نشانگر «ایمان بالاتر»اند؛ دقیقاً همان چیزی که مؤمنین به دنبال آن هستند.

«مواسات در مال» و «انصاف با مردم» دو مورد از همان رفتارهاست.

پیامبر خاتم(ص) فرمود: هر کس نیازمندی را در مال خود شریک گرداند و با مردم به انصاف رفتار کند، او مؤمن حقیقى است

مَنْ وَاسَى الْفَقِیرَ مِنْ مَالِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِکَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً (کافی 2/147).

«مُواسات مالی» یعنی مشارکت دادن و سهیم ساختن دیگرى در دارایى خویش؛ (المُوَاسَاة: المشارکة و المُساهَمة فی المعاش و الرزق‏؛ لسان العرب، 14/35)

و «انصاف» یعنی حق دادن به دیگران (در جایی که به واقع حقی هست)؛ (الإِنْصاف و تفسیره أی تعطی من نفسک ما یستحق من الحق کما تأخذه؛ العین، 7/133)‏

بنابراین؛

مؤمن واقعی کسی است که: وقتی پولی به دست او می رسد و نیاز جدی به آن احساس نمی کند بجای تزریق با فشار آن به زندگی خود و تراشیدن محملهای کذایی برای خرج کردن آن، حداقل بخشی از آن را به کسانی برساند که در ضروریات زندگی درمانده اند.

و نیز مؤمن واقعی کسی است که: در معاشرت با مردم تلاش می کند تا حقی از آنها ضایع نکند و هر کجا دیگری به حق است بجای آنکه خود را حق محض و دیگری را سراسر باطل توهم کند در برابر حق او سر تسلیم فرود آورد.

بدا به حال جامعۀ دینداری که در آن «مواسات» مستحب دست چندم حساب شود و «انصاف» معنایی نداشته باشد.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

قرآن رهاورد وحی است یا حاصل رؤیا؟!

چکیده:

آنچه را که پیامبر اکرم(ص) در قالب قرآن و دیگر معارف دین به جامعۀ انسانی عرضه داشت همه را از جانب خدای متعال دریافت کرد؛ سپس تمام آن را بی زیاده و کاست در اختیار انسانها قرارداد. آنچه او دریافت کرد از راه وحی بود؛ راهی که به مانند راههای عادی و رایج کسب علم و معرفت بین انسانها نیست؛ راهی است غیر از راه تجربه، عقل و شهود عرفانی. خاص بودن این راه سبب شده تا هر کسی از ظن خود به تفسیر و بیان چگونگی آن اقدام کند که در این بین، گاه به تفاسیری از وحی بر می خوریم که نتیجه اش انکار وحی و وحیانی بودن قرآن و معارف نبوی(صلی الله علیه و آله) است. 

منتشر شده در تبیان

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شرحی بر دعای یا من ارجوه

ابن طاووس (متوفی664) در کتاب اقبال الاعمال از محمد السجاد نقل می کند:

به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم فدایتان. ماه رجب فرارسیده است به من دعایی بیاموزید که به واسطه آن، خدا به من منفعت دهد.

این را که گفتم بلافاصله امام(ع) فرمود: بنویس بسم الله الرحمن الرحیم و در ماه رجب هر صبح و شام در تعقیب نمازهای روز و شبت بگو: «یا من أرجوه لکل خیر ...»

۲ نظر
امید پیشگر

دعای «اللهم انی اسألک بالمولودین فی رجب» و ولات امام هادی(ع)

این دعا را شیخ طوسی(ره) از ابن عیاش و او از ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى، سومین نایب خاص امام مهدى نقل می کند(مصباح المتهجد2/804). هر چند طریق شیخ به ابن عیاش صحیح است(معجم الرجال2/290) اما خود ابن عیاش، راوی ضعیفی است(همان7/83).

برخی با ضمیمه کردن این دعا به نقلی که ولادت امام هادی(ع) را دوم ماه رجب می داند این نقل را بر نقل دیگری که ولادت آن حضرت را در ماه ذی حجه می داند برتری داده اند.

اما همانگونه که گذشت سند این دعا ضعیف است و از قضا ناقل همان دوم رجب نیز همین جناب ابن عیاش است(مصباح المتهجد2/805) و جالب تر اینکه خود او در جای دیگر ولادت آن حضرت را پنجم رجب ذکر می کند(همان).

بنابراین نقل او در مقابل نظر بزرگانی چون مرحوم کلینی و شیخ مفید(ره) که تاریخ ولادت امام هادی(ع) را نیمه ذی الحجه می دانند(کافی1/497-ارشاد2/297) اعتباری ندارد.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

بالاترین خودسازی

ماه رجب به اولین ماه از فصل خاص عبادت مشهور است. اعمال مستحبی اعم از نماز، روزه، دعا و ذکر فراوانی دارد. در روایات، تلاش برای انجام اینگونه مستحبات در کنار واجبات روزانه را «اجتهاد» نام نهاده اند(کافی،2/76) و بر آن تاکید کرده اند(خطبه230).

اما این تمام داستان نیست؛ مهمتر از این مستحبات، ترک محرمات است که با وجود آن، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد. امام صادق(ع) فرمود: تلاشی که در آن ترک گناه نیست سودی ندارد(کافی،2/77).

بیچاره کسی که با توجیهات مقدس مآبانه، حرام می خورد، حرام می گوید، حرام می بیند و به دیگران ظلم می کند در عین حال سرگرم مستحبات ماه رجب است.

خوشا به حال کسی که مراقبت بیشتری می کند تا گناهی از او سرنزد و توفیق انجام مستحبات این ماه را هم دارد.

در روایت است شخصی به امام باقر(ع) از کمی اعمال مستحبی خود خبر داد و این را هم گفت که تلاش دارد حرام نخورد. امام به او فرمود: چه تلاشی برتر از نگهداری شکم و شهوت از گناه(کافی،2/79).

این یعنی بالاترین خودسازی ترک گناه است.

منتشر شده در تبیان

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اسلام فقط رساله نیست

رساله، مجموعه ای از احکام و حقوق اسلامی است که بر اساس آن وظایف و حقوقی تعریف می شود. برای مثال در رساله آمده است زن و شوهر، نسبت به یکدیگر وظایفی دارند که باید انجام دهند و نیز حقوقی که می توانند طلب کنند.

در چارچوب رساله:

زن وظیفه ندارد در خانه کار کند برای همین مرد حق ندارد او را به خدمت خانه مجبور کند(م2290، امام) یا زن حق دارد در قبال شیردادن به کودک خود از شوهرش مزد طلب کند(م2496، شبیری).

مرد نیز حق دارد تا دارد تا چهار همسر دائمی اختیار کند(نساء:3) یا او وظیفه ندارد هزینۀ نامتعارف درمان همسرش را بپردازد(تحریر،3/565).

اما این تمام اسلام نیست.

قرآن کریم به مردها دستور می دهد: با همسرانتان به شایستگی رفتار کنید (نساء:19) برای انجام این دستور بر مرد لازم است تا خود را به آب و آتش زده هزینه های سنگین درمان همسر خود را تأمین کند با اینکه از نظر رساله، وظیفۀ او نیست.

و حضرت فاطمه(س) به زنها آموخت که اگر تهیۀ ضروریات زندگی از توان شوهر خارج بود آن را از شوهر، طلب نکنند(امالی طوسی،616) با اینکه از نظر رساله، او حق مطالبه دارد.

و این یعنی اسلام، فقط رساله نیست و در اسلام، اخلاق حاکم است.

این هم نمونه ای دیگر از سبک زندگی فاطمی که در هر زمین و زمانی عملی است و راهگشا.

کانال تلگرام :

۰ نظر
امید پیشگر

کار اصلی زنان در سبک زندگی فاطمی

در روایت است: 

علی(ع) در گرماى نیم‏روز به دنبال معاش به مقدارى که برایش بس باشد، مى‏ رفت.(فقیه،3/163)‏ و نیز على(ع) آب مى ‏کشید و هیزم جمع مى ‏نمود و فاطمه(س) آرد مى کرد، خمیر درست مى ‏کرد، نان مى ‏پخت و لباس وصله مى ‏زد. (کافی،8/165)

این که کارهای بیرون خانه را علی(ع) انجام می داد و کارهای داخل خانه را فاطمه(س)؛ عمل به همان حکم مشهور رسول خدا(ص) بود که اینگونه نقل شده است:

فاطمه(س) و على(ع) درباره کار، از پیامبر خدا(ص) داورى خواستند. آن حضرت برای فاطمه(س) به کار درون خانه و برای على(ع) به کار بیرون از خانه، حکم کرد. فاطمه(س) فرمود: از این که پیامبر خدا مرا از دوش به ‏دوش شدن با مردان، معاف داشت، شادى ‏اى در درونم پیدا شد که اندازه آن را جز خدا نمى ‏داند. (قرب الاسناد،52)

البته این به معنای کمک نکردن مرد به همسرش نیست؛ در روایت آمده است: علی(ع) خانه را جارو می کرد.(کافی،5/86)

از کنار هم دیدن این روایات روشن می شود کار اصلی زن در محدوده خانه و خانواده است و اگر نیازی پیدا شد با ترجیح اهم بر مهم، زن می تواند؛ بلکه وظیفه دارد بیرون از خانه نیز کار کند.

این نیاز می تواند یک نیاز شخصی باشد؛ مانند از کار افتادگی همسر و یا از دست دادن او و یا یک نیاز اجتماعی باشد؛ مانند نیاز به حضور بانوان در خدمات پزشکی، آموزشی و انتظامی.

اما کارکردن زن در بیرون از خانه آن هم در اوج بی نیازی و یا وجود نیاز کاذب، بر اساس آنچه گفته شد با سبک زندگی فاطمی همخوان نیست. بی توجهی به این الگو، مشکلاتی را برای ما به وجود آورده است که به روشن ترین آنها اشاره می شود:

کارکردن زنان در بانکها، سازمانها، نهادها و دیگر مراکزی که نیاز به حضور جنس زن نیست:

1. تلف کردن فرصت شغلی برای مردان بیکاری است که می توانند از این رهگذر خانواده ای تشکیل داده یا خانواده ای را نان دهند و مانع بسیاری از آسیب های اجتماعی شوند که پیامد فقر و بیکاری است.

2. تهدیدی است برای بنیان خانواده؛ نارضایتی آشکار و خاموش همسر، سردی رابطه زوجین، کاستی در تربیت فرزندان از پیامدهای شایع این کار کردن هاست. در موارد ضروری نیز باید از نظر ساعت و حجم کار، فاصله محل کار تا خانه و مانند آن به گونه ای مدیریت شود که این آسیب ها به صفر برسند. 

فراموش نشود که کار نکردن زنان در بیرون خانه جز به ضرورت، هرگز به معنای بازداشتن آنها از کسب علم نیست؛ فقط باید دانست که کسب علم و طی مدارج آن، ضروزتاً به معنای داشتن کاری هماهنگ با آن درجه نیست.

می توان در محیط خانه وظایف مادری و همسری را به خوبی ایفاء کرد و وقتهای اضافه را به انجام کارهای علمی و یا فعالیتهایی اقتصادی و هنری حلال اختصاص داد.

خلاصه اینکه یکی از ابعاد الگویی حضرت فاطمه(س) سبک زندگی آن حضرت در حوزه کاری زنان است که توجه و عمل به آن، حل کننده بخش قابل توجهی از مشکلات جوامع بشری در هر زمان و زمین است.  

تقدیم به مادر

۰ نظر
امید پیشگر

آنچه باید از فاطمه سلام الله علیها گفت

امروز سخن از فضایل بی شمار حضرت زهرا(س) اینکه او از عرش آمد و عرشی زیست و به عرش عروج کرد با تمام اهمیتی که دارد در درجه دوم قرار دارد. 

نیاز امروز جامعه این است که آن بانوی طاهره که در پانزده قرن پیش در عربستان امروز و شرایط خاص آن روز می زیسته چگونه برای زن و حتی مردی که امروز در ایران یا هر جای دنیا، فول دیجیتال زندگی می کند الگو است؟ 

این سوالی است که گویندگان و نویسندگان باید جوابی عملی و نه رویایی به آن بدهند و حال آنکه بیشتر آنها در شهادت و ولادت آن بانو، مدام از فضایل می گویند و می نویسند و اگر درصدد الگو سازی هستند بیشتر کلیشه ای و غیر عملیاتی است و کمتر سخنی از ارائه راهکاری علمی و عملی برای اقتدا به آن بانو شنیده می شود. 

البته برداشتهای سطحی، سلیقه ای، گزینشی، ناکارآمد و بی ربط، الی ماشاء الله.

-----------------------------------

در دیدار مقام معظم رهبری با مداحان 11 فروردین سالروز ولادت حضرت فاطمه(س):

بایستی کوشش بشود در هر منبری -چه در فاطمیّه، چه در عاشورا، چه در اوقات دیگر- درس از ائمّه (علیهم‌السّلام)، درس انسان شدن، درس کامل شدن، درس تقرّب الی‌الله گنجانده بشود.

گاهی انسان می بیند که فضائلی را ذکر می کنند که حالا در هیچ روایتی و در هیچ جمله‌ای از معصوم هم این فضیلت وجود ندارد [و درواقع] فضیلتی هم نیست. ... گاهی هم کلّیّاتی گفته می شود که از آن چیزی فهمیده نمی شود و مستمع استفاده‌ای نمی کند. پس من جمله‌ی اوّلم به شما برادران عزیز این است که در مدح این بزرگواران -چه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، چه ائمّه‌ی هدا (علیهم السّلام)- حتماً از مباحث کاربردی‌ای که در زندگی اینها هست استفاده بشود.

۱ نظر
امید پیشگر

نوروز باستانی در هندسه اسلامی

آیین باستانی نوروز را نمی توان یکی از آیین های تعریف شده در اسلام دانست. ردیف کردن روایاتی که در آن اشاره به نوروز شده هم نمی تواند خاستگاهی اسلامی برای نوروز دست و پا کند.
این مقدمه سبب شده آنان که سابقه دیرین در افراط دارند با حمله به نوروز و پاس دارندگان آن، نوروزیان را به دید خارج شدگان از دین بنگرند.
غافل از اینکه «نبود امری در دین، دلیل بر ضد دینی بودن آن نیست».
 نوروز آیینی باستانی است که چهره دینی آن مطلوب است و مورد تایید دین و چهره غیر دینی آن نامطلوب است و نا مشروع.
دید و بازدید دوستان و آشنایان، صله ارحام، دادن هدیه، اطعام دیگران، نظافت خانه و کاشانه، بر طرف کردن نیازمندی واجب النفقه و شاد کردن آنها اموری است که هر کدام عمل به متن دین است.
اما اسراف و تبذیر، عدم رعایت حدود شرعی در روابط محرم و نامحرم و خلاف شرعی های دیگر که بین برخی به بهانه نوروز صورت می گیرد همه از نظر دین نامطلوب است و نامشروع.
بنابراین نوروز و آنچه در آن مرسوم است؛ گرچه نام دینی ندارد؛ اما بالکل ضدیتی با دین هم ندارد؛ بلکه بسیاری از بخشهای آن منطبق بر آداب دینی است که اگر با همین نیت انجام شود ثواب اخروی هم خواهد داشت و آن بخش های نا مشروع آن که البته بین عموم مردم شایع نیست ضدیت آن با دین روشن است و باید ترک شود.
۰ نظر
امید پیشگر

عالمان، عامیان و مبلغان

مراد از عالمان، اسلام شناسان هستند که با تسلط علمی و روشی دیدگاه اسلام را در موضوع خاصی از آیات و روایات استخراج کرده و تحویل می دهند.

مراد از عامیان، مردمی هستند مشغول به حرفه ای غیر از استنباط احکام و معارف اسلام. اگر هم آیات و روایات را می خوانند برای ثواب است و بهره ای در حد ترجمه و شاید هم کمی تفسیر.

مراد از مبلغان کسانی هستند که درسشان آشنایی با آیات و روایات، احکام و معارف اسلام است؛ اما نه در حد استنباط؛ فقط در حد آشنایی؛ چه در حوزه چه در دانشگاه، مقدار سال و پایه آن هم مهم نیست ملاک همان آشنایی کمتر از شناسایی است.

عالمان، نظر اسلام را استنباط می کنند. مبلغان آن را برداشته تحویل عامیان می دهند. آنگاه هر سه (عالم و عامی و مبلغ)به آن عمل می کنند.

در این فرایند مشکل جدی در ناحیه عالم و عامی نیست (گرچه نقدهایی هست)

آنچه امروز کار را بر عالم و عامی سخت و پیچیده کرده، از ناحیه مبلغان است که گاه بر فراز منبر یا روی کاغذ، خود را عالم توهم کرده با تمسک به آیتی یا روایتی، دست به استنباط زده؛ ندای «نظر اسلام این است» سر داده عامیان را به این کشف تازه می خوانند.

غافل از اینکه آنها وظیفه دارند سخن عالمان را نقل کنند نه آنکه فتوا دهند. 

هنوز روشن نیست چرا (برخی) مبلغان در احکام شرعی خود را موظف می دانند نظر عالمان را نقل کنند؛ اما وقتی نوبت به آیات و روایات می رسد به یکباره ورق برگشته مبلغ، عالم می شود و با استناد به آیات و روایات نظر اسلام را بیان می کند؟

مبلغ وظیفه دارد نظر عالمان را به درستی دریافت و به زیبایی برای عامیان تبیین کند و حق اظهار نظر ندارد.

دروسی که در آنها از مبلغ خواسته می شود دست به تفسیر ترتیبی یا موضوعی قرآن بزند یا برداشت خود از آیات و روایات را بیان کند ایجاد این توهم در مبلغ است و دامن زدن به این خطر بزرگ.

۱ نظر
امید پیشگر