پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

مادر

به طور معمول وقتی می‌گوییم مادر منظورمان کسی است که از راه ولادت به او منسوب هستیم و او حق بزرگی به گردن ما دارد. همین قدر کافی است که بدانیم دین در اجلال و اکرام این مادر، سنگ تمام گذاشته است و ما را موظف به بزرگداشت او.  آیات و روایات آن را می‌توانید در کافی، ج2، ص157، باب البر بالوالدین ببینید.


اما این رابطۀ مادر و فرزندی فراتر از نسبت ولادت است. مادرْ خواندن کسی که در حق انسان مادری می‌کند و نسبت به او مهر مادری دارد رواست. 


یک. رسول خدا(ص) در حکم پدر این امت است؛ زیرا فرمود: « أنا و علی أبوا هذه الأمة»(کمال الدین، 1/261). نیز از امام صادق(ع) نقل است که کنیۀ آن حضرت «ام ابیها» بود(الاستیعاب، 4/1899)؛ بنابراین رواست که امت راستین پیامبر خدا(ص) آن بانو را مادر بدانند و بخوانند.


دو. امام صادق(ع) فرمود: وقتی یکی از اطفال مؤمنان از دنیا می‌رود [چه سید، چه غیر سید] منادی در ملکوت آسمانها و زمین ندا می‌دهد: آگاه باشید که فلانی فرزند فلانی از دنیا رفت. اگر یکی از والدین یا بستگانش پیش از او از دنیا رفته باشد این کودک را به او می‌دهند تا رسیدگی کند؛ «و الا دُفِعَ الی فاطمة علیها السلام؛ و الا او را به فاطمه علیها السلام می‌دهند» تا برای او مادری کند. (ر.ک به من لایحضره الفقیه، 3/490).


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

نقش هنر

جاناتان جونز در گاردین (8 مارس 2017) نوشت:

If there is one thing that can communicate across every border and cultural gap it is art.

یک چیز است که می‌تواند در هر مرز و شکاف فرهنگی ارتباط برقرارکند و آن هنر است.


یعنی: هنر تنها چیزی است که مرز و فاصلۀ فرهنگی نمی‌شناسد و با گذر از زمان و مکان، اندیشۀ صاحب هنر را در هر دلی نفوذ می‌دهد. 


به یاد این سخن حضرت آیت الله جوادی آملی افتادم که فرمود: «اگر کسی به صورت پیامبر در این عصر مبعوث می‌شد، گذاف نبود که با زبان هنر سینما بیاید.»


جملۀ پیشین را جاناتان در حمایت از برپایی نمایشگاه هنری گفت که قرار است در آمریکا برپا شود و هدف آن، تغییر نگاه‌های بد به اسلام است.  


سوال این است که کدام هنر می‌تواند این نگاهِ بد به اسلام را تغییر دهد؟

بعید می‌دانم نمایش معماری و صنایع دستی مسلمانان تاثیری در تغییر این نگرش داشته باشد. آن‌چه این بدبینی را اصلاح می‌کند به نمایش گذاشتن اخلاق و تفکر اسلامی است؛ همان که پیامبر(ص) و اولیای دین(ع) آن را نمایان کردند و صد حیف که امروز آنچه بیشتر دیده می‌شود وحشی‌گری امثال داعش و حماقت‌های خشکه‌مقدسان است.


اگر کسانی پیدا شوند اخلاق و تفکر «ناب» اسلامی را در قالب هنر (به ویژه فیلم) به جهانیان نشان دهند این امید هست که فراتر از اصلاحِ نگاه، دلهای بیشماری جذب معارف اسلام شود.


با عنایت به این نکته راه عملی کردن این سخن امام رضا(ع) بهتر دانسته می‌شود که فرمود: «اگر مردم با زیبایی‌های کلام ما آشنا می‌شدند حتماً از ما پیروی می‌کردند.» (عیون اخبار الرضا ع، 1/307)


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

فقر در منابع اسلامی

مقاله‌ای با موضوع «فقر» در سه قسمت


1. نگاه دین به موضوع فقر  

از منظر دین؛ یعنی قرآن و روایات (اعم از سخن و سیرۀ عملی پیشوایان معصوم علیهم السلام) و عقل، «فقر» چه تصویری دارد؟ آیا دین، ما را در راستای خودسازی معنوی به فقیرانه زیستن توصیه می‌کند؟ یا فقر را یک ناهنجاری اجتماعی تلقی کرده همگان را به جنگ با آن فرامی‌خواند؟

http://article.tebyan.net/349806


2. تحلیلی بر روایات ستایشگر فقر 

در برابر آیات و روایاتی که فقر را مذموم دانسته آن را نکوهش کرده‌ فرمان جهاد برای نابودی آن را صادر می‌کنند روایاتی وجود دارد که در ظاهر فقر را می‌ستایند و آن را برتر از توانگری نشان‌می‌دهند. برخی با دستمایه قراردادن این اخبار، با تبلیغ «فقیرانه زیستن» آن را سبکی از زندگی متعالی اسلامی معرفی می‌کنند.

http://article.tebyan.net/352404


3. اقداماتی برای ریشه کنی فقر

«فقر» از نگاه دین، پدیدۀ خوشایندی نیست و آن را برنمی‌تابد برای همین به شکل‌های گوناگون دستور داده است تا همگان کمک‌حال نیازمندان باشند و در اقدامی اساسی‌تر به ریشه‌کنی فقر قیام کنند.

http://article.tebyan.net/350526


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

نمایی از دانشنامه فاطمی

مجموعه مقالات علمی با آثاری ارزشمند از حجج اسلام سیدمحمدکاظم طباطبایی، سیدمحمدجواد شبیری (دو دانشمند بزرگ در حدیث اهل‌بیت علیهم السلام)، محسن الویری و آقای دکتر صفری (دو شخصیت معروف و مسلط به تاریخ اهل‌بیت علیهم السلام).

جلد اول و دوم و بخشی از جلد سوم آن مرتبط با حضرت زهرا(س) است و اما مجلدات بعد بیشتر دور محور زن در اسلام می‌چرخد و به شکل خاص، ارتباطی به زهرای اطهر(س) ندارد.

برخی از موضوعات آمده در دو جلد نخست را که با کار اجتهادی و روشمند می‌توان آنها را برای امروز و هر عصری الگوسازی کرد در ادامه نام می‌برم. فراموش نشود که الگوسازیِ روشمند، غیر از تکرار عینی است. آن یکی سخت و سودمند و لازم؛ این یکی سهل و زیان‌بار و ممنوع.


ازدواج فاطمه(س)

سیرۀ همسرداری فاطمه(س)

سیرۀ تربیت فرزند فاطمه(س)

سیرۀ فرهنگی و اجتماعی فاطمه(س)


این سه مقاله هم برای آگاهی از وقایع جانسوز شهادت آن حضرت و نیز بیانِ مستند و معتبرِ آن بسیار سودمند است:


وصایای فاطمه(س)

خاکسپاری فاطم(س)

شهادت فاطمه(س)

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

لزوم بازنگری در فرایند پژوهش‌های فقهی منجر به فتوا

با این گامهای پرشتابی که مردم و جامعه در مسیر تغییر برمی‌دارند و موضوعاتِ نو‌به‌نویی که خَلق می‌کنند اگر فقه، خود را به پای آنها نرساند؛ به ناچار از دور خارج شده و محترمانه کنار گذاشته می‌شود. اینجاست که لزوم بازنگری و روزآمدی آن در وضعیت موجود به شدت احساس می‌شود.

دیدم بخشی از آنچه را که بنده و برخی فضلای محترم به عنوان راه حلِ این موضوع، به آن رسیده‌ایم آیت الله علیدوست بیان کرده‌اند. ایشان در مراسم رونمایی از مجموعه مقالات فقه و هنر (95/12/4) برای روزآمدی فقه، انجام چند کار را ضروری دانسته‌اند به این خلاصه:


1. رفع ابهام‌ها در ساحت فقهی. برای مثال مکاسب بحث موسیقی و غنا را طرح کرده؛ اما رفع ابهام نکرده است.

2. بررسی مبانی فتوا. نباید در گذشته متوقف شویم باید مبانی را بررسی کرده؛ به بهترین پاسخ‎ها برسیم.

3. بررسی حدود ورود فقها. بسیاری از ورودها ورود به حوزه غیر فقهی است.

4. باز کردن افق‎های جدید. 

5. تبدیل فتوا به قانون تا بتوان آن را مبنای برنامه‌ریزی در جامعه قرارداد.

6. استنباط برای یک نظام .

7. موضوع شناسی دقیق و واقعی.


اینها و چند کار دیگر، توان آن را دارند که فقه ما را جان تازه‌ای ببخشند و آن را کارآمدتر به صحنۀ زندگی بیاورند.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مراء

«مِراء» که در روایات، ما را به ترک آن توصیه کرده‌اند حتی اگر حق به جانبِ ما باشد(کافی، 2/300) عبارت است از بگومگو کردن با کسی برای اثبات حقانیت خود. مرحوم فیض نوشته است: «المراء الجدال و الاعتراض على کلام الغیر من غیر غرض دینی‏»(وافی، 5/939)

فرقش با گفتگوی سازنده و مذاکرۀ علمی در این است که در «مراء» هر طرف به دنبال پیروزی خود است و رساندن پشتِ دیگری به خاک؛ اما در گفتگوی علمی، حریفی وجود ندارد؛ دو طرف در کنار هم به مثابۀ دو همکار علمی در پی کشف حقیقت‌اند.

یکی از پیامدهای «مراء» آسیب دیدن؛ بلکه گسستن پیوندهای ارزشمند بین خانواده‌ها و دوستان است. بحث‌های بی‌فایدۀ سیاسی، نقدهای بی‌مایه، از مراء‌های رایج در بین مایند.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

درخواست معجزه

دیدم کسی از آقای دکتر سروش پرسیده است: آیا شدنی است که هر انسانی از خدا بخواهد تا با معجزه‌ای وجود خودش را به وی اثبات کند؟ بعد گفته است: منظور این است که الآن خدا معجزه‌ای بیاورد که من قانع شوم .

چکیدۀ پاسخ دکتر سروش (آن‌گونه که من فهمیدم): بنای خدا بر اثبات خودش برای تک‌تک افراد به این روش نیست. اگر هم بشود یا فرد یا دیگران آن را حمل بر توهم و سحر و مانند آن می‌کنند و خلاصه با این روش خدا ثابت نمی‌شود. 

پرسشگر تصریح می کند که «قانع کننده نیست» و بعد ایشان، همین را بیشتر توضیح می‌دهند.

در نهایت بنده نیز قانع نشدم و فکر می‌کنم پاسخ قانع کننده‌تر این باشد:


دانه‌ای گندم را بردارید و به آن خیره شوید. این معجزۀ خداست در دست شما؛ چرا که اگر جن و انس جمع شوند بی‌خواست خدا نمی‌توانند به مانند این خلق کنند که وقتی کاشتی رشد کند و دهها گندم مثل خود ثمر دهد و بعد هر کدام از آنها نیز دهها گندم دیگر شود و ...

این یکی از بی‌شمار معجزه‌ای است که به دنبال آن می‌گردیم و  در آنها غوطه‌وریم. فقط باید درست ببینیم.


«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق؛ به تحقیق که نشانه‌های خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان داده‌ایم تا برایشان روشن شود که او حق است.»(سوره فصلت، آیه53)


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

انتظار فرج

با کلید واژۀ «انتظار فرج» آشناییم. در برخی روایات آن را افضل اعمال امت گفته‌اند(کمال الدین، 2/644) و در برخی دیگر محبوب‌ترین عمل نزد خدا(معانی الاخبار، ص199). اما این «انتظار فرج» به چه معناست؟ بین ما جا افتاده است (انداخته‌اند) که یعنی ظهور آخرین امام(عج)؛ اما واقعیت این است که فرج به معنای ظهور نیست؛ فرج یعنی گشایش(معجم المقاییس) و انتظار فرج یعنی چشم به راهِ گشایشْ بودن. 

بر این اساس منتظر، کسی است که در هر سختیِ گریبانگیری به فردایی بهتر می‌اندیشد و باور دارد که «این هم بگذرد» و با خود می‌گوید: «درست می‌شود.» 

داشتن این روحیۀ امیداور به فضل خدا و فردای بهتر؛ از برترین اعمال یک خداباور است و محبوب‌ترین عمل نزد همان خدا. 

و البته یکی از بهترین مصادیقش امید به ظهور آن منجی موعود است.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

با «رفق» زندگی زیباست

«رفق» یعنی سازِ مخالف نزدن(ضد خُرْق)؛ لطافت و نرمیْ نشان دادن(ضد عُنف). بر این اساس می‌توان «رفق» را به زبان امروز این چنین تعریف کرد: برخوردِ نرمِ به‌دور از گزش و رنجش. 

محال است کسی اهل «رفق» باشد و محبوب نباشد و نیز ممکن نیست برخوردی در آن «رفق» نباشد و دل‌نشین باشد.


رسول خدا(ص) فرمود: «إن الرفق لم یوضع على شی‏ء إلا زانه‏  و لا نزع من شی‏ء إلا شانه‏»(کافی، 2/119)

«رفق» به هر چیزی زیبایی می‌دهد و اگر از چیزی جدا شد قطعاً چهرۀ زشتی از آن باقی می‌ماند.


با «رفق» می‌توانیم با هم حرف بزنیم؛ همدیگر را بفهمیم؛ در کنار هم به زیبایی زندگی کنیم.


آنان که فوراً با تمسک به مواردِ خاصْ دستِ رد به سینۀ چنین روایاتی می‌زنند؛ هم خود را از عمل به این روایات محروم می‌کنند و هم دیگران را.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

حوزه و انقلاب

(به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران)


1ـ نسبت حوزه و حوزویان با انقلاب چیست؟

حوزه یکی از نهادهای سهیم در انقلاب اسلامی ایران است. گرچه رهبر انقلاب از حوزه برخاست؛ اما انقلاب مدیون تک‌تک مردمی است که برای آن قدم برداشتند و همچنان پای آن ایستاده‌اند با هر قیافه و از هر قشر.


2ـ وظیفۀ یک طلبه در قبال انقلاب چیست؟ (طلبۀ انقلابی کیست؟)

کسی است که آرامان‌‌های انقلاب را می‌شناسد و در حیطۀ تخصصی خود تلاش می‌کند تا انقلاب به آرمان‌هایش برسد یا حداقل نزدیک شود. لازمۀ این کار، سه چیز است: تلاش علمی حیرت‌آور، کسب فضایل اخلاقی در حد امامت معنوی جامعه، نقد منصفانه و کارشناسانۀ آنچه مربوط به حوزۀ تخصص اوست (و نه هر موضوعی).


3ـ طلبۀ سکولار کیست؟

کسی است که بین دین و جریان انقلاب دیوار می‌کشد که این خود دو چهره دارد: گاه فقط از دین می‌گوید و با انقلاب قهر است و گاه فقط از انقلابی‌گری می‌گوید و با دین بیگانه است.


4ـ طلبۀ ضد‌انقلاب کیست؟

کسی است که آگاهانه بر خلاف آرمان‌های انقلاب عمل می‌کند که این نیز یا از سر بغض و کین است و یا دوست جاهلی است که با اقدامات به اصطلاح انقلابی خود، رهبر انقلاب و دیگر دلسوزان خردمند نظام را رنجانده و عملاً آب به آسیاب دشمن می‌ریزد. تجمعات غیرقانونی، حملۀ لفظی و فیزیکی به مسئولان نظام و بزرگان حوزه از اقدامات رایج این افراد است.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

از امضا تا اقدام

اقدام برق‌آسای دولتی‌های آمریکا در عمل به دستور ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود برخی افراد به آمریکا، تحسین برانگیز است. این نکتۀ مثبت را باید با چشمِ بازْ دید.

یکی از مشکلات بزرگ کشور ما عدم «اجرای سریع و قاطع دستورها و مصوبات قانونی» است در همه جا و برای همه؛ خوب یا بد؛ پسند یا ناپسند.


برای نمونه:

«جنسی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛ این را من بارها گفته‌ام.»  (مقام معظم رهبری،95/2/8)

«بارها»؟!


امام علی(ع) به مردم خود فرمود:

«آگاه باشید که شامیان بر شما پیروز خواهند شد؛ اما نه به سبب آن که از شما به حق نزدیک‌ترند؛ بلکه برای این که شتابان به سوی باطلِ فرماندۀ خویش می‌روند و شما برای آمدن به سوی حقی که من شما را به آن می‌خوانم سستی می‌ورزید ... 

رهبر شما خدا را اطاعت مى‌کند و شما او را نافرمانی مى‌کنید و فرماندۀ شامیان (معاویه) خدا را معصیت مى‌کند و مردمش فرمانش را اطاعت مى‌کنند. به خدا سوگند! دوست داشتم معاویه در مورد شما با من معامله‌ای می‌کرد؛ مانند تبادل دینار به درهم؛ ده نفر از شما را می‌گرفت و یک نفر از آنها را به من مى‌داد.» (نهج‌البلاغه، خ97)


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

آب و آتش

خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای ضابط را می‌گفت در والفجر هشت، اروند، آب بود و آتش. دیروز به یک‌باره پلاسکو برای آتش‌نشان و امدادگر هم شد صحنۀ نبرد در آب و آتش؛ آب از بالا و آتش و دود از هر طرف. از بچه‌هایی که دیروز زدند به خط هنوز عده‌ای برنگشته‌اند. گفتند بعضی‌ها را اروند بُرد؛ بُرد تا پیش خدا.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شهید نواب صفوی

61 سال پیش در بامداد 27 دی 1334 با فرمان آتش، گلوله های داغ، به سرعت بر پیکر سید مجتبای 31 ساله و یارانش  نشست و در ظاهر این پایانی شد بر چند سال فعالیت پرکار و تاریخ‌ساز فدائیان اسلام. 

اما راه‌شان تا به امروز باقی و پررهرو است؛ چرا که آنها همچنان الگوی کسانی‌اند که برای دفاع از دین به حذف و حمله، علاقهٔ خاصی نشان می‌دهند. 

معاصرین نواب از او گفتند و جوانان پرشور مذهبی را به چو او شدن تشویق کردند؛ اما از آسیب‌ها و عیب‌های حرکت او نگفتند.

عبور از هر کس و هر شخصیتی حتی مرجعیت و زعامت شیعه، تاختن و خرده‌گرفتن و بدگفتن به هر کسی که ساز مخالف و حتی عدم همراهی بزند از آسیبهای جدی اقدامات «نواب‌گونه» است که باید گفت و از آن پرهیز داد.

غفلت از این بُعد یا مخفی‌کردن عمدی این بخش از تاریخ فدائیان یک نتیجه‌اش مقدس و صحیح انگاشتن این امور از سوی کسانی است که با قصد قربت و برای دفاع از دین، دست به اقدامات «نواب‌گونه» می‌زنند. 

برای همین است که برخی از جوانان پرشور و انقلابی همچنان به هشدارهای مقام معظم رهبری مبنی بر ترک اقدام عملی-انقلابی، خارج از مجرای قانونی، بی‌اعتنا هستند.

و نیز حملات حیثیتی به مخالفان، حتی اگر از مراجع و بزرگان دین باشد رویۀ جاریۀ این مدافعان از ساحت دین و انقلاب است.

دربارۀ شهید نواب و فدائیان توجه به آسیب‌ها و معایب اقدامات آنها از باب عبرت و عدم تکرار، برای کسانی که علاقه‌مند به اقدام انقلابی عاقلانه هستند بسیار سودمند است؛ اما برای خودسران عمارپندار که بارها صدای اعتراض مقام معظم رهبری را درآورده‌اند سودی نخواهد داشت. چه اینکه هشدارهای معظم له نیز تاکنون نتوانسته است این گروه را مهار کند.

یاد نیک مقام معظم رهبری از شهید نواب سبب شد تا عده‌ای گمان کنند هر آنچه تاریخ از فدائیان سیاهه کرده است همه کذب است و افتراء؛ غافل از این که بیان یک یا چند ویژگی مثبت از کسی یا گروهی، هرگز به معنای انکار یا تأیید ضعف‌ها و انحرافات او یا آن گروه نیست؛ مگر از باب استفادۀ ابزاری از معظم له برای تثبت آنچه بدان معتقدیم.

دیگر این که تاریخ و عمکرد نواب و فدائیان، نه مسألۀ فقهی است که در بند تقلید از مجتهد باشد و نه حکم حکومتی در دست حاکم. در این موضوع همه باید تسلیم مدارک و مستندات باشند.

برگی از مدارک:

آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی دربارۀ واکنشِ مرجع جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی بروجردی به بدرفتاری فدائیان با ایشان در خاطرات خود می‌گوید:


« ... به هر حال آن روز گذشت و فردا ایشان [یعنی آیت الله العظمی بروجردی] سر درس آمد،‌ ولی بسیار بی حوصله و ناراحت بود و با تأمل، وقت را می‌گذراند. ایشان صحبت را شروع کرد و گفت: «مگر در روایت نخوانده‌اید که اگر کسی به مرجع تقلید اسائه ادب کند،‌ شرعاً عاصی است. مگر نخوانده‌اید که هم حجتی علیکم و انا حجت‌الله.» یک مقدار اظهار ناراحتی و درددل کرد و درس هم نگفتند. درس که تمام شد، حوالی غروب، عده‌ای در فیضیه و دارالشفا ریختند و شروع کردند به کتک زدن فدائیان»


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

هدر و هدف

سرگرمی‌های سیاسی، دل‌مشغولی‌های اقتصادی به اضافۀ پُرادعایی، خودممنونی و نیز جهان‌آگاهیِ یک وجبی، از یک طلبۀ به زعم خود پُرکار، شخصیتی می‌سازد توهّمی که در خیال خودش، کشتیِ نوح است برای نجات جامعه؛ اما در واقع، قایقِ به گِل نشسته‌ای است در جزیره‌ای ناشناخته که بعید است به کار کسی آید.

تا «هدر» و «هدف» و شناخت مصداق این دو در عمل برای ما آفتابی نشود سر از این خواب گران بر نخواهیم داشت.


اگر کسی مایل بود بداند «تلاش علمی» به ویژه در حوزۀ مطالعات اسلامی یعنی چه و اینکه چقدر از ادعای ما در این باب، واقعی است و چقدر از آن توهم، احوال این خانم 53 سالۀ آلمانی را بخواند تا معنای «هدر» و «هدف» را بهتر لمس کند.

کم لها من الرجال نظیر؟


کانال تلگرام : 
۱ نظر
امید پیشگر

شانس

یکی از باورهای خرافی، اعتقاد به «شانس» است (ر.ک به بدایة الحکمة، علامه طباطبایی، ص1). «شانس»، «اتفاق» و تعابیری از این  دست اگر به معنای «بی‌علتی» برای یک پدیده باشد؛ بی‌تردید باوری غلط است؛ زیرا در تعارض با قانون علیتی است که می‌گوید هر معلولی حتماً علتی دارد؛ پس اعتقاد به داشتن شانس در قبولی بدون آمادگی در کنکور یا نداشتن شانس در باخت تیم با وجود برتری تمام، اعتقاد به یک خرافه است؛ زیرا نه آن قبولی بی‌علت بود و نه این باخت.

باور درست این است که بدانیم امثال این رویدادها را علت یا عللی پدیدآورده که چون از آنها بی‌خبریم به ناچار از واژۀ «شانس» و «اتفاق» استفاده می‌کنیم.

در فرهنگ دینی بخشی از این علل ناشناخته شناخته شده‌اند: دعا، اهل خیر بودن، تلاش و موارد فراوانی که در آیات و روایت می‌توان دید.


شانس یا ...

دو کودک یتیم، گنجی دارند زیر دیواری که حالا نیم‌ریخته است و چیزی نمانده عیان شود و به یغما رود. به ظاهر «شانس» می‌آورند و دو مرد الهی که یکی از آنها پیامبری است اولوالعزم از راه رسیده و دیوار را تعمیر می‌کنند تا ثروت اندوختۀ آنها محفوظ بماند. اما این شانس نیست؛ قرآن می‌گوید خوبی پدر مرحوم آنها سبب شد تا سرنوشت آنها چنین رقم بخورد (کهف/18).

جالب تر اینکه این پدر صالح، جد هفتم آنها بود.

امام صادق(ع) فرمود: میان این دو طفل و آن پدر صالح، هفت واسطه بود. پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند به شایستگى مرد مؤمن، فرزند و  فرزندزاده و اهل خانۀ خودش و خانه‏هاى اطرافش را اصلاح مى‏کند و برای گرامى بودن او در پیشگاه خداوند، همۀ آنها در حفظ خدا خواهند بود. (مجمع البیان، 6/756)

این یعنی حدود سه قرن پیش، کسی اهل صلاح و فلاح بوده است و امروز به پاسداشت خوبی او خداوند موسی و خضر علیهما السلام را مأمور می‌کند تا برای دو کودک از نسل او رایگان بنایی کرده مالشان را حفظ کنند.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

عجیب اما واقعی

یکی از رفتارهای عجیب در جامعۀ ما بد و بی‌راهی است که «برخی» بی هیچ دغدغه‌ای رودررو و خیلی ریلکس، نثار طلاب و روحانیون می‌کنند. برای آنها مهم نیست که چرا و چقدر ناراحت‌اند؛ مهم، وجود یک عمامهْ به سر است که آن هم الآن در مقابلشان  شرف حضور دارد.

اما اینکه موضوع (از کیفیتِ بدِ نانوایی محل تا حقوق‌های نجومیِ آن مهندس و دکتر)، چه ارتباطی به این آقای طلبه دارد کسی نمی‌داند.

عجیب‌تر اینکه گاهی همین رفتار غریب صرفاً برای تفریح از برخی سر می‌زند. جمعی نشسته در یک ماشین چند صدمیلیونی آرام نزدیک می‌شوند. شیشه را پایین داده فحشی آب نکشیده‌ای را با صدای بلند به طلبۀ ایستاده در صف اتوبوس می‌دهند و با شلیک خنده دور می‌شوند. عجیب‌تر از آن، بی‌خیالی و  حتی خنده‌های اطرافیان است.

اما در غیر این مورد چه جور بشود که طرف جرأت کند رودررو به دیگری به جای «شما» بگوید «تو». اگر هم گفت می‌داند جد و آبادش یک به یک شماره خواهند شد؛ تازه اگر خدا رحم کند و کار به مشت و تیزی نرسد.



کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

فقر

در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که به صراحت بخشی از اموالِ اهل ایمان را که گاه با لفظ «متقین» (ذاریات/15) و گاه «مصلین» (معارج/22) از آنها یادمی‌کند از آنِ نیازمندان می‌داند؛ آن هم با تعبیر «حق» تا کسی نتواند آن را بر مستحب و خیرات شب جمعه حمل کند.

«فی اموالهم حقٌ للسائل و المحروم»

این دو آیه را که «مکی»‌اند نمی‌توان به «خمس» و «زکات»‌ی که در مدینه نازل شدند حمل کرد و گفت منظور، پرداخت خمس و زکات واجب است. 

بنابراین آیات یادشده از پرداختی واجب غیر از آن خمس و زکات سخن می‌گویند.

این نشان می‌دهد اسلام از بدو ظهور، مبارزۀ با «فقر» را در دستور کار خود قرارداد و شعار «جامعۀ بدون فقر» را با صدای بلند فریاد کرد، شعاری که از همان آغاز، رهبران بر حق، آن را جامۀ عمل پوشاندند. سیرۀ حکومتی پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) سند این ادعایند. 

امروز به غیر از دولت که با درآمد ملی؛ و دستگاه مرجعیت، با وجوهات شرعی، مسؤول زدون این پدیدۀ شوم از جامعه هستند بر هر مسلمان واجب است (گاه عینی و گاه کفایی) به کشتن فقر قیام کند.

برای «الفقر فخری» هم گرچه توجیهاتی گفته‌اند؛ اما مهمتر اینکه بنده برای آن سند معتبری نیافتم.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

در نهان‌خانۀ ذهن داعشی

در نهان‌خانۀ ذهن یک مسلمان افراطی، همو که برای حفظ دین و گسترش آن بر خود واجب می‌داند به جان و حیثیت دیگران حمله‌ور شود احساس وظیفه‌ای بزرگ نهفته است که صدای این گوساله از دمِ سامری اوست.

مسلمان افراطی خود را مأمور حفظ دین خدا می‌داند. او نمی‌گوید؛ اما باور دارد که تنها راه انجام آن وظیفه، کشتن مردم و نابودی آبادانی‌هاست و در مقیاس داخلی، بداخلاقی و آدم حساب نکردن دیگران کمترین وظیفه است.

غافل از اینکه:

1. اگر دستور جهاد داده‌اند یا برای دفاع است یا برای رفعِ موانعِ فهم و آگاهی(جهاد ابتدایی).

2. راه پیشرفت و عالَم‌گیر شدن دین، اندیشه است و اخلاق و نفوذ در قلبها؛ نه حمله به اعصاب و پاره کردن رگها.

بنابراین مسلمان افراطی برخلاف باور خود، متدین‌تر از دیگر مسلمانها نیست؛ بلکه کمی ایمان و نداشتن شناخت لازم از دین، سبب بدبختی او و زحمت دیگران شده است. 


کانال تلگرام : 


۲ نظر
امید پیشگر

خطر داعشی شدن در بین نومسلمان‌ها

مدیر عامل «بنیاد کویلیام» (پژوهشکده‌ای با موضوع افراطی‌گری) سه نکتۀ مهم دربارۀ داعش گفته است که برای شناخت جریان فکری و فرهنگی این طیف هم جالب است و هم مهم:

1. کسانی که تازه به دین اسلام گرویده‌اند، بیش از همه در معرض خطرِ پیوستن به گروه‌های افراطی؛ مثل داعش قرار دارند.

2. بسیاری از حملاتِ تروریستیِ تک‌ْروها در سراسر اروپا توسط تازه‌مسلمانان انجام شده است. (به نقل از دین آنلاین)


می‌گویم:

تازه مسلمان، یعنی کسی که با علاقۀ به تقدّس و کسب تجربۀ دینی یا همان حالِ بهتر، به سراغ آموزه‌های اسلام می‌آید. چنین کسی برای آن‌که ثابت کند خیلی زود به هدفش رسیده است و الآن از تمام هیکل او نور، ساطع می‌شود به دنبال رفتارهای بسیار متفاوت می‌گردد. تغییر ناگهانی پوشش زنان و قیافۀ مردانِ گرویده به داعش و افتادن به جانِ مردم بی‌گناه، و صد البته مستند به آیات و روایاتی که مسلسل‌وار برای شما می‌خوانند ریشه در همین نکته دارد(شمارۀ 2).


اینجا به یاد انسان‌های خوبی می‌افتم که وقتی در دیار خود بودند با حجاب کامل، اما بدون چادر در مقابل فامیل نامحرم، سینی چای می‌گرفتند و احوالی می‌پرسیدند؛ اما وقتی برای کسب تقدّس، راهی قم شدند؛ به یک‌باره تو گویی مستقیم از یمن یا رقه آمده‌اند. (شمارۀ 1 را دوباره بخوانید)


برای داعشی نشدن باید از پسِ آن حس، در پی «هدایتگر»ی بود که عاقلانه از نقل بگوید و بر خِرَد تکیه زَنَد.


این هم نکتۀ سومی که او می‌گوید: «تعداد فارغ‌التحصیلان رشتۀ فلسفه در میان نیروهای داعشی بسیار اندک است.»


کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

تاریخ هجمه و ضربه

سالهاست گروهی از شیعیان، دهه های جدید برای عزاداری ایجاد کرده اند، از جمله روزهای نخست ماه ربیع الاول را به مناسبت شهادت حضرت محسن (فرزند به دنیا نیامدۀ زهرای اطهر سلام الله علیها) ایام عزا می دانند و در این روزها، عزادارند.

این عده با اعتقاد راسخی که به درستی و قداست کار خود دارند هر گونه اعتراض را نوعی مقابله با یاد و نام اهل‌بیت علیهم السلام تلقی کرده برای برخورد با این غفلت یا دسیسۀ خاموش دشمن (به زعم ایشان) هر ساله جدی‌تر و با تبلیغات بیشتری ایام محسنیه را ارج می‌نهند. صَرف نظر از این فضای تبلیغاتی ـ احساسی، باید دید که آیا اساساً این واقعه رخ داده است یا نه؟ و مهم‌تر اینکه اگر رخ داده وقوع آن بلافاصله پس از رحلت حضرت(صلی الله علیه و آله) بوده است یا در زمانی دیگر؟

اثبات این معنا کار دشواری نیست که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر کوتاه خود، صاحب فرزندی شد که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) او را مُحَسَّن (1) نامید. این طفل، به دنیا نیامده از دنیا رفت. علت آن هم ضربتی بود که ناجوانمردانه به مادرش زدند. 

اما پرسش اصلی، زمان وقوع این رخداد است؟ بلافاصله پس از رحلت؟ ـ آن‌گونه که در مجالس شیعی مطرح است و طرفداران محسنیه می‌گویند ـ یا با ‌فاصله‌ای بیش از یکی دو ماه؟(2)

در منابع موجود، از تاریخ دقیق و روشنِ آن هجمه و ضربه خبری نیست؛ بنابراین باید در تاریخ سِیْر کرد و دست به دامان قرائن شد.

داستان را از زمانی پی ‌می‌گیریم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رحلت کرد.  که البته برخی رحلت حضرت را بر خلاف «28 صفر»ی که شیخ مفید(ره) آن را بی ذکر مدرک بیان کرده است (الارشاد، 1/189) و امروز در محافل شیعی، شهرتی به قدر یقین دارد، در دوم ربیع الاول می دانند. (ر.ک به تأملى در تاریخ وفات پیامبرص، جلیل تاری)

پس از رحلت آن حضرت، حوادثی روی داد که دقت در تک‌تک آنها ما را در رسیدن به پاسخ یاری می‌کند.


قرائنی که نشان می‌دهد هجمه و ضربه بلافاصله پس از رحلت حضرت(صلی الله علیه و آله) نبوده است:

قرینۀ یک. 

در جزئیات ذکر شدۀ خطبۀ فدکیه که ده روز بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و غصب فدک ایراد شد (شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، 16/263) آمده است: «ما تخرم من مشیة رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) شیئا حتى دخلت على أبی بکر» (بلاغات النساء، ص24. کشف الغمة، 1/460). از اینکه راه رفتن حضرت(س) دقیقاً به راه رفتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تشبیه شده پیداست راه رفتن آن حضرت کاملاً معمولی بوده و در او اثری از درد و رنج دیده نمی‌شده است و این نشان می‌دهد که تا ده روز پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)؛ یعنی 12 ربیع الاول، هنوز آن واقعه رخ نداده بود.

قرینۀ دو. 

سلمان فارسی در گزارشی مفصل می‌گوید: «فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَةً»؛ پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و واقعۀ سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بود تا به شهادت رسید.(کتاب سلیم، 2/588. احتجاج، 1/83. مرآة العقول، 5/320)

بنابراین ماجرای هجمه و ضربه نمی‌تواند بلافاصله پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رخ داده باشد.

قرینه‌ای که نشان می‌دهد ماجرای هجمه و ضربه مدتها پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روزهای پایانی حیات شریفش سپاهی را به فرماندهی أسامة بن زید سامان داد؛ به این قصد که مخالفانِ خلافتِ امام علی(علیه السلام) را از مرکزِ حکومت اسلامی دور کند.(خصال، 2/372. الارشاد، 1/181)؛ اما این خواسته با کارشکنی برخی عملی نشد تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رحلت کرد (المغازى، 3/1117-1121). ابوبکر پس از پیروزی در سقیفه نخستین دستوری که صادر کرد حرکت سپاه اسامه به مؤته بود. (همان. تاریخ طبری، 3/223-224)

پرچم سپاه أسامه در دست بریدة بن حصیب اسلمی بود. وی کلیدِ کشفِ تاریخِ هجمه است؛ زیرا او کسی است که پس از بازگشت از این مأموریت به سوی قبیلۀ خود رفت و از آنجا به همراه عده‌ای به طرفداری از امیرالمؤمنین(علیه السلام) راهی مدینه شد. در این حرکت، بریده شعار می‌داد: «لا أبایع حتی یبایع علی ‌بن ابی طالب»: تا علی بن ابی طالب بیعت نکرده من بیعت نمی‌کنم. قومش هم می‌گفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده»: تا بریده بیعت نکند ما بیعت نمی‌کنیم. (تلخیص الشافی، 3/50، 78.  ر.ک به: موسوعة التاریخ الاسلامی، 4/101ـ100) از شعار ایشان پیداست که تا این زمان هنوز امام علی(علیه السلام) بیعت نکرده است و ماجرای هجمه و ضربه و بردن با زور به مسجد و بیعت اجباری رخ نداده است. پس از این اعلام همبستگی بود که دستگاه حکومت نسبت به حضرت علی(علیه السلام) احساس خطر بیشتری کرد و مصمم شد تا در اقدامی خشن‌ به هر قیمتی که شده هر چند با سوزاندن خانه ای که فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن است از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت بگیرد (المصنف، 7/432. تاریخ طبری، 3/202) که در نهایت، آن حوادث تلخ به وقوع پیوست. 


پرسش کلیدی: سپاه اسامه چه زمانی به مدینه بازگشت؟

واقدی در المغازی رفت و برگشت سپاه اسامه را 35 روز گزارش می‌کند؛ 20 روز رفت و 15 روز برگشت (المغاری، 3/1125)؛ اما طبری آن را 40 و بنابر گفته‌ای 70 روز اعلام می‌کند. (تاریخ طبری، 3/241) 


نتیجه

با این که تاریخ حرکت سپاه اسامه دقیق روشن نیست؛ اما با احتساب روزهای نخست حکومت ابوبکر و بعد، حداقل40 روز رفت و برگشت سپاه و بعد، بازگشت بریده به قبیلۀ خود و حرکت آنها به مدینه و اعلام طرفداری؛ زمان هجمه به خانۀ زهرای اطهر(سلام الله علیها) و فجایعی که سران و مأموران حکومتی خلق کردند حدود دو ماه پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود. 

شاید بتوان خبر مربوط به 75 روز را مربوط به این هجمه و ضربه دانست و خبر 95 روز را ناظر به شهادت آن بانوی مظلومۀ شهیده.(ر.ک به تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام، محمدهادی یوسفی غروی)


پی نوشت:
1- این نام در بیشتر منابع با تشدید سین آمده و ابن حجر در الإصابة(6/191، الرقم 8308)، تصریح کرده است که: «المحسّن با تشدید سین مهمله است»؛ امّا در تهذیب الکمال و أنساب الأشراف و تاریخ الطبرى، بدون تشدید آمده است. گفتنى است، سین در حالت غیر مشدّد، مکسور خوانده شده (به صورت: مُحسِن)؛ ولى در حالت مشدّد، به حرکت آن تصریح نشده است که با توجّه به کاربرد آن در قافیه اشعار کهن و نام‏هاى مشابه در فرهنگ اسلامى، مفتوح بودن آن، صحیح‏تر به نظر مى‏رسد. (دانش نامۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، 1/155)
 2- ر.ک به انساب الاشراف، 1/404. الطبقات الکبری، خامسة1، ص241-242. کافی، 6/18 به همراه توضیح فیض کاشانی، وافی، 21/1321. تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة علیهم السلام، ص93. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، 3/358. این جریان را ذهبی (سیر أعلام النبلاء، 15/578، میزان الإعتدال، 1/283) و ابن حجر (لسان المیزان، 1/268) از «ابن ابی دارم» نقل می‌کنند و سپس با تضعیف او سعی در مخدوش کردن روایتش را دارند؛ اما تلاش آنها در تضعیف او مردود است چرا که خود ذهبی دربارۀ او می¬نویسد: (الإمام الحافظ الفاضل ... کان موصوفا بالحفظ و المعرفة ... و قال محمد بن حماد الحافظ کان مستقیم الأمر عامة دهره) (سیر اعلام النبلاء، 15/576-578)

منتشر شده در تبیان

کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

وحی و کشف

آقای سروش، وحی را به کارگیری حس نهان می‌داند؛ حسی جدا از حواسِ پنج‌گانه. 


او می‌گوید: «وحی چیزی نیست مگر اینکه آدم حس نهان خودش را به کار بگیرد و با آن حس نهان چیزی را بشنود یا چیزی را کشف کند یا چیزی را بگوید»


برداشت بنده از این سخن و البته ادامۀ آن که شنیدن نالۀ ستون حنانه را مثال می‌زنند تعمیم وحی از پیامبران به دیگران است؛ بر اساس این فهم، می‌گویم:

وحی که یا از جنسِ دانش است یا گرایش، آن است که از بیرونِ جان بر دل ‌نشیند (أوحینا إلیک قرآناً عربیاً ؛ أوحینا إلیهم فعلَ الخیرات).

دیگر اینکه وحی، در اصطلاح رایجِ آن (وحی رسالی)، عمومی نیست؛ افاضه‌ای است اختصاصی از خدا بر کسانی که خود می‌داند و بس (الله اعلم حیث یجعل رسالته).

بله، ما معتقدیم که اگر آدمی این دهان و چشم و گوش سر را از گناه و لغو بربندد آنچه نادیدنی است آن بیند و شِنَود و گوید؛ اما این امور را به «کشف» می‌گویند، نه «وحی».

پس برای آدمی که توانست آن حسِ درون را به کار گیرد، در انتظارِ «کشف» نشستن روا است و خیالِ نزول «وحی» خطا اندر خطا.

اگر هم مراد ایشان وحی نامیدن هر دریافتِ غیر عادی است، مانعی ندارد فقط باید به مخاطب، اختصاصی بودن وحی رسالی را گوشزد کرد. 


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تعطیلی عقل در مرام داعش

پیرو یادداشت قبل

23 صفحه از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی دربارۀ «ابن تیمیه» است که می‌تواند شناختی کوتاه؛ اما درستی از او به ما بدهد. آن‌چه در پی می‌آید بخش‌هایی از آن است:

1ـ ابن تیمیه با استدلات عقلی بدون تکیه بر قرآن و حدیث [= مستقلات عقلی] مخالف است و عقل را فقط در جایی معتبر می‌داند که با قرآن و حدیث معارض نباشد. او می‌گوید حتی در اصول دین هم باید به کتاب و سنت رجوع کرد. (ص8 از 23). از نظر او اگر استدلال عقلی هم برای اثبات خالق لازم باشد، استدلالی است که قرآن کرده و دلایل دیگر ارزش ندارد. (ص21)

2ـ  او همۀ صفات و افعالی را که برای خداوند در قرآن ذکر شده است، صحیح و درست می‌داند و تأویل آن را جایز نمی‌شمارد [پس اگر قرآن گفته است: «ید الله» مرادش دست خداست نه قدرت الهی] و برای فرار از تهمت تشبیه می‌گوید: همۀ این صفات درست و برحق است؛ اما کیفیت آن مجهول است. (ص9)

3ـ ابن تیمیه تأویل به معنی اصطلاحی متأخران را در قرآن روا نمی‌دارد. (ص11)

4ـ  دو مبنای مهم ابن تیمیه عبارتند از: پیروی از سلف و توافق ظواهر قرآن و حدیث با عقل. (همان)

5ـ او منکر فلسفه و منطق است و کتابی دارد به نام «الرد علی المنطقیین». (ص18)

6ـ وی قیاس منطقی و برهان را نیز مفید علم نمی‌داند و آن را نمی‌پذیرد. (ص19)

از این مقدار به روشنی پیداست که ابن تیمیه شدیداً ظاهرگراست. از نظر او، در تعارض عقل و نقل(هر چه که باشد) همیشه این عقل است که باید زانو زده و در برابر ظاهر، کرنش کند. برای همین است که ابن تیمیه به هیچ‌وجه، تأویل ظواهر را  نمی‌پذیرد.
به نظر می‌رسد او چون از سر ناچاری عقل را پذیرفته است در تعریف کارکرد آن دچار مشکل شده است و در نهایت آن را ملزم کرده با تمام ظواهر بسازد؛ ظواهری که گاه خودشان در تضاد جدی هستند.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

داعش را باید شناخت

بنده به اخبار فکری - فرهنگی داعش بسیار علاقه‌مندم و با دقت آن را دنبال می‌کنم؛ زیرا معتقدم داعش یک گروه نظامی یا گرایش سیاسی تند صِرف نیست؛ داعش یک مکتب فکری برخاسته از میان مسلمانان است که امروز کسی جز خودشان تردیدی در پلیدی فکر و مرام آنها ندارد.

و این برای ما (حداقل بنده) بسیار مهم است؛ زیرا هر مسلمانی (از هر مذهبی) این قابلیت را دارد تا یک داعشی تمام عیار شود؛ یعنی در چهرۀ یک به اصطلاح مسلمان اما به واقع پلید ظاهر شود.

یکی از راههای داعشی نشدن، شناخت درستِ فکر و فرهنگِ حاکم بر آنهاست و دانستن اینکه چرا یک مسلمان عادی، عاشقانه به داعش می‌پیوندد و می‌شود یک جنایتکار بی‌رحم.

گاهی رفتار یک شیعه و نوع حرفهای او نیز ناخودآگاه انسان را به یاد داعش می‌اندازد.

اندیشه و رفتار داعش تکیه به آراء ابن تیمیه (م 728 ق) دارد. مرور باورهای خاص او کمک شایانی به شناخت داعش و داعشی نشدن می‌کند. آثار متعدد او به ویژه «مجموعة الفتاوی» در 37 جلد به اضافۀ 5 جلد مستدرک آن، منبع بزرگ و خوبی برای شناخت تفکر داعشی است. 


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

قرارهای رایج در بین ما

کسی که می‌داند ساعت 10 نمی‌تواند در جلسه حاضر شود و بگوید می‌آیم؛ دروغ گفته ‌است و وقتی رأس ساعت 10 نیامد بدعهدی (بدقولی) هم کرده ‌است.

تعمیرکاری که یقین دارد وسیله‌ای که تحویل گرفته است فردا ساعت 2 بعدازظهر آماده نمی‌شود و بگوید فردا حاضر است؛ دروغ گفته است و فردا اگر مشتری رأس ساعت آمد و آماده نبود بدقولی هم کرده است.

و هزاران نمونۀ دیگر.

بدتر از این وقتی است که فرد تلاش می‌کند اولین دروغ و بدقولی خود را با دروغ و بدقولی‌ دوم و بعد سوم و چهارم جبران کند.


گمان نمی‌کنم برای اثباتِ بدیِ دروغ و زشتی بدقولی نیاز به خواندن آیه و ذکر روایتی باشد.


سؤال این است: که چرا «خلاف اخلاق»هایی این چنین روشن و ابتدایی، بین ما رواج دارد؟ تا جایی که رعایت آن شده است غیرعادی. 

اینکه مردم از خوش‌قولی کسی به عظمت و با شگفتی یاد کرده و  او را  مکرر تحسین‌ می‌کنند نشان از رواج ضدفرهنگی به‌نامِ دروغ و بدعهدی، بین ما دارد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

نهم ربیع

مجالس مربوط به نهم ربیع، گذشته از حواشی و پیامدهای فاجعه‌باری که در ایجاد اختلاف و کشتار مسلمانان دارد فاقد مستند تاریخی و روایی است.


1. عمر بن الخطاب در روزهای پایانی ذی الحجه سال 23 هجری مجروح شد و از دنیا رفت. 

الطبقات‏ الکبرى، ابن سعد(م 230)، ج‏3، ص278

تاریخ‏ خلیفة، شباب(م 240)، ص87

أنساب ‏الأشراف، بلاذرى(م 279)، ج‏10، ص428

الأخبار الطوال، دینوری(م282)، ص139

تاریخ ‏الیعقوبى، یعقوبى(م بعد 292)، ج‏2، ص159

مروج ‏الذهب، مسعودی(م 346)، ج‏2، ص304


2. روایت بزرگداشت نهم ربیع که مرحوم مجلسی آن را از کتاب زوائد الفوائد فرزند ابن طاووس نقل می‌کند (بحار الأنوار، ج۹۵، ص۳۵۱-۳۵۲) و دیگرانی هم نقل کرده‌اند؛ بر اساس تحقیق انجام شده روایتی ساختگی (جعلی) است که نخست در منابع فرقۀ نُصَیریّه بود و بعد از مدتی وارد منابع امامیه شد (ر.ک به سرنوشت یک روایت ساختگی درباره نه ربیع، دکتر حسن انصاری)


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مظلومیت حضرت آقا

وقتی یکی از همسران شهدا به مقام معظم رهبری عرض کرد: «ما به فکر مظلومیت شما هستیم»؛ آقا فرمود:


«برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم.» (95/9/1)


این همان جمله‌ای است که بنده بارها به مدافعان ولایت عرض کرده‌ام؛ اما نمی‌پذیرند و آن را ناشی از بی‌بصیرتی می‌دانند.

چه کنیم برخی علاقۀ عجیبی به خواندن این روضه دارند. 


کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

چرایی احکام

در پاسخ به اینکه «چرا نماز صبح دو رکعت است؟» یا «چرا محرم چرا نامحرم؟» و این که «چرا این حلال است و آن حرام؟» و چراهای فراوان دیگر، برخی از آیه و روایت مدد می‌گیرند و برخی سخن از مصلحت و مفسدۀ نهفته در پس احکام می‌گویند، بعضی متوسل به یافته‌های دانشگاه می‌شوند و عده‌ای هم با ربط دادن آسمان به  ریسمان، سعی در مجاب کردن سائل می‌کنند که در عرف، آن را شیره مالی گفته یا فعل بافتن را برایش به کار می‌برند.

به نظر بنده بهترین پاسخ، بعد از نیافتن جوابْ در نقلِ معتبر، گفتن «نمی‌دانیم» است به مانند میلیاردها مجهول دیگری که آنها را هم نمی‌دانیم؛ اما در احکامْ اجمالاً باور داریم که سندش درست است و به خدا می‌رسد. برای همین با ایمان و اطمینان قلبی به درستیش، آن را انجام داده یا اگر ترک کردنی است آن را وا می‌نهیم.

فراموش نکنیم پاسخ‌تراشی برای پرسش‌هایی که جواب آن را نمی‌دانیم؛ نه تنها مشکل را حل نمی‌کند؛ بر حیرت سائل افزوده و از ارزش ما می‌کاهد.  

برای مثال: چرا زنی که تنها در خانه است و نامحرمی او را نمی‌بیند باید با حجاب کامل نماز بخواند؟

دیدم بعضی گفته‌اند: پوشش زنان در هنگام نماز، نوعی ادب و احترام است یا تمرینی است برای خویشتن داری و رعایت دستورات خداوند متعال حتی در خلوت و تنهایی.

اما اگر این است پس چرا در نماز، پوشاندن سر، مو و گردن بر دختری که بالغ نشده یا زنی که کنیز است واجب نیست؟ (تحریر الوسیلة، 1/142)

بنابراین اگر برای چرایی حکمی جوابی در نقل معتبر نیافتیم با شجاعت و خیلی محترمانه بگوییم: «نمی‌دانیم؛ اما تلاش کرده‌ایم سند این حکم تا خدا درست باشد.»


کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

ما دیندارتر شده‌ایم؟

محرم و صفر دیگری به پایان رسید. تصویری که از رفتار مردمِ نیک، در این دو ماه به ویژه دهۀ اول محرم و دهۀ پایانی صفر و آن اربعین باشکوه در ذهن‌ها نقش بسته‌است انسان را وادار می‌کند که به پرسش بالا قاطعانه پاسخ مثبت دهد.

اما اگر ما دیندارتر شده‌ایم پس چرا مشکلات اجتماعی در بین ما موج می‌زند؟ مشکلاتی مانند: طلاق، مواد مخدر، رعایت نکردن حقوق دیگران، ضعف صلۀ رحم، پایین بودن فرهنگ رانندگی، رواج دروغ، کارگریزی، پرخاشگری‌های بی‌مورد، قانون‌گریزی، پایین بودن ساعت مفید کار، رواج مصرف‌گرایی، ... (ر.ک به سخنرانی مقام معظم رهبری 91/7/23)

دو سخن پذیرفته نیست: نخست کسی بگوید این تهمتها به عزاداران حسینی نمی‌چسبد و آنها از این امور مبرا هستند. دوم  کسی این موارد را اساساً جزء دین و دینداری به حساب نیاورد.

ظلم‌ها و بی‌انصافی‌های رایج در جامعۀ ما خبر از ناخوشْ احوالیِ دینداری ما می‌دهد؛ گر چه در محرم ،کولاک می‌کنیم و در اربعین، قیامت.

بنده ریشۀ آن را در نوع نگاه مبلغین دینی به معارف دین می‌‌دانم. از نظر مردم ِ دیندار، کاری مهم‌ است و باید به آن بها داد که اهمیت آن را پای منبر یا از رسانه‌ای مانند آن شنیده باشند؛ و الا عمل به آن یا رعایت آن را موجب رفتن به بهشت نمی‌دانند؛ هر چند مورد تأکید قرآن و سنت و عقل باشد.

محرم و صفر، به ویژه اربعین نشان می‌دهد که ما برای عمل به آن بخش از دین که به ما گفته‌اند مهم است هم وقت داریم، هم پول و هم نیت‌های خالص و هم امتی هستیم پای کار. فقط برای دیندارتر شدن نیازمند هدایتی درست هستیم که در آن ضعف جدی داریم.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

و قبری به طوس

حسن بن علی وَشّاء می‌گوید: امام رضا(ع) به من فرمود:

هنگام خارج‌شدنم از مدینه به سوی طوس، «جَمَعْتُ عِیَالِی وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یَبْکُوا عَلَیَّ حَتَّى أَسْمَع‏» : خانواده‌ام را جمع کردم و به آنها گفتم: برای من گریه کنید تا من بشنوم.

آن‌گاه دوازده هزار دینار بین‌شان تقسیم کردم و به آنها گفتم: «إِنِّی لَا أَرْجِعُ إِلَى عِیَالِی أَبَداً» : من دیگر نزد شما باز نخواهم گشت. (إعلام الوَرَی، 325)


شیخ صدوق(ص) نقل می‌کند: دِعبل بن علی خُزاعی در مرو، خدمت امام رضا(ع) رسید. عرض کرد: یا ابن رسول الله! قصیده‏اى سروده‌ام و سوگند یادکرده‏ام که براى کسی قبل از شما نخوانم. حضرت فرمود: بخوان. دعبل شروع کرد بخواندن تا رسید به این بیت:


«وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادَ لِنَفْسٍ زَکِیَّةٍ             تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَنُ فِی الْغُرُفَاتِ»

و قبرى در بغداد از آنِ نفسى پاک است که خداى رحمان آن را در غرفه‏هاى بهشت جاى داده است. ‏


در این هنگام امام رضا(ع) فرمود:

در اینجا دو بیت به قصیده‏ات بیفزایم تا کامل‏ شود؟ 

دعبل عرض کرد: یا ابن رسول اللَّه بفرمایید. 

حضرت این دو بیت را اضافه کرد:


«وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ             تَوَقَّدُ فِی الْأَحْشَاءِ بِالْحُرُقَاتِ‏»

و قبرى دیگر در طوس است؛ وا مصیبتا بر آن قبر که مصیبت آن بر دل‏ها و جگرها آتش مى‏نشاند.


«إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً             یُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْکُرُبَات‏»

تا روز محشر، تا آن که خدا، قائم را برانگیزد و غم‏ها و اندوه‏ها را از ما بردارد.


دعبل گفت: یا ابن رسول اللَّه! این قبر، متعلّق به کیست؟ فرمود: 

«قَبْرِی» : قبر من است.


و بعد فرمود: روزگارى نمى‏گذرد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من مى‏شود. آگاه باش! هر کس مرا در زمان غربتم در طوس زیارت کند او روز قیامت با من در درجۀ من خواهد بود در حالى که خداوند او را آمرزیده است. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص263-264)


کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

امت پیامبر(ص) پس از 14 قرن

فکر می‌کنید اگر امروز، پیامبر(ص) به اذن خدا بین ما برگردد با دیدن این امتش چه واکنشی نشان می‌‌دهد؟ 

به نظر بنده سخنی جز اعلام برائت و انزجار نخواهد گفت و چه بسا در کمترین زمان ممکن با قلبی مجروح و چشمانی خون بار از غصه دق کند.

چرا که می‌بیند نامش لُگوی دلخراش‌ترین جنایت‌ها شده است و قرآنش دست‌آویزِ تکفیر و قتل‌هایی بی‌سابقه؛

خرافه، سلیقه و افراط، نَفَس دینش را بریده است؛ 

امتش اهم و مهم خود را گُم کرده‌اند و در نهایتِ بد اخلاقی، ذوقیات خودبافته و مستحبات من بلغ را واجب، جایزهایی را به شدت حرام می‌دانند؛

یکی به اسم قرآن، سر می‌بُرد و یکی به عشق عترت، سرها را به باد می‌دهد؛ 

امتش مغزِ دین را به گوشه‌ای انداخته و با پوستش بازی می‌کنند؛

امتش در رفاه و عدالتِ اقتصادی و اجتماعی نوعاً عقب‌تر از کفار و اهل کتاب قراردارند یا اساساً در این مقوله حرفی برای گفتن ندارند؛

امتش با این پرونده، در توهمِ تقدس، در انتظار بهشتند و با این خیال، خوش می‌گذرانند؛

چگونه می‌توان باور کرد که حضرت اینها را ببیند و خون نگرید.

شاید هم از خدا بخواهد دوباره مبعوث شود و با این جاهلیت فوق پیشرفته مبارزه کند.

 عبد اللّه بن عطاء می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: سیره مهدى(ع) چگونه است؟

فرمود: «همان مى‏کند که پیامبر خدا(ص) کرد. پیش از خود را نابود مى‏کند، همان گونه که پیامبر خدا(ص) کارهاى جاهلى را از بین بُرد و او اسلام را از نو جان مى‏بخشد: «و یستأنفُ الإسلامَ جدیداً» (الغیبة، نعمانى، ص 230)

از این دست روایات کم نداریم (ر.ک به دانشنامه امام مهدى‏ عج، ج9، ص152-169)

احیاى اصول، احکام و معارف مهجور و معطّل مانده و نیز تصحیح برداشت‏هاى ناصواب از کتاب و سنّت، دو تفسیر برای این روایات است.(همان)


به راستی ما با قرآن و عترت پبامبر(ص) چه می‌کنیم؟

البته این پرسش را باید علمای ریز و درشت مذاهب پاسخ گویند چرا که مردم نقشی جز پیروی ندارند.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

پول

قهر و دل خوری بین افراد، از دو نفر گرفته تا یک خانواده و بیشتر برای هیچ صاحب وجدانی خوشایند نیست؛ اما واقعیتی است موجود و با کمال تأسف، فراگیر.

قبول دارم که گاهی با اندرز و بیان تجربه های کارآمد، این رابطه های لرزان، قراریافته و اگر بُریده، پیوند می خورد؛ اما همیشه به حرف نیست. در بیشتر موارد باید لب فرو بست و دست به جیب شد و با معجزۀ پول، دلِ مردم را به هم پیوند داد و رابطۀ آنها را اصلاح کرد.

راوی می گوید:

من و دامادم بر سرِ میراثى با هم بگومگو مى‏کردیم که مفضّل به ما برخورد. مدتی در کنار ما ایستاد و سپس به ما گفت: به خانۀ من بیایید.

ما رفتیم و او با چهارصد درهم که به ما پرداخت نزاع را خاتمه بخشید و ما را آشتی داد. تعهد هم گرفت که دیگر نسبت به هم ادعایی نداشته باشیم. سپس گفت: بدانید که این پول، از مال من نیست؛ بلکه امام صادق(ع) به من دستور داده که هر گاه دو نفر از اصحاب ما در چیزى نزاع کردند، میان آنها صلح دهم و آن مبلغ را از اموال ایشان بپردازم. (کافی،2/209) 


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

برگی تازه بر تعطیلی های حوزه

دیشب هر جور که بود خودم  را به قم رساندم. بعد از نماز صبح نشستم و با دقت درسی را که باید ساعت 10 می دادم  مطالعه کردم. منابع جانبی را هم دیدم و کتاب و یادداشت ها در دست، محکم و استوار راهی محل تدریس شدم.

هیچکس نبود، اصلاً حوزه رسماً تعطیل بود. باورم نمی شد. رفتم سراغ کلاسم. به آرامی در را باز کردم به این امید که شاید یک بیکاری مثل من روی صندلی نشسته باشد؛ اما دریغ! دیگر باورم شد که حوزه تعطیل است؛ برای پیاده روی اربعین.

صدا را آزاد کردم و در آن راهروی سوت و کور، بلند گفتم: این است حوزه ای که در آن درس می خوانیم.

تا دلت بخواهد و میلت بکشد در آن تعطیلی بوده است و تولید هم می شود؛ رسمی و غیرِ رسمیِ جدی تر از رسمی.

در همین حوزه می گویند: غذای روح مهمتر از غذای جسم است؛ می پرسم: تعطیلی نانوائی ها بیشتر است یا حوزه؟

کانال تلگرام : 

۲ نظر
امید پیشگر

خَسِر الدنیا و الآخرة

خَسِر الدنیا یعنی کسی که عمری از او گذشت و صاحب پول نشد.

خسرالآخرة یعنی کسی که به پیری رسید و همچنان بدخُلق و بی تقواست.

خسر الدنیا و الآخرة هم که معلوم شد؛ یعنی بی پولِ بداخلاق.

اَخْسَر از این، هنری هم ندارد که لااقل سودی به مردم برساند؛ یعنی نه پول دارد، نه اخلاق، نه فایده؛ عاطل و باطل.

بدتر از همه، آدمِ بی پول و بداخلاق و حیف نونی است که در آینه به خودش سلام می کند و از خود متشکر است و در توهّمش شک ندارد که وجودش چقدر برای جامعه مفید است و صد حیف که مردم قدرش را نمی دانند.

و اما در سِلْک ما این آخری می شود کسی که نه پول دارد، نه اخلاق، نه سواد؛ اما هنرمندانه دست به لحیۀ فتوا می کشد و به سبک فیلمهای تاریخی حرف می زند.

خدایا دست ما را بگیر!


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مقاله «زیارت اربعین و پیاده روی آن»

متن کامل مقالۀ «زیارت اربعین و پیاده روی آن» که پیش از این چکیده ای از آن را تقدیم کردم:


دربارۀ چرایی زیارت اربعین و پیاده روی آن لازم است دو موضوع به شکل دقیق مورد توجه و بحث علمی قرارگیرد:

1. زیارت امام حسین ع در روز اربعین 

مهمترین دلیل روایی زیارت امام حسین ع در روز اربعین، روایت مرسلی است از امام حسن عسکری ع که آن را شیخ مفید در المزار (ص53) و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام (6/52) و مصباح المتهجد (2/787) نقل کرده اند. اگر چه سید بن طاووس (از نوادگان شیخ طوسی) در اقبال الاعمال (2/589)، می نویسد این روایت را جدّ ما با اسناد خودش از امام عسکری روایت می کند؛ اما در آثار یاد شده، هیچ سندی دیده نمی شود. 

علامۀ مجلسی پس از تصریح به مرسل بودن این روایت، دربارۀ چرایی این زیارت، وجوهی را نقل و بعد، نقد می کند و در آخر با تردید و اظهار بی اطلاعی از چرایی و سبب این زیارت، از آن می گذرد. (ملاذ الاخیار، 9/125)

بنابراین زیارت سیدالشهداء ع در خصوص روز اربعین پشتوانۀ روایی سندداری ندارد.

استناد به سیرۀ حضرات معصومین ع یا سیرۀ تأیید شدۀ شیعیان نیز کار آسانی نیست؛ چون گزارش معتبری که وجود این سیره را در آن عصر تأیید کند در دست نیست (در حد فحص صورت گرفته)؛ بنابراین چاره ای نمی ماند جز تمسک به عنوان مطلق زیارت سیدالشهداء ع که در استحباب و تأکید بر آنْ تردیدی نیست و کتاب کامل الزیارات سرشار از روایات معتبر آن است.

بر این اساس اگر خواسته باشیم برای خصوص اربعین چاره ای بیندیشیم به نظر، همان توجیهِ شبهای چهارشنبۀ جمکران و 23 ذیقعدۀ حرم امام رضا ع، توجیه مناسبی است (یک قرار معنویِ غیرِ منسوب به دین).

دو نکته در پایان این بخش: 

یک. در منابع روایی روایاتی با همین محتوای «علامات المؤمن» وجود دارد که با وجودِ اشتراکِ موارد؛ اما زیارت اربعین، در آنها نیامده است؛ برای نمونه: بحار (82/79) به نقل از کنز الفوائد مرحوم کراجکی، الهدایة الکبری (ص344)، الروضة ابن شاذان (ص186).

دو. بر فرضِ قبولِ این روایت، باید توجه داشت که ارزش و اهمیت این زیارت همردیف بلند گفتن بسم الله و انگشتر به دست کردن و نافله خواندن و پیشانی بر خاک نهادن است.

2. پیاده رفتن برای این زیارت

حقیقت این است که برای پیاده رفتن به زیارت امام حسین ع در روز اربعین روایتی نداریم، حتی نامعتبر. اگر روایاتی هست؛ نه در خصوص اربعین؛ بلکه دربارۀ مطلق زیارت امام حسین ع است در هر زمانی؛ مانند این روایت:

قال أبو عبد الله ع ... من خرج من منزله یرید زیارة قبر الحسین بن علی ص إن کان ماشیاً کتب الله له بکل خطوة حسنة و محى عنه سیئة. (کامل الزیارات، ص132)

امام صادق ع فرمود: ... هر کس به قصد زیارت قبر امام حسین ع از محل زندگی اش خارج شود؛ اگر پیاده باشد خدا در ازای هر قدمی که برمی دارد حسنه ای برای او ثبت و گناهی را از او برطرف می کند. 

اما باید دانست که ذکر «مشی» از بابِ ذکرِ فردِ غالب است و خصوصیتی ندارد؛ زیرا در روایات دیگر، به این خاصْ نبودن و موضوعیتْ نداشتنِ «مشی»، تصریح شده است. برای نمونهْ در روایتی مربوط به زیارت امیرالمؤمنین ع آمده است:

من زار أمیر المؤمنین ع ماشیا کتب الله له بکل خطوة حجة و عمرة. (تهذیب الاحکام، 6/20)

هر کس پیاده به زیارت امیرالمومنین ع برود خدا برای هر قدمی که برمی دارد برایش حج و عمره ای را ثبت می کند. 

بعد در سه روایت بعد (روایت 6) همین ثواب برای کسی منظور شده است که اصل زیارت را انجام داده است؛ خواه پیاده رفته باشد، خواه سواره: « ماشیاً کان أو راکباً ».

همین تصریح به موضوعیتْ نداشتن «مشی» در زیارت امام حسین ع را شیخ صدوق از امام صادق ع اینگونه نقل می کند:

إنه من خرج من منزله یرید زیارة قبر الحسین بن علی ع إن کان ماشیا کتب له بکل خطوة حسنة و محی عنه سیئة فإن کان راکبا کتب الله له بکل حافر حسنة و حط بها عنه سیئة (ثواب الاعمال، ص91)

هر کس به قصد زیارت قبر امام حسن ع از محل زندگی اش خارج شود اگر پیاده باشد برای هر قدمی که برمی دارد حسنه ای برای او ثبت و گناهی پاک می شود و اگر سواره باشد برای هر قدمی که مرکب او برمی دارد حسنه ای برای او ثبت و گناهی ریخته می شود. 

بنابراین مراد از «مشی» در این روایات اصل رفتن به زیارت است؛ چه پیاده که در آن زمان رویۀ غالب بوده است و چه سواره که امروز رایج است. برای همین وقتی به منبع مهمی چون الکافی در «باب فضل زیارة ابی عبدالله الحسین ع» نظر می کنیم (کافی، 4/580) می بینم تمرکز روایات، روی اصل رفتن به زیارت است بی آنکه اشاره ای به شکل رفتن داشته باشند. برای نمونه: 

قال أبو عبدالله ع من أتى قبر الحسین ع عارفا بحقه ... (حدیث 5).

امام صادق ع فرمود: هر کس به سوی قبر امام حسین ع برود در حالی که عارف به حق آن حضرت است ...

شاید برای عنایت به همین معنا بوده که ابن قولویه، صاحب کتاب کامل الزیارات در باب 49، با اینکه در اکثر روایاتش سخن از مشی (پیاده رفتن) است؛ اما در عنوان باب می نویسد: «ثواب من زار الحسین ‏ع راکباً أو ماشیاً»؛ یعنی چه سواره و چه پیاده، فرقی نمی کند ثواب یکی است. روایتی که او در باب 79 از امام صادق ع نقل کرده است به روشنی، برابر بودن پیاده و سواره در ثواب زیارت اباعبدالله الحسین ع را بیان می کند: 

... فإذا خرج من باب منزله راکباً أو ماشیاً وکل الله به أربعة آلاف ملک من الملائکة ... (ص206).

... پس هنگامی که از در خانه اش بیرون آمد سواره باشد یا پیاده، خدا چهاز هزار فرشته از فرشتگان را وکیل او می گرداند ...

تمسک به روایت «افضل الاعمال احمزها»

برخی تلاش کرده اند با تمسک به نبوی « أفضل الأعمال أحمزها » (بحار، 67/191) بر ثواب و رجحان پیاده رفتن استدلال کنند. اما گذشته از مشکل ضعف و اعتبار این روایت، باید توجه داشت که ضمیر (ها) به «الاعمال» برمی گردد؛ بنابراین سختیِ ذکر شده در آن، ناظر به خود آن کار است؛ نه مقدمات آن. در اینجا آن عمل، خودِ زیارت است؛ نه طی مسیر که مقدمۀ آن است تا بحث شود اگر سخت (پیاده) باشد ثوابش بیشتر است.

افزون بر آنچه گذشت، ظهور این نبوی، در سختی هایِ ناگزیرِ نهفته در ذاتِ آن کار است؛ مانند جهاد؛ نه سختی های خودساخته ای که راههای خلاصی از آن هموار است.

امام صادق ع در پاسخ به شخصی که پرسید: پیاده رفتن فضیلت بیشتری دارد یا سواره رفتن؟ فرمود: الرکوب. راوی که در ذهن خود، پیاده رفتن را افضل از سواره رفتن می انگاشته با تعجب می پرسد:  الرکوب أفضل من المشی‏؟ حضرت پاسخ می دهد: نعم؛ چرا که رسول خدا ص نیز سواره به حج رفتند. (کافی، 4/456)

از امثال این روایت (در همان منبع) پیداست این انگاره از دیرباز بین برخی متدنین بوده و آنها گمان می کردند در روایات، مشی (پیاده رفتن) خصوصیت دارد و یا با تحملِ سختی بیشتر، در راه رسیدن به مقصد، ثوابِ بیشتری می برند که حضرت در پاسخ خود، این تصور را باطل کردند. اگر آن انگاره که امروز هم هستْ صحیح بود حضرت باید پیاده رفتن را افضل اعلام می کردند تا مردم با انداختن خود در سختی بیشتر، به ثواب بیشتری نائل شوند.

ظهوری که از برخی روایاتِ حج، مبنی بر موضوعیت داشتن پیاده رفتن حاصل می شود از دید علمای حدیث؛ مانند شیخ طوسی در تهذیب (5/10. از حدیث26 به بعد) و علامه مجلسی در ملاذ الاخیار (7/201-202) مخفی نمانده است. تضعیف، بیان وجه و جالب تر، موافقِ تقیه دانستن اینگونه روایات از توجیهات این بزرگان است.  

جمع بندی:

گرچه برای خصوصِ زیارت امام حسین ع که از افضل قربات است در خصوص روز اربعین روایت مسندی در دست نیست و باز گرچه برای خصوص پیاده رفتن به زیارت آن حضرت، ثواب خاصی در روایات دیده نمی شود؛ اما تردیدی نیست آن چه امروزْ در جریان است یک حرکت عظیم و شعاری رسا در ظهور ایمان به خدا و عشق به اولیای الهی است. یعنی مصداقی است برای شعائر الله (مائده/2، حج/32). شعائر جمع شعیرة است و شعیره به معناى علامت است بنابراین شعائر الله یعنی هر آنچه که علامت خدا باشد و انسان را به یاد خدا بیندازد. (ر.ک تفسیر نمونه، 14/97)

بی شک این حرکت عظیم، هر انسانِ خداجویی را فارغ از هر آیین و مذهبی که دارد به یاد خدا می اندازد. برای همین است که این شور و عشق، مرزهای خاکی و چارچوبهای عقیدتی را در نوردیده و از هر قوم و ملت و آیینی تلاش می کنند خود را به این اقیانوس متصل کنند. 

بر این اساس وقتی در این موضوع به سخنانِ علمای دین مراجعه می کنیم، آیه و روایتی در «خصوص» اربعین و پیاده روی آن نمی بینیم؛ بلکه آنچه مشاهده می شود توجه به این شور و شعار است. 

«این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام می دهند، واقعاً دارند حسنه ‌ای را انجام می دهند. این یک شعار بزرگ است، لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این‌جور حرکتها، عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً.» (مقام معظم رهبری 9/9/94)


منتشر شده در دین آنلاین


کانال تلگرام : 

۴ نظر
امید پیشگر

سند زیارت اربعین و پیاده روی آن

در کشاکش بحثهای اربعین، دست از تقلید شستم و پژوهشی کردم در اعتبار زیارت اربعین و پیاده روی آن. متن کاملش را پس از انتشار اینجا خواهم گذاشت. فعلاً بخش پایانی آن را تقدیم می کنم:


جمع بندی:

گرچه برای خصوصِ زیارت امام حسین ع که از افضل قربات است در خصوص روز اربعین روایت مسندی در دست نیست و باز گرچه برای خصوص پیاده رفتن به زیارت آن حضرت، ثواب خاصی در روایات دیده نمی شود؛ اما تردیدی نیست آنچه امروزْ در جریان است یک حرکت عظیم و شعاری رسا در ظهور ایمان به خدا و عشق به اولیای الهی است. یعنی مصداقی است برای شعائر الله (مائده/2، حج/32). شعائر جمع شعیرة است و شعیره به معناى علامت است؛ بنابراین شعائر الله یعنی هر آنچه که علامت خدا باشد و انسان را به یاد خدا بیندازد. (ر.ک تفسیر نمونه، 14/97)

بی شک این حرکت عظیم، هر انسانِ خداجویی را فارغ از هر آیین و مذهبی که دارد به یاد خدا می اندازد. برای همین است که این شور و عشق، مرزهای خاکی و چارچوبهای عقیدتی را در نوردیده و از هر قوم و ملت و آیینی تلاش می کنند خود را به این اقیانوس متصل کنند. 

بر این اساس وقتی در این موضوع به سخنانِ علمای دین مراجعه می کنیم، آیه و روایتی در «خصوص» اربعین و پیاده روی آن نمی بینیم؛ بلکه آنچه مشاهده می شود توجه به این شور و شعار است. 

«این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام می دهند، واقعاً دارند حسنه ‌ای را انجام می دهند. این یک شعار بزرگ است، لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این‌جور حرکتها، عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً.» (مقام معظم رهبری 94/9/9)


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

چهل ستون

بی ستون و چهل ستون سازی، از هنرهای دیرین ماست. کافی است شوری بیفتد، تا شورش را در نیاوریم ول کن ماجرا نیستیم. گویا اعتدال و واقع نگری به خون ما نمی سازد. 

یا از این ور بوم می افتیم که «چرا می روید؛ پولش را خرج نیازمندان کنید.» یا از آن ور که «هر که نرود دنیا و آخرتش به فناست.»

زیارت اربعین، شعار مؤمنین است، شکی در آن نیست؛ ثواب و ... دارد، بر منکرش لعنت. 

اما نهایتش یک زیارت مستحب مهم است.

اینکه این سخنران و آن تهیه کننده و مسئول ستاد و صدا و سیما تمام قامت و با شور و حرارت، چنان سخن بگویند که گویی واجبی بزرگتر از هر واجبی، در شُرُف وقوع است و جاماندگان از ادای آن، فکری برای شوربختی و جهنم خود کنند، از همان چهل ستونهایی است که بیست تای آن در آب است.

روشن است نویسنده که خاک پای زائران حسینی طوطیای چشمش باد -معاذالله- قصد تضعیف این حرکت پرشور و مقدس را ندارد؛ هدف، دقت در تبلیغ و انعکاس صحیح این رویداد بزرگ است.

این بزرگواران این را هم به یاد داشته باشند که اکثر مردم، با وجود شور و اشتیاق فراوان، رفتن به این سفر برایشان ممکن نیست.

کانال تلگرام : 

۲ نظر
امید پیشگر

هفتم صفر، ولادت یا شهادت؟

هفتم صفر سالروز شهادت امام مجتبی ع است یا ولادت امام کاظم ع؟ پاسخ به این سوال برای اثر عملی آن در بین مردم دیندار است؛ همانها که در مناسبتهای گوناگون شعائر الهی را بزرگ می دارند و مراسم و بزرگداشتهایی متناسب با مناسبت آن روز برپا می کنند. اینها می خواهند بدانند که برای شهادت، مجلس عزا برپا کنند؟ و یا برای ولادت، مجلس سرور؟


⏺ تاریخ شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام


تعداد زیادی از منابع، تاریخ شهادت امام مجتبی ع را 28 صفر نقل کرده اند:

1.       الکافی ، شیخ کلینی ، م 329 ، 1/461.

2.       کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنى عشر ، على بن محمد خزاز، م قرن 4 ، ص229 .

3.       مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد ، شیخ طوسی ، م 460 ، 2/790.

4.       تاج الموالید ، فضل بن حسن طبرسی، م 548 ، ص26.

5.       إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ، فضل بن حسن طبرسى،‏ م 548‏ ، 1/403.

6.       کشف الغمة فی معرفة الأئمة، الإربلی، م 692 ، 1/486.

7.       تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار علیهم السلام‏ ، عماد الدین حسن بن على طبرى‏ ، م قرن 7‏ ، ص166.

8.       المستجاد من کتاب الارشاد ، علامه حسن بن المطهر الحلی ، م 726 ، ص.

9.       أنیس المۆمنین‏ ، محمد بن اسحاق حموى ،‏ م 938 ، ص85.

10.   جلاء العیون‏ ، علامه مجلسى‏ ، م 1111 ، ص460.

11.   أعیان الشیعة، محسن الأمین ، م 1377، 1/576.


در این بین؛ مرحوم کفعمی (م 905) و به تبع او، شیخ بهایی (م 1030)، شهادت امام مجتبی ع را روز هفتم صفر ذکر کرده اند. علامه مجلسی، شیخ مفید را همنظر با ایشان معرفی می کند (بحار، 44/134)؛ اما در آثار موجود او، یا سخنی از هفتم صفر به چشم نمی خورد و تنها صحبت از شهادت آن حضرت در ماه صفر است (الارشاد،2/15) یا تصریح می کند که شهادت امام مجتبی ع در روز 28 صفر واقع شد (مسار الشیعة، ص47).  


⏺ تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام


هر چند در برخی منابع کهن و مهم مانند کتاب شریف کافی از ماه و روز ولادت سخنی به میان نیامده است و فقط به ذکر سال ولادت بسنده شده ؛ اما منابعی که آن را متذکر شده اند، تاریخ مذکور را هفتم صفر نوشته اند:

1.       إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ، فضل بن حسن طبرسى‏، م 548 ، 2/6.

2.       تاج الموالید ، فضل بن حسن طبرسی، م 548 ، ص95.

3.       راحة الأرواح ، حسن بن حسین شیعى سبزوارى‏ ، م قرن 8‏، ص209.

4.       المصباح، کفعمی م905 ص510.‏‏

5.       أنیس المۆمنین‏ ، محمد بن اسحاق حموى‏، م 938 ، ص193.

6.       توضیح المقاصد ، شیخ بهایی ، م 1030، ص6.

7.       التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، سید تاج الدین حسینى عاملى‏، م قرن11، ص105.

8.       جلاء العیون‏ ، علامه مجلسى‏ ره م1111 ص891.

9.       أعیان الشیعة، محسن الأمین م1377، 2/5.


و تنها در یک منبع، ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجه گزارش شده است و آن کتاب دلائل الإمامة ، محمد بن جریر بن رستم طبرى‏ ، م قرن پنجم است.(ص303)


⬅️ نتیجه اینکه با تکیه به منابع یاد شده اطمینان حاصل می شود که روز هفتم صفر، ولادت امام کاظم علیه السلام  است؛ نه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام.


کانال تلگرام : 
۵ نظر
امید پیشگر

ضرورتهای علمی یک طلبه

یکی از فضلای ارجمند در بخش نظرات از بنده خواستند تا از دید خودم آنچه را که یک طلبه در ارتباط با مردم و جامعه اسلامی لازم است بخواند و بداند بیان کنم. عرض می شود:


1. آنچه مردم از یک طلبه انتظار دارند، آشنایی با قرآن و حدیث و احکام است. بنابراین باید در این سه محور، کار مطالعه را آغاز کرد و کم کم به آن عمق و وسعت داد.

2. برای قرآن، مطالعه یک دوره تفسیر نمونه با دقت و حوصله پیشنهاد می شود. تفسیرهای موضوعی مانند منشور جاوید (آیت الله سبحانی) پیام قرآن (آیت الله مکارم) هم بسیار مفید هستند.

3. برای حدیث، مطالعه تفسیر نهج البلاغه آیت الله مکارم شیرازی (پیام امام امیرالمومنین ع) پیشنهاد می شود. کتاب اصول کافی و صحیفه سجادیه را هم اضافه کنید؛ البته همگی لزوماً همراه با شرح های معتبر. (بدون شرح معتبر یا استاد خبره، هیچ منبع حدیثی را نخوانید.)

4. برای احکام، کتاب تحریر الوسیله حضرت امام از آغاز تا پایان. البته با نیم نگاهی به نظرات مرجع تقلید خودتان.


ذکر چند نکته مهم:

الف. در مطالعه این منابع بخشهایی مورد توجه قرارگیرد که به درد فکر و رفتار ما و مردم می خورد.

ب. طلبه ای که در این سه رشته، مجتهد نشده است؛ فقط باید نقل کننده باشد؛ مبادا دست به اجتهاد و استنباط زده، برداشت و فهم خود از آیات و روایات را به خورد خود و دیگران بدهید.

ج. برای بیان تاریخ اهل بیت علیهم السلام (ذکر مصائب آنها) از کتابهای معتبری نظیر دانشنامه هایی که دارالحدیث (پژوهشگاه قرآن و حدیث) تدوین کرده است استفاده کنید (این کتابها همراه با کتابهای بسیار سودمند این مرکز را شرکت نور در قالب نرم افزار «حدیث اهل بیت ع» تولید کرده است.)

د. در هر کدام از این چهار عنوان (قرآن . حدیث . احکام . تاریخ) با یکی از استادان فن در ارتباط باشید تا اشکالات و ابهاماتتان را به کمک او برطرف کنید.

ه. منابعی که بیان شد انحصاری نیست. آنچه بیان شد مهمترین، کاربردی ترین و عمومی ترین ها به نظر بنده است.


نکته پایانی:

ورود به عرصۀ تبلیغ و نشر معارف دین، باید پس از طی حد نصابی از تحصیلات حوزوی باشد که صد البته آن تحصیلات طولانی نیست. پس از آن، عمق پیدا کردن در یکی از رشته های حوزوی و در کنارش تبلیغ و ترویج معارف دین، امری ضروری و وظیفه ای حتمی است.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

بگو همان گونه که من گفتم

مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین روایتی را نقل می کند که در آن، امام صادق ع برای نجات از شبهه ای که انسان بدون رهبر فکری و متن علمی می ماند دعای غریق به راوی آموزش می دهد. متن این دعای کوتاه این است: 

 یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی على دینک‏.

راوی می گوید من [در حضور حضرت] دعا را این طور خواندم:

 یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب و الأبصار ثبت قلبی على دینک‏. (یعنی و الابصار را به آن افزودم)

امام ع به من فرمود:

گرچه خدای عزوجل مقلبِ قلوب و ابصار [هر دو] است؛ اما  «قل کما أقول لک‏»؛ بگو همان گونه که من گفتم. (کما الدین، 2/352)

یعنی وقتی دعا و هر دستور العملی تعلیم اهل بیت علیهم السلام است؛ نه به آن بیفزاییم و نه از آن بکاهیم. 

برای مثال اگر در دعای کمیل، یا نور یا قدوس یک بار آمده است به یک بار اکتفا کنیم و اگر در جایی یا رب را سه بار گفته اند ما نیز سه بار بگوییم و اگر در پایان دعای سلامتی امام زمان ع و برحمتک یا ارحم الراحمین ندارد ما هم نگوییم.

بله؛ راههایی برای جواز این افزودنی ها و کاستن ها وجود دارد؛ اما فراموش نکنیم که فرمود: بگو همان گونه که من گفتم.

کانال تلگرام : 


۳ نظر
امید پیشگر

فرمود: دل من خون است

حجة الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی نمایندۀ سابق ولی فقیه در کردستان، در حالی که از نظر تحصیل و تدریس در قم، حال و آیندۀ بسیار امیدوار کننده ای را داشته است برای انجام وظیفۀ تبلیغ دین، از همه دست شسته راهی کرمانشاه می شود و ... 

پس از مدتی بین وظیفۀ ماندن و کشش برگشتن، واقعه ای برای او رخ می دهد که به گفتۀ خود ایشان،مهم ترین و شیرین ترین فراز زندگی اش را رقم زد:


در عالم رؤیا دیدم در خیابان، جلوی مدرسه خان اتوبوس ‌هایی بسیار زیبا و غیرقابل وصف ایستاده و جمع خاصی را از انبوه متقاضیان انتخاب کرده و سوار می‌کنند، همه می ‌دانند که مقصد سفر بسیار مهم است؛ ولی به هیچ ‌کس از چگونگی آن خبر نمی ‌دادند. بالاخره جمع محدودی از جمعیت عظیم حاضر را سوار و حرکت کردند. 

در نزدیکی ‌های مقصد، بوی عطر عجیبی به مشام رسید که همه را مدهوش کرد. بعد فهمیدیم همۀ این عطر از فضای باغ غیرقابل وصفی متصاعد است. دم باغ همه را پیاده کردند. باز هیچ کس نمی ‌دانست در داخل باغ چه خبر است. آنجا هم از همین جمعیت محدود، اکثر افراد را راه ندادند. 

فردی بود از بستگان بنده، هر چه اصرار کردم [که به او اجازه ورود بدهند]، سه عیب از او گفتند _ که دقیقاً نقص ‌های مهم معنوی اوست _ و فرمودند به جهت این عیب ‌ها نمی ‌تواند وارد شود. سپس افراد منتخب را گروه گروه وارد باغ می ‌کردند. بنده و جناب حجة الاسلام اوسطی و جناب حجة الاسلام حاج شیخ محمود عبداللهی و مرحوم حاج شیخ معصومی را با هم وارد باغ کردند. 

بعد از ورود فهمیدیم که مولایمان مولی الکونین حضرت بقیة الله _ ارواحنا فداه _ داخل باغ هستند. حضرت در خیمه‌ ای وسط باغ بودند. به محضر مقدس‌شان رفتیم، شیرینی و عظمت محضر قابل وصف نیست. بنده ناگهان به یادم افتاد که این بهترین فرصت است که با کسب نظر مستقیم از حضرت [در باره ماندنم در کرمانشاه] تصمیم بگیرم. پس از سؤال بنده، حضرت _ روحی فداه _ آنچنان روی در هم کشیدند که هنوز پس از سالها تلخی آن در ذائقه بنده مانده است و فرمودند: 

«دل من از دست روحانیون خون است که یا در قم و حوزه ‌های مشابه آن به بهانه ‌های مختلف می ‌مانند یا به جاهای خوش آب و هوا و همراه با اقبال مردم می‌روند. پس این گونه مناطق را _ که بسیارند _ چه کسانی تأمین نیاز کنند!»

(خاطرات آموزنده، آیت الله ری شهری، ص70)

کانال تلگرام : 


۶ نظر
امید پیشگر

جاخوش کردن در حوزه

برای جاخوش کردن در قم و هر حوزۀ دیگری  می توان آنقدر بهانه و دلیل ردیف کرد که خود آدم هم باور کند ماندنش در قم واجب است و دنیای اسلام منتظر ظهور اویند.

بله؛ به قدر نیاز خودِ حوزه باید محقق و مدرس و مولف تربیت کرد و نگه داشت؛ سخن در مابقی است.

این حوزه های عریض و طویل این همه طلبه که به بهانه های مختلف در آن دپو کرده ایم و ... این همه مردم داخل و خارجی که نیازمند معارف اولیه هستند. چرا فکر جدی نمی شود؟

پیش از این در یادداشت «تغییر در حوزه» راهکارهایی را پیشنهاد کردم. اینک سخنی از مقام معظم رهبری نقل می کنم که معظم له در 70/11/30 در جمع حوزویان فرمودند:


«هرکس از دوستان ما برای معالجه یا کار دیگر به خارج رفت، آمد گفت به فلان کشور مبلّغ بفرستید؛ اما من به آنها می گویم آن نیازی را که شما احساس کرده ‌اید، من پیش از شما از آن خبر داشتم؛ اما کسی را نداریم؛ شما آدمی را معرفی کنید تا من بفرستم؛ می گویند نداریم! از کشورهای مختلف می آیند و از ما مبلّغ می خواهند؛ اما نداریم! از داخل شهرهای ایران می آیند و از ما مبلّغ و امام جمعه می خواهند؛ اما نداریم؛ خیلی عجیب است! ... این در حالی است که ما حوزه‌ی به این عظمت را داریم! مگر ما گفتیم به جنگلهای آمازون بروید و تبلیغ کنید!؟ آقایان نمی روند؛ می گوییم چرا نمی روید؟ می گویند می خواهیم درس بخوانیم! 

برادران! من این روش را قبول ندارم؛ حالا شما هر چه می خواهید بگویید، بگویید؛ من واللَّه این را الهی نمی دانم! 

چند نفرتان بیایید از مرجعیت و از ریاست و از مدرّسی و از فضل و سوادِ در آن حد بگذرید.

 

... جاهایی هست که اصلاً روحانی پایش به آن‌جا نمی رسد! در سفر به استان بوشهر به منطقه‌ ای رفتیم و  وارد ده بزرگی شدیم؛ گفتیم روحانی و عالم شما کیست؟ گفتند ما روحانی نداریم! پرسیدیم چرا؟ گفتند نمی آیند بمانند! 

من از شما سؤال می کنم که چرا نمی روید بمانید؟ این واقعاً سؤال جدی است؛ چرا نمیروید بمانید؟ بروید در یک ده بمانید؛ چه اشکالی دارد؟»


سروران گرانقدری که مدام رهبر عزیزمان را مظلوم می دانند و برای او روضۀ غربت می خوانند و غصۀ بر زمین ماندن دستوراتش را با حمله به این مسئول آن مسئول بروز می دهند بهتر نیست از خود شروع کنند؟ 


کانال تلگرام : 


۲ نظر
امید پیشگر

طب اسلامی

چندی پیش یکی از همین کتابهای طب اسلامی را که امروز بازار گرمی هم پیدا کرده اند به بنده دادند تا از نظر علمی ارزیابی کنم. این کار را با دقت انجام دادم و در نهایت نوشتم:

ارزیابی کلی بنده این است که این نوشته به دلایل زیر برای چاپ مناسب نیست:


1. بهره گیری از منابع نامعتبری مانند طب اللنبی ص، طب الرضا ع و منابع دست چندم و نیز روایاتی ضعیف و نامعتبری که مورد استناد قرارگرفته اند.

2. بی توجهی به فضای صدور این روایات (بر فرض اعتبار). باید بررسی شود که آیا این روایات از نظر علمی قابلیت القای خصوصیت از زمان، مکان و مخاطب را دارند یا نه؟

3. بعد از طی این مراحل (اثبات اعتبار متن و اثبات قابلیت القای خصوصیات) باید بررسی شود که چگونه می توان این روایات را برای امروز تجویز کرد تا این روایات با یافته های علمی معتبر و نیز فرهنگ و عرف جامعه، منافاتی نداشته باشد.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

عشقی عجیب، پناهی بی بدیل

عشق و دلدادگی زن نسبت به شوهرش، چیز عجیبی است که گاه برترین انسان شناسان را هم به شگفت وامی دارد. در این رابطۀ نورانی، زن گرچه زن نقش دلبری دارد؛ اما دلباختگی اش بیشتر است. دلدار و پناه و تمام هست و بودش می شود شوی اش. وای اگر لطمه ای ببیند او یا اینکه پر کشیده برود از پیشش، تمام هست خود را به باد رفته می بیند؛ غم غربت و بی کسی می کُشد او را. نه پدر نه برادر نه پسر هیچ کس جای او را نمی گیرد. چقدر این غصه سخت است.


 پیامبر خدا ص از نبردی باز‏گشت. زنان، پیش آمدند و از کشته‏هایشان پرسیدند. زنى نزدیک شد و گفت: اى پیامبر خدا! فلانى چه شد؟ پیامبر ص فرمود: او چه نسبتى با تو داشت؟ گفت: پدرم بود. فرمود: خدا را سپاس بگزار و إنّا لِلّه بگو که او به شهادت رسید. آن زن چنین کرد. گفت: اى رسول خدا! فلانى چه شد؟ فرمود: او با تو چه نسبتى داشت؟ گفت: برادرم بود. فرمود: خدا را ستایش کن و انا لله بگو که او هم به شهادت رسید. آن زن، باز هم حمد کرد و استرجاع گفت. سپس گفت: اى رسول خدا! فلانى چه شد؟ فرمود: او چه نسبتى با تو داشت؟ گفت: همسرم بود. فرمود: «حمد خدا را به جاى آور و انا لله بگو که او نیز شهید شد. زن گفت: واویلا. پیامبر خدا فرمود: گمان نمى‏بردم که زن، شوهرش را تا این اندازه دوست داشته باشد، تا این که این زن را دیدم.  (کافی، 5/506)


در ماجرایی شبیه به همین، وقتی زن از شهادت شوهرش آگاه شد دستها را روی سر گذاشت و شیون کرد. رسول خدا ص فرمود: براى زن، هیچ چیزى با شوهر، برابرى نمى‏ کند. (همان)


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

حفظ آبرو

در آیه 11 سوره حجرات آمده است: یا ایها الذین آمنوا ... لاتَلمِزوا انفسکم 

لَمْز یعنی عیب (مقاییس). لُمَزة کسی است که رودررو تو را معیوب می کند. فرقش با هَمْز نیز در همین است که هُمَزة کارش در غیاب است (العین). 

آیۀ شریفه دربردارندۀ دو معناست:

1. آبروی دیگران را معیوب نکنید؛ یعنی نبرید.

2. رودروی دیگران، آبروی خودتان را معیوب نکنید. یعنی مراقب باشید در برخورد با دیگران رفتاری از شما سر نزند که آنها با چشم و ابرو شما را به هم نشان دهند یا زیر لب، به شما طعنه زنند. خلاصه اینکه خودتان را مضحکه و مسخرۀ دیگران نکنید. 

از این آیه، منع لودگی، پوشیدن لباس شهرت و مانند آن به دست می آید.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اساس مسلمانی

اساس مسلمانی «در عمل»، انجام واجبات، ترک محرمات و رفتار انسانی با دیگران است. این را می توان حتی با یک نگاه سریع به آیات و روایات معتبر، فهمید. 

همانگونه که در عمل، تارک صوم و صلاة و شارب خمر را مسلمان نامیدن سخت است؛ آن را که با دیگران از سر مروت و انصاف رفتار نمی کند هم،  مسلمان نامیدن خطاست.

دقیقاً برای همین سومی است که اسلامِ داعش زیر سوال است و الا او که در انجام واجبات و ترک محرماتِ معروفِ در اسلام، به ظاهر گوی سبقت ربوده است.

آیات و روایات معتبر در این معنا کم نیستند؛ مانند: 

ان الله یامر بالعدل و الاحسان (نحل/90) با شرح آن در حکمت 231 نهج البلاغه و نیز این کلام رسول خدا ص که فرمود:

سید اعمال: انصاف با مردم، دستگیری مالی از قشر ضعیف تر و یاد خدا در همه حال است. (کافی، 2/145)

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

فقه، قرآن و حدیث

در فقهِ اصطلاحی که تکلیف عملی مکلف روشن می شود فقیه، طی عملیات اجتهاد، وظیفه مکلف را از قرآن و روایات و عقل استنباط کرده تحویل مسلمین می دهد.

در حوزه هم مشهور است که پایۀ فقه، قرآن و حدیث است؛ اما ...

فقه آموزان امروز ما که عن قریبٍ ادعای اجتهاد خواهند کرد و فعلاً شکسته نفسی کرده و به تک مضرابهایی اکتفا می کنند تا چه حد بر قرآن و حدیث «تسلط» دارند؟ برنامۀ درسی و فعالیت علمی این عزیزان گویاست.

یکی از مراجع عظام به دانشگاهیان فرموده است:

قرآن از حاشیه به متن دانشگاه وارد شود/ قرآن باید به متن دانشگاه‎های ما وارد شود؛ زیرا قرآن اصل است و باید همه دانشجویان با قرآن کریم آشنا شوند؛ نباید صرفا اهمیت را به سایر مباحث بدهیم و از قرآن غافل شویم. (95/7/8)

گرچه این سخن حق است اما این توصیه را چقدر در حوزه عمل کرده ایم که حالا از دانشگاه انتظارش را داریم؟ ضرورت عمل به این نسخه برای حوزه ای که از آن صدای حکم الله می آید کمتر از دانشگاه نیست. 

البته از باور معکوس، بیش از این هم نمی توان انتظار داشت.

چندی پیش رئیس یکی از مراکز فقهی مشهور قم گفته است:

شخصی که مکاسب را نخواند، نمی تواند موضع قرآن در باب معاملات را مسلط شود. (95/6/27)

این یعنی اول مکاسب بعد قرآن (!).

این بزرگواران به جای آنکه بفرمایند اگر کسی پیش از فقه، به قرآن (و روایات) مسلط نشود نمی تواند موضع اسلام، در باب معاملات و هر باب دیگری را درک کند برای بزرگداشت کتاب یا کتابهای خاصی، این چنین رتبۀ فهم قرآن را مؤخر می کنند تا بعدی که آمدنش معلوم نیست.

خرّم آن فاضلی که خود، قبل یا حین فقه آموزی، تلاشی مضاعف کند تا پیش از فقه، در قرآن و حدیث مجتهد شود.

و الا نحیف، جنبی و مطالعاتی بودن این دو، چه به اصطلاح فقهایی را نصیب ما خواهد کرد از همین حالا پیداست.

کانال تلگرام : 
۰ نظر
امید پیشگر

سکولاریسم نوین

امروز و در جمع های مذهبی شاهد ظهور نوعی سکولاریسم هستم که در نوع خود قابل توجه است. اینها برای آنکه ثابت کنند سیاست از دین جدا نیست ضمن توبیخ کسانی که اشارتی به سیاست ندارند و فقط معارف غیر سیاسی دین را محور بحث قرار می دهند در اقدامی فراگیر وارد عرصه سیاست شده و عملا از آن ور بوم افتاده اند.

در این جمع ها، منبر، مداحی، نشست و هر آنچه شما تصور کنید سیاسی است و عملاً هیچ موضوعی دیده نمی شود مگر آنکه رنگ و بوی سیاسی دارد؛ حتی یک مسأله شرعی. در گروهی هم که تشکیل داده اند چیزی جز حمله به عده ای و دفاع از عدۀ دیگر، رد و بدل نمی شود.

این کار، همان جدا کردن دین از سیاست است که در آن به سیاست می چسبند و عملا کاری به دین ندارند. با این فرق که این سکولارهای نوین، چون خود را دیندار و معتقد می دانند این رفتارشان را پیوند سیاست با دین می نامند؛ اما دیگران را که رفتاری مشابه دارند سکولارهای ضد دین می خوانند. للعجب

این گروه، یحتمل کار فرهنگی (احکام و اخلاق و عقاید و دیگر معارف دین) را به فرد یا زمان دیگری محول کرده اند و شاید نیازی به فعالیت در این عرصه نمی بینند. 

جالب اینکه همین گروه بیش از بقیه از وضعیت فرهنگی جامعه که خود مسئول ساماندهی حداقل بخشی از آن هستند شکوه دارند.

بیچاره مردمی که بچه هایشان را به امید رشد فرهنگی در احکام، عقاید و اخلاق به دست این مساجد، کانون ها و هیئت ها می سپارند.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

یک نصحیت و این همه برداشت

از اینکه حتی تندترین توبیخ ها به محبوب از سوی محبین تبدیل به بهترین مدح و ثناها شود، نه باید تعجب کرد و نه ایرادی گرفت و بلعکس.


1. اگر کسی با ادبیات گفتاری مقام معظم رهبری آشنا باشد می داند که تعابیری چون «برادر ما» «نیروی انقلاب» «یار دیرین» «برادر مؤمن» جزء ادب گفتاری ایشان است و به کارگیری آن برای کسی، مدح و ثنای ویژه ای برای او به حساب نمی آید.

اما «خلاف قانون» «ضد اخلاق» و  «خلاف شرع» تعابیری اختصاصی است، که جز برای یک نفر به کار نرفت.

2. نصحیت و خیر خواهی معمولاً برای جلوگیری از یک انحراف یا بازگرداندن از انحراف است کاری که امام (ره) با منتظری کرد.

3. دو قطبی شدن جامعه فی نفسه بد نیست؛ بلکه اگر طرفین عاقل باشند از قضا بسیار سازنده هم هست؛ اما وقتی خطرناک می شود که سران دو قطب و طرفدارانشان خطرناک باشند.

4. به نظر می رسد اصرار به اجرایی شدن آن نصحیت سبب شد تا مقام معظم رهبری سخن پشت پرده را «پشت بلندگو» بگوید تا شاید تلاش هایی که بعد از آن نصحیت متوقف نشد متوقف شود و انصراف قطعی , مکتوب گردد.

5. آنچه مهم است اتحاد نیروهای انقلابی برای حفظ انقلاب و دستاوردهای آن و تلاش برای سازندگی و بالندگی آن است؛ مابقی بحث ها ثمری جز هدر دادن نیرو و سرکارگذاشتن نیروها ندارد؛ یعنی همان که مقام معظم رهبری فرمود.

این برداشت نویسنده است همراه با عرض ادب و احترام به تمام نیروهایی که دلشان برای این انقلاب و اهتزاز پرچم اسلام می تپد.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مباهله

«مباهله» یعنی ابتهال دوسویه و «ابتهال» یعنی اصرار و جدیت در دعا و لعن. «نَبتَهِل» یعنی با اصرار از خدا، طرف دروغگو را دچار لعنت الهی کنیم«فنجعل لعنت الله علی الکاذبین» تا حق روشن شود.


منظور از مباهله، رخدادی است که در آن پیامبر خدا(ص) به دستور الهی (آل عمران/61) علی بن ابی طالب، فاطمه دخترش، حسن و حسین علیهم السلام را به مصاف مسیحیان نجران برد تا با مباهله، رسوا شود هر آنکه در او غش باشد.


این آیه  و آن واقعه سندی شد شگفت برای برتری اهل بیت (ع).


چون مباهله از سوی پیغمبر (ص) در ادعای رسالت بود پس شرکت کنندگان در مباهله، نه از برای نمونه؛ بلکه شرکای حضرت در این ادعا بودند؛ 

آیه دارد «الکاذبین»؛ تماشاچی نه صادق است نه کاذب؛ بلکه این مدعی است که یا صادق است یا کاذب (توضیح امروز آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر)

برای همین در عمل به فراخواندن سه جمع (انفس، نساء و ابناء)، پیامبر(ص) تنها دو تثنیه و یک مفرد را به میدان آورد و نه بیشتر؛ یعنی خود و علی بن ابی طالب، زهرای مرضیه، حسن و حسین علیهم السلام . این یعنی در آن مقطع، دعوی رسالت بر این پنج، قائم بود (یکی رسول الهی و پنج تَن دعوتگر الهی به این رسالت).


خدا در این آیه، علی بن ابی طالب(ع) را نفْس (خود، همتا و هم ردیف) پیغمبر(ص) نامید و حضرتش به این معنا تصریح کرد: لأبعثن إلیهم رجلا کنفسی یعنی علی بن أبی طالب‏ (عیون الأخبار،1/232). 


این واقعه و آیه کمتر از غدیر برای علی(ع) و رهبری و ولایت پس از رسول خدا(ص) نیست. وقتی مأمون از امام رضا(ع) دلیل خلافت بلافصل جدش علی بن ابی طالب(ع) را پرسید، امام نفرمود غدیر؛ بلکه فوراً فرمود: «انفسنا» (طرائف المقال،2/302)


در اینجا شیخ مفید(ره) در الفصول المختارة (ص38) و علامه طباطبایی(ره) در المیزان (ترجمه،3/363) سخنانی دارند عمیق و خواندنی.


و آنگاه که مأمون از امام رضا(ع) می خواهد که برتری عترت بر امت را از کتاب خدا ثابت کند یکی از آیاتی که حضرت به آن استناد می کند همین آیه مباهله است (عیون الأخبار،2/ 230-231).


این روز در روایات ما به بزرگی یادشده و آدابی دارد پس شایسته است آن را بزرگ داشته، ساده از کنارش نگذریم.


کانال تلگرام : 


۰ نظر
امید پیشگر

اگر نعمت ولایت کفران شود

در آیۀ 3 مائده (آیه اکمال) آمده است: الیوم یأس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشونِ؛ 

یعنی از این لحظه به بعد، با اعلان تداوم خط ولایت الهی در اسلام، کافران که ختم دین شما را آرزو داشتند- در نهایت با رحلت پیامبر(ص) - (بقره/109، آل عمران/69) نا امید شدند؛ زیرا خدا برای این دین، کسی را منصوب کرد که در پاسداری و تدبیرِ امرِ دین و ارشاد و هدایتگری امت، قائم مقام پیامبر(ص) است.

این رفع خطر می طلبد که بفرماید پس نباید از آنها بترسید (فلاتخشوهم).

اما چرا بلافاصله فرمود: و از من بترسید (و اخشون)؟

این ترس جایی است که نعمت او به جای شکر، کفران شود.

کدام نعمت؟

سیاق نشان می دهد که این نعمت، چیزی جر نعمت ولایت نیست که اگر از سوی امت اسلامی انکار شود، مورد بی توجهی قرار گیرد و بدان تمسک نشود، خداوند نعمتش را سلب کرده آنها را به سبب تغییر آن نعمت، مجازات می کند (انفال/53).

تاریخ نشان می دهد مسلمانان خیلی زود با سقیفه، کفران غدیر کردند و آن تهدید الهی در مورد آنها عملی شد.

علامه طباطبایی با این اشاره از مطلب می گذرد:

هر که می خواهد میزان صدق این پیش بینی آیه را بداند در حال و روز عالم اسلام  از گذشته تا حال نظر کند [که جمع نشدن دور محور ولایت و پیروی نکردن از ولی خدا چه بر سر امت اسلامی آورده است.] (المیزان، 5/179)

و امروز که جهان اسلام  در نقمت حاصل از این کفران، در آتش کینه و اختلاف می سوزد و در خون خود دست و پا می زند جای خالی «نعمت غدیر» بیشتر از همیشه پیداست.

چه بسیارند ناکسان و نا اهلانی که عَلَم هدایت خلق بلند کرده اند و مردم بینوای مستضعف را با وعدۀ بهشت به قعر جهنم رهبری می کنند.

چاره ای نیست؛ برای نجات از این مهلکه باید نعمت غدیر را قدر دانست.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر