پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

همۀ دنیا، چند؟

مرحوم شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل می‌کند:

 نوح(ع) 2500 سال، عمر کرد. 850 سالِ آن برای پیش از نبوت است. 950 سال، مردمش را خدا دعوت می‌کرد. 200 سال مشغول ساخت کشتی بود و 500 سال پس از آن که از کشتى فرود آمد و آب، فروکش کرد زندگی کرد.
در پایان کار، مَلَک الموت، نزد او که در گوشه‌ای زیر آفتاب نشسته بود، آمد و گفت: سلام بر تو!
نوح(ع) جواب سلامش را داد و پرسید: براى چه آمده‌‏اى، اى ملک الموت؟
پاسخ داد: آمده‌‏ام که جان تو را بگیرم.
نوح(ع) گفت: اجازه بده که از زیر آفتاب به سایه بروم.
ملک الموت گفت: باشد.
نوح(ع) به سایه رفت. سپس گفت: اى ملک الموت! همۀ عمرى که در دنیا سپرى کردم، همانند این رفتنم از زیر آفتاب به سایه بود. حالا مأموریتت را اجرا کن!

ر.ک امالی شیخ صدوق، ص511، ح7 نیز کافی، 8/284 : عاش نوح‏ ...

توضیح: پیام این روایت، هشدار به ما انسان‌هاست که در عین حال که باید تلاش کنیم و هیچگاه دست از کوشش برای سعادت دنیا و آخرت خود و دیگران بر نداریم؛ مراقب باشیم لحظه‌ای به این دنیا دل نبندیم و هیچگاه دنیا با همۀ چشم‌اندازهای دل‌فریبش در چشم ما بزرگ و همیشگی نیاید.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

پارادایم (paradigm)

 

به‌تازگی این واژه را بسیار می‌بینم. در پی معنای خوبی برایش می‌گشتم تا اینکه در کتاب جامعه‌شناسی علم به آن برخوردم. 

پارادایم در کاربرد کنونی عبارت است از مجموعه‌ای از مفروضات جهان‌شناختی، ارزش‌ها، روش‌های تحقیق، تعمیم‌ها و نمونه‌های بارز که دانشمندان به آن متعهد و وفادارند.
این واژه برگرفته از کتاب ساخت انقلاب فرهنگی توماس کوهن است که در سال 1962 به چاپ رسید.

به نظرم می‌توان؛ بلکه شایسته است به‌جای این واژۀ بیگانه، معنای جایگزین آن را که می‌شود: چهارچوب پذیرفته‌شده به کار ببریم.

جامعه‌شناسی علم، محمد توکل، ص30

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

آیا اقتصاد اسلامی داریم؟

این روزها بلکه این سالها که بازارِ سخن از اقتصاد، گرم است؛ شاید توجه به این پرسش خالی از لطف نباشد. پاسخ این است:

اگر منظور، دانش اقتصاد است؛ آنگونه که امروز در دانشگاه‌ها از آن سخن می‌گویند و تدریس و پژوهش می‌شود و دارای شاخه‌های گوناگون است؛ نه نداریم؛ ولی اگر منظور، مکتب اقتصادی، به معنای یک نظام ارزشی ـ رفتاری در عرصۀ مناسبات اقتصادی است که بایدها و نبایدهایی را در حوزه اقتصاد بیان می‌کند؛ بله داریم. این را حضرت آیت‌الله علامه شیخ جعفر سبحانی می‌گوید. ایشان نخست، علم اقتصاد را تعریف می‌کند:

«علمى که به ما مى‌آموزد چگونه از منابع طبیعى، با کار کمتر، تولید بیشتر داشته باشیم، تولیدى که نیاز ما را در زندگى برطرف سازد.»

سپس می‌افزاید:
«شکى نیست که در اسلام علم اقتصاد به این معنى یاد شده، وجود ندارد. نه اسلام مدعى آن است و نه این کار در شأن اسلام است، زیرا این راهى است که بشر باید آن را با پاى فکر و اندیشه خود، بپیماید، و این درِ بسته را با قدرت فکر باز کند.»

این همان نکتۀ کلیدی است که باید آن را دربارۀ همۀ دانش‌هایی که خدا، عقل بشر را مأمور به توسعه و پیشرفت در آنها کرده است؛ مانند پزشکی، پتروشیمی و هسته‌ای، در نظر داشت و بی‌جهت در آیات و روایات، به دنبال نسخه و فرمول نگشت.

ایشان در ادامه می‌نویسند:

«آرى در مکتب اسلام علم اقتصاد به معنى یاد شده وجود ندارد؛ ولى در تعالیم اسلام یک رشته اصول اقتصادى که ما نام آنها را "خطوط اقتصاد اسلامى" مى‌نامیم به روشنى وجود دارد و تفاوت علم اقتصاد با مکتب اقتصاد، بسیار روشن است.»

این خطوط که در قالب مکتب از آنها یاد می‌شود همان بایدها و نبایدها، مُجاز و غیرمُجازهایی است که اسلام در حوزۀ اقتصاد دارد؛ مانند حلال‌بودن خرید و فروش اجناس سودمند و حرام‌بودن ربا.

ر.ک به سیمای اقتصاد اسلامی، جعفر سبحانی تبریزی، ص7 تا 9 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تأثیر کارهای خوب و بد در یکدیگر

موضوع احباط، تکفیر و تبدیل عمل، از موضوعات شگفت‌آور و البته بحث‌برانگیز قرآنی است. اگر دوستدار این موضوع هستید می‌توانید آن را در تفسیر آیه 217 بقره ببینید.
بیان همراه با دسته‌بندی حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این باره بسیار خوب و راهگشاست که چکیدۀ آن را اینجا تقدیم می‌کنم.

از آیات قرآن‌کریم بر می‌آید که اعمال انسانها به چند گونه در یکدیگر اثرگذار هستند؛ حسنات و سیئات کلی، آثر کلی دارند و حسنات و سیئات جزئی، آثار جزئی. بر این پایه ما دو دسته آیه داریم:

دسته اول. ایمان، زنده‌شدن است و کفر، مُردن؛ اگر کافری ایمان بیاورد، گویا مرده‌ای زنده شده است و اگر مؤمنی کافر شود، گویا زنده‌ای مرده است. کفر (آل‌عمران:21و22)، ارتداد (بقره:217)، شرک (زمر65) و نفاق (احزاب:19) همۀ کارهای نیک گذشته را از ریشه می‌خشکاند و انسان تا توبه نکند و اسلام نیاورد، آن نقص و عیب، ترمیم نمی‌شود، چنان که توبه و اسلام (زمر:53و54) همۀ کارهای بد و آسیبها را از ریشه می‌سوزاند و زمینه رشد را فراهم می‌کند.

دسته دوم. حسنات و سیئات جزئی هم آثار جزئی بر یکدیگر دارند که گاهی به صورت حبط (نابود کردن) است و زمانی به صورت تکفیر (پوشاندن) و گاهی به صورت تبدیل (دگرگون ساختن). این دسته خود سه شاخه می‌شوند:

1. برخی گناهان پاره‌ای از کارهای نیک را نابود می‌کنند؛ مانند: گناه برخورد نامناسب با پیامبر اکرم (ص)  که اگر مؤمنان با آن حضرت برخورد نامناسبی داشته باشند (حجرات:2)، بعضی کارهای نیک آنان باطل می‌شود، چون اگر همۀ اعمالشان حبط شود، دیگر مؤمن نخواهند بود.
2. برخی حسنات و طاعات، پاره‌ای گناهان را محو و نابود می‌سازند؛ مانند: برپا داشتن نمازهای شبانه‌روزی (هود:114)، اجتناب از گناهان بزرگ (نساء:13، نجم:32).
3. برخی کارهای نیک، سیئات را به حسنات تبدیل می‌کنند؛ مانند توبه، ایمان و عمل صالح (فرقان:70).

ر.ک به تفسیر تسنیم ج1، ص614 تا 617

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

وظیفۀ ما در جُستن روزی

سَدیر از امام صادق(ع) پرسید: وظیفۀ یک نفر در جُستن روزی چیست؟

امام به او پاسخ داد: إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ، وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ، فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ (کافی، 5/79).

همین‌ که در دُکانت را باز و بساطت را برای فروش پَهن کنی، وظیفه‌ات را در جُستن روزی انجام داده‌ای؛ یعنی تا اینجایش با تو است و از اینجا به بعدش با خدا که روزی تعیین‌شدۀ تقسیم‌شده را از راهی که خود می‌داند به دستت برساند. 

این قانون در کارهای دیگر؛ مانند مسافرکشی و پزشکی؛ البته با شکل و شمایل خودشان نیز جاری است که هر کس با تلاش، خود را در معرض دریافت روزی قرار دهد و از آنجا به بعدش را به خدا واگذار کند.

آقایی می‌گفت: کنار میدان تجریشِ تهران در کنار دستفروشان دیگر، بساطی داشتم و مانند آنها با داد و فریاد، رهگذران را به خریدن اجناسم دعوت می‌کردم. در میان ما یکی بود اصلاً داد و فریاد نمی‌کرد؛ مثل بچه‌های خوبِ کلاس، روی صندلی‌اش می‌نشست و به مردم نگاه می‌کرد گاهی جنسی هم می‌فروخت. روزی طاقت نیاوردم و از او پرسیدم: تو چرا مثل ما داد نمی‌زنی؟ نگاهی به من کرد و گفت: همۀ شما خَرید! دادزدن نمی‌خواهد؛ تا اینجایش که بیاییم و بساطی پهن کنیم با ماست؛ بقیه‌اش با خدا.

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

چند واقعیت دربارۀ ISI

 

مؤسسۀ اطلاعات علمی (Institute for scientific information) در فیلادلفیای آمریکا قرار دارد. این مرکز، مهم‌ترین و مؤثرترین تولیدات علمی در سراسر جهان را نمایه‌سازی کرده در اختیار علاقه‌مندان و پژوهشگران قرار می‌دهد.
در ایران، ثبت یک پژوهش در این مرکز، اولین و آخرین دلیل، برای علمی‌بودن یک نوشته و تنها دلیل، برای دانشمند و متخصص بودن یک پژوهشگر است؛ یعنی اگر پژوهشگری ISI نداشته باشد با یک کنکوری نوجوان، چندان فرقی نمی‌کند و نیز پس از رابطه و رابطه و رابطه، تنها کسانی را ارج می‌نهند که ISI داشته باشند وگرنه، همان. 
بر این پایه اگر متخصصی، نظریه‌ای نو را پس از سالها تلاش علمی به ‌دست آورد و آن را در وبلاگ یا یادداشتی منتشر کند؛ و نه در ISI یا یک مجلۀ علمی نامدار، حرف او را به هیچ هم نمی‌خرند.
در ایران، نیز، شمار مقالات نشانگر میزان دانش یک پژوهشگر است؛ پس اگر کسی 20 مقاله در ISI داشته باشد بی‌گمان دانشش را از کسی که تنها یک مقاله دارد بیشتر می‌پندارند؛ برای همین اگر قرار باشد کسی را در هیأت علمی به کار گیرند؛ آن است نه این.

می‌گویم: اگر با تشویق و اجبار به نوشتن مقاله و چاپ و نشر آن در پی پیشرفت علم هستیم باید بدانیم:

1. این که ISI و مجلات نامدار، همۀ معیار علمی‌بودن یک نوشته قرار گرفته‌اند کاری نادرست است؛ زیرا نمونه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد این معیار، گرچه خوب است؛ اما نباید به عنوان تنها معیار قرار گیرد؛ برای نمونه:

پرارجاع‌ترین مقاله در حوزۀ معرفت‌شناسی، نوشتۀ ساده و کوتاه آقای «Gettier» است که در دو صفحه منتشر شد ( آن را در اینجا ببینید).

2. معیار قراردادن شمار مقالات هم کاری نادرست است؛ زیرا نمونه‌هایی وجود دارد که پژوهشگری تنها با نوشتن یکی دو مقاله، انقلابی در آن دانش، بر پا کرده است؛ برای نمونه:

آقای «Hotelling»، تنها با انتشار دو مقاله در دوران زندگی خود، علم اقتصاد را عمیقاً تحت تأثیر قرارداد و کمتر پژوهشی را می‌توان یافت که به آثار او ارجاع نداده باشد (برگرفته از این مقاله).

دیگر اینکه بسیاری از مقالات ISI در رشته‌های پزشکی و مهندسی، حجمی کمتر از یک صفحه دارند و تنها گزارش یک آزمایش‌اند؛ برای همین، برخی پژوهشگران این رشته‌ها گاه می‌توانند در طول یک سال، ده‌ها مقالۀ ISI را به نام خود منتشر کنند؛ در حالی که چنین دستاوردی در حوزۀ علوم انسانی که نیاز به نظریه‌پردازی دارد؛ ممکن نیست (ر.ک به همان).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

درس‌هایی از رأی‌دادنِ هم‌وطنان خارج‌نشین ما

فضای رأی‌گیری در چند کشور را از قاب دوربین بدخواهان جمهوری اسلامی ایران دیدم. سه چیز را دانستم:

یک. دیپلماسی ما آن قدر سست و بی‌حال و ناتوان است که نمی‌تواند امنیتی در خور، برای یک صندوق رأی و چند رأی دهنده برقرار کند. آقایان مدعی، با این توان دیپلماسی می‌خواستند برای ایران بزرگ، امنیت بیاورند؟! همین‌جا درود می‌فرستیم به روان پاک و مقدس مردان میدان، شهیدان سلیمانی و ابومهدی و همۀ بچه‌های مدافع امنیت.

دو. بدخواهان، موجوداتی را تربیت کرده‌اند که به گاه رأی‌گیری و هر کاری که به سود جمهوری اسلامی ایران است؛ زنجیرشان را باز کرده به سوی مردم بی‌پناه می‌فرستند؛ شگفت که این موجودات کمی شبیه انسان هستند؛ کارشان تنها فحش‌دادن و عربده‌کشیدن است؛ اگر هم بشود جفتکی می‌اندازند و پاچه‌ای می‌گیرند.

سه. حتی یک رأی هم که به سود جمهوری اسلامی به صندوق انداخته شود بسیار مهم و تأثیرگذار است؛ وگرنه دلیل ندارد که آن موجودات و صاحبانشان در مقابل یک نفر که می‌خواهد یک رأی بدهد و برود؛ از بالا تا پایین خود را جر بدهند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

آنچه در پانزده خرداد 1342 رخ داد

13 خرداد 1342 خورشیدی برابر با عاشورای 1383 قمری، امام خمینی در مدرسۀ فیضیه قم در سخنانی مهم و تاریخی، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلیِ شاه، پرده از جنایات طاغوت برداشت:
اسرائیل نمی‌‏خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌‏خواهد در این مملکت قرآن باشد ... اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها ... .

دو روز بعد، یعنی در 15 خرداد 1342، در پی آن سخنرانی امام خمینی، مأموران رژیم پهلوی به خانه ایشان یورش برده و ایشان را دستگیر کردند. در پی دستگیری ایشان، موج گسترده‌ای از اعتراضات مردمی، تهران، به ویژه ورامین، قم و بسیاری از شهرهای دیگر را فراگرفت که با پاسخ خونین نیروهای رژیم طاغوت روبرو شد. 

چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی در پیامی در 12 خرداد 1358، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد: 
من روز 15 خرداد را براى همیشه عزاى عمومى اعلام می‌‏کنم.  

گفتنی است: امام خمینی، در آن مقطع، تنها قصد اصلاح امور را داشت و هدفش برچیدن نظام شاهی نبود. این را می‌توان از لحن و متن خیرخواهانه او دانست.

این را هم بیفزایم: سخنرانی امام خمینی بر ضد کاپیتولاسیون (اى سران اسلام! به داد اسلام برسید ...) نزدیک به یک سال و نیم بعد، در 4 آبان 1343 خورشیدی انجام شد.
 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

ایرانی‌ها رأی می‌دهند

ایران، از شمال سبز و نیلگونش تا میان آن، خلیج همیشه فارس، از شرق درخشان تا غرب افراشته بر فراز؛ خانۀ ماست. 
ما همگی، از هر نژاد و هر شهر و قبیله‌ای و با هر لهجه‌ و گویش و گرایشی؛ یک خانواده هستیم. 
گاهی با هم خصومتی داریم؛ طوری نیست؛ پیش می‌آید.
ولی خصلتی داریم ممتاز و آن، غیرت به این خانه و خانواده است. 
طنین غیرت ما تا به کهکشانها رسیده است؛ سند نقدش، بچه‌های مدافع حرم.
همه با هم در کنار هم باز نشان خواهیم داد؛ پای #صندوق_رأی، غیرت ایران و ایرانی. 
برای عزت و رفاه و امنیت و سربلندی این خانه و خانواده و زدنی با پشت دست، محکم، بر دهان آن نامحرم و دیگر حرامی‌ها. 

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

برابری همه مردم در ثروت ملی

در حکومت عدل اسلامی، سهم همۀ مردم از بیت‌المال (ثروت ملی‌) برابر است و هیچ‌کس حتی نزدیک‌ترین فرد به مسئول حکومتی، حق ندارد ریالی بیش از دیگران بردارد یا به او داده شود؛ هر چند او در بدترین وضع اقتصادی به‌سر ببرد.
در این باره، ماجرای امام علی(ع) و برادرش عقیل، به روایت ابن‌ابی‌الحدید بسیار شنیدنی و تکان‌دهنده است:

 

معاویه به عقیل گفت: داستان آهن را نقل کن.
عقیل گفت: باشد. محتاج شدم و با گرسنگى شدیدى روبه‏‌رو گشتم. از او کمک خواستم؛ ولى نَمى از او نچکید. بچّه‏‌هایم را در حالى که سختى و گرسنگى در سیمایشان پیدا بود، جمع کردم و پیشش آوردم.
فرمود: شب بیا، چیزى به تو خواهم داد.
نزدش رفتم؛ در حالى که یکى از فرزندانم دستم را گرفته بود. به فرزندم گفت: بیرون برو. آن‏گاه به من گفت: پیش بیا.
دست دراز کردم. از شدت گرسنگى فکر کردم که کیسه است. دستم را روى آهنى گداخته گذاشتم. وقتى آن را گرفتم، رهایش کردم و چون گاو که از دست قصاب فریاد می‌‏زند، فریاد کشیدم. 
به من گفت: مادرت به عزایت بنشیند! این سوز از آهنى است که با آتش دنیا آن را داغ کرده‌‏ام. حالِ من و تو، فردا که با زنجیرى از جهنم کشیده شویم، چگونه خواهد بود؟
آن‏گاه این آیه را خواند: هنگامى که غُل‏ها در گردن‏هایشان افتاده‏ و با زنجیرها کشانده می‌‏شوند (غافر:71).
سپس افزود: لیس لکَ عندی فوقَ حقِّکَ الذی فَرَضَه اللهُ لکَ إلّا ما تَرى؛ فَانصَرِف إلى أهلِکَ؛  ‏
پیش من، بیش از حقى که خداوند براى تو واجب کرده، چیزى نیست، جز آنچه که دیدى. پس نزد خانواده‌‏ات برگرد (1).

 

فاصله از آنچه می‌بینیم تا آنچه باید باشد بسیار است؛ ولی شدنی است؛ کار دشواری هم نیست. همین که مسئول حکومتی بداند و باور کند این دارایی مردم است که به امانت در دست اوست و او حق ندارد به صدهزار بهانه، این را برای خود بردارد و یا به نزدیکانش بدهد و اگر برداشت و یا داد در واقع به قطعۀ گداخته‌ای از جهنم دست زده است؛ ریالی از ثروت ملی را به ستم، مال خود یا بذل و بخشش نخواهد کرد (2).

 

1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص253؛ نیز نهج البلاغه، خطبه 224.
2. بیشتر، بنگرید به سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با مردم تبریز، 1396/11/29و تفسیر آیۀ 10 سورۀ نساء.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

ویژگی‌های یک مسئول در حکومت اسلامی

نامۀ امام علی(ع) به مالک اشتر، بی‌گمان نشان‌دهندۀ ویژگی‌های یک مسئول بلندپایه در حکومت اسلامی است. نگاهی گذرا به چکیدۀ آن، ما را در ارزیابی عملکرد مسئولان کنونی و نیز انتخاب مسئولان آینده کمک می‌کند.

 

1. چهار وظیفۀ اصلی: رسیدگى کامل به جمع‌‏آورى مالیات؛ پیکار با دشمنان؛ اصلاح مردم و آبادى سرزمین.
2. رعایت تقوا پیش از هر چیز.
3. مبارزه با هواى نفس.
4. توجه به موقعیت محل مأموریت.
5. اجتناب از بخل.
6. تلاش براى جلب رضایت مردم.
7. پرهیز از سرکشى در برابر فرمان‏هاى الهى.
8. پرهیز از کبر و غرور ناشى از مقام.
9. رعایت عدل و انصاف و پرهیز از هرگونه ظلم و ستم در هر حال.
10. جلب رضایت عامه؛ نه خواص.
11. پرهیز از سخن‌‏چینان و تلاش در عیب‌‌‌‌‌‌‌‏پوشى مردم.
12. مشورت در کارها و پرهیز از مشورت با افراد بخیل، ترسو و دنیاپرست.
13. کنار گذاشتن ستمگران پیشین و ارتباط داشتن با انسان‌های پاک و با ایمان.
14. تشویق نیکوکاران و سرزنش و کیفر بدکاران.
15. خوب کردن نگاه مردم به حکومت از راه نیکی به آنها و سبک کردن بار هزینه‌‏ها.
16. احترام به آداب و رسوم نیک گذشته.
17. مشورت همیشگی با دانشمندان و خردمندان.
18. رسیدگى به نیازهای همۀ اقشار جامعه.
19. توجه ویژه به قشر محروم.
20. توجه به معیارها در گزینش فرماندهان نظامى.
21. توجه ویژه به سوابق اشخاص در به‌کارگیری آنها.
22. توجه به معیارها در گزینش سران و فرماندهان ارشد.
23. تأکید بر اصل عدالت.
24. ستایش از کارهاى خوب نیکوکاران.
25. ارزیابی و بررسی کار هر کس، بدون توجه به جایگاهش.
26. ملاک قراردادن کتاب و سنت در تصمیم‌گیری و یافتن راه‌کار.
27. توجه به معیارها در گزینش قضات.
28. نظارت بر کار قضات.
29. توجه به معیارها در انتخاب فرمانداران و مسئولان محلی و نظارت پنهان بر کارهاى آنها.                     
30. سامان بخشیدن به درآمدهای دولتی و توجه بیشتر به هزینۀ آنها برای رفاه و آبادى.
31. توجه به معیارها در گزینش کارمندان دولت و تقسیم کار در میان آنها به ‏طور دقیق.
32. رسیدگى کامل به وضع بازاریان، صنعت‏گران و آنهایى که در جهت تأمین و تولید نیازمندی‌‏هاى مردم صادقانه تلاش می‌کنند و نظارت دقیق بر معاملات، نرخ اجناس و مبارزه با احتکار.
33. توجه ویژه به قشر محروم و کم‌درآمد جامعه و لزوم رسیدگى مداوم و خبر گرفتن از وضع آنها.
34. لزوم رسیدگى به وضع ایتام و کهن‏سالان.
35. تعیین وقت مشخصى براى دیدارهای عمومى و اجازه‌دادن به مردم برای گفتگوی مستقیم.
36. تعیین وقت ویژه براى کارگزاران برای رسیدگی به امور آنها.
37. داشتن برنامه دقیق براى همه کارها.
38. همت گماردن به برپایی واجبات الهی.
39. فاصله نگرفتن از مردم براى مدت طولانى.
40. داشتن برنامه و روشی مناسب در برخورد با همکاران خاص و صاحبان اسرار کشور.
41. بهره‌مند ساختن همه مردم به طور مساوی از امکانات کشور؛ چه آنان که در پایتخت و نزدیک آن هستند و چه آنان که در دوردست زندگی می‌کنند.
42. اعلام عذر موجه در برابر کمبودها و مشکلات و پاسخگو بودن در برابر اشکالات.
43. پذیرش دعوت دشمنان به صلح در عین رعایت هوشیارى در برابر آنان و احترام به قراردادهایى که با آنها بسته می‌شود.                       
44. پرهیز شدید از ریخته‌شدن خون بی‌گناهان.
45. پرهیز از هرگونه خودبینى و خودپسندى.
46. پرهیز از منت گذاشتن بر مردم.
47. پرهیز از شتاب‏زدگى در کارها.
48. پرهیز از ویژه‌خوارى(رانت) مبارزه با آن.
49. در نظر داشتن روش رسول خدا و انبیاى الهى در همه امور مربوط به زمامدارى.
50. دعا براى خود و کارگزاران و درخواست رحمت و توفیق از پروردگار و سعادت شهادت.

 

برگرفته از شرح نهج‌البلاغه، آیت‌الله مکارم شیرازی، به نام پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج10، ص358.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شهید مطهری و بررسی صلاحیت‌ها؛ موافق یا مخالف؟

شهید مطهری و بررسی صلاحیت‌ها؛ موافق یا مخالف؟

 

به تازگی بخشی از سخنرانی شهید مطهری منتشرشده است که بی‌گمان هدف نشردهندگان، نادرست نشان‌دادن کار شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی است؛ متن پیاده‌شدۀ آن این است:

 

بسیارى از مسائل اجتماعى است که اگر سرپرست‌هاى اجتماع، افراد بشر را هدایت و سرپرستى نکنند گمراه می‌‏شوند، اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت (تا چه رسد به این که سوء نیت داشته باشند) به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌‏فهمند و لیاقت ندارند آزادى را از آنها بگیرند این مردم تا ابد بی‌‏لیاقت باقى می‌مانند؛ مثلاً انتخابى مانند انتخاب وکیل مجلس می‌‏خواهد صورت بگیرد. ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته‌‏اید حُسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت، فلان فرد را انتخاب کند و فرض می‌‏کنیم واقعاً هم آن فرد شایسته‌‏تر است؛ اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل کنید و بگویید شما نمی‌‏فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب کنید، اینها تا دامنۀ قیامت مردمى نخواهند شد که این رشد اجتماعى را پیدا کنند. باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آن که می‌‏خواهد وکیل شود تبلیغات کند، آن کسى هم که می‌خواهد انتخاب کند مدتى مردد باشد که او را انتخاب کنم یا دیگرى را، او فلان خوبى را دارد، دیگرى فلان بدى را دارد. یک دفعه انتخاب کند، به اشتباه خودش پى ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل شود و بعد، آن ملت به صورت ملتى‏ در بیاید که رشد اجتماعى دارد و الا اگر به بهانه این که این ملت رشد ندارد و باید به او تحمیل کرد، آزادى را براى همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقى می‌‏ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادى، ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه کند باز باید آزاد باشد (مجموعه آثار، ج24، ص390).

 

چند گفتنی در این باره:

 

1. کار شورای نگهبان انتخاب نیست. کاری که شورای نگهبان می‌کند بررسی صلاحیت داوطلبان ریاست و نمایندگی، بر اساس قانون کشور و سپس معرفی آنها به جامعه، برای انتخاب است؛ بنابراین سخن شهید مطهری اساساً ارتباطی به کار شورای نگهبان ندارد و ناظر به نظامهای پادشاهی که مسئولین را به شکل انتصابی و بی‌توجه به نظر مردم، پشت میزها می‌نشانند.

 

2. با نگاه به پیش و پس سخن یادشده، روشن می‌شود منظور شهید مطهری رهاسازی جامعه به شکل مطلق نیست؛ بلکه آزادی همراه با هدایت است: «یعنى هم هدایت و هم آزاد گذاشتن‏» (مجموعه آثار، ج24 ص389). بی‌درنگ کار شورای نگهبان، ایفای همان بخش هدایت به سوی انتخاب درست است که شهید مطهری بر آن تأکید دارد.

به سخن دیگر: این گفتۀ شهید مطهری، هیچ‌گونه مخالفتی با روند کار شورای نگهبان نداشته؛ بلکه کاملاً با آن هماهنگ است. چون سرپرستان جامعه، برای فهم و لیاقت مردم ارزش قائل‌اند، رئیس‌جمهور و نمایندگان را بر آنها تحمیل نمی‌کنند؛ بلکه آنها را در انتخاب، کاملاً آزاد گذاشته‌اند تا فکر کنند، تلاش کنند تا در نهایت یکی از افراد دارای صلاحیت را برگزینند و به او رأی دهند. مردم در این فرآیند آزاداند؛ اگر صدبار هم اشتباه بکنند؛ چه به انتخابِ اشتباه خود پی ببرند و چه نبرند باز هم آزاداند. آیا چیزی که در کشور جریان دارد جز این است؟

 

3. نمی‌توان پذیرفت منظور شهید مطهری از این سخن، حذف هرگونه نظارت و بررسی و واگذاری صلاحدید مردم به خودشان است؛ زیرا خود او در آثارش بارها با این معنا مخالفت کرده است و بر نظارت و بررسی، با روش‌هایی؛ مانند نظارت فقیهان، امر به معروف و نهی از منکر عمومی تأکید دارد:

 

الف. انسان، همیشه انواع پزشکها را درنظر می‌‏گیرد؛ براى آنکه اندامش را تحت نظر بگیرند؛ ببینند در چه وضعى است؛ آن‌وقت، جامعه، نظارت و بررسى نمی‌خواهد؟! (مجموعه آثار ج17 ص236)

 

ب. شهید مطهری با دمکراسی به معنای «هر چه مردم می‌خواهند و انتخاب می‌کنند؛ همان» مخالف است. او جمهوری و حاکمیت ملی را چنین معنا می‌کند: حاکمیت ملى یعنى قوه قانونگذارى (در کادر قانون اساسى) و قوه مجریه و قوه قضائیه ناشى از ملت است و باید قوانین آن با نظارت فقیهان طراز اول با قانون اسلام هماهنگ باشد (ر.ک به مجموعه آثار ج24 ص324)؛ نه آنکه متن و محتوای آن هم سراسر به دلخواه مردم باشد.

 

ج. شهید مطهری، آزادی، دمکراسی، رأی اکثریت را برای شناخته‌شدن حق و حقیقت در جایی که ملاکی برای شناخت و نظر کارشناسی وجود دارد؛ کاملا بی‌اعتبار دانسته و به شدت رد می‌کند. او رأی اکثریت را تنها در جایی که حق معلوم نباشد و اختلاف باشد و ... می‌پذیرد (ر.ک به مجموعه آثار، ج15، ص828).

 

با این قراین و بیش از اینها که در آثار شهید مطهری به چشم می‌خورد نمی‌توان پذیرفت که منظور او، رهاسازی کامل جامعه برای انتخاب و حذف کامل نظر تخصصی شورای نگهبان دربارۀ صلاحیت داوطلبان ریاست و نمایندگی باشد.

 

4. اگر منظور شهید مطهری واقعاً رهاسازی مطلق جامعه در انتخاب و حذف هر گونه و نظارت و بررسی اولیه در این باره باشد - نادرستی این فرض روشن شد - می‌گویم: این سخن نادرست است و نمی‌توان آن را پذیرفت و ملاک عمل قرار داد؛ زیرا:

 

الف. چرا کسانی که مردم، ادارۀ جامعۀ خود را به آنها سپرده‌اند‌ باید کنار بایستند و از نقش هدایتی و مدیریتی خود در این موضوع دست بشویند؟ آنها وظیفه دارند با نظارت و بررسی و کنارزدن کسانی که صلاحیت لازم برای پذیرش مسئولیت را ندارند، مردم را در انتخاب درست، یاری کنند.

 

ب. اعتراض مردم به ورود افرادی کفن‌پوش و پرچم به‌دست، بیکار و بی‌سواد و جویای کار، به عرصۀ انتخابات و ثبت‌نام برای این که رئیس جمهور این مردم شوند؛ این اصل و خواست عمومی را ثابت می‌کند که باید قانون و شرایطی وجود داشته باشد تا هر کسی نتواند بیاید و در معرض انتخاب مردم قرارگیرد. این یعنی مخالفت عمومی با رهاسازی و حذف هرگونه نظارت و بررسی در انتخابات.

 

ج. این سخن که مردم را باید آزاد گذاشت که آزادانه هر کس را که خواستند انتخاب کنند؛ هرچند اشتباه کنند و این اشتباه را صدها بار تکرار کنند تا به رشد اجتماعی برسند؛ سخنی قابل تأمل است.

از کجا معلوم و به چه دلیل، نتیجۀ اشتباهات مکرر، رسیدن به رشد اجتماعی است؟ اولاً به چه قیمتی؟ ثانیاً تا کی؟

در جایی که می‌توان با گرفتن نظر مشورتی و تخصصی از آگاهان، تکیه بر تجربیات گذشتگان، مرتکب اشتباه و آزمون و خطا نشد و با سرعت بیشتر و پرداخت هزینۀ کمتر به آن رشد رسید؛ چرا باید از این همه سرمایه و فرصت چشم پوشید و جامعه را به دردسرهای پرهزینه و رنج فرسایشی برای نتیجه‌ای نامعلوم گرفتار کرد؟

 

در پایان گفتنی است، سخن شهید مطهری و هر کس که دلیلی بر عصمت او وجود ندارد، وحیِ مُنزَل نیست که بی‌هیچ گفتگو، درست باشد؛ بلکه قابل نقد و بررسی است؛ زیرا ممکن است خطایی در اندیشه او رخ داده باشد. گرچه ثابت شد؛ منظور شهید مطهری نمی‌تواند آنی باشد که پخش‌کننده‌های این فایل صوتی در پی القاء آن‌ هستند.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چگونه قرآن به‌جای شفابخشی، موجب خسارت می‌شود؟

قرآن برای مؤمنین، شفاء و رحمت است؛ یعنی بیماری‌های فکری، روحی و اخلاقی کسانی (لِلْمُؤْمِنینَ) را که به آموزه‌های آن ایمان دارند و قرآن را در زندگی به کار می‌بندند درمان می‌کند (شِفاءٌ) و آنها را به زیبایی‌های روحی و اخلاقی می‌آراید (رَحْمَةٌ).

 

گفتنی است: همین نسخۀ شفابخشِ مؤمنین، برای اهل بدی و ستم، اثری واژگون دارد و بر خسارت و زیان آنها می‌افزاید. به دیگر سخن، آنها با استفاده از قرآن، بدتر، چرکین‌تر و بدبختر می‌شوند (وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً)؛ ولی چگونه؟

 

پاسخ این است: انسان بد، ستمگر، پست و پلید به علت شکل غیرانسانی که با گناه، به روح و روان خود داده است؛ وقتی به قرآن می‌رسد خود را به آن نمی‌سپارد تا درمان شود؛ بلکه ناجوانمردانه، قرآن را به خدمت می‌گیرد و با ذهن بیماری که دارد، آن را به گونۀ دلخواهِ خودش معنا می‌کند و در نهایت، قرآن را دلیل و مستند خیانت‌ها و جنایت‌های خود نشان می‌دهد. 


بر این پایه، معنای آیه این می‌شود: برخی با برداشتهای نادرست از قرآن و تحریف معنوی آن، دست به جنایت می‌زنند و به این واسطه، بر پلیدی و گناهان زیان‌بار خود می‌افزایند.

 

این تفکر، یک روز، تیغ به دست گرفت و با استناد به قرآن (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّه)، فرق قرآن ناطق، امیرالمؤمنین، علی(ع) را شکافت و محاسن شریفش را به خون سرش رنگین کرد (ابن مُلْجَم)؛ قرن‌ها بعد، دست به تفنگ شد و مغز متفکران اسلامی؛ همچون مطهری و مفتح را هدف گرفت و ماشه را چکاند (گروهک فرقان) و امروز، برای پیشبرد دیپلماسی خفت، ذلت، اسارت، آیه می‌خواند و به خدا و پیامبرش دروغ می‌بندد (دولت تدبیر و امید).

 

هر کس که کار بد خود را با استناد به آیه و روایتی توجیه می‌کند و خر مرادش می‌راند؛ نمونه‌ای روشن برای این بخش از آیه است که می‌فرماید: وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً. 


خدایا دست ما را محکم بگیر!

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ امام حسن مجتبی (ع)

از مرام امام حسن مجتبی (ع)

 

1. آن حضرت بیست بار حج گذارد و سه بار اموالش را در راه خدا بین نیازمندان تقسیم کرد(کافی، 1/461) این نشان می‌دهد دینداری، آمیزه‌ای از نماز و روزه و حج، با کمک به نیازمندان و گرفتاران جامعه است. آن که این دومی را ندارد یا این دو را هم‌تراز نمی‌داند باید در رفتار خود بازنگری کند.

 

2. از جنگ و صلح حضرت، دانسته می‌شود که انقلابی، فرد عاقلی است که حکیمانه می‌اندیشد و می‌یابد کجا صحنۀ نبرد است و کی زمان صلح؛ چه صلحی، ذلت می‌آورد و کدام نرمش، قهرمان می‌سازد؛ کجا باید حرف زد و کی باید ساکت بود؛ خلاصه در هر لحظه، وظیفه چیست و چه باید کرد. تکلیف که روشن شد او، مرد میدان است. 
آن که فقط نبرد می‌شناسد و فریاد؛ انقلابی خواندنش خطاست. چنین کسی یک افراطیِ بی‌عقل است؛ مانند آنانی که زبان به اعتراض بر امام حسن(ع) گشودند. 
کسی هم که تنها دل به گفتگو بسته است و فقط به مذاکره و رسیدن به هر توافقی می‌اندیشد و از میدان نبرد، گریزان است، انسان بزدلی است که او را با مرام امام، نسبتی نیست.

 

دربارۀ بخشش‌های مالی امام حسن مجتبی(ع)

 

گفته می‌شود: آن حضرت، سه بار تمام دارایی‌های خود، حتی کفش و لباسش را در راه خدا انفاق کرد. 

این سخن، برداشتی نادرست از روایاتی مانند این است:
امام صادق(ع): الحسن‌بن‌علی(ع) قَاسَمَ رَبَّه ثَلاثَ مَرَّاتٍ حتّى نَعلًا و نَعلًا و ثَوباً وَ ثَوباً و دیناراً و دیناراً (تهذیب الاحکام، 5/11).

«قاسَمَ ربَّه» یعنی با پروردگارش قسمت(نصف) کرد. قاسَمَه المالَ: شارکه فیه مناصفةً (معجم اللغة العربیة المعاصرة، 3/1812). بر این پایه، معنای روایت این می‌شود:
امام حسن مجتبی(ع) در زندگی شریفش سه بار همۀ دارایی‌های خود را با خدا نصف کرد؛ حتی کفش و لباس و پولش را. اینگونه که یک جفت کفش را در راه خدا انفاق کرد و جفت دیگر را برای خود نگه داشت. دربارۀ پول و پیراهنش نیز چُنین کرد.

علامه مجلسی(ره) همین معنا را در شرح خود نوشته است: قاسم ربه أی قسم ماله نصفین، فأخذ نصفه و أعطى الفقراء نصفه؛ با خدا قسمت کرد؛ یعنی دارایی خود را دو نیم کرد؛ نیمی را برای خود برداشت و نیم دیگر را به نیازمندان داد (ملاذ الأخیار، 7/199).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

ده دقیقه سردرگُمی از اذان صبح تا نماز

با یک نمونۀ واقعی آغاز می‌کنم: امروز، پنج اردیبهشت (12 رمضان)، اذان صبح در تهران، ساعت 4.48 دقیقه از رسانه ملی پخش شد. با شنیدن صدای اذان، به نیت روزه، دست از خوردن و نوشیدن کشیدیم (البته کشیده بودیم)؛ ولی نماز صبح چه؟ فرموده‌اند: حدود ده دقیقه بعد از اذان صبح، صبر کنید سپس نماز بخوانید تا مطمئن شوید وقت آن رسیده است.

 

می‌پرسم: اگر چون فجر صادق نمایان نشده است نمی‌شود نماز خواند؛ پس چرا ما را از خوردن و نوشیدن منع می‌کنید؟ و اگر چون نمایان شده است باید دست کشید؛ پس چرا نمی‌گذارید نماز بخوانیم؟
می‌فرمایند: این اذانی که از رسانه ملی پخش می‌شود دقیق نیست و اگر دقیق آن را می‌خواهید می‌توانید از زمانی که مؤسسۀ لواء، اعلام می‌کند استفاده کنید. امروز به محاسبۀ آن مؤسسه سر زدم (در تنظیمات برنامۀ باد صبا هست) اذان صبح امروز در تهران را 4.58 دقیقه نوشته بود؛ دقیقاً ده دقیقه پس از اذانِ رسانه ملی.

 

داستان شگفتی است. دست‌کم در این ماه مبارک که این ده دقیقه برای برخی به ویژه نوجوانان و بیماران و خواب‌ماندگان، حیاتی است؛ درخواست می‌شود تکلیفش را واضح و روشن معلوم کنید. زمان طاغوت هم نیست که صدا و سیما گوش به فرمان دربار باشد و اعتنایی به نظر آقایان نداشته باشد. بفرمایید اذان را به وقت مطمئنش پخش کنند تا مردم از این ده دقیقه سردرگُمی بیرون بیایند.

 

نظر حضرت آیت الله خامنه‌ای
مقتضی است که مؤمنین محترم ـ ایّدهم الله تعالی ـ جهت رعایت احتیاط در مورد امساک روزه و وقت نماز صبح، همزمان با شروع اذان صبح از رسانه ها برای روزه امساک نمایند و حدود ده دقیقه بعد از شروع اذان از رسانه ها، نماز صبح را بخوانند (اجوبة الإستفتائات، س362). در استفتائات جدید اسفند 1399 نیز آمده است: با توجه به اینکه تشخیص دقیق طلوع فجر سخت است ، جهت رعایت احتیاط، حدود ده دقیقه بعد از شروع اذان از رسانه‌ها، نماز صبح خوانده شود.

 

نظر حضرت آیت الله شبیری زنجانی
معیار، اطمینان به طلوع فجر است و این اطمینان در مناطق ایران تقریباً با تأخیر هشت تا چهارده دقیقه (بر حسب مناطق و فصول مختلف سال) از اذان رسانه حاصل می گردد (در این ‌مورد می‌توانید بر اساس محاسبه تقویم مؤسسه لواء عمل کنید) تا پیش از حصول این اطمینان، امساک لازم نیست هرچند احتیاط خوب است ... (استفتائات).

گفتنی است: در فتوای ایشان، تکلیف آن ده دقیقه روشن شده است و مکلف می‌تواند حدود ده دقیقه پس از اذانِ رسانه (تا حصول اطمینان از رسیدن وقت)، بخورد و بیاشامد و بعد نمازش را بخواند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چرا کسی جلوی تحریفات قرآنی حسن روحانی را نمی‌گیرد؟

حسن روحانی با عمامه‌ و ریشی پهن که یادآور علمای دین است قرآن را به سود اغراض خود معنا می‌کند که به آن می‌گویند تحریف معنوی قرآن. او با این کار، بی‌خبران را ساکت می‌کند و کار خود را پیش می‌برد؛ همان کاری که معاویه هم می‌کرد (الدر المنثور، 4/96). نمونۀ تازۀ آن، تحریف قرآن برای توجیه مذاکرات وین است:
چرا ما از مذاکرات و از حرف زدن می‌ترسیم؟ مگر قرآن نمی‌گوید با کفار هم جدال احسن کنیم.

 

منظور او از این جمله، آیۀ 125 سورۀ نحل است: جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ؛ با بهترین روش با مخالفان مناظره کن؛ ولی این آیه دربارۀ دعوت آنها به راه حق و تفهیم آموزه‌های وحیانی به آنهاست و ربطی به مذاکرات و گفتگوهای سیاسیِ دو سویه و قراردادهای بِده‌بِستانی مورد نظر آقای رئیس‌جمهور ندارد.

 

قرآن کریم، در موضوع مورد نظر آقای رئیس‌جمهور، آیاتی دارد که دوتای آنها را اینجا می‌آورم:

 

1. لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ (عنکبوت:49). پیام آیه این است: شما حق ندارید و نباید با ستمگران به نیکی گفتگو کنید و چه کسی در ستمگری آمریکا به ویژه نسبت به ایرانیان تردید دارد؟

 

2. یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ (ممتحنة:9). پیام آیه این است: هر گونه مراوده با کسانی که دشمنى خود را با اسلام و مسلمین، در گفتار و عمل، پشت‌پرده یا آشکارا نشان داده‌اند، ممنوع است. بر اساس این آیات، شما حق ندارید به انگلیس خبیث و فرانسۀ بدتر از آن حتی اجازۀ داشتن سفارت‌خانه در ایران را بدهید، تکلیف آمریکا هم مشخص است تا چه برسد به مذاکره!

 

این اولین بار نیست که حسن روحانی دست به تحریف قرآن می‌زند. او پیش از این بارها برای توجیه کارهای ضدقرآنی خود، کلام خدا را و حتی عملکرد پیامبر(ص) را تحریف کرده است. (برای نمونه بنگرید به سخنرانی 15مهر96 و 20آبان98 و 6اسفند99)

 

به عنوان یک شهروند مسلمان حق دارم بپرسم: چرا کسی، مرجعی، نهادی، دادگاهی؛ در کشوری که عنوانش اسلامی است با این تحریف‌گر قرآن که در پوشش علمای دین، ظاهر می‌شود و مقامی عالی در نظام اسلامی دارد برخورد نمی‌کند؟ 

 

کجاست جامعۀ مدرسین که بیانیه بدهد؟ کجاست آقای اراکی که فرمان قیام صادر کند؟ کجاست دادگاه ویژه روحانیت که لباس برکَند؟ دریغ از یک تذکر رسمی! تا دست‌کم مردم بدانند که سخنان حسن روحانی، ربطی به قرآن و پیامبر(ص) ندارد. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

کاپیتولاسیون دولتی

یکی از اعتراض‌های تند و تیز و البته بحق امام خمینی(ره) به حکومت شاهی، قانون ننگین کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی در ایران بود (سخنرانی 4 آبان 1343)؛ چکیده‌اش این می‌شود: دستگاه قضایی ایران حق ندارد کاری به اقدامات مجرمانۀ آمریکایی‌ها داشته باشد؛ آنها بیایند و هر غلطی که دلشان خواست بکنند و بروند و ایرانی‌ها تنها می‌توانند نظاره‌گر باشند. این ننگ، با تصویب شورای انقلاب (23 اردیبهشت 1358)، برای همیشه از صحنۀ قانونی کشور پاک شد؛ ولی سوگمندانه همچنان شاهد حضور زشت آن در ردۀ دولت مردان هستیم.
کسی می‌آید و ریاستی می‌‌یابد و هر کاری که دلش خواست می‌کند و مردم را به خاک سیاه می‌نشاند و دست‌آخر خیلی شیک می‌رود و کسی هم نمی‌تواند به او بگوید بالای چشمت ابروست.  
همین رئیس دولت کنونی، سالهاست چالش می‌آفریند و با پایان یک بحران، بحران دیگری را کلید می‌زند و گاه چند بحران را با هم به نمایش می‌گذارد؛ حمله به اقتصاد مردم در بورس و یورش به جان و سلامت آنها با آزادسازی سفرهای نوروزی، تنها دو نمونه از نبایدهای رفتاری اوست. گویا کسی حق ندارد یا نمی‌تواند و یا نباید با او برخورد کند و او را پای میز محاکمه بکشاند. این جز مصونیت قضایی محض یا همان کاپیتولاسیون دولتی است؟ 
این رهاگذاشتن رئیس‌جمهور و حتی وزیران و به طور کلی سران، گرچه قانونی نیست؛ اما دارد می‌رود به یک رویۀ پذیرفته‌شده حکومتی تبدیل شود. همۀ هزینۀ آن را هم باید این مردم خوب و بینوا بدهند.
شگفتا! از گودال کاپیتولاسیون آمریکایی درآمدیم و در چاه کاپیتولاسیون دولتی افتادیم.

 

انتقادهای بی‌فایده

مقام معظم رهبری، هتک را حرام و انتقاد از مسئولان را حق مردم می‌داند (1399/8/3). این را هم می‌دانیم که انتقاد از عملکرد رئیس دولت کنونی، از حد و شماره فزون است؛ اما چه سود؟
تا زمانی که کاپیتولاسیون دولتی، عرض اندام می‌کند؛ صرفِ حق‌دانستن انتقادها و حتی ابراز آنها، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت؛ چنان که نداشته است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ زیارتی منسوب به امام مهدی(ع) به نام «زیارت ناحیۀ مقدسه»

در کتاب المزار الکبیر نوشتۀ محمدبن‌جعفر مشهدی، نامدار به ابن‌مشهدی(د. 610 ق)، ص494، زیارت‌نامه‌ای برای امام حسین(ع) در روز عاشورا آمده است که اینگونه آغاز می‌شود: و مما خرج من الناحیة علیه‌السلام إلى أحد الأبواب، قال: تقف علیه صلى الله علیه و تقول: السلام على آدم صفوة الله‏. 

 

این زیارت‌نامه که به زیارت ناحیۀ مقدسه، یعنی صادرشده از سوی امام مهدی(عج)، نامبُردار است از نظر سندی مشکلاتی دارد که نمی‌گذارد ما آن را با اطمینان به امام مهدی(ع) نسبت دهیم؛ چرا که این زیارت، سند متّصل به آن حضرت ندارد و روایتِ آن، اصطلاحاً «مُرسَل» است‏. گرچه ابن‌مشهدی مدعی است تمام آنچه او نقل کرده است همگی مستند و از راویان ثقه است (المزار الکبیر، ص27)؛ اما با عنایت به این که وى از متأخّرانْ محسوب می‌‏شود، بی‌تردید توثیق او بر پایۀ نظر شخصی‌اش بوده و برای پژوهشگران دیگر از اعتبار لازم، برخوردار نیست. بر این پایه، نمی‌توان این زیارت‏نامه را با اطمینان، به امام مهدی(عج) نسبت داد.

 

در کتاب دانشنامۀ امام حسین علیه‌السلام(12/273) به درستی آمده است:
به کسانى که زیارت ناحیه مقدّسه را بازگو می‌نمایند، توصیه می‌‏شود که آن را مستقیماً به امام زمان علیه‌السلام نسبت ندهند؛ بلکه آن را به نقل از کتاب المزار الکبیر، از ناحیه مقدّسه، گزارش نمایند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دعا و صدقه برای سلامتی امام مهدی(ع)

روایتی که به روشنی ما را به دعا و صدقه‌دادن برای سلامتی (سالم‌ماندن) امام مهدی(ع) توصیه کرده باشد نیافتم. تنها روایتی که نزدیک به این معناست دعای «اللهم کن لولیک ... ولیاً و حافظاً» است (کافی، 4/162).
باید دانست که این دعا، برای عمومِ اولیای الهی است. در متن آن، رسول خدا(ص) پس از «لولیک» بی‌آنکه نام شخص خاصی را ببرد می‌گوید: «فلان‌بن‌فلان». این بخش، به گاه تطبیق، در زمان امام حسین(ع) می‌شود «حسین‌بن‌علی» و در زمان امام مهدی(ع) می‌شود «محمدبن‌الحسن» (اقبال،1/85).

 

پرسش: این دعا، نیز صدقه‌دادن برای سالم‌ماندنِ آن امامِ غایبِ محفوظ، چه معنایی دارد؟

 

پاسخ: این دعا و دادن صدقه برای سلامتی امام مهدی(ع) با توجیهات زیر پذیرفته و درست است:

1. این دعا و صدقه برای سالم‌ماندنِ حضرت، تنها مربوط به زمان غیبت صغری و دوران پس از ظهور است.
2. طول عمر امام مهدی(ع) مستلزم بیمار نشدن و یا در امان ماندن ایشان از آسیب‌های طبیعی که انسان را چند صباحی درگیر رنج و بیماری می‌کند نیست؛ یعنی بیماری گذرا، منافاتی با حفاظت در غیبت ندارد (ر.ک به دانش‌نامه امام مهدی عج، 6/292).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

هشدار؛ منتظرانی که دشمن شدند

شیخ کلینی(ره) با سند صحیح، روایتی را از امام صادق(ع) نقل می‌کند که تکان‌دهنده است. چکیده‌اش این است:

 

یهودیان در کتابهایشان خوانده بودند که در آینده پیامبری خواهد آمد و در مدینه مستقر می‌شود. برای آنکه در رکابش باشند از سرزمین خود کوچ کرده به آنجا آمدند و در خیبر، فدک و کنار کوه اُحد مسکن گزیدند و منتظر ظهور ماندند. زمانی هم که مورد یورش دو قبیلۀ خارجی اوس و خزرج واقع می‌شدند وعده به ظهور می‌دادند تا به کمک حضرت(ص) داد خود بستانند؛ اما وقتی بعثت رخ داد و حکومت حضرت(ص) برپا شد اینان به دل و دنیای خود چسبیدند و ایمان، که بماند در شمار دشمنان حضرت(ص) قرارگرفتند (بنگرید به کافی، 8/308 و تفسیر آیات 89 و 90 سورۀ بقره).

 

این هشداری است از  قرآن به تمام منتظرانی که ایمان به ظهورِ امام مهدی(ع) دارند و خود را برای آن روز آماده می‌کنند؛ خطر جدی است. تا دست از دل و دنیا نَشُسته‌ باشیم، اشک و حرف و نالۀ فراق و حتی کسب آمادگی برای ظهور، ریالی ارزش ندارد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یارانی برای امام مهدی(ع) از طالقان

در برخی روایات شماری از یاران امام مهدی(ع) به گاه ظهور، از اهالی طالقان گفته شده است؛ مانند: له بالطالقان کنوز لا ذهب و لا فضة إلا خیول مطهمة و رجال مسومة (کمال الدین، 1/268).

 

برخی با دیدن نام طالقان، در این روایات، به‌جای آنکه خود را جای مخاطب حضرت بگذارند و تلاش کنند بفهمند که ذهن مخاطب، با شنیدن این لفظ به کجا منتقل می‌شده است بی‌درنگ آن را به معنای رایج در ایرانِ امروز؛ یعنی طالقانِ جادۀ کرج-قزوین معنا کرده و به آن معتقد شده‌اند و حال آنکه باید دید منظور از طالقانی که در زمان صدور این روایات برای ذهن مخاطب آشنا بوده کجاست؟

 

بی‌تردید سخنی را که نزدیک به 1400 سال پیش در حجاز یا عراق صادر شده است نباید با ادبیات امروز ایران، معنا کرد. بی‌توجهی به این قاعده ما را از معنای روایات دور کرده سبب تولید معانی و در پی آن باورهای عجیب و غریبی می‌شود که اصلاً منظور روایت نیست. برای فهم معنای یک روایت، باید قراین را کاوید تا به معنای مورد نظر گوینده رسید. یکی از قراین گزارش‌های مرتبط است.

 

ابن‌ابی‌الحدید در شرح حملۀ چنگیز به مناطق خوارزم و هرات و مرو، نام طالقان را هم در ردیف آنها می‌برد: «حتى وصلوا إلى الطالقان و هی عدة بلاد و فیها قلعة حصینة» (شرح نهج البلاغه، 8/235).
پیداست در گذشتۀ دور و نزدیکِ به زمان صدور این روایات، طالقان بخش وسیعی از سرزمین‌های اسلامی در خراسان قدیم بوده است.

حال اگر با در نظر گرفتن آنچه ابن‌ابی‌الحدید گزارش کرده است دوباره به روایت کمال الدین نگاه کنیم ذهن ما دیگر سراغ جادۀ کرج -قزوین نمی‌رود؛ بلکه با توجه به معیار وسعت، قدمت و اهمیت، به خراسان قدیم هم توجه جدی می‌کند. در نهایت با توجه به نقل زیر مطمئن می‌شود که مراد از طالقان، آن است و نه این:
أربعة و عشرون من الطالقان‏ و هم الذین ذکرهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فی خراسان کنوز لا ذهب و لا فضة (ملاحم و الفتن، 290).

 

بنابراین مراد از طالقان در روایاتِ مربوط به عصر ظهور، طالقانِ خراسان قدیم یا همان افغانستان امروز است؛ نه طالقان جادۀ قزوین. (دربارۀ طالقان افغانستان ر.ک به دانشنامۀ جهان اسلام) و یاران گفته‌شده در روایت، برخاسته از آن سرزمین هستند؛ نه این.

 

جالب است برخی که به آنها اهل توقف گویند از آذربایجان به این طالقان ایران کوچ کرده‌اند و به انتظار ظهور نشسته‌اند.

 

برای آشنایی با اهل توقف و فهم نادرست‌شان از روایات طالقان، خواندن این گزارش سودمند؛ بلکه درس‌آموز است. به نظر می‌رسد نگهداری از اسبهایی که در گزارش آمده به ویژه آن اسبِ گران‌قیمتِ آمریکایی برای زمان ظهور و تقدیم به حضرت باشد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

روایت 313 یار نزدیک امام مهدی(عج) و حکایت پنجاه زن در میان آنها

اصل این موضوع که 313 «مَرد»، حلقۀ نخست یاران امام مهدی (عج) یا مدیران ارشد حکومت جهانی او را تشکیل می‌دهند در روایت امام باقر(ع) آمده است: فیجمع الله علیه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا (الغیبة نعمانی، ص282).

 

اما این که در میان این 313 نفر که روایتِ یادشده بر مردبودن همگی آنها تصریح دارد، 50 زن نیز حضور داشته باشد، سخنی است که هیچ روایت معتبری برای آن نداریم.

 

تنها در تفسیر عیاشی، ج1، ص64 روایتی حاکی این معنا آمده و از آنجا به کتابهایی مانند بحار الانوار، ج52، ص222 و البرهان، ج1، ص350 سرایت کرده است که به دلیل ارسال و انفراد و فقدان مؤید، اعتبار و ارزشی ندارد؛ ضمن آنکه وقتی به این مضمون، در روایتی که به شکل مُسند در کتاب الغیبة نعمانی (م 340 ق) است نظر می‌کنیم هیچ عبارتی دال بر وجود 50 زن در بین یاران آن حضرت نمی‌بینیم.

————————————————

وقتی از آقای احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم، پرسیدند: چرا در کابینۀ خود از زن‌ها استفاده کرده‌اید؛ او پاسخ داد [روایت داریم که] 50 نفر از 313 یار امام زمان(عج) زن هستند. هر چند این کار او با واکنش برخی علما روبرو شد؛ اما بازتابش، آن قدر نبود که مردم از غلط‌‌بودن کار او و چرایی آن آگاه شوند. کار او نادرست بود چون در رشته‌ای نظر تخصصی ‌داد که در آن متخصص نبود. کسی که رشته‌اش «مهندسی و برنامه‌ریزی حمل و نقل ترافیک» است و در رزومه‌اش نشانی از تخصص در حدیث و فقه نیست به هیچ عنوان حق ندارد از یک روایت، حکمِ انتصابِ زنان، به سمت وزارت را استنباط نموده و فتوا به جواز؛ بلکه رجحان آن ‌دهد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اخبار و روایاتِ نشانه‌های ظهور

تعطیلی خانۀ خدا، باران سیل‌آسای ماه رجب، کشته‌شدن مظلومانۀ آن خردسال در مدینه، مرگ عبدالله در حجاز، فتنه‌های شام و عراق، موضوعاتی هستند که در چند سال گذشته با استناد به روایات، از نشانه‌های قطعی ظهور تلقی شده و با آب و تاب فراوان در رسانه‌ها بازتاب یافته‌اند.  
صدها سال است مردم به پیروی از برخی علما، سرگرم این نشانه‌ها هستند. برای نمونه: محمدبن‌ابی‌زید علوی که در سدۀ هشتم (743ه‍.ق) در استان فارس می‌زیسته است رخدادهای زمان خود را منطبق بر روایات، و ظهور را بسیار نزدیک دانسته است (احسن الکبار فی مناقب الائمة الاطهار، ش 142 کتب خطی مدرسۀ فیضیه).

 

در اینجا دو پژوهش را که دربارۀ نشانه‌های ظهور انجام شده است می‌شناسانم:

یک. تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور
برخی نتایج که نویسنده به آنها رسیده است:
1. متأسفانه مؤلفان قدیم و جدید، آن گونه که باید در این موضوع قلم نزده و اغلب به نقل روایاتی در این باره اکتفا می‌کنند و به بررسی و تحلیل احادیث و آثار نمی‌پردازند.
2. علامت‌های ظهور با نشانه‌های برپایی قیامت، آمیخته شده و به اشتباه برخی از نشانه‌های قیامت به عنوان علامت ظهور تلقی شده است.
3. روایات مربوط به بیرون آمدن پرچم‌های سیاه (رایات سود) بیانگر نشانۀ ظهور مهدی(ع) نیستند.
4. طلوع خورشید از مغرب نشانۀ ظهور مهدی(ع) نیست؛ بلکه به نظر می‌رسد این موضوع از نشانه‌های قیامت است.
5. دو عنوان «خراسانی» و «حسنی» که در میان نشانه‌های ظهور شهرت زیادی یافته‌اند، کمترین اخبار را به خود اختصاص داده و اثبات علمیِ نشانه‌بودن آن دو دشوار است [یعنی بر خلاف باور رایج، این دو، موضوعات قابل اعتنایی نیستند].

 

دو. تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور
موضوعاتی که نویسنده دربارۀ آنها دست به پژوهش زده است: یمانی، سفیانی، خسف بیداء، نفس زکیه، اختلاف بنی‌عباس، آشکارشدن دست در آسمان و طلوع خورشید از مغرب.

 

پژوهشهای یاد شده نشان می‌دهد باورهای رایج در میان ما نسبت به نشانه‌های ظهور، نه معنای روشنی دارد و نه پایۀ علمی محکم؛ سودی هم در عمل ندارد.  

 

بر این پایه به نظر می‌رسد کار درست در برخورد با اخبار و روایاتی که از نشانه‌های ظهور سخن گفته‌اند این است که چون کارایی عمومی ندارند همۀ آنها را ببوسیم و کنار بگذاریم و به آنها دامن نزنیم و مدام به دنبال پیدا کردن مصداق برای آنها نباشیم؛ همان کار خسته‌کننده و دل‌زننده‌ای که صدها سال است که برخی علما و مردم سرگرم آن‌اند. حضور آن امام موعود را باور کنیم و هر آن، منتظر ظهورش باشیم و پیوسته تلاش کنیم تا خود را برای آن لحظه آماده سازیم.

 

ارتباط و اتصالِ هر رخدادی به ظهور با استناد به هر متنی و انتشار آن بین مردمِ باورمند به امام مهدی(ع)، خدمت به دین نیست. بی‌تردید این کارها جز سرخوردگی و تضعیف باورها نتیجه‌ای در پی ندارد.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

ارتباط ظهور با گناه مردم

گذشت که پرهیز از گناه، وظیفۀ همیشگیِ بندگان خدا به ویژۀ شیعیان امامی است؛ ولی آیا این موضوع ارتباطی با ظهور و یا دیدار با امام مهدی(ع) دارد؟ به این معنا که گناه مردم یا شیعیان، مانع دیدار با آن حضرت شود و یا جلوی ظهور او را بگیرد.

 

پاسخ این است که ما دلیلی معتبر برای وجود این ارتباط نداریم. برخی با استناد به روایت زیر بر این باورند که اساساً گناه، مانع دیدار است و این گناهکاری مردم است که جلو ظهور را گرفته است. می‌گویند: امام مهدی(ع) نامه‌ای به شیخ مفید(ره) نوشته است. در آن نامه می‌خوانیم:

 

و اگر پیروان ما- که خداوند، آنان را به اطاعتش موفّق بدارد- بر عهد خود، یک‌دل و وفادار بودند، میمنت دیدار ما برایشان به تأخیر نمى‌‏افتاد و سعادت مشاهدۀ ما با حقیقت و معرفت و صداقت، برایشان زودتر حاصل مى‏‌شد، که ما را از ایشان باز نداشته است، جز آنچه از ایشان به ما مى‏رسد و ما آن را برای ایشان ناپسند و ناشایست مى‌‏دانیم (احتجاج، 2/499).

 

ولی این نامه را نمی‌توان پذیرفت زیرا:
1. چرا در نوشته‌هاى خود شیخ مفید(ره)، حتی اشاره‌ای هم به این نامه نشده است؟
2. چرا شاگرد ارجمند او، شیخ طوسى(ره)، در کتاب ارزندۀ خود که دربارۀ غیبت نگاشته (کتاب الغیبة للحجة)، این خبر مهم را نیاورده است؟
3.  چگونه مى‌‌توان به آنچه پس از حدود یک قرن بی‌هیچ سند و مدرکی در کتاب الاحتجاج آمده، اعتماد کرد؟ (ر.ک به دانشنامۀ امام مهدی عج، 4/445)

 

اگر گفته شود: چون حضرت در همین نامه امر به کتمان آن کرده است، دو شیخ بزرگور از نقل آن خودداری کرده‌اند؛ می‌پرسیم: پس ناقل این نامه (نویسندۀ کتاب الاحتجاج) چگونه به محتوای آن دست پیدا کرده است؟ و به چه مجوزی آن را منتشر ساخته است؟

 

کوتاه سخن: این باور که گناه مردم یا شیعیان، دلیل غیبت، یا مانع دیدار و یا سبب تأخیر در ظهور است؛ آن هم با استناد به این نامه، باوری نادرست است که تکیه بر روایتی نامعتبر دارد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دعا برای ظهور یا فَرَج

در روایات، دعا برای تعجیلِ در فرَجِ امام مهدی(ع) (کمال‌الدین، 2/384) و نیز دعا برای تعجیل در فرَجِ آل‌محمد(ص) (کافی، 2/538) با سند معتبر آمده است؛ اما دعا برای تعجیل در ظهور و حتی دعا برای ظهور آن حضرت، به معنای بیرون آمدن ایشان از پردۀ غیبت، دیده نمی‌شود.
اگر کسی این را همان گرفت به او یادآور می‌شوم: «فَرَج» به معنای «ظهور» نیست. «گشایش در امور»، معنایی جز «بیرون‌آمدن از پردۀ غیبت» دارد؛ برای همین نمی‌توان «این را همان» دانست. گره از کار کسی گشوده شود غیر از نمایان شدن اوست.

 

اگر همین معنای رایج (فَرَج به معنای ظهور) را در روایت ضعیف‌السند «أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتعجیلِ الْفَرَج فَإنّ ذلک فَرَجُکُم‏»(کمال الدین، 2/385) پیاده کنیم نتیجه این می‌شود: برای تعجیل در ظهور دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا ظهور ما، موجب ظهور خود شماست. پیداست که این معنا پذیرفتنی نیست؛ ولی اگر فَرَج را به معنای اصلی آن (گشایش در کار) بگیریم نتیجه پذیرفتنی خواهد شد: برای گره‌گشایی از کار امام‌تان دعا کنید؛ چرا که دعای شما یا گره‌گشایی از کار او موجب گره‌گشایی از کار شماست.

 

گرچه می‌توان در موضوع امام مهدی(ع) ظهور را نمودی از فَرَج (گشایش در کار) دانست؛ اما همچنان این پرسش، پایدار است که چرا در روایات توصیه‌ای به دعا برای ظهور، بیرون آمدن از پردۀ غیبت و پایان پذیرفتن این دوره، با واژگانی روشن و گویا دیده نمی‌شود. به سخن  دیگر: چرا پیشوایان معصوم(ع) به روشنی به مردم نگفته‌اند که برای ظهور، پایان پذیرفتن دورۀ غیبتِ امام مهدی(ع) دعا کنید. نه تنها دعا، حتی توصیه به انجام کاری هم نکرده‌اند.

 

این درنگ روایی، یافتۀ پیش‌گفته را تأیید می‌کند که غیبت، موضوعی است که ما، نه چون و چرای آن را می‌دانیم و نه در آن دخالتی داریم؛ همه‌اش به دست خداست و او هرگاه که مصلحت بداند به آن پایان می‌دهد. برای همین نه توصیه‌ای به دعا برای ظهور و پایان غیبت داریم و نه وظیفه‌ای به نام زمینه‌سازی ظهور. 

 

از قراینی که این یافته را تأیید می‌کند روایات زیر است:
1. روایات، ما را از عجله‌کردن در موضوع ظهور پرهیز داده‌اند (کافی، 1/368؛ الغیبة نعمانی، ص198).
2. در روایت امام صادق(ع)  آمده است: آنچه مردم را هلاک می‌کند، عجله‌‏شان به این امر [ظهور] است. خداوند برای عجلۀ بندگانش، عجله نمی‌کند. این امر، سرانجامی‌ دارد که باید به آن برسد؛ وقتی به آن رسید، یک لحظه هم پس و پیش نمی‌شود (کافی، 1/369).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

انتظار

انتظار ظهور امام مهدی(ع) اثری در درون دارد و نمودی در بیرون. این دو، نشان می‌دهند که آیا مدعی، واقعاً منتظر ظهور هست یا نه. اثر درونی انتظار، امید به فردای بهتر است و نمود بیرونی آن، آماده‌‌شدن برای ظهوری است که هر آن، ممکن است رخ دهد.


در میان وظایف ششگانه‌ای که برشمردیم، انتظار فَرَج، اثر درونی انتظار است (وظیفۀ دوم) و دعا برای فرج (وظیفۀ سوم) و آماده‌شدن برای ظهور (وظیفۀ ششم) از نمودهای بیرونی آن. اکنون دربارۀ انتظار فَرَج و آمادگی برای ظهور کمی بیشتر سخن می‌گوییم.

 

انتظار فَرَج
برخی روایات، «انتظار فَرَج» را افضلِ اعمال امت گفته‌اند(کمال‌الدین، 2/644) و برخی دیگر آن را محبوب‌ترین عمل، نزد خدا دانسته‌اند(معانی‌الأخبار، ص199). اما این «انتظار فَرَج» به چه معناست؟ 


بین ما جا افتاده است (انداخته‌اند) که فَرَج یعنی ظهور امام مهدی (ع)؛ اما واقعیت این است که فَرَج به معنای ظهور نیست؛ فرَج یعنی گشایش(معجم المقاییس، 4/498) و انتظارِ فرَج یعنی چشم به راهِ گشایشْ بودن. 


بر این پایه، منتظِر، کسی است که در هر سختیِ آزاردهنده‌ای مانند نداری و گرانی، سیل و بیماری، جنگ و زلزله و ... به فردایی بهتر می‌اندیشد و بر این باور است که «به لطف خدا، این روزگارِ سخت، می‌گذرد و فردایی بهتر از راه خواهد رسید»؛ همان که می‌گویم: «درست می‌شود.»


داشتن چنین روحیه‌ای امیداور به فضل خدا در رویارویی با انوع سختی‌ها و ناملایمات زندگی و چشم‌داشتن به آینده‌ای بهتر؛ همان «انتظار فَرَج» است که روایات، آن را از برترین اعمال و محبوب‌ترین عمل، نزد خدا شناسانده‌اند. 


گویند مقام معظم رهبری در این باره، شرحی نو داده‌اند (+) که هماهنگ با همین معناست.
البته امید به ظهور آن منجی موعود، تنها یکی از مصادیق این انتظار است؛ نه همۀ آن.

 

آمادگی برای ظهور
کسی که منتظر است؛ همواره خود را در سرآمد انتظار می‌بیند و پیوسته، کارهایی را که در آن زمان باید انجام دهد از ذهن می‌گذراند. او برای آنکه در آن روز و ساعت، با هیچ کسری و کاستی روبرو نشود همۀ آنچه را که باید داشته باشد آماده می‌کند. منتظر واقعی چُنان آماده است که گویا تا لحظاتی دیگر انتظارش به‌سر می‌رسد. این رفتارِ طبیعی و البته درستِ یک منتظر است. 


رسیدن به توان علمی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بالا که از بایسته‌های دوران ظهور است؛ بی‌هیچ تردیدی، برنامۀ امروزِ منتظران آن حضرت است. دست روی دست گذاشتن و چسبیدن به سجاده و ذکر و دعای تنها، بُریدن از جهان نیز، روش کسانی است که توهم انتظار دارند.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

وظایف شیعیان در عصر غیبت

وظایف شیعیان در عصر غیبت، همان وظایفِ در عصر حضور و ظهور امام معصوم (ع) است: تلاشی همیشگی برای داشتن باورهای درست (ایمان) و انجام کارهای درست (عمل صالح). با استناد به آیات قرآن کریم که پیوسته بر این دو تأکید می‌کند؛ این وظایف، همیشگی بوده و مشروط به حضور و ارتباط زنده با پیشوای معصوم(ع) نمی‌باشند؛ مانند زمانی که امام صادق(ع) در مدینه بودند و یا امام کاظم(ع) در بغداد و یا امام رضا(ع) در خراسان و یا امام عسکری(ع) در سامراء و بسیاری به  ایشان دسترسی نداشتند؛ ولی همگی موظف بودند خود را در دو رکن ایمان و عمل صالح تقویت کنند؛ البته با حفظ مرجعیت علمی پیشوایان دین در امور دین. به سخن دیگر؛ همان باید آموزه‌های دین را از پیشوایان دین فرابگیرند یا مستقیم یا به واسطۀ کسانی که آموزه‌های دین را از آنها فراگرفته‌اند.

 

وظیفۀ دیگر، انتظار فرج است (کمال‌ الدین، 2/339 با تعبیر تَوقع فَرَج؛ الغیبة نعمانی، ص158 با تعبیر انتظار فَرَج). دربارۀ این وظیفه، جداگانه سخن خواهیم گفت.

 

وظیفۀ سوم، دعا برای تعجیلِ در فرَجِ امام مهدی(ع) است (کمال‌ الدین، 2/384).

 

وظیفۀ چهارم، پرهیز از عجله‌ برای درک ظهور است (کافی، 1/368).

 

وظیفۀ پنجم، استقامت در راه دینداری است (کافی، 1/335، کمال الدین، 1/303).

 

وظیفۀ ششم، آماده‌ساختن خود برای لحظۀ ظهور است (الغیبة نعمانی، ص320، ح10 و نیز ر.ک به صحیفۀ نور، امام خمینی، 12/482). این وظیفه را می‌توان در ارتباط با روایات انتظار فرج، نیز دانست. در این باره هم جداگانه سخن خواهیم گفت.

 

در نوشته‌ها و گفته‌های بسیاری، از وظیفه‌ای دیگر به نام زمینه‌سازی برای ظهور نیز سخن گفته‌اند و آن را مقدمه‌ای لازم برای ظهور دانسته‌اند به گونه‌ای که  تا این وظیفه از سوی مردم انجام نگیرد ظهور، رخ نخواهد داد.

بنده برای این هفتمی هیچ روایت و مستندی را پیدا نکردم. روایاتی که مدعیان به آن استناد می‌کنند با چشم‌پوشی از مشکل اعتباری برخی‌شان، در مقام دلالت، یا به معنای داشتن آمادگی همیشگی، برای ظهور هستند  (وظیفۀ ششم) و یا به معنای گزارشِ رخدادهای جهان، در آستانۀ ظهور هستند؛ یعنی می‌گویند: به خواست و مصلحت خدای متعال، در آستانۀ ظهورِ امام مهدی(ع) چنین وقایعی رخ خواهد داد و مردمی، زمینۀ حکومت آن حضرت را فراهم خواهند کرد؛ نه اینکه خواسته‌ باشند بگویند: یکی از وظایف همیشگی مردم در دوران غیبت، زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی(ع) است. برای دیدن نمونۀ این روایات بنگرید به کافی، 8/206 الغیبة نعمانی، ص273، ح50؛ سنن ابن ماجة، 2/1368/ح 4088 و نیز مقالۀ زمینه‌سازی ظهور؛ چیستی و چگونگی.

 

در دانشنامه امام مهدی(ع) که همۀ روایات این بخش را گردآوری کرده‌اند پنج وظیفۀ زیر به چشم می‌خورد:
انتظار فرج، عجله نکردن، استقامت، دعا برای تعجیل در فرج، زمینه‌سازی برای حکومت امام مهدی(ع) (ر.ک به دانشنامه امام مهدی عج، 5/303 تا 6/71). 
با درنگ در روایاتی که برای وظیفۀ پنجم گردآورده‌اند بیش از آنچه را که گفتیم از روایات دانسته نمی‌شود و روایات یادشده هیچ دلالتی بر ادعا (وظیفۀ زمینه‌سازی در دوران غیبت برای ظهور‌) ندارند.

 

نکته‌ای مهم که در این موضوع باید به آن توجه داشت این است: کسب و حفظ آمادگی برای ظهور، جز ساختنِ زمینۀ ظهور است. برای اولی دلیل روایی داریم ولی برای دومی، نه.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ شب نیمۀ شعبان

برخی می‌پندارند که شب نیمۀ شعبان که شب میلاد امام مهدی(ع) است، یکی از شبهای قدر است که در آن، روزی‌ها تقسیم می‌شود و ... . از روایتی که شیخ صدوق(ره) با سند موثق از امام رضا(ع) نقل می‌کند غلط‌بودن این پندار روشن می‌شود. در این روایت، اهمیت این شب و چیستی اعمال آن بیان شده است.

 

راوی می‌گوید: از امام رضا(ع) دربارۀ شب نیمۀ شعبان پرسیدم. فرمود: آن، شبى است که خداوند، در آن بندگان را از آتش دوزخ می‌رهاند و در آن شب، گناهان بزرگ را می‌‏آمرزد.
گفتم: آیا در این شب، نمازى افزون بر نماز دیگر شب‏ها هست؟
فرمود: نماز خاصى ندارد؛ اما اگر دوست دارى در این شب، عملی مستحبى انجام دهی، نماز جعفربن‌ابى‌طالب(ع) (نماز جعفر طیار) را بخوان و ذکر خداى عزوجل را بسیار بگو، فراوان استغفار و دعا کن؛ زیرا پدرم می‌‏فرمود: دعا در این شب، مستجاب است.
گفتم: مردم می‌گویند که این شب، شب ثبت اعمال است؟
فرمود: شب ثبت اعمال، شب قدر در ماه رمضان است (عیون اخبار الرضا ع، 1/292).


___________________________
نماز جعفر طیار، دو نمازِ دو رکعتی است. در هر رکعت، نخست حمد و سوره و بعد از آن پانزده مرتبه: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّه وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکْبَر» خوانده می‌شود. همین تسبیحات را ده مرتبه در رکوع و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از رکوع، و ده مرتبه در سجدۀ اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجدۀ دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته می‌شود (کافی، 3/465).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

سخنی با مشتاقان دیدار

بسیارند مشتقانی که آرزو دارند هرچند برای لحظه‌ای روی آن امام عزیز را ببینند. در این باره می‌گویم: 
 

یک. اگر این شوق از سر کنجکاوی است، چندان اهمیت ندارد؛ اما اگر گمان می‌کنیم این دیدار نشان می‌دهد بیننده، انسانی خوب و مقرّب درگاه الهی است، سخت در اشتباهیم؛ زیرا گذشته از نبود دلیل برای این تصور، بسیار کسانی بودند که بارها در روز، پیشوایان معصوم(ع) را می‌دیدند؛ با آنها حرف می‌زدند؛ ولی اکنون طبق ادلۀ موجود، در جهنم، عذاب می‌شوند. تاریخ صدر اسلام پُر است از اینگونه افراد. 

 

دو. آنچه اهمیت دارد و از ارزش‌ها شمرده می‌شود پیروی از اهل‌بیت(ع) در باور و رفتار است تا آنجا که از آنها شویم. «مِنّا اهل‌البیت» شدن تنها ویژۀ سلمان (فخر ایرانیان) نبود (کافی، 1/401)، زبیر نیز به این مقام رسید؛ اما نتوانست آن را حفظ کند (نهج‌البلاغه، حکمت 453). تنها راهِ رسیدن به این مقام والا و بسیار ارزشمند که برای همگان نیز مقدور هست، پیروی از ایشان است. امام حسین(ع) در روایتی ذیل آیۀ 36 سورۀ ابراهیم(ع) به این معنا تصریح می‌کند (کافی، 8/244).

 

کوتاه سخن: به‌جای این در و آن در زدن برای دیدار با حضرت که گاه سر از دام شیادان درمی‌آورد افزون بر امید به دیدار، شبانه روز تلاش کنیم با آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت(ع) آشنا شویم و بر اساس آنها زندگی کنیم. این آن چیزی است که از ما خواسته‌اند و پاداش آن را هم رسیدن به مقام «منا اهل‌البیت» گفته‌اند؛ چه می‌خواهد دیداری رخ دهد مانند سلمان فارسی و چه رخ ندهد مانند اویس قرن. 

 

آیت‌الله جوادی آملی در این باره می‌نویسد:
«بسیاری کسان نبی اعظم اسلام(ص) یا وجود گرامی علی‌بن‌ابی‌طالب یا معصومان دیگر(علیهم‌السلام) را حتی گاه چند معصوم را دیدند و کلامشان را شنیدند؛ اما هیچ بهره‌ای نبردند. بهتر آن است که انسان، مشهود نظرۀ رحیمیۀ معصوم باشد تا تنها شاهد چهرۀ او؛ چرا که نگاه یکسویه‌ای که نظر شریف آنان را جلب و جذب نسازد، اثری نخواهد داشت (امام مهدی (عج) موجود موعود، ص 174).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ سخنان منسوب به امام مهدی(ع)، برآمده از دیدارها

برخی از سخنان که به امام مهدی(ع) نسبت داده می‌شود و در شمارِ روایات مهدوی در می‌آیند سندشان تنها خود همان گوینده است که مدعی است در تشرّفی که برایش حاصل شده این سخن را از آن حضرت شنیده است و شاهد دیگری ندارد. برای نمونه:

 

آیت‌اللّه میرزااحمد سیبویه (د. 1384ش) از شیخ حسین سامرایى که از اهل منبر عراق بود، نقل می‌کند: در ایامى که در سامرا مشرف بودم؛ روز جمعه‌اى طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من کسی در آنجا نیست. حالى پیدا کردم و متوجه مقام صاحب الامر(ع) شدم. در آن حال، صدایى از پشت سر شنیدم که به فارسى فرمود: به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه‏ام حضرت زینب(س) که فرج مرا نزدیک گرداند (ر.ک: شیفتگان حضرت مهدى (عج)، 1/251).

 

می‌گویم: احتمالاتی که دربارۀ این دیدارها و استنادها وجود دارد اعتماد و اطیمنان را به اصل و محتوای نقل‌شده آن‌چنان کم می‌کند که دیگر نمی‌توان به آنها تکیه کرد و سخن نقل‌شده را صادرشده از امام مهدی(ع) دانست:
احتمال دارد گوینده دروغ گفته باشد.
احتمال دارد گوینده که معصوم نیست، اشتباه کرده باشد.
احتمال دارد گوینده که در حس و حال مناجات بوده، صدایی را در توهم و خیال خود شنیده و گمان کرده از سوی امام مهدی(ع) است. 
احتمال دیگر که آیت‌الله جوادی آملی می‌دهد اشتباه فرد در شناخت است. به این معنا که او گمان می‌کند این شخصِ رسیده از غیب، امام مهدی(ع) است در حالی که اینگونه نیست و او فرستاده‌ای از سوی او یا بنده‌ای از بندگان خوب خداست که برای کمک یا ملاقات با او مأموریت یافته است (ر.ک: امام مهدی عج موجود موعود، ص 195). 

 

کوتاه سخن: این حجم از احتمالات، مانع از پیداشدن اطمینان به صدور این سخنان، از امام مهدی(ع) می‌شود. بر این پایه، سخنان نقل شده از دیدارهای رخ‌داده در دوران غیبت را نمی‌توان به عنوان روایت امام مهدی(ع) با اطمینان، به آن حضرت نسبت داد و حدیث آن امام دانست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ روایت ادعای دیدار: «هر کس ادعای دیدار کند دروغگو است.»

بر پایۀ گزارشِ شیخ صدوق(ره) در آخرین نامۀ امام مهدی(ع) به علی‌بن‌محمد سَمُری، آخرین نمایندۀ حضرت در دوران غیبت، آمده است:


تو در فاصله شش روز از دنیا مى‏روى. پس کارهاى خود را انجام بده و به هیچ کس وصیّت نکن که پس از تو جانشینت باشد؛ ... به‌زودى، کسى به سراغ شیعیان من خواهد آمد که ادعاى مشاهده می‌کند. آگاه باشید! هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحۀ آسمانى، ادعاى مشاهده کند، دروغگو و افترا زننده است (کمال‌الدین، 2/516).

 

با چشم‌پوشی از سند این روایت که از ناحیۀ «حسن‌بن‌احمد» ضعیف شمرده می‌شود؛ محتوای این بخش از روایت، محل گفتگوی دانشمندان است؛ چرا که برخی معتقدند پس از این نامه، دیدارهایی رخ داده است. این گروه در جمع بین این دو، در نهایت به این نتیجه رسیده‌اند که منظور از ادعای مشاهده، دیدارِ همراه با ادعای نمایندگی است (نک: السلطان المفرج‏، مقدمۀ قیس عطار، ص22)

 

آقای محمود کریمیان در مقالۀ اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع، سند و معنای این حدیث را بررسی کرده است. او پس از اذعان به ضعف سندی این روایت، دربارۀ معنای آن نوشته است:
«توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر(ع) در دوران غیبت کبرا نیست و «ممکن» است در این دوران، ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمینان‌آور دارد و اصل بر عدم آن است.»

 

بر این پایه، در دوران غیبت، دیدار «ممکن» است؛ اما اثبات «وقوع» آن نیازمند دلیل اطمینان‌آور است و تا این نباشد هیچ ادعایی را نمی‌پذیریم.  این همان نتیجه‌ای است که ما پیشتر به آن رسیدیم.

 

نکتۀ باریک و مهمی در اینجا هست که در زیر به آن توجه می‌دهم.
گویند: از اخبار و گزارش‌های فراوانی که رسیده است؛ یقین می‌کنیم دیدار، «واقع» شده است (دیدار در عصر غیبت، ص85). 
می‌گویم: سخن، در اصل این دیدارهاست. مدعیان، نخست باید ثابت کنند آنچه دیده‌اند ناشی از توهم، خیال، اشتباهِ در تشخیص نبوده است و آنها حقیقةً به محضر امام مهدی(ع) شرفیاب شده‌اند. به نظر می‌رسد گویندگان سخن بالا، درستی این دیدارها را ثابت‌شده فرض کرده‌اند و با استناد به آنها، وقوع دیدار، در دوران غیبت را پذیرفته‌اند.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دیدار با امام مهدی(ع) در زمان غیبت؛ امکان، وقوع، پذیرش

در این باره که آیا در زمان غیبت می‌توان به محضر آن حضرت شرفیاب شد و آیا می‌توان دیدارهای نقل‌شده را باور کرد، سه نظر عمده در امکان و وقوع این دیدارها وجود دارد:

 

یک. این کار، اساساً امکان ندارد.
دلیل این گروه، روایتی است که در آن، امام مهدی(عج) به آخرین نایب خاص خود (محمدبن‌علی‌سمری) خبر می‌دهد که پس از رحلت تو، اگر کسی ادعای مشاهده کرد، دروغگویی است که به ما افترا می‌زند (ر.ک: کمال‌الدین، 2/516).

 

دو. این کار، هم امکان دارد و هم واقع شده است.
این گروه دربارۀ روایت پیشین می‌گویند: معنای روایت، تکذیب کسانی است که در زمان غیبت کبری مدعی وکالت بوده خود را رابط بین مردم و امام مهدی(عج) به مردم معرفی می‌کنند. آنگاه خبر افراد موثقی را که بدون ادعای وکالت از دیدار خود با امام مهدی(عج) خبر داده‌اند را پذیرفته و تمام آنها را دلیل بر وقوع دیدار می‌دانند (ر.ک به امام مهدی عج موجود موعود، ص197).

 

سه. این کار، گرچه امکان دارد؛ اما دلیلی بر وقوعش نداریم.
این گروه از پیروان نظر دوم می‌پرسند: آنانی که می‌گویند ما به دیدار امام مهدی(عج) شرفیاب شده‌ایم از کجا یقین دارند آن کسی را که دیدار کرده‌اند شخص امام مهدی(عج) بوده است؟
در توضیح این دیدگاه، سخن آیت‌الله جوادی آملی سودمند است: هر خارقِ عادت یا کرامتی که به دستِ ناشناسی صورت می‌گیرد و فیضی از ناحیۀ او به دیگران می‌رساند، [گرچه] از سرچشمۀ فیّاض امام عصر(عج) جاری می‌گردد؛ اما چنین نیست که آن ناشناس لزوماً وجود مبارک ولیّعصر(عج) باشد؛ بلکه آن حضرت، شاگردان صالحی دارد که به امر ایشان، گره از کارِ فروبستۀ دیگران می‌گشایند و واسطۀ رسیدن فیضِ امام به آنان می‌شوند (امام مهدی عج موجود موعود، ص 195).
طرفداران این نظریه می‌گویند: چون دیدارکنندگان، دلیل قطعی برای تشخیص درست خود ندارند و احتمال اینکه شخصِ دیده‌شده، یکی از فرستادگان امام مهدی(عج) باشد بسیار زیاد است؛ و حتی در صورت ثقه‌بودن گوینده خبر او، واحد است پس نمی‌توان بر «وقوع» دیدار یقین کرد؛ هر چند «امکان» آن به شکل عام وجود دارد. آیت الله سیدکمال حیدری طرفدار این نظریه است (ر.ک به مفاصل اصلاح الفکر الشیعی، ص 286).

 

می‌گویم: چون دلیل معتبری برای ناممکن‌بودن دیدار در دوران غیبت، وجود ندارد؛ پس نمی‌توان امکان آن را رد کرد. برای وقوع آن هم، دلیل معتبرِ علمی که قابل طرح و دفاع در مجامع علمی باشد نداریم؛ پس حق داریم داستان‌ها و ادعاهای مطرح شده در این باره را نپذیریم و سخنانی را که مستند به چنین دیدارهایی هستند مردود بدانیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ غیبت امام مهدی(ع) و چرایی آن

دوران زندگی امام مهدی(ع) از سال 260 ه‍.ق وارد مرحله‌ای ویژه به نام غیبت شد. به این معنا که امامِ زندۀ موجود از دسترس عموم مردم بیرون رفت و دیگر مردم نتوانستند شخص او را اگر دیدند بشناسند و یا با او «به عنوان امام» سخن بگویند. این دوره از زندگی حضرت که از آن سال آغاز شد تا روز ظهور ادامه خواهد داشت.
دوران غیبت را می‌توان بسیار شبیه و نزدیک به دوران امام کاظم(ع) و امام عسکری(ع) آن زمان که ایشان در زندان و حصر بودند و امکان دسترسی مردم به ایشان نبود دانست.

 

دربارۀ چرایی غیبت روایات، دلایلی را بیان کرده‌اند که به نظر می‌رسد همه از باب حکمت (علت ناقصه) باشد: آزمودن همۀ حکومتها (الغیبة نعمانی، ص274)، آزمودن و ناب‌کردن مردم (همان، ص140)، بر گردن نداشتن بیعت (کمال‌الدین، 1/303)، کشته‌شدن در صورت نمایان‌شدن (کافی، 1/340)، جارى‌شدن سنّتهاى پیامبران(ع) دربارۀ او (کمال‌الدین، 2/481)، آشکارشدن ودیعه‌هاى خدا (همان، 2/641).

 

در این میان روایتی وجود دارد که از دید بنده، بهترین پاسخ به این پرسش است. شیخ صدوق(ره) به سند صحیح نقل می‌کند که امام صادق(ع) در پاسخ به چرایی غیبت فرمود: به دلیل چیزى که اجازه نداده‌اند براى شما آشکارش کنیم. سپس افزود: حکمت این کار، جز پس از ظهورش، آشکار نمی‌شود. آنگاه تأکید کرد: إن هذا الأمر أمرٌ مِن أمرِ الله و سِرٌّ مِن سِرّ الله و غیبٌ مِن غیبِ الله‏ (علل الشرائع، 1/246).

 

کوتاه سخن: چرایی غیبتِ امام مهدی(عج) بر ما پوشیده است و اهل‌بیت(ع) با این که آن را می‌دانستند؛ اما مصلحت الهی بر این است که آن را برای مردم بازگو نکنند. باید صبر کرد و منتظر ماند تا پس از ظهور آن امام، چرایی غیبت بر ما نیز آشکار شود.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

باورها دربارۀ امام مهدی(ع): استوار، سُست

آقای مهدی مهریزی در کتاب مهدویت؛ رویکردها و چالش‌ها، مباحث مهدویت را در سه سطح جا می‌دهد: سطح نخست مربوط به مُسَلمات است؛ مانند اینکه کسی از نسل پیامبر(ص)، برپایی عدل جهانی را بر عهده دارد. سطح دوم، باورهایی؛ مانند زنده و غایب بودن آن حضرت است که می‌توان آنها را با ادلۀ استوار، اثبات کرد. در سطح سوم، موضوعات جزئی و سرشاخه‌ای قرار دارند؛ مانند ازدواج و چگونگی زندگی کنونی آن حضرت که برای اثبات آنها ادلۀ محکم و کافی در دست نیست.

 

بنده می‌گویم: موضوعات مربوط به امام مهدی(ع) دو گونه‌اند: 
گونۀ نخست، موضوعاتی که می‌توان به روشنی از آنها سخن گفت و آنها را با دلیل نقلی معتبر و کمک عقل به خوبی و روشنی اثبات کرد. بنده نام اینها را باورهای استوار می‌گذارم. 
گونۀ دوم، موضوعاتی هستند که سخن‌گفتن دربارۀ آنها یا هیچ پشتوانۀ عقلی و نقلی معتبری ندارد یا اگر دارد آنقدر محکم نیست که بتوان به آن تکیه زد. نام اینها را هم گذاشته‌ام باورهای سُست.

 

گونۀ نخست را باید، گفت و به پشتوانۀ ادلۀ روشن و محکمی دارند، پُرتوان از آنها دفاع کرد؛ ولی گونۀ دوم را باید کنار گذاشت. دامن‌زدن به این گونه، خرافه‌گرایی، داستان‌سرایی و حتی بی‌اعتقادی به امام مهدی(ع) را در پی دارد. پُرمُشتری‌بودن اینگونه مباحث سبب‌شده تا برخی گویندگان و نویسندگان بجای محکم‌کردن باورها، ذهن مخاطب را با استناد به روایات نامعتبر، خوابها و داستانها، به سخنانی سست و باورهای لرزان سرگرم کنند.

 

از باورهای استوار

امام مهدی(ع) دوازدهمین امام معصوم و از نسل امام حسین(ع) و فرزند امام حسن‌بن‌علی عسکری علیهماالسلام است (کافی، 1/533) که به شهادت آنان که او را دیده‌اند (کمال‌الدین، 2/435) در سال 255 هجری قمری به دنیا آمده است (کافی، 1/514). 

او در سال 260 هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش، در حالی که تنها پنج سال داشت عهده‌دار امامت شد و این شاید عجیب باشد؛ اما نه تنها عقل، آن را محال نمی‌داند؛ در امتهای گذشته نیز پیشینه دارد. خدای متعال، عیسى(ع) و یحیى(ع) را در خردسالى به پیامبرى برگزید (مریم/30) و حاکمیت داد (مریم/12) (ر.ک به الفصول المختاره، شیخ مفید، ص318). 

آخرین پیشوای معصوم، از همان سال، همانگونه که پیشتر، معصومان دیگر از رسول خدا(ص) تا امام عسکری(ع) خبر داده بودند (کمال‌الدین، 1/287 و 409) از دیدۀ عموم نهان شد (غایب گشت). این مرحله از زندگی حضرت، دو بخش دارد: غیبت قصیرة و طویلة (کافی، 1/340) که از زمان شهادت امام عسکری(ع) یعنی سال 260 هجری آغاز شد و تا لحظۀ ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت. او روزی که ما تاریخش را نمی‌دانیم به خواست خدا ظهور خواهد کرد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دو رویکرد به موضوع امام مهدی(ع): داستانی، پژوهشی

دیده‌ها و شنیده‌های بنده می‌گوید: گفته‌ها و نوشته‌ها دربارۀ امام مهدی(ع)، دو گونه‌اند:
یک. سخنانی داستانی و احساس‌برانگیز و البته بیگانه با اصول علمی که اگر آن را برای ارزیابی، به دست یک پژوهشگر توانا بدهیم؛ روی همه یا بیشتر آن، خط قرمز می‌کِشد. 
دو. سخنانی بر پایۀ منابع معتبر و اصول علمی که در واقع دستاورد یک پژوهش استاندارد است.

سوگمندانه امروز، مدیریت افکار عمومی در موضوع مهدویت و شناختِ امام مهدی(ع)، بیشتر در دستِ نوع اول است. این را می‌توان را با رصد انواع رسانه، به راحتی دانست.
پیامد این روشِ داستانیِ بیگانه با پژوهش، می‌شود بستری که در آن مهدیان دروغین رخ می‌نمایند و مردمی که آنها را باور می‌کنند. ظهور فرقۀ یَمانی به سرکردگی احمد الحسن، سخنان عجیب و گاه خنده‌آور که از برخی محافل و نشست‌های مهدوی شنیده می‌شود؛ همگی از پیامدهای شومِ آشنایی با امام مهدی(ع) به روش داستان‌پردازیِ غیرپژوهشی است که ریشه در فقر علمی دارد.

برای در امان ماندن از این بازی‌ها و آن داستان‌سرایی‌ها باید به پژوهش پناه بُرد و موضوع امام مهدی(ع) را به روش علمی پی‌گرفت.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دانشنامه امام مهدی (عج)

دانشنامه امام مهدی(عج) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

نوشتۀ آیت الله ری‌شهری و همکارانشان، پژوهشگاه قرآن و حدیث (دارالحدیث)

از دید بنده، این کتاب، بهترین کتابی است که تا کنون دربارۀ امام مهدی(ع) نوشته‌اند که البته بخش‌هایی از آن بسیار تخصصی است.

این کتاب ده جلدی، جدا از نسخۀ چاپی، در نرم‌افزار ویندوزی «حدیث اهل‌بیت(ع)» نیز هست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

روایاتی راه یافته از منابع عامه به کتابهای امامیه

محمدفاضل بن محمدمهدی مشهدی از دانشمندان امامیه، در قرن یازده هجری است. دربارۀ جایگاه علمی او همین بس که او از شیخ حر عاملی اجازه‌نامه‌ای مفصل برای نقل روایات و کتب می‌گیرد (بحار، 107/107-121). مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب فوائد الرضویة فی  احوال علماء  المذهب  الجعفریة در بخش مربوط به او می‌نویسد:

 

نسخه‌ای تصحیح‌شده از کتاب المختلف [مُخْتَلَفُ الشّیعَة فی أحْکامِ الشّریعَة، حسن‌بن‌یوسف حلی، د. 726 ق] را به خط خود محمدفاضل مشهدی دیدم. تاریخ پایان نگارشش، محرم 1081 ق بود. محمدفاضل در بخش پایانی کتاب (پس از اتمام متن)، مطالب سودمندی را نوشته بود. یکی از آنها این است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم. این اخبار، میان مردم مشهور است و در برخی کتابهای نونوشته نیز به چشم می‌خورد. این در حالی است که محدثین ما (دانشمندان نامدار حدیث از امامیه) هیچکدام از این اخبار را در کتابهای روایی خود نیاورده‌اند. ظاهراً اینها اخباری است که از کتابهای عامه (سُنّی) به فرهنگ امامیه سرایت کرده است. [آن گاه شروع به شماره کردن برخی از آنها می‌کند. بنده برخی از مشهورترین آنها را اینجا می‌آورم بیشترش را در کتاب مرحوم شیخ عباس ببینید (فوائد الرضویة، 2/912)]:

 

1. الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه‏.
2. أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا.
3. صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی‏.
4. لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَى خَطَإٍ.
5. لَا یَسْقُطُ الْمَیْسُورُ بِالْمَعْسُورِ.
6. عَلَى الْیَدِ مَا أَخَذَتْ حَتَّى تُؤَدِّیَ.
7. النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ.
8. إِذَا بَلَغَ الْمَاءُ کُرّاً لَمْ یَحْمِلْ خَبَثاً. 
9. إِقْرَارُ الْعُقَلَاءِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ جَائِزٌ.
10. مَنْ فَاتَتْهُ صَلَاةٌ فَلْیَقْضِهَا کَمَا فَاتَتْه‏.
11. مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُم‏ ؛ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ عُدَّ مِنْهُم‏.
12. کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ (یُبدَأ) بِسْمِ اللهِ (فِیهِ)، فَهُوَ أَبْتَر.
13. مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوه‏. [این همان روایتی است که آقای دکتر سروش در نظریه نو خود به نام دین و قدرت، فراوان به آن استناد می‌کند.]
14. حدیث سهل ساعدى [پیامبر(ص) زنی را که درخواست ازدواج داشت به عقد مردی فقیر درآورد و مهریه‌ را هم آموزش همان چند سوره‌ای قرار داد که آن مرد می‌دانست. عوالی اللئالی 2/263]

 

باید پژوهشی انجام شود تا به روشنی بدانیم چند درصد از نظرات فقهی؛ بلکه اسلامی به این گونه روایات که اعتبارشان زیر سوال است تکیه دارد. 

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

نوروز و دعای تحویل سال، در روایات

برای نوروز و اعمال آن، پیشینه‌ای در منابع روایی نخستین نیافتم. گرچه علامه مجلسی(ره) اشاره‌ای به وجود برخی اعمال در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی(ره) دارد (بحار، 56/101)؛ ولی این روایت در آن نیست و اساساً، مصباح المتهجد، چیزی دربارۀ نوروز ندارد.


بحث جدی در این باره از زمان علامه مجلسی(ره) رخ نموده است. او نزدیک به پنجاه صفحه دربارۀ نوروز، روایت نقل کرده و سخن گفته است (بنگرید به بحار الأنوار، چاپ بیروت، 56/91-124)؛ ولی در کتاب زاد المعاد که در آن بنا دارد روایاتی را بیاورد که از نظر خود او صحیح و معتبر است، به سه نقل، بسنده می‌کند(ص 326-328):

 

نقل نخست، روایت مُعَلَّی‌‌بن‌خُنَیس است. در این روایت، که علامه مجلسی، سند آن را معتبر می‌داند امام صادق(ع)، پس از سخن دربارۀ نوروز، اعمالی برای آن می‌شمارد: غسل، پوشیدن پاکیزه‌ترین لباس، خوشبوکردن خود، روزه، چهاررکعت نماز با دستوری ویژه و دعایی در پس آن.

 

می‌گویم: شباهت در متن و راوی آخر (معلی‌بن‌خنیس) و امامی که روایت از او نقل شده است نشان از یگانگی میان این روایت و روایت بحار (56/91) دارد. با این فرق که علامه، در بحار، سند را آورده است و در اینجا (زادالمعاد)؛ نه. بررسی سند این روایت، در بحار، نشان می‌دهد که سند، از اعتبار کافی برخوردار نیست و چون متن، روایت مؤیدی در متون کهن ندارد، نمی‌توان به آن اطمینان کرد و آن را مبنای عمل قرار داد.

 

نقل دوم، دعایی است که سفارش شده آن را به هنگام تحویل سال، بسیار (برخی گفته‌اند: 360 بار) بخوانید. متن این دعا را دو گونه روایت کرده‌اند:
1. یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ.
2. یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ.

 

گفتنی است: علامه مجلسی این نقل را بی‌سند و به تصریح خود، از کتابهای غیرمشهور می‌آورد.

 

نقل سوم، دعایی است که سفارش شده به شمارۀ روزهای سال خوانده شود:
اللَّهُمَّ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِیدَةٌ وَ أَنْتَ مَلِکٌ قَدِیمٌ أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا وَ خَیْرَ مَا فِیهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ مَا فِیهَا وَ أَسْتَکْفِیکَ مَؤُنَتَهَا وَ شُغْلَهَا یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ.

 

می‌گویم: سند و مدرک معتبری که با آن بتوان نقل دوم و سوم را به پیشوای معصوم، نسبت داد در دست نیست. بر این پایه، خواندن این دعاها که متنشان درست است، به شرطی که آنها را به پیشوای معصوم نسبت ندهیم، جایز و بدون اشکال خواهد بود.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

اگر کسی ناسزایی گفت

امام زین‌العابدین(ع) بین یارانش نشسته بود که مردی از بستگان آن حضرت از راه رسید و به حضرتش ناسزا گفت. امام هیچ نگفت. پس از رفتن آن شخص، امام در حلقۀ یاران، به سوی خانۀ او رهسپار شد. در میان راه، زیر لب می‌گفت: و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین (آل‌عمران:134). به درِ خانه‌اش که رسیدند او را صدا زد. اهل خانه به او گفتند: علی‌بن‌الحسین آمده با تو کار دارد. او به قصد درگیری، دم در آمد. امام به محض دیدن او گفت: برادر عزیز! لحظاتی پیش آمدی و چیزهایی به من گفتی. اگر من، آنگونه‌ام که تو گفتی، خدا مرا ببخشد و اگر نه؛ خدا از تو در گذرد.
آن شخص، به خود آمد. بی‌درنگ میان دو ابروی امام را بوسید و گفت: نه؛ شما آن نیستید و خود لایق آن‌ام که گفتم (الارشاد، 2/145).

برای اخلاقی‌زیستن (برتر از حقوقی‌زیستن)، بسیار پیش‌ می‌آید که باید انسان از حق «شخصی» خود بگذرد و رفتاری مبتنی بر اصول اخلاقی را به نمایش بگذارد.

برای نمونه: در نظامِ صرفاً حقوقی، کسی حق ندارد به شما ناسزا بگوید و اگر گفت شما حق دارید از او شکایت کرده وی را به سزای کار بدش برسانید؛ اما در نظام اخلاقی، وظیفه، بخشیدن و گذشتن است (آل‌عمران/134). البته حساب مجرمان حرفه‌ای و یا کسانی که بخشش، سبب جری‌ترشدن آنها می‌شود جداست. گذشت، در چنین مواردی، کار اخلاقی شمرده نمی‌شود؛ زیرا وظیفه، کیفردادن این عده است (من لایحضره الفقیه، 2/625).

جامعه‌ای که در آن، مردم در برخوردهای شخصی زودرنج‌اند و هر سوءتفاهمی را فوراً پی می‌گیرند و منتظرند کسی دست از پا خطا کند تا از کاه کوهی بسازند و هر اشتباه و کاستی را در بوق‌ کنند، سبک زندگی اسلامی در میان آنها زنده نیست. برای احیای آن باید مرام و کلام پیشوایان دین را دانست و آن را در زندگی پیاده کرد. سود این کار، دست‌کم این است که در کنار یکدیگر، آسوده، با لبخند و با دلی خوش زندگی می‌کنیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

کدام زن نمونه

بخش قابل توجهی از بانوان مسلمان و معتقد به اسوه بودن حضرت فاطمه(س)، خانه‌داری را برای خود کسرِ شأن می‌دانند و با دیدن زنی در تلویزیون که رئیس کارخانه؛ استاد دانشگاه و مانند آن است آه سردی از نهاد برآورده و با حسرت می‌گویند: مردم به کجاها رسیدند و منِ بدبخت صبح تا شب بشور و بپز و بچه‌ بزا و ... 

کم نیستند زنان با ایمانی که با توسل به درس و کار، تلاش می‌کنند بیشترِ روزِ خود را در بیرون از خانه بگذرانند تا نکبتِ خانه‌داری دامن‌ آنها را نگیرد و در قسمتِ شغل، بجای آنکه مانند زنانِ بی‌کلاس بنویسند «خانه‌دار»، خیلی شیک و باکلاس عناوین چشم‌پُرکُنی مانند وزیر، وکیل، مدیر، رئیس، استاد و مانند آن را درج کنند.  

به راستی چرا؟

مگر حضرت فاطمه(س) «خانه‌دار» نبود؟! مگر این بانوان محترم ادعا نمی‌کنند حضرتش الگوی آنها در زندگی است؟! پس چرا در عمل، خانه‌داری بد است و بیرون‌خانه‌بودن به هر بهانه و توجیهی، افتخار؟!


یکی از علتهای این دوگانگی، نوع برخورد دولتمردان حکومت اسلامی با این موضوع است. مسئول محترمی که نخست با آب و تاب خاصی از الگوبودن حضرت فاطمه(س) می‌گوید و سپس به کسانی جایزه می‌دهد که از نظر شغلی هیچ شباهتی به آن الگوی معرفی شده ندارند بداند که با این کار و با این معیارها؛ 

1ـ اگر امروز حضرت زهرا(س) تشریف داشتند بدون تردید شایستۀ دریافت هیچ جایزه‌ای نبودند. 

2ـ به زنان و دختران مسلمان تلقین می‌شود زنِ نمونه کسی است که همچون مردان بیشتر وقت خود را بیرون از خانه صرف فعالیت‌های اجتماعی کند و البته هر چه مسئولیت بالاتر و مشغله بیشتر، بهتر.


بله؛ به این بانوان جایزه بدهید؛ اما در روز خودشان؛ روز پزشک و روز کارگر و ...؛ بگذارید روز ولادت حضرت فاطمه(س) مخصوص تقدیر از شبیه‌ترین‌ها به آن بانوی یگانه باشد؛ مادرانی که چون زهرای اطهر(س) تنها شغل‌شان خانه‌داری است و عمرشان را صَرف بندگی خدا و شوهرداری و تربیت فرزندان صالح می‌کنند.

اگر این شد دیگر بانوی مسلمان آن سخن را نمی‌گوید؛ بلکه خانه‌داری را برترین شغل‌ها دانسته با افتخار تمام می‌گوید: 


«شغل خانه‌دار؛ مادر شش فرزند که دوتای آنها را تقدیم اسلام کرده‌ام؛ گرچه همسرم با کپسول نفس می‌کشد و ترکش نخای او را بریده است؛ اما افتخار می‌کنم کنیز او هستم به امیدِ شفاعتِ مادرش زهرا(س)»

۱ نظر
امید پیشگر

حکایت پنجاه زن

وقتی از آقای احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم سوال می‌شود چرا در کابینۀ خود از زن‌ها استفاده کردید؛ با لحنی معنوی و جدی پاسخ می‌دهد [روایت داریم که] 50 نفر از 313 یار امام زمان(عج) زن هستند. یعنی ایشان در حالی که رشتۀ او «مهندسی و برنامه‌ریزی حمل و نقل ترافیک» است؛ بسان یک مجتهد از یک روایت، حکمِ انتصابِ زنان، به سمت وزارت را استنباط نموده و فتوا به جواز؛ بلکه وجوب آن می‌دهد.


هر چند این کار او با واکنش برخی علما روبرو شد؛ اما بازتابش، آن قدر نبود که مردم از غلط‌ بودن کار او و چرایی آن آگاه شوند.


روایتی که او شنیده بود و بر اساس آن فتوا به جواز استخدام زنان در کابینۀ دولت داد؛ روایتی است که تنها در تفسیر عیاشی، ج1، ص64 آمده است و از آنجا به کتابهایی مانند بحار الانوار، ج52، ص222 و البرهان، ج1، ص350 سرایت کرده است. روایتی که به دلیل ارسال و انفراد، هیچ اعتبار و ارزشی ندارد؛ ضمن آنکه وقتی به این مضمون در روایتی که به شکل مسند در کتاب الغیبة نعمانی (م 340 ق)، ص279 آمده است نظر می‌کنیم هیچ عبارتی دال بر وجود 50 زن در بین یاران آن حضرت نمی‌بینیم.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

سیاست و دیانت

یا به ما بد گفتند یا خودمان معنای این جملۀ معروف مرحوم مدرس را که گفت «دیانت ما عین سیاست ماست» بد فهمیدیم و بجای آنکه سیاست‌مان را عیناً دینی یعنی کاملاً بر اساس آموزه‌های دینی بنا کنیم برداشتیم همه چیز را سیاسی کردیم؛ قربةً الی الله؛ عقیده و اخلاق و فرهنگ و ورزش و دانش و اقتصاد و حوزه و دانشگاه و خانواده، همه و همه را سیاسی کردیم.

وقتی تمامِ معیارهای کسی بشود سیاسی در واقع سیاست شده خدای او؛ درست شبیه کسی که «خدایش هوای نفس شد»(فرقان، 43) 

بر این اساس، مقام معظم رهبری در مذمت و بی‌تقوایی برخی فرمود: 

«بجای اینکه سیاستشان دینی باشد؛ دینشان سیاسی‌کاری است.» (6 دی 96) 

چه دوستان و بستگانی که با بحث‌های سیاسی رنجیدند و چه جمع‌های خوبی که از هم پاشیدند؛ برای هیچ و پوچ.

کاش این کارِ غلط، حداقل ذره‌ای فایده‌ داشت! حاصل این همه فعالیت سیاسی و روشنگری و بصیرت‌افزایی شد: 

عده‌ای احمدی‌نژادی که اگر معاذالله قرآن را هم آتش بزند فوراً آن را اقدامی در راستای ولایتمداری او تفسیر می‌کنند.

و جمعی شگفت‌آور که با نارضایتی از عملکرد آقای روحانی و تصریح به ناکارآمدی‌اش باز به او رأی می‌دهند؛

و ...


و اقتصادی گرفتار در دست مشتی ویژه‌خوار و تصمیم‌های بی‌نتیجه و مردمی خسته از  دویدن‌های بی‌پایان.

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مسافت امتدادی و تلفیقی

یکی از احکام مورد نیاز برای نماز و روزه، احکام سفر است. کسی که تحت شرایطی حداقل هشت فرسخ را طی کند مسافر است و نمازش شکسته و روزه هم نباید بگیرد. طی این مسافت یا به شکل امتدادی است و یا به شکل تلفیقی:


▪️در مسافت امتدادی مسافتی که شخص به شکل ممتد طی می‌کند محاسبه می‌شود که اگر حداقل هشت فرسخ شد شخص مسافر است.


برای نمونه: شخصی در جایی دو هفته اقامت کرده است و حالا قصد دارد به جایی دیگر در فاصلۀ هفت فرسخی برود و دو هفته هم آنجا اقامت کند. این شخص مسافر نیست.


▪️در مسافت تلفیقی مجموع مسافتی که شخص به شکل رفت و برگشت طی می‌کند محاسبه می‌شود که اگر حداقل هشت فرسخ شد شخص مسافر است.


به سه شرط: 

1ـ در این رفت و برگشت، قاطع سفری(مثل وطن یا قصد اقامت) وجود نداشته باشد.

2ـ رفت آن نباید کمتر از چهار فرسخ باشد.(خامنه‌ای، نوری، امام) 

3ـ ملاک مسافتی است که او در یک رفت و برگشت طی می‌کند.


برای نمونه: شخصی به جایی در فاصلۀ هفت فرسخی وطنش می‌رود و قصد دارد دو هفته در آنجا اقامت کند و بعد به وطنش برگردد. این شخص مسافر نیست.


خلاصه: کسی که به سفر می‌رود و می‌خواهد در مقصد حداقل ده روز توقف کند اگر مسافت او تا مقصد کمتر از هشت فرسخ بود در راه هم باید نمازش را کامل بخواند و روزه را هم بگیرد.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

حضرت امام روح الله

۱. به حکم آیهٔ ۲۴ سورهٔ انفال: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى‌خواند که شما را حیات مى‌بخشد.» حضرت امام(ره) بر گردن ما حق حیات معنوی دارد. (حضرت آیت الله جوادی آملی)


۲. همهٔ مردم از هر قشر و قماشی چه با دین، چه بی‌دین برای ما محترم‌اند یعنی باید باشند؛ مگر آنکه خود، پردهٔ حرمت پاره کنند؛ اما احترام ویژه، مربوط به مرام افراد است که هر چه خدایی‌تر محترم‌تر.

درست به همین دلیل، حضرت امام(ره) نزد ما محترم و مقدس است برای همیشه؛ اما «شخص امام» و «بیت امام»، فی‌نفسه تقدسی داشته باشند غیر آنچه گذشت؛ من دلیلی برایش سراغ ندارم تا کسی خواسته باشد به صرف انتساب، توقع احترام ویژه داشته باشد و از نام امام و واژهٔ بیت امام برای خود قلعهٔ امنی بسازد. 

اگر صرف چنین نسبت‌هایی تقدس‌آور بود و موجب حرمت خاص می‌شد تکریم سقیفه‌نشینان که از بستگان نزدیک پیغمبر خدا(ص) بودند از اوجب واجبات می‌بود.


۳. امروز ببینیم این خط و آن حرم، برای آنان که امام را دیدند و اینان که در صحیفه او را می‌خوانند یادآور آن امام در جماران هست یا نه؟


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

فهم حدیث

فهم یک حدیث نیازمندی‌های گوناگونی دارد. این تصور اشتباه است که اگر کسی عربی دانست و حتی علوم متداول حوزه را خواند می‌تواند حدیث را بخواند و معنا کند و آن را بفهمد.

برای فهمِ یک حدیث یا باید محضر استاد رسید یا استاد شد. (توهم استادی هم خود، درد دیگری است.)

بی‌توجهی به این نکته حاصلش کج‌فهمی است و بدتر از آن، نسبت دادن این فهمِ بد به دین و فاجعه‌آمیزتر، اعتقادِ راسخ به این غلطْ است.


برای نمونه:

شخصی که خود عرب است (محمد بن مارد) خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: برای ما روایت کرده‌اند که شما گفته‌اید: «همین که به مکتب اهل‌بیت(ع) معتقدشدی هر چه خواستی بُکن.» فرمود: بله من گفته‌ام. با تعجب پرسید: حتی زنا، سرقت، شرب خمر؟! 

حضرت گفتند: انا لله و انا الیه راجعون؛یعنی وا مصیبتا از این کج فهمی (مرآة،11/397).

بعد توضیح دادند که منظور این است: هر گاه معرفت یافتى، به هر کار خیرى که خواستى دست بزن، کوچک یا بزرگ، که از تو پذیرفته می‌شود. (کافی، 2/464)


امروز حدیث خوانی و شرح آن از سوی کسانی که فاقد نیازمندهای لازم هستند؛ زنانه و مردانه رواجِ چشمگیری یافته است.


کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

پیام‌های این انتخابات

انتخابات به پایان رسید و این رخداد، جدا از نتیجه، پیام‌های خاصی را هم به همراه داشت که نباید به سادگی از کنار آنها  گذشت. برای نمونه:


1. کشمکش‌های سیاسی - حیثیتی؛ از نامزدها گرفته تا مردمی که نمی‌دانند سیاست با سین است، باز نشان داد که ما در عرصۀ فرهنگ، بسیار بسیار کمتر از آنیم که ادعا داریم. شیفتۀ ادبیات گازانبری شدن و چشم بستن از برنامۀ نداشته و کارِنکرده، شاهد خوبی بر این ادعاست.


2. علاقۀ مردم به بحثهای سطحیِ سیاسی، بسیار بیشتر از بحثهای عمیق علمی است. برای همین سوارشدن بر موج تبلیغاتِ چشم‌پُرکُن بسی کارسازتر از ارائۀ برنامه با پشتوانۀ تحقیقات علمی است.


3. قانون نانوشته‌ای وجود دارد که بر اساس آن علمای نامدار دینی از نامزد خاصی حمایت نمی‌کنند. گمان نمی‌کنم این کار علت شخصی داشته باشد؛ به یقین، این کار برای حفظِ دینِ مردم است پس باید این نانوشته به قانونی مکتوب برای تمام حوزویان و نهادهای دینی تبدیل شود. تجربه‌های تلخِ نزدیک و دور، درست بودن این قانون را ثابت کرده است. این قانون در آمریکا «متمم جانسون» نام دارد.


4. طرفداران گفتمان رئیسی بجای تشکیک در ولادت، اعتقاد و ملیت حامیان گفتمان روحانی بنشنند و اندیشه کنند که چرا میلیونها نفر ایرانی مسلمان از نوع تفکر و سبک ادارۀ حکومتِ مطلوب آنها گریزانند و با آن عناد دارند. مشکل کجاست؟ چرا هر چه دربارۀ آنها گفته می‌شود مقبولیت دهها میلیونی پیدا می‌کند؟ تمام اشکال را به گردن طرف مقابل انداختن، راحت؛ اما قطعاً خطاست. پاسخ این سوال چند فصل دارد که شاید نوشتم.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مدیریت جهادی

مقام معظم رهبری یکی از شاخصه‌های رئیس جمهور اصلح و نیز کلید حل مشکلات کشور را کار، همت و مدیریت جهادی دانسته و بارها بر آن تأکید کرده‌اند:

1. انسانی شایسته‌، وارسته‌، باعزمِ، مؤمن، انقلابی و با همت «جهادی» باشد. (92/2/25)

2. این را هم همه بدانند، خود نامزدهای محترم هم بدانند که ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم. در همۀ بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است‌؛ این اگر بود، کارها راه می‌افتد؛ این اگر بود، بن‌بست‌ها باز می‌شود، شکافته می‌شود. (96/2/10)


اما مصداق این کار و مدیریت جهادی از نظر مقام معظم رهبری کیست؟


گفتنی است که ایشان در همان سال 92 که بر جهادی بودن تأکید داشتند در دیدار با اعضای شورای شهر و شهرداری تهران با صراحت مصداق آن را مدیریت آقای قالیباف دانستند. پایگاه اطلاع رسانی معظم له دربارۀ آن دیدار نوشته است:


«رهبر انقلاب اسلامی با قدردانی از خدمات شهرداری تهران در سال‌های اخیر افزودند: با وجود برخی مشکلات همچون آلودگی هوا و حمل‌ونقل و تراکم جمعیت در تهران؛ اما اقدامات شهرداری در بخش‌های مختلف همچون تمیزی شهر، فضای سبز و بوستان‌ها، ساخت بزرگراه‌ها و پل ها، گسترش مترو، و ایجاد فضاهای ورزشی، کاملاً برجسته و خوب بوده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رمز این موفقیت‌ها را «مدیریت جهادی» دانستند و تأکید کردند: اگر «مدیریت جهادی» یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرایط کنونیِ فشارهای خباثت‌آمیزِ قدرت‌های جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.» (92/10/23)


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

از بحث تا اصلح


انواع بحث‌های سیاسی انتخاباتی

1- سخن‌گفتن در جمع موافقان و معرکه‌گرفتن در بین ایشان و تأییدگرفتن از آنها.

2- هدایت دیگرانی که از شما حرف‌شنوی دارند.

3- یکی به دو کردن با دگراندیشان یا مخالفان.


این سومی چیزی شبیه کشیدن اعصاب، روی دیوار سیمانی است؛ چون خواهید دید یکِ شما را به ده، بلکه صد پاسخ می‌گویند به اضافۀ انکار یا ایجاد تردید در اصل دین و ملیت شما و آنچه در این نوع تقریباً نیست یا به زحمت یافت می‌شود یک بحث منطقی آبرومندانه است. 

بنابراین انسان عاقل خود را درگیر چنین بحثی نمی‌کند؛ مگر آنکه به این فحش و سایشِ عصبی، علاقه‌مند باشد یا این بحث‌های بی‌اثر را وظیفه(!) بداند.


تعهد و تخصص

فرض کنید نیاز فوری به یک جراحی قلب باز دارید و فقط دو جراح آماده هستند سینۀ شما را شکافته، قلبتان را مداوا کنند و الآن هم منتظر انتخاب شمایند. 

با اینکه هر دو متخصص‌اند؛ اما یکی در عمل از تخصص و  تجربۀ چندانی برخوردار نیست؛ ولی در عمل به اعمال مذهبی به ویژه رعایت حلال و حرام پرآوازه است. دیگری نامسلمانی است که حتی جهت قبله را هم نمی‌داند؛ اما در جراحی قلب، شهرتی جهانی دارد؛ شما قلبتان را به کدام می‌سپارید؟

اولی منتخب کسانی است که تعهد(به معنایی که گذشت) را مقدم بر تخصص می‌دانند و دومی برگزیدۀ آنانی است که تخصص(کاربَلَدی) برایشان اولویت دارد.

حضور کارگزارانی متخصص اما کم‌تعهد در بین کارگزاران امام علی(ع) به مانند زیاد بن ابیه، منذر بن جارود و نعمان بن عجلان نشان می‌دهد که برخلاف علاقه و یا باور برخی، از نظر پیشوایان دین، اولویت با تخصص است. (ر.ک به دانش‌نامۀ امیرالمؤمنین ع، ج13، ص10)

بی‌شک تعهد هم مهم است؛ اما در گام دوم. 

بله؛ اگر کسی پیدا شد که هم در تخصص و هم در تعهد ممتاز بود همانند مالک اشتر، تردیدی در انتخاب و انتصاب او نیست. 


اصلح و افسد

معرفی این شش بزرگوار از سوی شورای محترم نگهبان به این معناست که این شش نفر برای رئیس جمهور شدن صلاحیت دارند. بر این اساس کسی حق ندارد یکی از این افراد را فاقد صلاحیت و بدتر از آن، فاسد و فاقد صلاحیت بداند و مردم را از رأی دادن به او منع کند.

شگفت؛ بلکه اسفناک‌تر اینکه برخی همه را فاسد دانسته و در توجیه شرکت خود در انتخابات، با قیافه و لحنی که از آن لطف کردن می‌بارد، سخن از دفع افسد به فاسد می‌گویند!

حق این است که بر اساس قانون، افراد احراز صلاحیت شده‌؛ همگی صلاحیت دارند و هر کس، به هر کدام از ایشان، به هر دلیلی رأی دهد؛ انتخاب او محترم است و عمل او از سوی نظام و طرفداران نظام، شایستۀ تقدیر.

بله؛ عقل حکم می‌کند که انسان بین صالحین اصلح را انتخاب کند؛ مردم نیز همین کار را می‌کنند؛ اما به چه دلیل کسی را که من بر اساس گرایش و باورم اصلح می‌دانم دیگران نیز باید اصلح بدانند؟

«مهم»، شرکت در انتخابات است و «اهم»، قدرشناسی از شرکت کنندگان و بالاتر از همه دانستن قدر این مردم از سوی مسئولان نظام. 


اصلح

رئیس جمهور در ایران، نفر اول قوۀ مجریه است؛ بنابراین کسی برای تصدی این پُست، اصلح است که از توان مدیریت اجرایی بالاتری برخوردار باشد.

تردیدی در کاستی‌ها نیست؛ اما دلیل انتخاب، داشته‌ها و توانائی‌هاست؛ باید دید معدلِ قوّت و ضعف‌های چه کسی از بقیه بالاتر است.

به نظر بنده (با ادای احترام به نظر دیگران) در بین این شش بزرگواری که صلاحیت‌شان برای رئیس جمهور شدن احراز شده است؛ کسی که در عملْ ثابت کرده معدلی بسیار بالاتر از دیگران، در مدیریت کلان دارد آقای قالیباف است.

او تا کنون چندین مدیریت کلان را برعهده داشته است و در مجموع توانسته معدل بالا و قابل قبولی از خود ارائه دهد.

در آخرین مورد، او 12 سال است که توانسته تهران را به شایستگی اداره کند؛ تهرانی که خود کشوری است در مقیاس کوچک.

دیگر بزرگواران یا چنین سابقه‌ای را ندارند و به صِرفِ احتمالِ موفقیتْ نمی‌توان کاری چنین مهم و خطیر را به آنها سپرد؛ یا اگر دارند از نظر بنده معدلشان مقبول نیست.

تنها کسی که هم مدیریتِ کلانِ مدت‌داری را به شایستگی تجربه کرده و هم از معدل بسیار خوبی برخوردار است آقای قالیبلاف است.

این نظر من به عنوان یک نفر رأی دهنده است؛ به انتخاب دیگران احترام می‌گذارم و «هیچ» بحثی با دیگراندیشان و مخالفان ندارم.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

جِردادن صورت مسأله

بیش از گاهیْ ما برای حل یک مشکل، مستقیم سراغ صورت مسأله رفته و آن را تغییر داده یا بالکل از بین می‌بریم آنگاه سرمست می‌شویم از این اقدامِ ضربتی در حلِ مشکل. درست مانند اقدام بهت‌آور وزیر محترم در فرودگاه مهرآباد که وقتی شهروندی از او برای نجومی بودن نرخ پارکینگ گله کرد با تندی همیشگی خود به او توصیه کرد که با تاکسی بیاید و برود! و اینگونه برق‌آسا مشکل او را حل کرد!


نظیر این حکایتی که آقای جهانبخش مکتوب کرده‌اند: 


«آن سالها که هَنوز دِل و دِماغِ سَرزَدَن به پایتَخت داشتَم، گاهی فُرصَتی می جُستَم و به خیابانِ ناصِرخُسرو سَری می زَدَم و در کوچۀ حاج نایِب، دَقائِقی در چَند کتابفُروشیِ آنجا که کتابهایِ عَرَبی برایِ فُروش عرضه می کردند ـ و بازارِ پُررونَقی هَم نداشتَند ـ می دِرَنگیدَم. گاه ـ و البَتّه بنُد۟رَت ـ کِتابی که بابِ طَب۟ع۟ باشَد، می یافتَم و می خَریدَم و بازمی آمَدَم. در یکی از هَمین پَرسه زَدَن۟ هایِ حاج۟ نایِبی، در قَفَسۀ یکی از کتابفُروشیها، نُس۟خه ای از مِصباح المُتَهَجِّدِ شی۟خِ طوسی (چاپِ مُروارید) به چَشمَم خور۟د. کتاب را خواستَم و وَرَقی زَدَم. نو به نَظَر می رَسید. تَر و تَمیز بود. بَهایش را پَرداختَم و "قَبض" و "إِق۟باضِ" مُص۟طَلَح! صورَت گِرِفت. وقتی می خواستم از دُکّانِ مَردِ کِتاب۟فُروش بیرون بیایَم، مُتَوَجِّه۟ شُدَم در صَفحۀ آغازینِ کِتاب با خودکار چیزی نوشته شُده است؛ مُشَخَّصاتِ مالِکِ قَبلی؛ یا چیزی از این دَست. از فُروشَنده پُرسیدَم: "نُسخۀ دیگری که پاکیزه باشَد، نَدارید؟!". مَرد، با رِضایَتمَندی و مُوافَقَت، و چهره ای که فُروغِ گِرِه۟گُشائی از آن می بارید!، کتاب را از دَستم گِرِفت. گُمان کَردَم نُسخۀ دیگَری هَم دارَد، می خواهَد نُسخه را تَعویض کُنَد و نُسخۀ دیگری به مَن بدِهَد؛ ... ولی چُنین نَکَرد. ... به چالاکیِ هرچه تَمام۟ تر صَفحۀ آغازینِ کِتاب را از بیخ پاره کَرد و به کناری انداخت، و در حالی که از کاردانیِ خویش در حَلِّ مُشکِلِ مُشتَریان سَرمَست می نمود، کتابِ ناقِص۟ شُده را به مَن که ناباوَرانه سَفاهَتِ او را نَظاره می کَردَم بازگَردان۟د. هیچ نگُفتم؛ مَبهوت به راه اُفتادَم. چُنان یکّه خورده بودَم که حَتّیٰ به عَقلم نَرَسید آن صَفحۀ بیخ۟ بُرشُده را از مَردَک بگیرَم و لایِ کتاب بگ۟ذارَم تا نُسخه ام ناقِص نَشَوَد. مِصباح المُتَهَجِّدِ مَن، "ناقِص الأَوَّل" مان۟د؛ و خاطِرۀ آن گِرِه۟گُشائیِ نَدانَم۟کارانه و حَلِّ مُشکل با پاک۟ کَردن ـ بَل جِر دادنِ ـ صورَتِ مَسأله!، هَم.»


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

مهمان و مهمانی

این که «مهمان حبیب خداست» روایت نیست؛ اما روایت دربارۀ بزرگداشت مهمان، فراوان داریم. برای نمونه:


امام صادق(ع) یکی از مکارم اخلاق(رفتارهای اخلاقی برجسته) را اقراء الضیف(مهمان‌خواهی) برشمردند. (کافی،2/55)


رسول خدا(ص) فرمود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید مهمانش را اکرام کند. (همان،6/285)


به یاد داشته باشیم که «اکرام» غیر از «اطعام» است؛ اکرام یعنی حسابی تحویل‌گرفتن، هر چند توانِ پذیرانی سنگین و سفرۀ رنگین در ما نباشد.

نیز اگر مهمان از بستگان خیلی دور و گمنامی است که با ایرانسل اعتباری به ما زنگ زده است باز هم وظیفه، اکرام اوست.


کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر