پیشگر

مقالات، واکاوی ها و دیدگاه های پژوهشی امید پیشگر

تبیین درست

مقام معظم رهبری، پیشتر با استناد به این جملۀ زیارت اربعین (بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ؛  حسین(ع) خون قلبش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى گم‏راهى، نجات دهد) از جوانان و دانشجویان، خواست به مسئله تبیین اهمیت بدهند و فرمود:
شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوۀ دل ملت و امید آیندۀ این کشورید، به مسئله‌ «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملت ایران سرازیر است (5 مهر 1400).

ایشان در دیدار با مردم قم، ضمن تأکید بر این موضوع، آن را روشن‌تر بیان کرد:
دشمن در رأس نقشه‌هایش تبلیغات است؛ ‌به قول خودشان پروپاگاندا است. علاجِ پروپاگاندا «تبیین» است، تبیینِ حقیقت از زبانهای مختلف، از حنجره‌های مختلف، با تعبیرات مختلف، با ابتکارات مختلف؛‌ تبیین. وسوسه‌ای را که روی آن جوان یا نوجوان اثر می‌گذارد، چه می‌تواند برطرف کند؟ باتوم که نمی‌تواند برطرف کند،؛ آن وسوسه را «تبیین» می‌تواند برطرف کند. جهاد تبیین را جدّی باید گرفت. همه، در حوزه، در دانشگاه، در صداوسیما بالخصوص، در مطبوعات، در هر جایی که شما ایستاده‌اید و یک شعاع پیرامونی‌ای دارید و می‌توانید روی آن اثر بگذارید، باید تبیین انجام بگیرد؛ تبیین درست، تبیین صحیح (19 دی 1401).

 

چند گفتنی
1. تبیین یعنی روشنگری.


2. تبیین درست یعنی تبیینی که به درستی انجام شود؛ یعنی به خوبی شبهه را بزداید؛ پرسش را پاسخ دهد و آن تصویر واژگون و نادرست را درست کند.


3. تبیین درست، نیازمندی‌هایی دارد؛ یکی از مهم‌ترین آنها تبیّن به معنای تحقیق، بررسی و پژوهش (فَتَبَیَّنوا؛ حجرات:6) است. برای تبیین درست، نخست باید از راه پژوهش و بررسی‌های عالمانه، تصویری درست، استوار و قابل دفاع و ارائه، برای خود تبیین‌کننده پدید آید. سپس او خواهد توانست دست به تبیین درست بزند؛ تا آن نباشد این نشدنی است. 
تبیینِ بی‌تبیّن، توهّمی بیش نیست؛ آب در آسیاب دشمن است. برای همین به ما فرموده‌اند تا خوب ندانسته‌اید لب به گفتن باز نکنید: أَنْ لَا یَقُولُوا حَتَّى یَعْلَمُوا (کافی، ج1، ص43).


4. مصداق تبیین نادرست را می‌توان در سخنان عمارپندارها و نیز نومنبری‌ها به روشنی دید. عیبِ بزرگِ تبیینِ نادرست این است که کار را بدتر می‌کند و شنونده را در پندار نادرستش، استوارتر می‌سازد. پیامبر(ص) فرمود:
مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ (کافی، ج1، ص44)
کسی که کاری را بی‌دانش انجام دهد؛ خرابکاری‌اش بیش از سازندگی‌اش خواهد بود.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تسلیت شیراز؛ تسلیت ایران

انا لله و انا الیه راجعون

شهادت و جراحت گروهی از مردمان پاک این سرزمین به دست درنده‌ای ناپاک‌، در حرم مطهر احمدبن‌موسی علیهما السلام، دل را سوزاند؛ بغض را در گلو نشاند؛ خشم را برانگیخت و نفرت ما را از مغزهای خشکیده‌ای که قلاده‌شان به دست دشمنان نور و انسانیت است دو چندان کرد. 

«این حادثه می‌تواند برای آن دسته از معترضانِ غفلت‌زدۀ ماه اخیر، زنگ بیدارباش باشد که نتیجه آن کارهای کودکانه و حساب‌نشده، همین نوع  حوادث است.» (بخشی از پیام تسلیت آیت‌الله سبحانی در این باره)

خدای متعال به خانواده این عزیزان و مردم و رهبر عزیزمان صبر و به مسئولان امنیتی و قضایی توفیق پاسخی در خور به عاملان و زمینه‌سازان این جنایت، عطا کند.  إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُون‏َ (سجده:22).

 

https://t.me/pishgar_ir/1318

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ نحس‌بودن ماه صفر

برخی اهل طاعت و دعا، ماه صفر را نحس‌ (بدیُمن، ناخجسته، بدشگون) می‌دانند. این باور ممکن است برخاسته از نوشته‌های زیر باشد:

 

1. مرحوم شیخ عباس قمی می‌نویسد: بدان که این ماه [صفر]، معروف به نحوست است و برای رفع نحوست هیچ چیز بهتر از تصدق و ادعیه و استعاذات وارده نیست و اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند، چنانکه محدث فیض و غیره فرموده: «یا شدید القوی و یا شدید المحال ...» (مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر).

2. مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی می‌نویسد: معروف است که ماه صفر، به خصوص چهارشنبۀ آخر آن، نحس می‌باشد (المراقبات، ماه صفر).

3. پیامبر خدا(ص) فرموده است: «من بشّرنی بخروج صفر بشّرتُه بالجنة» ؛ هر کس مرا به پایان ماه صفر مژده دهد من به او نوید بهشت می‌دهم.

4. خواندن این دعا در ماه صفر برای در امان‌ماندن از شرور این ماه سفارش شده است: «سبحان الله، یا فارج الهَمّ و یا کاشف الغمّ فرّج همّی ...»

 

می‌گویم:
به نظر می‌رسد این سخنان همگی بر پایۀ شهرتی است که ریشۀ روایی نداشته و برای آن هیچ مدرک معتبری در دست نیست. دعاها و روایت یادشده هم در هیچ منبع روایی یافت نشد.
بر این پایه، اعتقاد به نحس‌بودن ماه صفر، باوری بی‌اساس است که سوگمندانه، پیوسته گفته و به آن دامن‌زده می‌شود.
صفر هم به مانند دیگر ماه‌ها ماه خداست، بی‌هیچ بدشگونی و نحوستی. آن چه نحس است، کارهای بد و ناروایی است که از ما انسانها سر می‌زند و عواقب ناگوارش دامنمان را می‌گیرد و گاه آتشی به همه عالم می‌زند که اثرش سالهای سال برجا می‌ماند.
أیام نَحِسات و یوم نَحس، در قرآن کریم آمده است (فصلت:16، قمر:19) که در نهایت، بهترین معنا برای آنها همان است که گذشت؛ نه اینکه خود آن روز یا آن روزها نحس باشند.

 

برای آگاهی بیشتر بنگرید به ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص115؛ تفسیر نمونه، ج23، ص41 و مقالۀ «پندارۀ نحوست ماه صفر» نوشتۀ  آقای عبدالهادی مسعودی.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

داستان دروازۀ ساعات

سهل بن سعد نقل می‌کند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى‏ شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏‌اند و مردم، شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل می‌‏زنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که ما آن را نمی‌شناسیم. از آنها پرسیدم: آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمی‌‏شناسیم؟!
گفتند: اى پیرمرد! غریبه‌ای!
گفتم: من سهل بن سعد هستم که پیامبر خدا (ص) را دیده‏ و از او حدیث شنیده‏‌ام.
گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمی‌‏کنى که آسمان، خون نمی‌‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمی‌‏برد؟
پرسیدم: چرا این گونه شود؟
گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا (ص) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه می‌‏برند و اکنون می‌رسد.
گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه می‌‏برند و مردم، خوش‏حالى می‌‏کنند؟! 
پرسیدم: از کدام دروازه می‌‏آورند؟
مردم، به دروازه‌‏اى به نام دروازه ساعات، اشاره کردند. به سوى آن رفتم. آن‏جا بودم که پرچم‌‏هایى پى‌درپى آمد و اسب‌‏سوارى را دیدم که به دستش نیزۀ سرشکسته‏‌اى بود و سرى بر آن که چهره‌اش شبیه‌‏ترینِ چهره‌ها به پیامبر خدا (ص) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز وارد شدند.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: تو کیستى؟
گفت: سکینه دختر حسین.
به او گفتم: من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‌‏ام؛ کاری از دست من برمی‌آید بگو تا انجام دهم. 
گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلو ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.

 یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ.

سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: کاری که می‌گویم انجام بده تا در عوض، چهارصد دینار به تو دهم.
پرسید: چه کاری؟
گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.

مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج2، ص60؛ بحار الأنوار، ج45، ص127

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شیعه کیست؟

کسی که در اختلاف میان امام علی(ع) و دیگرانی مانند: ابوبکر، عمر، عثمان، عایشه و معاویه، بر این باور است که باید به حرف علی(ع) گوش داد و از او پیروی کرد و برگزیدن را تا امام مهدی(ع) پیش می‌برد یعنی در اختلاف میان امام صادق(ع) و ابوحنیفه، بر این باور است که حق با امام صادق(ع) است؛ بی‌هیچ گفتگو او شیعه است؛ چون ملاک شیعه‌بودن را که همین است او دارد؛ ولی باید دانست که این نخستین پلۀ نردبان کمال و سعادت است و باید تلاش کرد خود را به قله رساند. قله کجاست؟ در روایاتی که شیخ صدوق(ره) در کتاب صفات الشیعة آورده است؛ ویژگی شیعیانی که به آن قله رسیده‌اند آمده است.

 

باید دانست که روایات یادشده در این کتاب، هرگز نمی‌خواهند بگویند کسی که به قله نرسیده، شیعه نیست؛ بلکه گویای این حقیقت‌اند: شیعۀ کمال‌یافته و مورد انتظار ما، چنین ویژگی‌هایی دارد؛ بنابراین هر کس که گام در پله نخست گذارده است و مفتخر به عنوان شیعه، شده است تلاش کند خود را به کمال بالاتر برساند.

 

مستندات این سخن

الف. ملاک شیعه‌بودن یا نخستین گام برای شیعه‌شدن

1. شیعه کسی است که به رهبرى امت از سوى على(ع) پس از پیامبر(ص) معتقد باشد و اینکه او جانشین پیامبر در همۀ امورى است که به او مربوط است، جز پیامبرى و نزول وحى (سیمای عقاید شیعه، سبحانی، ص23). برای شیعه در این کاربرد، معناهای دیگری هم گفته‌اند (بنگرید به مقالۀ شیعه و تشیع؛ مفهوم‌شناسی، ماهیت و خاستگاه، علی آقانوری).

2. أبان‌بن‌تَغلِب که نزد امامان باقر و صادق علیهما‌السلام از جایگاه علمی و معنوی بس ممتاز برخوردار است؛ در تعریف شیعه گفته است:

الشیعة الذین إذا اختلف الناس عن رسول الله(ص) أخذوا بقول علیّ(ع) و إذا اختلف الناس عن علیّ أخذوا بقول جعفربن‌محمد(ع)؛ شیعیان کسانی هستند که در اختلاف پس از رسول خدا(ص) پیرو گفته‌های علی(ع) هستند و در اختلاف پس از امام سجاد(ع) پیرو گفته‌های امام باقر(ع) اند. (رجال نجاشی، ص12)

3. بنگرید به روایت امام علی(ع) در کافی، ج2، ص414، ح1 و نیز روایت امام صادق(ع) در معانی الأخبار، ص393، ح41.

 

ب. کمال شیعه‌گری یا شیعۀ مورد انتظار

کتاب صفات الشیعه، سرشار از روایاتی است که ویژگی‌های چنین شیعه‌ای را بیان کرده است, برای نمونه: امام صادق(ع) فرمود: وَ اللَّهِ مَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ص) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ؛ به خدا سوگند، تنها کسی شیعه على(ع) است که شکم و شرمگاهش را از حرام نگه دارد و تنها براى رضای خدا کار کند و به پاداش او امیدوار باشد و از کیفرش بهراسد. (صفات الشیعة، ص7). این نه یعنی اگر کسی به پیروی امام علی(ع) باور داشت؛ ولی از عقاب الهی ترسان نبود؛ شیعه نیست! او شیعه است؛ ولی هنوز به این کمال نرسیده است و البته باید تلاش کند که برسد.

 

گفتنی است: بیرون‌کردن افرادی که به پیروی امامان دوازده‌گانه باور دارند از دایرۀ شیعه‌گری، با استناد به روایت صفات الشیعه، کاری نادرست با پیامدهای ناگوار است. سوگمندانه کم نیستند کسانی که این دو را بهم آمیخته؛ روایات «شیعۀ در رفتار» را می‌خوانند و به مردم می‌گویند شما «شیعۀ در باور» نیستید.

 

ج. مراتب و درجات شیعه‌بودن

همۀ کسانی که آن باور اولیه نسبت به دوازده امام معصوم(ع) دارند شیعه هستند؛ هرچند نسبت به درجه‌ای از کمال که در آن قرار دارند با یکدیگر تفاوت دارند. این را می‌توان در مانند روایت زیر که مَقسم آن شیعه‌ است به روشنی دید:

امام صادق(ع) فرمود:  الشِّیعَةُ ثَلَاثٌ مُحِبٌّ وَادٌّ فَهُوَ مِنَّا وَ مُتَزَیِّنٌ بِنَا وَ نَحْنُ زَیْنٌ لِمَنْ تَزَیَّنَ بِنَا وَ مُسْتَأْکِلٌ بِنَا النَّاسَ وَ مَنِ اسْتَأْکَلَ بِنَا افْتَقَرَ (خصال، ص103، ح61)؛ شیعیان سه گروه‌اند: [1.] آن که دوستدار ماست و به ما مِهر می‌ورزد. چنین کسى از ماست؛ [2.] آن که با ما خود را می‌آراید و ما موجب زیبایىِ کسى هستیم که خود را با ما بیاراید؛ و [3.] آن که با نام ما، مال مردم را می‌ستاند و هر که با نام ما، مال مردم را بستاند، تهیدست خواهد شد.

همانگونه که پیداست؛ در این روایت، همۀ این افراد که بی‌تردید بخشی از آنها؛ ویژگی‌های یادشده در صفات الشیعة را ندارند؛ از سوی امام معصوم(ع)، شیعه خوانده شده‌اند.

 

کوتاه سخن: شیعه‌بودن حقیقتی است که با یک باور آغاز می‌شود و تا رسیدن به مراتب و درجات بالا امتداد دارد. بنابراین نباید کسی را به دلیل نبودن در مراتب بالاتر از دایرۀ شیعیان بیرون راند. این دقیقاً همان کاری است که از ما خواسته‌اند. امام صادق(ع) در روایتی، شیعیانِ با درجه بالاتر را از اینکه شیعیانِ با درجۀ پایین‌تر را بی‌ایمان و بیرون از شیعه‌بودن بخوانند به شدت نهی کرده است (بنگرید به خصال، ج2، ص448، ح49).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

درنگی انتقادی در روایت شیعه و محب

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتنِ هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت آنها را پذیزفت و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت

این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312-314) آمده و از آنجا به کتابهای احتجاج، البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است.

تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک به تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1، ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر همۀ کتاب سایه افکنده است؛ نویسنده، روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، به شکل مُسند، در منبع دیگری نیز نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

 

بررسی اعتبار محتوایی این روایت

با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای آن که آنها باوری دقیق و عمیق به یک آموزه نداشتند و یا در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر اشتباه می‌کردند؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

 

اشکالی دیگر  به محتوای این روایت

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم).

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی، ج2، ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی، ج15، ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق، ج9، ص67).

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع، ج1، ص187).

 

جمع‌بندی

نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی گویندگان و نویسندگان با استناد به این روایتِ نامعتبر، ناجوانمردانه و به ناحق، به شیعیان تلقین می‌کنند که خود را شیعه ندانند.
 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

در سوگ آقای فاطمی‌نیا و شرح یک روایت

امام صادق(ع) فرمود: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ (کافی، ج1، ص38).


منظور از فقیه، دانشمند دینی، یعنی آگاهِ به تفسیر قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) و در یک کلمه، دین‌شناس است (ر.ک به توبه:122).
ثُلمة، به شکستی که در لبه و نیز به شکافی که در میان چیزی، رخ می‌دهد گفته می‌شود (ر.ک به معجم مقاییس، بن ثلم).
مراد از اسلام در این روایت، جامعۀ اسلامی است؛ چرا که اسلام به معنای مجموعه آموزه‌‌‌ها، نه از افراد تشکیل شده و نه قائم به فرد است؛ بنابراین با وفات یک نفر، حتی پیامبر(ص)، دین اسلام، دچار کاستی نمی‌شود.

بر این پایه، معنای روایت یاد شده این است: هنگامی که انسانی با ایمان و دین‌شناس، از دنیا می‌رود؛ جای او در جامعۀ اسلامی، به‌گونه‌ای تهی می‌شود که هیچ کس و چیز دیگری نمی‌تواند آن را پُر کند.

 

مرحوم ملا صالح (شرح الکافی، ج2، ص101) و نیز مرحوم مصطفوی (ترجمه و شرح کافی، ج1، ص46) کوتاه و ارزشمند در شرح این روایت، نوشته‌اند با این وجود، به نظر می‌رسد پیام روایت این باشد:

دین‌شناسی که دین را باور دارد و در میان مردم هست و دیگران را از دانش و صحبت خود، بهره می‌رساند و با این کار، باورها و رفتارهای آنها را درست و استوار می‌سازد؛ هنگامی که از میان آن مردم می‌رود جای او برای همیشه خالی می‌ماند. بله؛ دیگرانی می‌آیند و بر آن جایگاه می‌نشینند و دین خدا تعطیل و معطل نمی‌ماند؛ ولی آن محفل و مجلس، برای همیشه برچیده و به یادها سپرده می‌شود.

 

در همین چند سال گذشته بنده محضر برخی از این دانشمندانِ باورمندِ مردمی را درک کردم و به چشم دیدم که پس از رحلت ایشان، مجلس و لطف صحبت‌شان نیز با آنها رفت و با یادها پیوست؛ مانند آقایان حق‌شناس و خوشوقت که رحمت خدا بر آنها باد.
مرحوم آقای سید عبدالله فاطمی‌نیا نیز یکی از این دانشمندان دین‌باور بود که مردم بسیاری از دانش و سخن تآثیرگذار او بهره بردند و اکنون با رفتنش به آن سرای جاودان، جای او برای همیشه، خالی خواهد ماند و این بی‌تردید، خسارتی برای ما مردم مسلمان (جامعۀ اسلامی) است. رحمت و رضوان الهی تا ابدا بر او باد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ حضرت خدیجه(س)

1. در اوج ثروتمندی با کارگزار خود، محمد(ص) ازدواج کرد؛ زیرا پس از آن که حضرتش را انسانی راست‌گفتار، امانت‌دار و والامنش یافت؛ نخست، کارِ تجارت خود را به او داد؛ سپس با او ازدواج کرد. او در عمل، نشان داد که ثروت و جایگاه را معیارِ انتخاب همسر نمی‌داند؛ بلکه برای او، پاکی، اخلاق و انسانیت، ملاک است؛ همان که پیامبر(ص) فرمود:  إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ (کافی، ج5، ص347).
لَمّا بَلَغَها عَن رَسولِ اللَّهِ (ص) ما بَلَغَها مِن صِدقِ حَدیثِهِ وَ عِظَمِ أمانَتِهِ وَ کَرَمِ أخلاقِهِ، بَعَثَت إلَیه‏ (تاریخ طبری، ج2، ص280).

 

2. 25سال همسر پیامبر(ص) بود (15سال پیش از بعثت و 10سال پس از آن). بنا بر آیۀ النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ (احزاب:6) او أمّ المؤمنین؛ یعنی در حُکمِ مادرِ ما مؤمنان است.

 

3. او مادر 12 معصوم است؛ حضرت فاطمه(س) و یازده امام معصوم(ع).

 

4. شریک دوران رنج و سختی شوهر و پیامبرش بود که اوج آن در سال 7-10 بعثت در شعب ابی‌طالب، رخ نمود.

 

5. اولین زنی است که به پیامبری حضرت محمد(ص) ایمان آورد. 
لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا (نهج البلاغه، خطبه 192).

 

6. ثروتش را در همان آغاز نهضت اسلامی برای یاری و گسترش اسلام در راه خدا انفاق کرد. آن، هنگامی بود که خطر، یاری‌کنندگان را تهدید می‌کرد و نیز زمینۀ تقدیر از انفاق‌کننده و یا برگشت آن پول وجود نداشت. این فرق می‌کند با کسانی که بعدها دست به جیب شدند و کمک‌هایی را به سوی پیامبر(ص) روان ساختند. قرآن می‌فرماید: 
لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا (حدید:10).
ارزش کار او هنگامی بیشتر دانسته می‌شود که بدانیم امام صادق(ع) دربارۀ دشواری هزینه‌کردن در راه و برای خدا فرمود:
مَا بَلَا اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَیْ‏ءٍ أَشَدَّ عَلَیْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَمِ (خصال، ج1، ص8).

 

7. از برترین زنان بهشتی است. پیامبر(ص) با پیش‌انداختن نامش، از او در کنار حضرت فاطمه(س) و مریم(س) و آسیه(س) به عنوان برترین بانوان بهشت یاد کرد:
أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ (خصال، ج1 ص206). 

 

8. از عایشه نقل است: پیامبر خدا، هر گاه از خدیجه یاد می‌کرد، از بزرگداشت او و طلب مغفرت براى وى خسته نمی‌‏شد.
کانَ رَسولُ اللَّهِ إذا ذَکرَ خَدیجَةَ لَم یَسأمْ مِن ثَناءٍ علَیها واستِغفارٍ لَها (کشف الغمة، ج1، ص512).

 

9. در عمل نیز همۀ دشواری‌ها را به جان خرید و پای برپایی آموزه‌های اسلام ایستاد. همان روز بعثت او تنها کسی بود که در مسجدالحرامی که پایگاه مشرکان بود با پیامبر نماز خواند. روز بعد، علی(ع) نیز به آنها پیوست. 
إنَّ رَسولَ اللَّهِ (ص) صَلّى‏ یَومَ الإِثنَینِ، وَ صَلَّت خَدیجَةُ رِضوانُ اللَّهِ عَلَیها مَعَهُ، ودَعا عَلِیّاً (ع) إلَى الصَّلاةِ مَعَهُ یَومَ الثُّلاثاءِ ... فَصَلّى‏ مَعَهُ، وَ هُوَ ثانی یَومِ المَبعَثِ. (الفصول المختاره، ص280؛ نیز تاریخ طبری، ج2، ص311-312)
آنها در این راه از سرزنش سرزنش‌گران هیچ باکی نداشتند: لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ (مائده:54).
قرآن دربارۀ چنین راست‌قامتانی می‌فرماید: إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت:30).

 

10. داغ از دست‌دادن نوزاد شیرخوار خود، قاسم را دیده است (ر.ک به سنن ابن ماجة، ج3، ص56). 

 

گرانی فقدان مادر بر فاطمه(س)
امام صادق(ع) فرمود: لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَةُ(س) جَعَلَتْ فَاطِمَةُ(س) تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ تَدُورُ حَوْلَهُ، وَ تَقُولُ: یَا أَبَتِ! أَیْنَ أُمِّی؟ (أمالی طوسی، ص175)
هنگامى که حضرت خدیجه(س) از دنیا رفت؛ فاطمه(س) که کودک پنج‌ساله‌ای بود پیوسته خود را به رسول خدا (ص) نزدیک می‌‏کرد و در اطراف او می‌‏گشت و می‌‏گفت: اى رسول خدا! مادرم کجاست؟

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تأثیر کارهای خوب و بد در یکدیگر (احباط و تکفیر و تبدیل)

سه موضوع احباط، تکفیر و تبدیل عمل، از موضوعات شگفت‌آور و البته بحث‌برانگیز قرآنی هستند. اگر می‌خواهید در این باره بدانید می‌توانید تفسیر آیه 217 بقره را بخوانید. بیان همراه با دسته‌بندی حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این باره، بسیار خوب و راهگشاست. چکیدۀ آن را که برگرفته از تفسیر تسنیم (ج10، ص614-617) است در ادامه تقدیم می‌کنم.

 

از آیات قرآن‌کریم بر می‌آید که اعمال انسانها دو گونه در یکدیگر اثرگذار هستند؛ حسنات و سیئات کلی، آثار کلی دارند و حسنات و سیئات جزئی، آثار جزئی. بر این پایه ما دو دسته آیه داریم:

 

دسته اول. آیاتِ بیانگر اثر کلی
کفر (آل‌عمران:21و22)، ارتداد (بقره:217)، شرک (زمر65) و نفاق (احزاب:19) همۀ کارهای نیک گذشته را از ریشه می‌خشکاند و انسان تا توبه نکند و اسلام نیاورد، آن نقص و عیب، ترمیم نمی‌شود، چنان که توبه و اسلام (زمر:53و54) همۀ کارهای بد و آسیبها را از ریشه می‌سوزاند و زمینه رشد را فراهم می‌کند.

 

دسته دوم. آیاتِ بیانگر اثر جزئی
این دسته خود، سه شاخه می‌شود:


1. برخی گناهان پاره‌ای از کارهای نیک را نابود می‌کنند (حبط)؛ مانند: گناه برخورد نامناسب با پیامبر اکرم (ص)  که اگر مؤمنان با آن حضرت برخورد نامناسبی داشته باشند (حجرات:2)، بعضی کارهای نیک آنان باطل می‌شود، چون اگر همۀ اعمالشان حبط شود، دیگر مؤمن نخواهند بود.


2. برخی حسنات و طاعات، پاره‌ای گناهان را محو و نابود می‌سازند (اذهاب و تکفیر)؛ مانند: برپا داشتن نمازهای شبانه‌روزی (هود:114)، اجتناب از گناهان بزرگ (نساء:13، نجم:32).


3. برخی کارهای نیک، سیئات را به حسنات تبدیل می‌کنند (تبدیل)؛ مانند توبه، ایمان و عمل صالح (فرقان:70).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ دیدگاه آیت‌الله فضل الله در موضوع شهادت حضرت فاطمه(س)

مرحوم آیت‌الله سیدمحمدحسین فضل‌الله (د. 1389 ش) صاحب تفسیر مِن وَحیِ القرآن، به گزارش‌های ستم بر حضرت فاطمه(س) با دیدۀ تردید می‌نگریست. زیرا نمی‌توانست باور کند که به فاصلۀ اندک پس از رسول خدا (ص) برخی صحابۀ او با دخترِ واجب التعظیم او، چنین زشت و پلید و دَدمنشانه برخورد کنند. درست به همین دلیل است که حتی پیروان مکتب سقیفه نیز حاضر به پذیرش چنین رفتاری از سوی بزرگان خود نیستند و با همۀ توان آن را از نمادهای خود می‌رانند. این یعنی عامه و امامیه یک صدا می‌گویند: کسی حق نداشته است بر حضرت فاطمه(س) ستم کند و اگر کسی این کار را کرده باشد بی‌تردید، از راه رسول خدا (ص) بیرون است.

 

پاسخ به این انکارها و آن تردیدهای آیت‌الله فضل‌الله را هم‌وطن او، مرحوم آیت‌الله سیدجعفر مرتضی (د. 1398 ش)، در کتاب مأساة الزهرا(س)، ترجمه‌شده به نام رنج‌های زهرا(س) داده است. او با تکیه بر اسناد و مدارک روایی و تاریخی، ثابت می‌کند که سوگمندانه حکومتیان، ستم‌های یادشده را بر دختر پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) روا داشتند و آن کارهای ناشایست از آنها سرزد. لکۀ ننگی که آب دریاها و هزاران کتاب در توجیه و انکار، نمی‌تواند آن را پاک کند.

 

نارضایتی قطعی آن بانو از حکومتیان که جای انکار ندارد، دلیلی محکم، ساده و همیشگی است بر این که  حکومتیان، هیچ ابایی از ستم به دختر پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) نداشتند:

 

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ (صحیح بخاری ج5 ص198)
فاطمه دختر رسول خدا (ص) به خشم آمد و از ابوبکر رو برتافت و این حال، تا آخر عمرش ادامه یافت.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ حضرت زینب سلام الله علیها

الف. داشته‌های ما دربارۀ حضرت زینب(س) 

داشته‌های پذیرفتنیِ ما دربارۀ حضرت زینب(س) به این گستردگی که برخی می‌پندارند و می‌گویند نیست. تاریخ ولادت و رحلت، چرایی وفات، محل دفن و برخی دیگر از آنچه که دربارۀ آن بانوی عظیم‌الشأن می‌گویند؛ یا گمان و احتمال است؛ چون مدرک معتبری ندارد و یا ساختگی است؛ چون هیچ مدرکی برای آنها در دست نیست؛ مانند نمونه‌های زیر:

 

1. امام حسین(ع) به زینب(س) فرمود: خواهرم مرا در نماز شب، فراموش نکن.
2. زینب(س) شب یازدهم یا در برخى منازلِ راه شام، نماز شبش را نشسته خواند.
3. زینب(س) هنگامى که به مدینه بازگشت، شوهرش، عبداللّه، او را نشناخت.
4. زینب(س) رو به جسد برادر گفت: «آیا تو پسر پدر  منى؟»  آن گاه گفت: «خداوند! این قربانى اندک را از ما بپذیر.»
5. زینب(س) سرش را به چوب مَحمل زد و اشعارى خواند که با این بیت، آغاز می‌شود: «اى هلالى که کامل نشد.»
6. زینب(س) در کودکى آرام نمی‌گرفت. قنداقۀ او را در دامن حسین(ع) گذاشتند و آرام شد. (برای دیدن این نمونه‌ها و بیشتر، بنگرید به  دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج‏8، ص420 تا 430)

 

خاستگاه این سخنان نامعتبر، گاه کتابهای نامعتبری مانند «وفیات الأئمه» و «اخبار الزینبات» است و گاه سخنان ساختگیِ برخی گویندگان و نویسندگان.

 

در برابر این گفته‌های نامعتبر، گزارش‌هایی وجود دارد که از اعتبار قابل قبولی برخوردارند؛ مانند:

1. سخنرانى زینب(س) در میان کوفیان‏؛ أمالی شیخ مفید، ص321.
2. ماجرای رویارویی زینب(س) با ابن‌زیاد؛ الارشاد، 2/115.
3. گفت‌و‌گوی تند زینب(س) و یزید؛ الارشاد، 2/121.
4. سخنرانى زینب(س) در مجلس یزید؛ الملهوف، ص215.

 

ب. دربارۀ کتاب «اخبار الزینبات»

بخشی از اخباری که امروز دربارۀ حضرت زینب(س) گفته می‌شود تنها مدرکش، کتاب «اخبار الزینبات» است. 

کتاب، گزارشی است تاریخی از احوال حضرت زینب کبری(س) و معرفی اجمالی چندین تَن از زنان سادات و غیر سادات که نام آنها زینب می‏‌باشد. بعضی از این زنان، فرزندان پیامبر(ص) و بعضی از آنها جزء زنان پیامبر(ص) و برخی دیگر از آنها از فرزندان ائمه(ع) و بعضی دیگر از آنها از غیر هاشمیات‌‏اند. بیشترین مباحث کتاب، مربوط به حضرت زینب کبری، دختر حضرت علی (ع) و زندگی، وفات و مزار اوست.

کتاب اخبار الزینبات را به یحیی بن حسن عُبُیدلی (م 277ق) دانشمند شیعی، صاحب کتاب «نسب آل ابی طالب» (رجال نجاشی، ش1189) نسبت داده‌اند؛ اما این نسبت درست نیست. پژوهشگر ارجمند آقای سیدحسن فاطمی در مقالۀ «بررسی اعتبار کتاب اخبار الزینبات» ساختگی‌بودن این کتاب را نشان داده است.

 

ج. نقد خبری دربارۀ حضرت زینب(س)

اخبارِ نامعتبر را جز برای پژوهش و بررسی، نباید نقل کرد. مهم‌ترین دلیلِ آن از نظر بنده، برداشتهای نچسب و نادرست برخی، از این اخبار و بعد انتساب آن به دین است. اینجا تنها به یک مورد بسنده می‌کنم. دربارۀ حضرت زینب(س) گویند:

«هنگامى که می‌خواست به زیارت جدّش رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون می‌رفت در حالی‌که برادرش حسن(ع) در سمت راست و برادر دیگرش حسین(ع) در سمت چپ و پدرش امیرمؤمنان(ع) پیش رویش راه می‌رفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک می‌شدند، امام على(ع) پیش افتاده و نور چراغ‌ها را کم می‌کرد. یک‌بار امام حسن(ع) چرایی این کار را از پدر پرسید؟ امام پاسخ داد: می‌ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند.» (وفیات الائمة، 435، زینب الکبری، 22، تراجم أعلام النساء، 2/169، ...)

 

می‌گویم:
1. عُمرِ این خبر به صد سال هم نمی‌رسد؛ یعنی اثری از آن در منابع اولیه و ثانویه و حتی بیش از یک قرنِ گذشته دیده نمی‌شود.
2. خبر، فاقد سند است و جز «یحیی مازنی» نام دیگری در سند وجود ندارد.
3. محتوای خبر، عادی به نظر نمی‌رسد به ویژه آن که چنین روشی را در زندگی آن بانو و حتی حضرت فاطمه(س) نیز نمی‌‌بینیم. 

 

چه بسیار کسانی که با استناد به چُنین اخبارِ نامعتبر، بایدها و نبایدهایی را به نام دین، وارد زندگی مردم کرده به آنها توصیه می‌کنند برای دینداری بهتر باید اینگونه باشند.

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

کلبه عمو پورنگ و شهر گربه‌ها

یکی برای سیما است و دیگری برای سینما. شنیدم و بعد دیدم که به پخش این دو؛ به ویژه دومی، اعتراض شده است. باز مانند گذشته، عده‌ای منسوب به متدین‌ها، نمایشی را در ستیز با ارزش‌ها تشخیص داده‌اند. طلبه‌ای جوان، پویشی راه انداخته است و امضا جمع می‌کند. آن طلبۀ دیگر در مجلس صدا به شِکوه بلند کرده و گفته است: «این موضوع احساسات متدینین و مذهبی را جریحه دار کرده است.» سپس از وزیر ارشاد خواسته تا «اکران این فیلم را به خاطر صیانت از خون شهدا تعطیل کند.»

به دین، به پیغمبر، این مملکت قانون دارد؛ ولیّ فقیهی آشنا با شرع و حکم خدا دارد؛ فقیهانی خبره دارد. اول حکم شرعی آن را بپرسید؛ اگر دیدید اشکالی ندارد؛ زبان در کام گیرید و فتوای‌تان هم اگر صاحب فتوا هستید مفت چنگ خودتان. اگر هم دیدید اشکال شرعی دارد و باید برخورد شود؛ از راه قانونی وارد شوید. این شلوغ‌بازی‌ها تا کی؟! هر روز بساطی، تجمعی! برای موضوعاتی که شما نمی‌پسندید. خوشمزه‌تر این که انتظار دارید از بالا تا پایین، همه بی‌درنگ به شما بگویند: به روی چشم. 

این داستانِ خون شهدا و ارزش‌ها، برای جنگ با سیما و سینما را در زمان حضرت امام(ره) نیز داشتیم که متن آن را در یادداشت بعدی تقدیم می‌دارم. در آن دوران نیز عده‌ای، با همین شعارها، دست به یقۀ فیلم‌سازان و سازندگان سریال شدند. خبر به امام(ره) رسید. ایشان ضمن چند تذکر؛ اما حکم، به نفع سازندگان داد. 

اکنون هم راه درست همین است. اگر کاری، برنامه‌ای، را نادرست یا خلاف شرع می‌پندارید؛ نخست حکم شرعی آن را از ولی فقیه یا مراجع عظام تقلید بپرسید؛ اگر خلاف‌بودنش ثابت شد؛ از راه قانونی اقدام کنید.

 

پرسش دو تَن از مسئولان وقتِ صدا و سیما و پاسخ امام خمینی(ره)
 

زمان: 30 آذر 1366. موضوع: برنامه‌‏هاى نمایشى و فیلم‌هاى تلویزیون. سؤال‌کننده: محمد هاشمی (رئیس صدا و سیماى جمهورى اسلامى) و اسماعیل فردوسى پور (از اعضاى سرپرستى صدا و سیماى جمهورى اسلامى).

 

محمد هاشمی: بسمه تعالى. همچنان که استحضار دارید در برخى از برنامه‌‏هاى نمایشى سیماى جمهورى اسلامى ایران نظیر فیلم‌هاى سینمایى یا سایر برنامه‌‏هاى نمایشى، اعم از داخلى و خارجى، زنان نمایشگر حضور دارند که حسب موضوع، بعضاً از ضوابط کامل پوشش اسلامى در حد چهره و گردن و موى سر برخوردار نیستند و همچنین در پاره‏‌اى از ورزشهاى مرسوم از قبیل «کُشتى» و «فوتبال» قسمتى از بدن ورزشکاران مرد پوشیده نیست، استدعا دارد جهت روشن‌شدن موضوع، نظر مبارک را در خصوص موارد زیر اعلام فرمایید:
1. پخش برنامه‌‏هاى تلویزیونى که در آنها بر حسب موضوع، زنانى ایفاى نقش می‌نمایند که ضوابط کامل پوشش اسلامى در حد چهره و گردن و موى سر را رعایت ننموده‌‏اند.
2. پخش برنامه‌‏هاى ورزشى نظیر کُشتى و فوتبال که در آن قسمتى از بدن مردان ورزشکار پوشیده نیست.
3. نگاه‌کردن به برنامه‌‏هاى فوق الذکر که از تلویزیون پخش می‌‏شود.

 

اسماعیل فردوسی پور: بسمه تعالى. محترماً معروض می‌دارد، در رابطه با پخش برخى فیلم‌هاى خارجى یا تولید داخلى و سریالهایى مانند «پاییز صحرا»، «آیینه»، «نفوذ» و غیره و همچنین پخش آهنگهاى موسیقى از صدا و سیما، از سوى امت شهیدپرور، شکایاتى به شوراى سرپرستى می‌‏رسد مبنى بر اینکه پخش این فیلم‌ها و سریالها و آهنگها، خلاف شرع مقدس اسلام و مخالف اهداف عالى انقلاب است و با نظام جمهورى اسلامى‏ تناسب ندارد و هزینه کردن بودجه براى ساختن آن اسراف محسوب می‌‏شود، گو اینکه احیاناً جنبه‌‏هاى آموزنده، تفریحى و سرگرم کننده نیز دارد.
در انطباق اینگونه موارد با فتاواى موجود در رساله‏‌هاى عملیه و تحریر الوسیله آن حضرت و احراز و تفکیک مُجاز از غیرمُجاز، اختلاف نظر وجود دارد و نمی‌توان جواب صریح و صحیحى به مستشکلان ارائه نمود. اختلاف سلیقه نیز الى ماشاء اللَّه موجود است و انسان نمی‌‏داند چه باید بکند و در این شرایط حساس جنگى که از اهمّ امور است؛ تکلیف چیست؟


پاسخ حضرت امام
بسمه تعالى 
نظر نمودن به این قبیل فیلم‌ها و نمایشنامه‏‌ها هیچ یک، اشکال شرعى ندارد و بسیارى از آنها آموزنده است و پخش آنها نیز اشکالى ندارد، و همین‏طور فیلم‌هاى ورزشى و آهنگها، اکثراً بی‌‏اشکال است. گاهى خلافْ، به‌‏طور نادر، دیده می‌‏شود، که باید بیشتر مواظبت کرد؛ لکن دو نکته باید مراعات شود: اول آنکه کسانى که گریم می‌‏کنند باید مَحرم باشند و اجنبى حرام است چنین کارى را انجام دهد. دوم آنکه بینندگان از روى شهوت نظر نکنند. 
روح اللَّه الموسوى الخمینى‏

صحیفۀ امام، ج20، ص445 تا 446.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

رنجاندن همسر، مانع قبولی هر عبادتی

پیامبر(ص) فرمود:

هر زن که با زبان خود، شوهرش را بیازارد، اگر چه روزها را روزه بگیرد و شب‏ها را عبادت کند و بنده‌‏ها آزاد سازد و اسبان تیزتگ، در راه خدا تجهیز کند؛ خدا، از او هیچ توبه و فدیه‏ و عمل نیکى را نمی‌پذیرد و او از نخستین کسانى است که وارد آتش می‌شوند؛ مگر آن که شوهرش را راضى کند؛ همچنین، اگر مرد به زنش ستم کند.

 

أیما امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا، لَمْ یقْبَلِ اللهُ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِیهُ، وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَیلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِیادِ الْخَیلِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَ کَانَتْ فِی أَوَّلِ مَنْ یرِدُ النَّارَ، وَ کَذَلِکَ‏ الرَّجُلُ إِذَا کَانَ لَهَا ظَالِماً. (من لایحضره الفقیه، ج4، ص14)

 

از این روایت دانسته می‌شود:
1. نارضایتی همسر؛ چه مرد از زن و چه زن از مرد، جلوی قبولی هر عبادتی که انسان به آن دست بزند؛ حتی نماز واجب را می‌گیرد؛ یعنی آن را بسیار کم‌ارزش می‌کند.


2. منظور از نارضایتی در این روایت، ناراحتی و دلخوری همسر، از ستم شریک زندگی‌اش در حق اوست. گاه او ستمی نکرده ولی این به دلایلی ابراز نارضایتی می‌کند. بنابراین  اگر ستمی در کار نبود و همسر، بی‌جهت و از سربهانه‌گیری، اوقات تلخی کرد و خود را ناراضی نشان داد؛ چنین حالتی از موضوع روایت بیرون است؛ یعنی این نوع نارضایتی، مانع قبولی عبادت نیست.


3. هر گونه ستم به همسر که موجب رنجش او شود؛ هر گونه عبادت و کار نیک انسان را از درجۀ قبول می‌اندازد.


4. راضی‌‌کردن همسر، با دلجویی و گرفتن حلالیت از او، شدنی است.

 

گفتنی است: در راضی‌کردن و یا راضی نگه‌داشتن همسر و یا هر کس دیگر، نباید دست به کار حرامی بزنیم. گاه، آن دیگری؛ رضایت خود را مشروط به انجام گناهی از سوی ما می‌کند؛ مانند: قطع رابطه با مادر. در چنین مواقعی، ما حق نداریم رضایت مخلوق را با خشم خدا، به دست آوریم. یا باید از راه حلال این کار را انجام دهیم یا به نارضایتی او اهمیت ندهیم.

 

پیامبر(ص) فرمود:
رضایت مردم را با نارضایتی خدا، به دست نیاورید.
لَا تَطْلُبَ سَخَطَ الْخَالِقِ بِرِضَا الْمَخْلُوق‏ (خصال، ص543).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

شرح یک روایت تفسیری، درباره سبک زندگی اسلامی

امام رضا(ع) فرمود: خدای متعال به سه چیز، به شکلِ با هم، فرمان داده است: 


1. به نماز و زکات، دستور داده است (أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ)؛ پس هر که نماز بگزارد؛ ولی زکات ندهد، نمازش قبول نمی‌‏شود. 
2. به سپاسگزارى از خدا و پدر و مادر فرمان داده است (وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ... أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ)؛ پس هر که سپاسگزار پدر و مادرش نباشد؛ خدا را هم سپاس نگفته است. 
3. به پروا از خدا و پیوند با خویشان، فرمان داده است (اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ)؛ پس هر که با خویشانش، پیوند نداشته باشد، از خدا هم پروا ندارد.

 

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ (خصال ج1 ص156).

 

می‌گویم:


1. زکات در فرهنگ قرآن و روایات، به معنای هرگونه دادن مال در راه خدا به نیازمندگان و گرفتاران جامعه است. گرفتن زکات به معنای مصطلح آن، نیازمند قرینه است و چون اینجا چنین قرینه‌ای وجود ندارد؛ منظور از زکات، همان کمک مالی به نیازمندان است.

 

2. از روایت دانسته می‌شود: خدا نمازی را که با دستگیری از افتادگان جامعه همراه نباشد، قبول نمی‌کند.

 

3. قبول، غیر از صحیح است. نماز صحیح، نمازی است که طبق دستور شرع (رساله احکام) خوانده می‌شود و انسان را از عذاب بی‌نمازی می‌رهاند؛ ولی قبول، آن ارزشی است که نمازخوانده‌شده دارد. بر پایۀ این روایت، نمازِ بی‌کمک، نمازی صحیح؛ ولی کم‌ارزش است.

 

4. همان‌گونه که شکر خدای متعال هم به دل است، هم به زبان و هم به عمل (کافی، ج2، ص95، روایات 9 و 10)؛ همین رفتار را با پدر و مادر نیز باید داشت؛ از صمیم قلب و با گفتن و در عمل، نشان دهیم که قدردان زحمات آنها هستیم و سپاسگزار آنها. اگر کسی چنین نکرد؛ شکر خدا را هم به‌جا نیاورده است. کسی که شکر خدا نکند؛ مرتکب کفران نعمت شده است (ر.ک به کافی ج2 ص390). او یادش باشد که عذاب الهی، سهمگین است وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ.

 

5. برخی، با هدف رعایت تقوای بیشتر و رسیدن به معنویت بالاتر، با ارحام (بستگان نزدیک) خود رفت و آمد نمی‌کنند تا مبادا شبهه‌ناکی بخورند و ببینند و بشنود؛ خلاصه پیش خدا بسیار عزیز شوند؛ ولی این پنداری بیش نیست؛ چون این کار اگر به بریدن پیوند با ارحام بیانجامد؛ عینِ نافرمانی خدا است (نساء:1). روایت بالا هم می‌فرماید: با این کار، آن تقوایی که گمان می‌کنند دارند توهمی بیش نیست؛ یعنی خسارت محض.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ سگ‌داری خانگی

نیک می‌دانیم که سگ، آفریدۀ خداست؛ برای نگهبانی سودمند است و به مهرورزی پاسخ مثبت می‌دهد. نکوهش سگ‌داری خانگی، ریشه در جای دیگر دارد که تلاش می‌کنم در این نوشته، آن را توضیح دهم.

 

سگ‌داری خانگی، نمایش سبکی از زندگی است که در آن، پایبندی به پاکی و پرهیز از نجاست که از شرایط بایستۀ نماز است معنا ندارد. کسی که سگ، یکی از اعضای خانوادۀ او، گاه در کنار و گاه در آغوش اوست؛ در عمل نشان می‌دهد که او را با دین و شریعت کاری نیست؛ هرچند ممکن است در واقع، اینی که نشان می‌دهد نباشد؛ ولی همین نمایش بیرونی هم مهم است. 

 

چنین کسی اگر به‌واقع، باوری به دین و دینداری ندارد؛ پس سخن از حلال و حرام هم با او معنا ندارد؛ می‌ماند موضوعات امنیتی و بهداشتی که اگر او با سگ‌داری‌اش ناقض امنیت و سلامت دیگران است باید از راه قانونی با او برخورد شود.

 

ولی اگر ادعای مسلمانی دارد و چون حرمتی در این کار(سگ‌داری) نمی‌شناسد به آن دست می‌زند؛ باید به این نکته توجه کند که این کار، گذشته از زیان‌های اجتماعی، امنیتی و بهداشتی که دارد؛ به همان بیانی که گذشت چون شبیه‌کردن خود به نامسلمانان است؛ اشکال دارد.

 

در میان بایدها و نبایدها دینی (فقه) موضوعی هست به نام تَشَبُّه که آشنایی با آن، این اشکال‌داشتن را روشن می‌سازد.

 

معنای تشبّه 
معنای لغوی تشبّه، همسان دیگرى شدن است و در اصطلاح عبارت است از اینکه شخصى در نحوۀ رفتار یا پوششى که به لحاظ جنسیت، دین و یا غیر آن، نشانه و مشخّصۀ طایفه‌اى از انسانها به شمار مى‌رود، همانند آنان گردد؛ مانند: پوشیدن لباس زن توسط مرد و عکس آن، و آویختن صلیب به گردن توسط مسلمان (ر.ک به فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج2، ص485)

 

امام صادق(ع) فرمود:
خدای متعال به پیامبرى از پیامبرانش، وحى کرد که به مؤمنان بگو: جامه دشمنان مرا نپوشند و خوراکِ آنان نخورند و خود را به شکلِ دشمنان من درنیاورند؛ زیرا اگر چنین کنند، اینها نیز همانند آنان، دشمن من خواهند بود.

 

أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا یَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا یَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا یَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَیَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی. (من لایحضره الفقیه، ج1، ص252)

 

یعنی به گونه‌ای رفتار نکنید که اگر کسی نوع خوراک، شکل پوشاک و ظاهر شما و در کل، سبک زندگی شما را دید، شما را یک نامسلمانان بپندارد.

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

درباره تجمع ضد واکسن

در خبرها دیدم:
در پی فراخوان‌های تجمع ضد واکسن با عنوان «تظلم خواهی» از مراجع تقلید؛ شورای هماهنگی گروه‌های فرهنگی حوزه علمیه قم در بیانیه‌ای تاکید کرد که فراخوان و تجمعات افراد معدود، علیه واکسن، مورد تایید حوزه‌ها و حوزویان نیست (سلامت نیوز).

می‌گویم: 
1. این شورای هماهنگی گروه‌های فرهنگی حوزه علمیه قم، یک بخش کوچکی از مجموعۀ حوزه است. بنابراین یادمان باشد که این اطلاعیه را مدیران بلندپایه حوزه صادر نکرده‌اند؛ یعنی با آن مخالفت نکرده‌اند.
2. این فراخوان و مانند آن را کسانی صادر کرده و با تمام باور، در آن شرکت می‌کنند که دست‌پرورده همین حوزه هستند.
3. از حوزه‌ای که در آن، به دوا و درمانی به نام طب اسلامی روی خوش نشان داده می‌شود چنین تجمعاتی شگفت نیست.
4. از حوزۀ وحشت‌زده‌ای که مدام به گوش آن خوانده می‌شود که اسرائیل در حال بلعیدن شماست؛ از هوایی که تو در آن نفس می‌کِشی تا آب و نان و اسنپ؛ چنین واکنش‌هایی جای تعجب و انکار ندارد. 
5. می‌ماند یک نکته: اینان که خود را پیرو مراجع تقلید و ذوب در ولایت می‌دانند؛ حالا چه شده که این‌بار در خیزی بلند، از همۀ ایشان عبور کرده‌اند؟

به پاسخی کوتاه بسنده می‌کنم: 
وقتی انقلابی‌‌بودن و مطالبه‌گری را گفتیم؛ اما برای این جماعت سطحی‌نگر، این شعارها را روشن و جزئی معنا نکردیم؛ وقتی با تجمعات و برخوردها و رفتارهای غیرقانونی این جماعت که به حکم احساس تکلیف، از خود نشان دادند؛ قاطعانه برخورد نکردیم (مانند پرتاب مُهر و نعلین به دکتر لاریجانی، رئیس مجلس وقت)؛ باید فکر این روز را می‌کردیم که همین‌ها با همان فرمان کج، روزی از مراجع و رهبری هم عبور خواهند کرد؛ قربةً الی الله.

راه حل:
برای عزیزان حوزوی جا بیندازیم؛ ما تنها در موضوعاتی مجاز به دخالت و اظهار نظر هستیم که در آن تخصص داریم. اعتراض و شکایت، سازوکاری دارد. ممکلت قانون دارد. کشور تنها برای شما نیست و قرار نیست به دلخواه شما اداره شود. این دلیل نمی‌شود که چون شما ریش و عمامه و مقنعه و چادر دارید پس هر چه به ذهن‌تان می‌رسد درست است و دیگران باید  پیرو خطورات ذهنی شما باشند؛ حتی رهبری و مراجع.

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مقدار پوشش واجب برای بانوان

در مورد حجاب واجب، کافى است که زن بدن خود را جز صورت و دست تا مچ به هر وسیله‌اى که مى‌تواند بپوشاند و لباس خاصّى شرط نیست؛ ولى پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان و همچنین لباسهاى زینتى اشکال دارد (رسالۀ آیت‌الله مکارم شیرازی، مسئله 2090).

اگر از روز نخست، بر همین حکم ساده؛ پا می‌فشردیم و در عمل، با سلیقه‌ورزانِ افراطی و تفریطی در پیاده‌کردن حجاب، برخورد می‌کردیم به گمانِ نزدیک به یقین، امروز در وضعیت مناسبی از حجاب قرار داشتیم. پیشتر دربارۀ حجاب اسلامی نوشته‌ام برای نمونه بنگرید به یاددادشت کدام حجاب، اسلامی است؟ که در آن نمایی از نظر مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه‌ای را نشان داده‌ام.

در این باره، خواندن مقالۀ حدودشناسی حجاب و پوشش اسلامی از منظر آیت الله مکارم شیرازی، بسیار سودمند است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تفسیر آیۀ 122 سورۀ توبه

میان مفسران، در تفسیر آیۀ توبه:122، گفتگوست؛ برخی، خود به تنهایی برای آن چند احتمال داده‌اند. اینها نشان می‌دهد پیام آیه آن‌گونه که برخی پنداشته‌اند (فرمان به هجرت عده‌ای برای آموختن دین، و انذار مردم، به گاه بازگشت به سرزمین خود) چندان هم آفتابی نیست.  

 

با درنگ در معنای «لَولا» و نیز سیاق که منظور از «نَفْر» را به ما می‌شناساند می‌توان به معنا و پیام آید رسید.

الف. «لَولا» از حروف تَحضیض و تَندیم است که اگر بر سر فعل مضارع بیاید برای تَحضیض؛ یعنی تشویق به انجام آن کار است؛ مانند لولا تستغفرون؛ یعنی استغفار کنید. اگر بر سر فعل ماضی بیاید برای تَندیم؛ یعنی توبیخ و سرزنش برای ترک آن کار است؛ مانند لولا اجتهدتَ؛ یعنی چرا تلاش نکردی؟! (ر.ک به جامع الدروس العربیة، غلائینی، ص561)

ب. منظور از «نَفْر» که در اصل به معنای دورشدن است (مقاییس، ماده ن‌ف‌ر) به قرینۀ آیات 38، 39، 41 و 81 همین سوره، به معنای رفتن به جبهه نبرد است.

 

اکنون سراغ آیه می‌رویم:
ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ

 

با به‌کار بستن دو دانستۀ یادشده، معنای آیه این می‌شود:
همۀ مؤمنان راهی جبهه نشوند. چرا تنها عده‌ای از هر گروهِ شما مؤمنان، راهی جبهه نشدند تا عده‌ای بمانند و دین را آن‌گونه که باید بیاموزند تا وقتی، آنان که رفته‌اند بازگشتند ایشان با بیان آموزه‌های دین، آنها را انذار کنند.

 

پیام‌های آیه:
1. همواره باید عده‌ای دست از جهاد و کارهای اجرایی دیگر شسته، در حوزه بمانند و متمرکز در آموختن دین شوند؛ مگر در مواردی که حضور همه یا بخشی از این عده نیز لازم باشد.
2.  از «مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ» و «قَوْمَهُمْ» دانسته می‌شود در تبلیغ و بیان آموزه‌های دین، اولویت هر دانش‌آموخته‌ای اقوام و خویشان و بستگان و کسانی اند که با او، هم‌زبان و هم‌فرهنگ هستند.
3. انذار و تبشیر هر دو، رسالت پیامبران بوده است (بقره:213) و به پیروی از آنها، وظیفۀ دانش‌آموختگان حوزوی نیز همین است؛ اما از آنجا که برای عموم، کارایی انذار بیش از تبشیر است و با «لِیُنْذِرُوا» آن را برجسته کرده است.
4. آیه نمی‌گوید چرا یک عده نمی‌روند؛ می‌گوید چرا یک عده نمی‌مانند.
5. از آیه دانسته می‌شود این که حوزویان را به نام وظیفه و حضور در عرصه‌های گوناگون، درگیر کارهایی جز علمی و پژوهشی کنیم و در عمل، حوزه را از یک مرکز علمی قدرتمند و روزآمد و کارآمد، به یک تَنِ رنجور و نیمه‌جان و ناکارآمد بدل سازیم کاری نادرست است که مورد نهی خدای متعال در این آیه است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ ابولؤلؤ (قاتل عُمَر) و قبر او در کاشان

ابولؤلؤ که از گزاف‌بودن مالیات بر درآمدش به ستوه آمده بود شکایت نزد عُمر(حاکم وقت) می‌بَرد؛ اما او اعتنایی نمی‌کند. برای همین، ابولؤلؤ نقشۀ قتل عُمر را می‌کِشد. بر این پایه، انگیزۀ قتل انگیزه‌ای شیعی نبوده بلکه صرفاً یک تصفیه حساب شخصی بوده است(ر.ک به تاریخ خلفا، جعفریان، ص109). پس این باور که او برای خشنودی اهل‌بیت(ع) دست به این کار زده، سخنی بی‌دلیل است.

ابولؤلؤ پس از آسیب‌زدن به عُمَر و زخمی‌کردن تعدادی از نمازگزاران خودکشی کرد(طبقات الکبری، 3/263). طبیعی است جنازه‌اش را در همان مدینه دفن کرده باشند و این که قبر او در کاشان باشد هم عجیب و هم فاقد مدرک است. 

اینکه برخی می‌گویند: ابولؤلؤ فرار کرد و به امام علی(ع) پناه بُرد و ایشان فرمود: من تو را با طیّ الارض به کاشان می‌برم که مردمانش شیعه هستند و تو در امان خواهی ماند؛ نیز سخنی بی‌پایه است؛ زیرا مردم کاشان در آن زمان، شیعه نبودند. آنها به تبعیت از قم شیعه شدند و چون رواج تشیع در قم به سالهای 83 هجری به بعد برمی‌گردد (ر.ک به تاریخ تشیع، جعفریان، ص173) پس در زمان مرگ عُمَر (23 هجری)، قم شیعه نبوده تا چه رسد به کاشان.

برای همین دربارۀ قبر منسوب به ابولؤلؤ در کاشان نوشته‌اند: محلی هم به عنوان مزار وی در کاشان وجود دارد که بر اساس برخی از قصه‌های عامیانه طرح شده و فاقد مستند تاریخی است (تاریخ خلفا، ص110).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ روایت بزرگداشت نهم ربیع یا همان رفع القلم

مرحوم مجلسی روایتِ درازدامنی را در بزرگداشت روز نهم ربیع‌الاول، از کتاب زوائد الفوائد فرزند ابن طاوس آورده که از ظاهرش پیداست اصل روایت را احمدبن‌اسحاق از امام هادی نقل کرده است (بحار، 95/351، نیز 31/120).

این روایت، مهم‌ترین دستاویز کسانی است که جشن‌های «خاص» نهم ربیع را برپا می‌کنند و با استناد به عبارت «یومُ رَفعِ القلم‏» که در آن آمده است، به قصد قربت(!) دست به هر نامشروع زشتی می‌زنند یا بر زبان جاری می‌کنند و بر آن اصرار نیز دارند.

اما این روایت، بر پایۀ تحقیق انجام شده روایتی ساختگی (جعلی) است که ازمنابع فرقۀ نُصَیریّه (غُلات) به منابع امامیه راه یافته است.

بنگرید به «سرنوشت یک روایت ساختگی درباره نُه ربیع»، دکتر حسن انصاری.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

سالروز مرگ عُمَربن‌‌خَطّاب

این که عُمَربن‌خَطّاب، پس از رحلت رسول‌خدا(ص) با اهل‌بیت‌نبوت او چه کرد، در تاریخ ثبت است. خدا را شکر که قیامتی هم هست و قرار است مو را از ماست بکشند. خود فرموده است: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (زلزلة:7-8). 

برخی بر این باورند که او در روز نهم ربیع‌الاول، از دنیا رفته است؛ اما این درست نیست. عمربن‌خطاب، کسی که با نصبِ ابوبکر، خلیفۀ پیامبر(ص) شد با استناد به منابع زیر، در روزهای پایانی ذی‌حجۀ سال 23 هجری مجروح شد و از دنیا رفت:

الطبقات‏ الکبرى، ابن سعد(م 230)، ج‏3، ص278
تاریخ‏ خلیفة، شباب(م 240)، ص87
أنساب ‏الأشراف، بلاذرى(م 279)، ج‏10، ص428
الأخبار الطوال، دینوری(م282)، ص139
تاریخ ‏الیعقوبى، یعقوبى(م بعد 292)، ج‏2، ص159
تاریخ الامم و الملوک، طبری(م 310)، ج4، ص310
مروج ‏الذهب، مسعودی(م 346)، ج‏2، ص304
الکامل، ابن‌اثیر(م 630)، ج3، ص53
تاریخ الاسلام، ذهبی(م 748)، ج3، ص253

کفعمی (م905 ق) این قول را مورد اجمای علمای شیعه و سنی می‌داند(مصباح کفعمی، ص511). علامه مجلسی(ره) نهم ربیع را مشهور بین شیعه می‌گوید (بحار، 31/119)؛ اما با چنین ادعایی نمی‌توان مستندات یادشده را کنارگذاشت (پیشتر به سستی شهرت به عنوان دلیل، اشاره کرده‌ایم). 

گفتنی است برخی برای حفظ این تاریخ، عمربن‌خطاب را به عمربن‌سعد تغییر داده‌اند تا از این اشکال فاحش برهند؛ اما عمربن‌سعد، جلّاد کربلا، در سال 66 هجری به درک واصل شد و دربارۀ ماه و روز مرگ او، گزارشی در دست نیست. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

سفره‌فروش کوچۀ عشقعلی

درس تمام شد و من از مدرسه بیرون آمدم و وارد کوچه شدم. هنوز شهر، کامل بیدار نشده بود. پیرمردی با چهره‌ای دوست‌داشتی، با چند سفره در دست، با نگاهش به من التماس می‌کرد تا سفره‌ای از او بخرم. خریدم. فارسی و ترکی را با هم قاطی؛ ولی دلنشین حرف می‌زد. چند بار از تَه دل دعایم کرد. گفت: خیر ببینی؛ دختری کرولال در خانه دارم و دیگری هم مریض است و باز هم دعایم کرد و تشکر. با خودم حساب کردم اگر این مردِ پیرِ مستمند تا شب، ده‌تا سفره هم بفروشد؛ و از هر کدام پنچ‌هزارتومان سود ببرد جمعش می‌شود پنجاه هزار تومان! او این مبلغ را چه کند؟ خرج خوراک کند؟ بقیۀ هزینه‌های زندگی‌اش را چه کند؟! شمارۀ کارتی از او گرفتم تا شاید بتوان به کمک خوبان خداباور، گره‌ای کوچک از کارش گشود.

 

یاد حاج‌ خانمی افتادم که همین امسال، بیست‌‎وپنج میلیون تومان پول رایج جمهوری اسلامی ایران را داد و رفت سفر اربعین تا ثواب ببرد و خدا را شاکر باشد از این توفیقی که در میان میلیون‌ها خواهان، نصیب او شده است. دور هم جمع می‌شوند و نالۀ یا صاحب‌الزمان هم سر می‌دهند و هروک هروک گریه می‌کنند و از معارف دین، برای هم می‌گویند و از احساس ویژه‌بودن لذت می‌برند. ته آن هم می‌شود سفر 25میلیونی برای زیارت و دعا برای ظهور آقایی که بیاید گره از کار سفره‌فروش کوچه عشقلی باز کند.

 

خدایی، اهل‌بیت(ع) این سبک از دینداری را آموزش داده‌اند؟ خدایی، این آن مکتبی است که باعث افتخار است؟ حاشا و کلّا! 

 

خدا را شُکر در این سالها که توفیق مطالعۀ قرآن و روایات نصیبم شده است چنین چیزی را در آموزه‌های دین نیافتم و به یقین می‌گویم که ساحت دین از این گونه رفتارهای سلیقه‌ای، پاکِ پاک است. آنچه که هست و مایۀ مباهات ما به این مکتب است درست عکس این است. به همین روایتِ گویا، بسنده می‌کنم.

 

امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند؛ اگر هزینۀ زندگى خانواده‌اى مسلمان را بپردازم؛ سیرشان کنم؛ آنها را بپوشانم و از مردمْ بی‌نیازشان گردانم؛ نزد من، محبوب‏تر از آن است که هفتاد(یا بی‌شمار) حج[مستحبی] بجاآورم.

 

وَ اللَّهِ ... لَأَنْ أَعُولَ أَهْلَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَسُدَّ جَوْعَتَهُمْ وَ أَکْسُوَ عَوْرَتَهُمْ فَأَکُفَّ وُجُوهَهُمْ عَنِ النَّاسِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَحُجَّ حَجَّةً وَ حَجَّةً وَ حَجَّةً وَ مِثْلَهَا وَ مِثْلَهَا حَتَّى بَلَغَ عَشْراً وَ مِثْلَهَا وَ مِثْلَهَا حَتَّى بَلَغَ السَّبْعِینَ (کافی، ج2، ص195).

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ چیستی تقوا و چرایی عبادات

تقوا یعنی جعل الوقایة؛ قراردادن حفاظ (مقاییس ج6 ص131).

 

قرآن می‌فرماید اثر مهم عبادات تقواست (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتّقون؛ بقره:21) یعنی حفاظی می‌شوند میان ما و گناهان؛ به تعبیر دیگر: عبادات، اگر به درستی انجام شوند ما را از آلوده‌شدن به گناهان باز می‌دارند. چند نمونه را خود قرآن بیان کرده است: إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر (عنکبوت:45) یا کُتِبَ علیکم الصیام ... لعلکم تتّقون (بقره:183).

 

در جهان دیگر که حقایق، نمایان می‌شوند؛ همین اثرِ بازدارندگیِ عبادات، به شکل آن‌جهانی، رخ می‌نماید. اینگونه که باطن عبادات، ما را از باطن گناه که آتش دوزخ است حفظ می‌کند. پیامبر(ص) فرمود: الصَّوم جُنّةٌ مِنَ النّار (کافی ج4 ص62)؛ روزه، سپرى در برابر آتش دوزخ است. دلبستگی به اهل‌بیت(ع) نیز اینگونه است. امام رضا(ع) از پدرانش، از پیامبر(ص) نقل کرد: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى آمِناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ (عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج2 ص58)؛ هر کس ما اهل‌بیت را دوست بدارد، خداوند متعال، در روز قیامت، او را در امن و امان، محشور می‌کند. 

 

کوتاه سخن: اگر دوستی اهل‌بیت(ع)، نماز و روزه و عبادتهای کسی، واقعی باشند؛ او در این دنیا گناه نمی‌کند و در آخرت، از هر گزندی در امان خواهد بود.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ بخشش‌های مالی امام حسن مجتبی(ع)

گفته می‌شود: آن حضرت، سه بار تمام دارایی‌های خود، حتی کفش و لباسش را در راه خدا انفاق کرد. 

این سخن، برداشتی نادرست از روایاتی مانند این است:
امام صادق(ع): الحسن‌بن‌علی(ع) قَاسَمَ رَبَّه ثَلاثَ مَرَّاتٍ حتّى نَعلًا و نَعلًا و ثَوباً وَ ثَوباً و دیناراً و دیناراً (تهذیب الاحکام، 5/11).

«قاسَمَ ربَّه» یعنی با پروردگارش قسمت(نصف) کرد. قاسَمَه المالَ: شارکه فیه مناصفةً (معجم اللغة العربیة المعاصرة، 3/1812). بر این پایه، معنای روایت این می‌شود:
امام حسن مجتبی(ع) در زندگی شریفش سه بار همۀ دارایی‌های خود را با خدا نصف کرد؛ حتی کفش و لباس و پولش را. اینگونه که یک جفت کفش را در راه خدا انفاق کرد و جفت دیگر را برای خود نگه داشت. دربارۀ پول و پیراهنش نیز چُنین کرد.

علامه مجلسی(ره) همین معنا را در شرح خود نوشته است: قاسم ربه أی قسم ماله نصفین، فأخذ نصفه و أعطى الفقراء نصفه؛ با خدا قسمت کرد؛ یعنی دارایی خود را دو نیم کرد؛ نیمی را برای خود برداشت و نیم دیگر را به نیازمندان داد (ملاذ الأخیار، 7/199).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

از مرام امام حسن مجتبی (ع)

1. آن حضرت بیست بار حج گذارد و سه بار اموالش را در راه خدا بین نیازمندان تقسیم کرد(کافی، 1/461) این نشان می‌دهد دینداری، آمیزه‌ای از نماز و روزه و حج، با کمک به نیازمندان و گرفتاران جامعه است. آن که این دومی را ندارد یا این دو را هم‌تراز نمی‌داند باید در رفتار خود بازنگری کند.

 

2. از جنگ و صلح حضرت، دانسته می‌شود که انقلابی، فرد عاقلی است که حکیمانه می‌اندیشد و می‌یابد کجا صحنۀ نبرد است و کی زمان صلح؛ چه صلحی، ذلت می‌آورد و کدام نرمش، قهرمان می‌سازد؛ کجا باید حرف زد و کی باید ساکت بود؛ خلاصه در هر لحظه، وظیفه چیست و چه باید کرد. تکلیف که روشن شد او، مرد میدان است. 
آن که فقط نبرد می‌شناسد و فریاد؛ انقلابی خواندنش خطاست. چنین کسی یک افراطیِ بی‌عقل است؛ مانند آنانی که زبان به اعتراض بر امام حسن(ع) گشودند. 
کسی هم که تنها دل به گفتگو بسته است و فقط به مذاکره و رسیدن به هر توافقی می‌اندیشد و از میدان نبرد، گریزان است، انسان بزدلی است که او را با مرام امام، نسبتی نیست.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

یادکرد مصیبت امام حسن مجتبی(ع)

شیخ صدوق(ره) از امام سجاد(ع) نقل می‌کند: 


پس از آن که امام حسن(ع) را مسموم کردند امام حسین(ع) بر بالین برادر حاضر شد. همین که چشمش به چهرۀ برادر افتاد اشک از چشمانش جاری شد. امام حسن(ع) پرسید: ما یُبکیکَ یا اباعبدالله؛ چه چیز تو را به گریه انداخت؟ حضرت پاسخ داد: من می‌گریم برای آن چه بر سر تو آورده‌اند. 
امام حسن(ع) ادامه داد: حسین جان! این سمی است که به من خورانده‌اند و با همین هم به شهادت می‌رسم؛ 
اما «لا یومَ کیَومِکَ یا اباعبدالله»؛ وای به روز تو حسین جان! 
سی‌هزار مرد جنگی تو را دوره می‌کنند که بکشدندت، حرمتت را بشکنند و زن و بچه و خویشانت را به اسیری ببرند (ر.ک به أمالی، ص115، ح3).

 

فرمود: برادرم! وصیت می‌کنم بعد از مرگم جنازه‌‏ام را تو آمادۀ دفن کن (خودت بدنم را غسل بده، کفن کن و بر من نماز بخوان) سپس مرا به سوى قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا با او تجدید عهد کنم؛ لِأُحدِثَ به عهداً. 
از آنجا مرا نزد مادرم فاطمه(س) ببر؛ ثُم اصْرِفْنِی إلى أُمِّی فاطمة. 
پس از آن مرا برگردان و در بقیع به خاک بسپار؛ رُدَّنِی فَادْفِنِّی بِالْبَقِیع‏.
بِدان که از طرف عایشه مصیبتى به من خواهد رسید.

پس از آن که حضرت چشم از جهان فرو بست، بدن مطهرش را روى تابوتی گذاشتند به جایی که پیغمبر(ص) بر جنازه‌‏ها نماز می‌خواند بُردند. امام حسین(ع) بر بدن برادر نمازگزارد.
پس از نماز، بدن شریف را به داخل مسجد بردند. 

خبر به عایشه رسید: چه نشسته‌ای که بنى‌هاشم قصد آن دارند که جنازه حسن‌بن‌على را در کنار رسول خدا دفن کنند. عایشه با شتاب، بر استرى زین‌کرده نشست ـ از آغاز اسلام او نخستین زنى بود که بر زین نشست- آمد و گفت: فرزند خود (یعنی کسی را که از شماست و از ما نیست) از خانۀ من (؟!) بیرون ببرید؛ نَحُّوا ابْنَکُمْ عَنْ بَیْتِی‏. اینجا نباید چیزی؛ شَیءٌ(!) دفن شود که احترام رسول خدا را بشکند(؟!)
حسین‌بن‌على(ع) به او پاسخ داد: تو و پدرت پیش از این، پردۀ حرمت رسول خدا(ص) را دریدید. تو در خانۀ پیغمبر کسانى را دفن کرده‌ای که پیامبر دوست نداشت نزدیک او باشند (مقصود ابوبکر و عمر است).

در اینجا شیخ مفید می‌نویسد حسین(ع) گفت: به خدا اگر وعدۀ برادرم نبود که در پاى جنازه‌اش خونی ریخته نشود می‌دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون می‌آمدند و کاری در خور می‌کردند؛ وَ اللّهِ لولا عَهْدُ الحسن(ع) إلیَّ بِحَقْنِ الدِّماء ... لَعَلِمْتُم کیفَ تَأْخُذُ سیوفُ اللّهِ مِنکُم مَأْخَذَها (ارشاد، 2/19).

سپس، حسین(ع) بدن پاک برادر را به سوی قبر مادرش فاطمه(س) برد و پس از آن به سوی بقیع حرکت داد و در آنجا به خاک سپرد؛ فَمَضَى الحسینُ(ع) إلى قَبرِ أُمِّهِ ثُمّ أَخْرَجَهُ فَدَفَنَهُ بِالْبَقِیعِ (کافی، 1/302).

گزارش تیرباران کردن تابوت حضرت را ابن‌شهرآشوب، در کتاب خود آورده است:
جنازه‌اش را تیرباران کردند تا جایی که هفتاد تیر از آن بیرون کشیدند؛ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلًا (مناقب، 4/44).

همو می‌نویسد: وقتی حسین(ع) بدن برادر را قبر نهاد اشعاری را زیر لب زمزمه کرد که یک بیت آن این است:
          فَلَیْسَ حَرِیباً مَنْ أُصِیبَ بِمَالِهِ             وَ لَکِنَّ مَنْ وَارَى أَخَاهُ حَرِیْبٌ
غارت‌زده کسى نیست که اموالش را برده باشند؛ غارت‌زده کسی است که برادرش را با دست خودش به‌ خاک بسپارد (همان، ص45).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

پیامبر(ص)؛ رحلت یا شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

✅ کیفیت «رحلت» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
🔵 چکیده
گاهی بیان می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توسط یک یا دو تن از زنان خود، توسط سمی که در دارو به او خورانده اند، به شهادت رسیده است. مستمسک این افراد روایت مرسله ای است از تفسیر عیّاشی. گویا تمسک به این مرسله، به جهت إعطای مقام شهادت به پیامبر صورت گرفته، غافل از این که رسول خدا به شهادت قرآن، دارای مقام شهادت اند (بقره/ 143 و نساء/ 41 و نحل/ 89 و حج/ 78) و نیازی به اثبات رحلت ایشان بوسیله ی شهادت نیست. نویسنده ی این نوشتار پس از ذکر کاربرد نوع رحلت برای پیامبر در لسان قرآن و روایات، به بررسی شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوسیله ی خوراک زهرآلود که زن یهودی برای ایشان فراهم کرده بود، با جستجو در منابع سنّی و شیعه، این موضوع را تأیید می کند که پیامبر خدا در سال هفتم هجری در خیبر، مسموم شده که بر اثر آن سم، در سال یازدهم هجری به شهادت می رسند. اما نویسنده نتوانست دلیل اطمینان بخشی بر توطئه ی بعضی از زنان پیامبر در مسموم کردن ایشان، بدست آورد.
بنابراین وقتی از کلمه ی «رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم» استفاده می کنیم، منظور ما شهادت ایشان بوسیله ی خوراک مسموم توسط زن یهودیه ی خیبریه است، نه رحلت بوسیله ی مرگ طبیعی ـ چنانکه مرحوم شیخ مفید معتقد است ـ و نه مسموم شدن بوسیله ی داروئی که بعضی از زنان او به ایشان داده اند، چنانکه بعضی از شیعیان معتقدند.

 ✳️ (عناوین بحث:)
🔵 مقدمه؛ استعمال نوع رحلت در آیات قرآن برای رسول خدا 

🔵 آیا پیامبر  کشته شده است؟

🔵 روایات سنّی

🔵1. صحیح بخاری، کتاب الجزیة و الموادعة، باب 7- باب إِذَا غَدَرَ الْمُشْرِکُونَ بِالْمُسْلِمِینَ هَلْ یُعْفَى عَنْهُمْ؟، حدیث 3169

🔵 2. صحیح بخاری (حدیث 3169 و 5777)

🔵 3. صحیح بخاری، کتاب الهبة و فضلها و التحریض علیها، باب 28- باب قَبُولِ الْهَدِیَّةِ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، حدیث 2617

🔵 4. صحیح مسلم، کتاب السلام، باب 18- باب السَّمِّ، حدیث 5834)

🔵 5. تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، جلد 1، ص 523

🔵 روایات شیعه

🔵 1. بصائر الدرجات، جلد 1، ص 503، حدیث 5

🔵 2. بصائر الدرجات، جلد 1، ص 503، حدیث 6

🔵 همدستی دیگران در به شهادت رساندن پیامبر

🔵 1. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 200، روایت 152

🔵 دارو دادن با اکراه به پیامبر

🔵 1. صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب 83- باب مَرَضِ النَّبِىِّ - صلى الله علیه [و آله] وسلم - وَوَفَاتِهِ، حدیث 4458

🔵 2. صحیح مسلم، کتاب السلام، باب 27- بابُ کَرَاهَةِ التَّدَاوِى بِاللَّدُودِ، حدیث 5891

🔵 نظر مرحوم شیخ صدوق و مفید درباره ی کیفیت وفات معصومان

✅ نتیجه
در منابع شیعه و سنّی روایاتی دالّ بر شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوسیله ی کتف و ذراع زهرآلود گوسفندی بریان، که توسط زنی یهودی در روز خیبر به او هدیه کرده بود، وارد شده است. این روایات در منابع سنّی از نظر سندی صحیح و از نظر متنی دلالت تام بر مدعا دارند. در منابع شیعه نیز می توان به صدور آنها اطمینان پیدا کرد، چنانکه در روایت محاسن و کافی، مسموم شدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توسط زن یهودی، با سند صحیح روایت شده است. اما سند مورد اعتمادی از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توسط دو نفر از زنان خود، بوسیله ی خوردن دارو مسموم شده، در دسترس نیست. البته روایتی در منابع صحیح سنّی وجود دارد که بعضی از زنان پیامبر در زمان بیماری او، با اکراه به حضرت، دارو خورانده است (صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب 83- باب مَرَضِ النَّبِىِّ صلى الله علیه [و آله] وسلم وَ وَفَاتِهِ، حدیث 4458 و صحیح مسلم، کتاب السلام، باب 27- باب کَرَاهَةِ التَّدَاوِى بِاللَّدُودِ، حدیث5891). اما این روایات نمی تواند مستند صحیحی برای ادعای مسموم کردن ایشان توسط فرد دارو دهنده باشد. (والله العالم بحقائق الأمور).

محمد ذکاوت صفت ـ قم ـ 18 آبان 1397 (اول ربیع الأول 1440) برگرفته از کانال ایشان

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شیعۀ در باور، شیعۀ در رفتار؛ درنگی در یک روایت و شرح آن

نقل است: پس از آن که امام رضا(ع) به ایران آمدند گروهی برای دیدار با آن حضرت خود را به محل زندگی ایشان رساندند و چون خود را شیعۀ علی(ع) معرفی کردند حضرت آنها را نپذیرفت و این درخواست و نپذیرفتن هرروزه تا دو ماه به درازا کشید و در پایان، حضرت به آنها اجازۀ ورود داد و به آنها فهماند که چون رفتار شما با شیعه علی(ع) نمی‌خواند؛ شما در نهایت مُحِب و دوستدار او هستید و نه شیعۀ او.

 

بررسی اعتبار سند و منبع این روایت
این روایت، در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) آمده (ص312 تا 314) و از آنجا به الاحتجاج و البرهان و بحار الأنوار راه پیدا کرده است. تفسیر یادشده کتابی است که به دلیل راویان ناشناخته‌ای که دارد و نیز مشکلات اساسی در محتوایش، ضعیف شمرده می‌شود (ر.ک تاریخ حدیث شیعه، طباطبایی، ج1 ص357). افزون بر این بی‌اعتمادی که بر کل کتاب سایه افکنده است؛ روایت مورد نظر را هم بی‌هیچ سندی نقل کرده است. این یعنی نهایت ضعف سندی برای یک روایت. بیفزایم که این متن یا مشابه آن، در منبع دیگری نیامده است تا بتوان از آن راه، کاستی سندی‌اش را جبران کرد. بی‌اعتنایی محدثان نامدار و کهن شیعه به این روایت را هم نباید نادیده گرفت.

بررسی اعتبار محتوایی این روایت
با درنگ در این روایت، به ویژه رفتاری که از امام رضا(ع) با مردمی عادی و دلبسته به ایشان، گزارش می‌کند؛ اینکه آنها را شصت‌بار از در خانۀ خود براند تنها برای باوری که به شکل دقیق و عمیق آن را نداشتند آن هم چون آن را نمی‌دانستند و یا اشتباه در کاربرد یک واژه به‌جای واژه‌ای دیگر، آن هم از روی بی‌خبری؛ با شناختی که ما از پیشوایان دین (ع) داریم نمی‌سازد.

جمع‌بندی
نمی‌توان این روایت را صادرشده از معصوم(ع) دانست و به آن، به عنوان روایت امام رضا(ع) استناد کرد.

سوگمندانه برخی، این روایت را خوانده و با پذیرش قطعی آن و شرحی که به آن می‌دهند جماعت شیعه را که عاشقانه خود را شیعۀ خاندان پاک پیامبر(ص) می‌دانند و به این نام افتخار می‌کنند سرزنش ‌کرده به آنها می‌گویند که چون شما نیز در کارتان کاستی هست حق ندارید خود را شیعه بدانید.

 

می‌گویم:
1. استناد به این روایت نادرست است.
2. باید دانست که واژۀ شیعه، جدا از معنای لغوی، دو کاربرد دیگر نیز دارد که در ادامه از آنها سخن می‌گوییم؛ معناهایی که در مانند شرح بالا به آن توجه نمی‌شود:


الف. شیعه در باور 
کسی است که به رهبرى امت از سوى على(ع) پس از پیامبر(ص) معتقد باشد و اینکه او جانشین پیامبر در همۀ امورى است که به او مربوط است، جز پیامبرى و نزول وحى (سیمای عقاید شیعه، سبحانی، ص23). برای شیعه در این کاربرد، معناهای دیگری هم گفته‌اند (بنگرید به مقالۀ شیعه و تشیع؛ مفهوم‌شناسی، ماهیت و خاستگاه، علی آقانوری)؛ ولی به نظر، بهترین تعریف را أبان‌بن‌تَغلِب به دست داده است. او که نزد امامان باقر و صادق علیهما‌السلام از جایگاه علمی و معنوی بس ممتاز برخوردار است؛ در تعریف شیعه می‌گوید:
الشیعة الذین إذا اختلف الناس عن رسول الله(ص) أخذوا بقول علیّ(ع) و إذا اختلف الناس عن علیّ أخذوا بقول جعفربن‌محمد(ع)؛ شیعیان کسانی هستند که در اختلاف پس از رسول خدا(ص) پیرو گفته‌های علی(ع) هستند و در اختلاف پس از امام سجاد(ع) پیرو گفته‌های امام باقر(ع) اند. (رجال نجاشی، ص12) 
به سخن دیگر: شیعه کسی است با این اعتقاد، که پس از پیامبر(ص) هر گاه امر، دایر میان علی(ع) و غیر او شد؛ باید از علی(ع) پیروی کرد و به همین شکل تا امام دوازدهم(ع).

 

ب. شیعه در رفتار 
شیعه در این کاربرد که از روایات دانسته می‌شود کسی است که در عمل، به بایسته‌های دین پایبند است و از نبایدهای آن به شدت پرهیز می‌کند. بخش قابل توجهی از روایاتی که در منابعی مانند صفات الشیعة مرحوم شیخ صدوق آمده است و در آنها ویژگی‌های شیعه بیان شده است بیانگر این معنا هستند؛ مانند این روایت امام صادق(ع):
وَ اللَّهِ مَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ص) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ؛ به خدا سوگند، تنها کسی شیعه على(ع) است که شکم و شرمگاهش را از حرام نگه دارد و تنها براى رضای خدا کار کند و به پاداش او امیدوار باشد و از کیفرش بهراسد. (صفات الشیعة، ص7)

 

بنابراین ما در منابع، با دو تعریف از شیعه روبرو هستیم که یکی ناظر به عقاید است و دیگری به اعمال، که این دو را نباید با هم درآمیخت.
آنچه امروز از واژۀ شیعه به ذهن می‌رسد و عموم جامعه در کابردهای خودشان قصد می‌کنند؛ شیعه در برابر سنّی یعنی معنای «شیعۀ در باور» است. در این کاربرد، هر کس که باور یادشده را داشته باشد شیعه است؛ گرچه در همۀ زندگی‌اش، دو رکعت نماز هم نخوانده باشد. بیرون‌کردن افرادی با این اعتقاد از دایرۀ شیعه‌گری، با استناد به روایت صفات شیعه، کاری نادرست با پیامدهای ناگوار است. سوگمندانه کم نیستند کسانی که این دو را بهم آمیخته؛ روایات «شیعۀ در رفتار» را می‌خوانند و به مردم می‌گویند شما «شیعۀ در باور» نیستید.

 

نمونه‌ای روشن برای گفتۀ بالا

محمدرضا پهلوی، نامی آشنا برای ما ایرانیان است؛ اگر کسی از زندگی او بی‌خبر است کتاب «یادداشت‌های عَلَم» را بردارد و بخواند. 
پرسش: او از نظر اعتقادی، پیرو کدام دین و مذهب شمرده می‌شود؟ 
پاسخ: مسلمان و شیعه. بی‌گمان هیچ‌کس نمی‌تواند او را از نظر عقیده، نامسلمان یا مسلمانی سنی‌مذهب بداند؛ گرچه او بر اساس گزاراش‌های تاریخی، در عمل، با «شیعۀ در رفتار» همخوانی ندارد.
خاطرۀ زیر گویای اعتقاد و پایبندی نسبی خانوادۀ او به مذهب تشیع است:
سید طالب رِفاعی روحانی شیعی عراقی، رهبر شیعیان قاهره و نمایندۀ آیت‌الله محسن حکیم در زمان مرگ محمدرضا (1359 خورشیدی)، کسی است که بر جنازۀ او نماز خواند و او را تلقین داد؛ در کتاب  أمالی السید طالب الرِّفاعی که روایت خاطرات اوست می‌گوید:
فرح، همسر شاه، تأکید داشت که نماز بر اساس مذهب شیعه خوانده شود. (به نقل از تاریخ ایرانی)

 

اشکالی دیگر بر روایت 

افزون بر اشکالی که در محتوای این روایت، نشان دادیم (برگرداندن شصت‌بارۀ گروهی از مردم عوام و علاقه‌مند به دیدار، از سوی امام رضا علیه‌السلام)؛ این اشکال هم چشم‌گیر است که آنها پس از ورود، محضر امام(ع) سلام عرض کردند؛ ولی امام، جواب سلام آنها را نداد (فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِم‏).

 

در حالی که دادنِ جوابِ سلام از واجبات مسلّم است که هم قرآن به آن دلالت دارد: وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا (نساء:86) و هم روایات. پیامبر(ص) فرمود: السَّلَامُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِیضَةٌ (کافی ج2 ص644) و استثنایی هم ندارد. حتی بر نمازگزاری که در حال اقامه نماز است نیز واجب است که جواب سلام را بدهد؛ مگر آن که سلام، واقعی نباشد (موسوعه امام خوئی ج15 ص487) . در وجوب جواب سلام؛ چه در حال نماز و چه در غیر آن اختلافی وجود ندارد (حدائق ج9 ص67). 

 

یکی از معیارهای نقد حدیث، مخالفت آن با آموزه‌های مسلّم آیات و روایات؛ مانند همین، واجب‌بودنِ جوابِ سلام است.

 

بر این پایه، روایتی که خلاف این را گزارش کند؛ پذیرفتنی نیست؛ دست‌کم آن بخشش. گرچه همین اندازه هم، اصل اعتبار آن روایت را مخدوش کرده و اگر مانند روایت مورد بحث، تعداد این مشکلات فزونی یابند نمی‌توانیم آن روایت را صادره از معصوم(ع) بدانیم.

 

نمونۀ دیگر از این دست، نقلی مشهور است که می‌گوید: عمر و ابوبکر به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و حضرت، جواب سلام آنها را نداد (سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا). همین اشکال محتوایی که گفتیم بر این روایت هم وارد است؛ یعنی نمی‌توانیم دست‌کم این بخش از آن را بپذیریم. روایتی که تنها شیخ صدوق آن را نقل می‌کند و از نظر سندی هم ضعیف است (علل الشرائع ج1 ص187). 

 

سوگمندانه برخی بجای زدودن این نسبت‌های ناروا از ساحت خاندان پاک پیامبر(ص)؛ برای پذیرش آن، دست به توجیهات بدتر از گناه می‌زنند (بنگرید). بدتر از گناه گفتم؛ چون نوسنده، در متن این توجیه، تهمتی به امام علی(ع) زده است. او در توجیه خود نوشته است: «چنانچه حضرت علی پاسخ سلام دختران جوان را نمی‌دادند.» این نسبت گناه به امام علی(ع) در واقع، فهم نادرست نویسنده از این روایت است: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ (کافی ج2 ص648) ؛ امام علی(ع) به زنان سلام می‌کرد؛ ولی خوش نداشت به زنان جوان سلام کند؛ نه آنکه جواب سلام زنان جوان را نمی‌داد. فراموش نکنیم که همین جمله دوم هم به شدت محل نقد و نظر است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

تبیّن لازمۀ تبیین

مقام معظم رهبری با استفاده از این جملۀ زیارت اربعین «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ:  حسین(ع) خون قلبش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى گم‏راهى، نجات دهد.» از جوانان و دانشجویان، خواست به مسئله تبیین اهمیت بدهند:

 

شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه‌ی دل ملت و امید آیندۀ این کشورید، به مسئله‌ «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملت ایران سرازیر است (1400/7/5).

 

عرض می‌شود: تبیین یا همان روشن‌گری، نیازمندی‌هایی دارد. یکی از مهم‌ترین آنها تبیّن است؛ به معنای تحقیق و بررسی (فَتَبَیَّنوا).
برای تبیین، نخست باید از راه پژوهش و بررسی‌های عالمانه، حقیقتی برای انسان روشن شود تا بتواند دربارۀ آن دست به روشنگری بزند؛ تا آن نباشد این نشدنی است. 
تبیینِ بی‌تبیّن، توهّمی بیش نیست؛ آب در آسیاب خصم است. برای همین به ما فرموده‌اند تا یقین نکردید لب باز نکنید: أَنْ لَا یَقُولُوا حَتَّى یَعْلَمُوا (کافی ج1 ص43).

 

مشکل جامعۀ علمی با عمارپندارها درست در همین نقطه است. عمارپندار کسی است که بی‌پژوهشِ علمیِ روشمندِ کافی، دهان باز می‌کند و قلم می‌زند و توهّم روشنگری دارد؛ ولی جامعۀ علمی، تبیّن را مقدم بر تبیین می‌داند و اساساً برای سخنِ بی‌پژوهش، ارزشی قائل نیست؛ درست همان کاری که در روایت به ما سفارش کرده‌اند. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

نظر علامه مجلسی(ره) دربارۀ چرایی زیارت اربعین

پاسخ علامه مجلسی(ره) به این پرسش که چرا در بیستم ماه صفر، گفته‌اند امام حسین(ع) را زیارت کنید (زیارت اربعین) برای پژوهشگران و اهل دقت، مهم است.

 

سبب تلک الزیارة على المشهور اتصال الرؤوس المقدسة بالأبدان الشریفة، و لم أجد ذلک فی روایاتنا، مع أن ذهابهم و مجیئهم إلى دمشق و منه فی مثل ذلک الزمان القلیل فی غایة البعد. إلا أن یقال: وقع ذلک بالإعجاز، و هو مخالف لما هو المشهور. و یمکن أن یکون السبب أن أول من زاره علیه السلام ظاهرا جابر بن عبد الله، و فی مثل هذا الیوم وصل إلى کربلاء، أو سبب آخر لا نعرفه، و الله یعلم حقیقة الأمر و حججه علیهم السلام (ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج‏9، ص125).

 

چکیدۀ ترجمه: چرایی زیارت اربعین، (1) بنابر نظر مشهور، بازگشت سرهای مطهر شهدای کربلا به بدنهایشان است؛ که این، افزون بر نداشتن دلیل روایی؛ بسیار بعید است. (2) ممکن است به دلیل زیارت اولین زائر حسین(ع)؛ یعنی جابر باشد که در چنین روزی به کربلا رسید. (3) دلیل دیگری که آن را تنها خدا و پیشوایان دین(ع) می‌دانند.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

دختران بهشت زهرا

کلیپ دختران بهشت زهرا را دیدم. از سازنده آن بسیار بسیار سپاسگزارم.


این دختران خوب ایمانی، که از پاسخ‌های خود شرمنده شدند؛ بی‌تقصیرند. مقصر آن گویندگان و نویسندگانی هستند که شهدا را درست به شما نشناساندند. همانهایی که شهید را فرشته‌ای معرفی می‌کنند که پیوسته قرآن می‌خواند و نماز شبِ چند ساعته‌اش ترک نمی‌شد و سجاده‌اش همیشه از اشک، تر بود و لابد خوراک و پوشاکش هم با رایحه‌ای دل‌انگیز از عطر بهشت، از آنجا می‌آمد. 
و چون زندگی شهید بلباسی به روایت همسرش، با این تعریف و تصور ساختگی نمی‌خواند سانسور می‌شود. 


در حالی که شهدا را ما دیدیم از نزدیک هم دیدیم با آنها زندگی کردیم آنها هم مثل بقیه آدم‌ها بودند با این ویژگی که بیشتر آنها اهل حق‌کشی نبودند؛ درد مظلومان، درد را درد خود می‌دانستند، اشک یتیم و زن بی‌پناهی را تاب نمی‌آوردند و در خدمت به محرومان و دستگیری از نیازمندان، شب و روز نداشتند. اهل حلال‌خوری بودند هرچند با دست‌فروشی باشد و از حرام‌خوری با یقۀ سفید نفرت داشتند. چرا اینها را به جوانها نمی‌گویید؟ چرا شهدا را اینگونه معرفی نمی‌کنید؟ شهیدی که در ذهن جوان و نوجوان امروز هست همان است که در ذهن دختران بهشت زهرا می‌بینیم؛ تصویری در چارچوبی ساختگی که باعث شرمندگی و پشیمانی می‌شود.

 

بیفزایم:
دربارۀ ولایت فقیه، هم داستان همین است.
دربارۀ اهل‌بیت(ع) داستان همین است.
دربارۀ زیارت و اربعین و پیاده روی، داستان همین است.
دربارۀ حجاب، داستان همین است.
دربارۀ حکومت اسلامی داستان همین است.
دربارۀ سبک زندگی اسلامی داستان همین است.
اینها برخی از موضوعاتی است که روی آن کارکرده‌ام و در اینجا نوشته‌ام و به مناسبت درباره‌اش سخن رانده‌ام.

 

پرسش این است که این چارچوب‌ها را چه کسانی می‌سازند و منادیان آن، چه کسانی هستند و چرا این چارچوب‌ها به نقد کشیده نمی‌شود؟ تا جوانان ما سرخورده از باورهایشان نشوند؟

 

در نقد این چارچوب‌های ساختگی لب‌تری کنی سیل فحش و تهمت از سوی همین مدافعان ارزش‌ها به سویت سرازیر می‌شود. دیده‌ام که می‌گویم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

بیستم ماه صفر (اربعین) یادآور کدام رخداد تاریخی است؟

با کنکاش در نوشته‌ها و گفته‌ها به سه باور دربارۀ رخداد اربعین می‌رسیم که دو تای آنها آشنا است و یکی ناآشنا:

 

✅ یک. بازگشت کاروانِ به اسارت‌رفتۀ از اهل‌بیت(ع) و یاران به کربلا
در این باره باورها گونه‌گون است: 
برخى مانند شیخ عباس قمی و شهید مطهرى، بازگشت اهل‌بیتِ سیدالشهدا(ع) به کربلا را از اساس نمی‌پذیرند(منتهى الآمال، ص524؛ حماسۀ حسینی، 1/30).
برخی مانند فرهاد میزرا چون بازگشت آن کاروان به کربلا را در اربعین اول، نشدنی می‌دانند به ناچار و بی‌آنکه دلیلی بیاورند بر این باورند که آنها در اربعین دوم وارد کربلا شدند (قَمقام زَخّار، ص586).
برخی مانند سیدبن‌طاووس، گرچه اصل بازگشت کاروان به کربلا را می‌پذیرند؛ اما بازگشت آنها را در اربعین نخست، نمی‌پذیرند.


فراگیرترین باور در این زمان، بازگشت کاروان به کربلا در اربعینِ همان سال؛ یعنی چهل روز پس از شهادت امام حسین(ع) است. جالب اینکه این باور در هیچ یک از منابع روایی نیامده است و کسی از بزرگان حدیث هم آن را باور ندارد.

 

✅ دو. آمدن جابربن‌عبدالله به کربلا برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع)
این رخداد را طبری (م553ق) با سند در کتاب «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی» آورده است (ص74).

 

✅ سه. حرکت کاروان از شام به سوی مدینه
رخداد سومی هم در منابع آمده است که برای عموم ناآشناست؛ اما با توجه به گزارش‌های مربوط به جابجایی کاروان از کربلا تا کوفه و پس از آن تا دمشق و زمانِ ماندن ایشان در آن دو شهر، بسیار باورپذیر است و آن بازگشت کاروان حسینی از شام به سوی مدینه در روز اربعین است. این را شیخ مفید و شیخ طوسی گزارش کرده‌اند (مسارّ الشیعة، ص46؛ مصباح المتهجّد، ص787). 

🔹 بر این پایه، اربعین یادآور دو رخداد تاریخی است یکی آغاز حرکت کاروان عاشورایی از شام به سوی مدینه و دیگری آمدن جابر به کربلا برای زیارت قبر سیدالشهداء(ع).

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

عریضه‌ای محضر زائران اربعین 1400

آقا و خانمی که امسال با رقم‌های چند میلیون تومانی راهی کربلا شدید؛ شما حتماً خدا و پیغمبر را قبول دارید و اصلاً برای همین چیزها پول درشت داده‌اید و بلیط سفر خریده‌اید. باورکنید راه را اشتباه می‌روید. قرآن را بردارید و سورۀ هل أتی را بخوانید؛ همان اولش نوشته است؛ تفسیرش را هم شنیده‌اید؛ که همین امام حسین(ع) غذایی را که سخت به آن محتاج بود داد تا آن بچه یتیم، آن ندار و آن نامسلمان، سر گرسنه بر زمین نگذارند.


اگر خبر ندارید در این مملکت چه می‌گذرد و رکود کرونا و بی‌کفایتی مسئولان چه بر سر قشر محروم و مظلوم آورده است؛ بیایید تا به شما کسانی را نشان دهم که نان به نسیه می‌برند. زنان آبروداری که برای سیرکردن بچه‌هایشان، باشرم حاضر به تن دادن هستند؛ این را خواربارفروش محله‌مان گفت.


اگر هم با این جملۀ تکراری که ما به نیازمندان، هم، کمک می‌کنیم درصدد دفاع از عملکرد خود هستید؛ عرض کنم: تا وقتی که گرسنه‌ای در کنار ما، در شهر و دیار ما هست و ما توان کمک به آن را داریم وظیفۀ کمک، سر جایش هست و نوبت به این مستحبات چند میلیونی نمی‌رسد؛ تازه اگر بتوان در چنین شرایطی، قائل به استحباب این زیارت شد.


خدا نگذرد از کسانی که ثواب را در تنها در زیارت، نشان دادند و یا برای مردم جا انداختند که هیچ کاری به اندازه زیارت و پیاده‌روی ثواب ندارد؛ حتی دستگیری از افتادگان؛ همان کاری که خود اهل‌بیت(ع) کردند.


دین‌دانی چیزی است و دین‌فهمی چیزی دیگر.  

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ اعتبار یک روایت با موضوع اثر بی‌نمازی

در سخنی منتشرشده از آقای مجتهدی، آن مرحوم، روایتی را با نسبت دادن به پیامبر(ص) می‌خواند که پیامش، آثار ناگواری است که یک بی‌نماز برای اهل خانه دارد:


إذا کانَ فی بَیتٍ مَن لَم یُصل نَزَع اللهُ البَرکة مِن أرزاقِهِم و أعمارِهِم و یَنزلُ عَلیهم فی کلّ یَومٍ سبعون الف لعنة و یَخرجون مِنَ الدُّنیا بِغَیرِ ایمانٍ؛ اگر در خانه‌ای بی‌نماز وجود داشته باشد؛ خدا برکت را از روزی و عمر اهل خانه می‌گیرد و در هر روز هفتاد هزار لعنت بر آنها می‌فرستد و آنها با حال بی‌ایمانی از دنیا خواهند رفت. (تسنیم)

 

می‌گویم:
در منابع روایی و غیر روایی، شیعه و سنی چنین روایتی وجود ندارد. 

گرچه بی‌نمازی از گناهاه کبیره است (ر.ک به کافی ج2، ص278، ح8)؛ ولی این دلیل نمی‌شود برای نشان دادن بدی این کار از سخنی نامعتبر آن هم با نسبت دادن آن به پیامبر(ص) و یا امام معصوم(ع) بهره بگیریم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

در منبع اصلی، چه نوشته است؟

برای اینکه در فهمیدن و دادن نظر، دچار خطا نشویم، باید هر نقل قولی را در منبع اصلی آن ببینیم و به شنیده‌ها و خواندن در واسطه‌ها، اعتماد نکنیم. گاه سخن دربارۀ یک نقل قول به درازا می‌کشد و اختلاف دیدگاه، بالا می‌گیرد؛ بدتر از این، کار نویسنده یا گوینده‌ای است که با استنادی پُرحرارت به یک روایت یا گفته، حرف خود را به کرسی می‌نشاند؛ در حالی که اصل سخن، چیز دیگری است. این را وقتی متوجه می‌شویم که به منبع اصلی مراجعه می‌کنیم. نمونه، فراوان دارد که به دوسه تا بسنده می‌کنم:

 

1. به نقل از سعدی گویند: عبادت بجز خدمت خلق نیست (نشریه حدیث زندگی، ش8، مقاله با همین عنوان)؛ ولی بوستان سعدی نوشته است: طریقت بجز خدمت خلق نیست (کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی) که آن را در نقد گروهی به نام اهل طریقت گفته است.

 

2. به نقل از حافظ گویند: گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم؛ ولی در دیوان حافظ نوشته است: گرچه دوریم بیاد تو قدح می‌گیریم (دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی)

 

3. شهید مطهری با استناد به این روایت: کَفى‏ بِالْمَرْءِ جَهْلًا انْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ؛ براى جهالت انسان همین بس که هرچه می‌‏شنود نقل کند؛ بر واژۀ «جهلاً»، تکیه زده و در نکوهش جهل و ستایش عقل، فرمایشاتی دارد (مجموعه آثار، ج22، ص539)؛ ولی اصل روایت این است: کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ (معانی الأخبار ص159) و اساساً در آن «جهلاً» وجود ندارد که بتوان بر آن تکیه زد.

 

برای در امان ماندن از این آسیب؛ باید خود به چشم خویشتن، اصل گفته را در منبع اصلی ببینیم؛ سپس آن را نقل یا به آن استناد کرده و یا دربارۀ آن گفتگو کنیم.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

قرینه‌ای مهم در فهم روایات پیاده‌روی برای زیارت

پیشتر نشان دادم که در روایات، پیاده‌رفتن به زیارت، موضوعیت ندارد؛ یعنی خودش مهم نیست؛ مهم، رفتن به زیارت است؛ چه پیاده؛ چه سواره و اگر از واژۀ «مشی» استفاده شده برای آن است که در آن زمان، مردم، بیشتر به این شکل، به زیارت می‌رفتند.

 

افزون بر قراین گذشته، قرینه‌ای دیگر یافته‌ام که درستی ادعای یادشده را تأیید می‌کند.

در کتاب الکافی، فصلی با عنوان «بابُ السعی فی حاجةِ الْمؤمن‏» وجود دارد که پیام روایات آن، بیان ارزش بالا و ثواب فراوان برای کسی است که در راه برآوردن نیاز یک مؤمن گام بر می‌دارد (ج2، ص196).  برای نمونه: امام صادق(ع) فرمود:

 

گام‌برداشتن یک نفر، در راهِ برآوردن نیاز همتای ایمانی خود، موجب می‌شود دَه حسنه برای او نوشته شود، دَه گناه از او پاک گردد و دَه درجه بالاتر رود.

 

 مَشْیُ الرَّجُلِ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یُکْتَبُ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ (همان).

 

پیداست در این روایات، حرکت بدنی و راه‌رفتن و گام‌برداشتن، موضوعیت ندارد؛ یعنی خودش مهم نیست؛ مهم، انجام کاری برای کمک به یک نیازمند است؛ ولی چون، این هدف، بیشتر به این شکل، دست‌یاب بوده است از واژۀ «مشی» استفاده شده است. بنابراین اگر کسی، بی‌آنکه قدم از قدم بردارد و تنها با یک تماس تلفنی، گره‌ از کار بندۀ خدایی باز کند و نیازی از او برآورد؛ بی‌تردید، ثوابهای آمده در این روایت شامل او نیز می‌شود.

 

کوتاه سخن: روایات یادشده قرینه‌ای دیگر بر درستی این فهم است که در روایات پیاده‌روی برای زیارت، پیاده‌رفتن موضوعیت ندارد؛ همانگونه که در روایاتِ برآوردن نیاز مؤمن، پیاده‌رفتن برای گشودن گره‌ای از کار مؤمن، موضوعیت ندارد. مهم در اولی، رفتن و در دومی، انجام کاری برای برآوردن نیاز است؛ به هر شکل ممکن که انجام شود؛ ثوابهای گفته شده را خواهد داشت. 

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

درباره اربعین

پیشتر در چند یادداشت، در کانال تلگرامی، دربارۀ اربعین نوشته‌ام. اکنون سیاهه‌ای از آنها را به شکل پیوند، اینجا تقدیم می‌کنم تا اگر خواستید با لمس هر عنوان، به نوشتۀ مربوطه، برسید.

 

1. بیستم ماه صفر (اربعین) یادآور کدام رخداد تاریخی است؟
2. کارهای سفارش‌شده در روایات برای اربعین
3. پیاده‌روی اربعین
4. نقد دو مستند روایی برای پیاده‌روی
5. همایش بزرگ اربعین
6. اربعین از نگاهی دیگر
7. مشتاقان نگران نباشند
8. روش زیارت از راه دور 

 

۰ نظر
امید پیشگر

از خدابیامرز نامه

خدابیامرز می‌گفت:

گویا خدا پدر را آفریده و در خانواده نهاده تا از پگاه تا پاسی از شب، جان بِکَنَد برای ادای نفقۀ واجبه. جز چَشم، به کسی نگوید و جز عذر، از کسی نخواهد تا روزی که از کار بیفتد و عذاب بِکِشَد از سرباریِ عروس و داماد یا تنهایی کِشَد در خانۀ سالمندان. امید که خدا لطفی کند و به‌یک باره در خاک شود.
می‌گفت: ولی، شیخ! نمی‌دانی چه گنجی است این رنج؛ در حساب و کتاب خدا.

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

منبر حسینی و توجیه ستم؟!

آقایی(سید محمدحسین میرلوحی)، در شب تاسوعا، بر منبر حسینی نشست و سخنانی گفت که شنیدن آن، انسان را به یاد کسانی مانند معاویه و ابوهریره و زَربگیران اموی می‌اندازد که با ظاهری به ظاهر دینی، ستم خود یا ظالمان را توجیه می‌کردند.
گرچه گوینده در اندازه‌ای نیست که فکر و سخن او را به نقد بنشنیم؛ ولی چون موضوعش؛ گفتگوی روز است؛ چند خطی را تقدیم می‌کنم.


همۀ حرف او این است: 

حکومت اسلامی ایران، توان این را ندارد که به همۀ علاقه‌مندان، آموزشی با کیفیت خوب، ارائه دهد. در این وضعیت؛ اگر عده‌ای ثروتمند آمدند پول هنگفتی را به یک آموزشگاه غیردولتی؛ مانند مجتمع آموزشی امام صادق(ع) که خود ایشان از مدیران آنجاست؛ دادند تا فرزندانشان از آموزشی با کیفیت بسیار بالایی برخوردار شود؛ این هیچ عیبی نداشته و منافاتی با عدالت اسلامی هم ندارد؛ بلکه مخالفت با این کار، تضعیف و تحقیر سرمایه‌های نظام است.

 

یادآور می‌شوم که سخن در عدالت آموزشی این است:
حکومت اسلامی «باید» برای کسانی که توانایی دانش‌آموختن و شکوفاشدن و رسیدن به جایگاه‌های بلند علمی و مدیریتی در جامعه را دارند فرصتی برابر فراهم کند. این معنای عدالت آموزشی در حکومت اسلامی است.

 

امروز، حکومت اسلامی به هر دلیل، این فرصت را تنها در اختیار ثروتمندان جامعه قرار می‌دهد؛ اعم از یقه‌سفیه و مانتوباز. به این ترتیب در آیندۀ نزدیک، فرزندان اینها، تنها به دلیل داشتن‌پول بیشتر و فرصت بیشتری که حکومت در اختیار آنها قرارداده است؛ در جایگاه‌های بلند علمی و مدیریتی کشور خواهند نشست و دیگرانی که این پول و فرصت را نداشتند، حذف و در بهترین حالت، زیردست اینها خواهند شد. این همان ستم و بی‌عدالتی است که امثال این آقا، مدام در حال ماله‌کشی روی آن هستند. 

این آمار تکانده را ببینید: حدود 13 درصد دانش‌آموزان در مدارس غیردولتی تحصیل می‌کنند اما 95 درصد قبولی‌های کنکور سال 99 از مدارس غیردولتی بودند و تنها 5 درصد از مدارس دولتی فرصت رسیدن به دانشگاه را داشته‌اند (تسنیم).

کار دشواری نیست؛ بروید ببیند در مدارس غیردولتیِ اشرافی؛ مانند همین مدرسه‌ای که این آقا، مدیر و پدرش، رئیس هیئت مدیره آن است یا مدرسه‌ای که به نام پدرخانم این آقاست؛ چه کسانی درس می‌خوانند یا بهتر، فرصت دانش و پرورش «تنها» برای چه کسانی فراهم شده است؛ از آقای میثم مطیعی بپرسید چه رقمی را برای تحصیل پسرش به مدرسه لاکچری صلحاء تا کنون داده است و آن پدر کارگر و راننده اسنپی که در مجلس او سینه می‌زند فرزندش را کجا ثبت نام کرده است؟ آیا این عدالتی است که بر فراز منبر فریاد می‌کنید و یا برای آن مرثیه می‌خوانید؟

 

عدالت اسلامی؛ یعنی دادن فرصت برابر به همۀ آنهایی که صلاحیت بهره‌برداری از آن فرصت را دارند؛ همان که وقتی عقیل نزد علی(ع) آمد و بیش از آن را خواست؛ با پاسخ داغ علی(ع) روبرو شد و به عقب نشست (نهج البلاغه، خطبه 224).

 

درخواست گذشته‌ام را تکرار می‌کنم هر کاری می‌خواهید بکنید بکنید؛ اما کاری به اسلام و مسلمانی نداشته باشید و همچون اموی و عباسی برای دنیای خودتان، مدام از اسلام و دین مایه نگذارید.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

شکستن تخم مرغ و دودکردن اسپند

در سخنی منتشرشده از آقای مجتهدی، آن مرحوم می‌گوید: شکستن تخم‌مرغ برای دفع چشم‌زخم، خرافه نیست و اثر دارد و این کلام خود را مستند به نگاشته‌ای در زادالمعاد، نوشتۀ علامۀ مجلسی(ره) می‌کند. سپس دودکردن اسپند را هم به آن می‌افزاید.

 

می‌گویم:
ما هیچ روایتی که گویای اثربخشی شکستن‌ تخم‌مرغ و نیز دودکردن اسپند برای دفع چشم‌زخم باشد نداریم. 
آنی را هم که مرحوم مجتهدی از زادالمعاد می‌گوید؛ نخست این که در ملحقِ به آن، یعنی در مِفتاح الجِنان است؛ نه در خود زاد المعاد، و نویسندۀ مِفتاح الجِنان هم معلوم نیست. دوم اینکه مطلب یادشده روایت نیست. سوم اینکه هیچ ارتباطی به چشم‌زخم ندارد. در آنجا نوشته است: 
اگر کسی را طلسم کرده بودند؛ مثلا بختش را بسته بودند چهار تخم‌مرغ را بردارد و آب‌پز کند. سپس پوست آنها را جدا کند (ینزع منها القشر) و ... 

 

کوتاه سخن: شکستن تخم‌مرغ و دودکردن اسپند برای دفع اثر چشم‌زخم، مدرک روایی ندارد و اگر از سوی پژوهشهای علمی نیز ثابت نشود؛ خرافه‌ای بیش نیست.

 

گفتنی است: مُحدّث نوری، صاحب مستدرک الوسائل، با این که نسبت به پذیرش روایات، اهل تساهل است؛ نسبت به مِفتاح الجِنان، نظر خوبی ندارد و آن را «جمع‌کردۀ بعضی عوام» می‌داند (بنگرید به مفاتیح الجنان، پایان زیارت وارث).

 

یادآوری: مِفتاح الجِنان، غیر از مَفاتیح الجِنان است. نویسندۀ اولی معلوم نیست و نویسندۀ دومی مرحوم شیخ عباس قمی است.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

توضیحی دربارۀ یک نوشته‌ در قالب یک خاطره

پرویز صیاد، بازیگر طنز و داستان‌نویس ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا رفت در قالب خاطرۀ یک ایرانی از سفر به کربلا، متنی را می‌خواند که نیازمند روشنگری است.

 

همۀ حرف او تکرار همان نیرنگ کهنه است که با نشاندن عرب در برابر عجم، تلاش می‌کند ایرانی را از باورهای استوار اسلامی خود تهی کند و تخم نفرت را در دل او نسبت به هم‌کیش عرب‌زبانش بپاشد.


تفکر پوسیدۀ «عرب در برابر عجم» که برخی هوشمندانه و برخی با قیافۀ روشنفکری بر آن پا می‌فشارند همان چیزی است که فرهنگ رشدیافتۀ اسلام، نزدیک به پانزده سده پیش، آن را باطل و خرافی اعلام کرده است.

 

احترام به سادات، خواندن قرآن و دعا، باور داشتن آموزه‌های اسلام، هزینه‌کرد برای دفاع از دوستان و مظلومان در هر کجای جهان، توسل به پیشوایان دین، رفتن به زیارت آنها، همگی مستند به آموزه‌های دین و برخاسته از روحیه و غیرت دینداری است و هیچ ارتباطی به مردم عرب ندارد. 

 

دین را خدا به واسطۀ پیامبرانش برای همۀ مردم جهان فرستاده است؛ آنان که اسلام و آموزه‌های آن را ساخته و جزء میراث عربها می‌دانند با الفبای دین و تاریخ هم آشنا نیستند.

 

تردیدی نیست که این نمایشنامه تکراری، افزون بر هدف یادشده تلاش دارد عقیده به زیارت سیدالشهداء(ع) و به ویژه همایش بزرگ اربعین را کمرنگ و اگر بتواند نابود کند. این را می‌توان از شکل داستان و پایانش که نقش نتیجه‌گیری دارد به خوبی دانست.

 

هدف متن، سست کردن و از بین‌بردن باورهای تودۀ مردم است؛ برای همین کاملاً عوام‌فریبانه است. برای مثال از اینکه برخی از مسئولان سید هستند نتیجه می‌گیرد عربها آمده‌اند بر ایران مسلط شده‌اند. این دو، چه ربطی به هم دارند؟! یکی از مهمترین شروط استخدامی کشور تابعیت ایرانی است؛ یعنی ایران، تنها به دست ایرانی‌ها اداره می‌شود و بس. ایرانی ممکن است فارس یا عرب یا کُرد یا ترک یا لر یا بلوچ و یا از نژادی دیگر باشد؛ مهم ایرانی‌بودن است که همه هستند.


یا از اینکه به زبان فارسی، کلمات عربی هم راه پیدا کرده است نتیجه می‌گیرد زبان ایرانی‌ها عربی است و حرفهای دیگری که ارزش گفتگو ندارد.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چرایی فراوانی یادکرد امام حسین(ع) از حضرت یحیی(ع)

امام سجاد(ع) فرمود: هنگامی که از مکه راهی کوفه شدیم؛ امام حسین(ع) پیوسته از یحیی‌بن‌ذکریا و شهادتش یاد می‌کرد. 
خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ(ع) فَما نَزَلَ مَنزِلًا و لَا ارتَحَلَ مِنهُ إلّا ذَکَرَ یَحیَى بنَ زَکَرِیّا و قَتلَه‏ (الارشاد، ج2، ص132).

 

ولی چرا؟

این برای شباهتی است که میان آن دو هست. امام صادق(ع) دربارۀ امام حسین(ع) فرمود:
 او، سَرور جوانان شهید و سَرور جوانان بهشتى و شبیه یحیى بن زکریّاست و آسمان و زمین، بر هر دو، گریسته‌‏اند.
 فَإِنَّه‏ سَیِّدُ شَبَابِ الشُّهَدَاءِ، وَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ شَبِیهُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا، وَ عَلَیْهِمَا بَکَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْض‏ (قُرب الإسناد، ص99).

 

یحیی(ع) کیست؟
او فرزند حضرت زکریا(ع) است که خدا او را در کهنسالی به وی داد (آل‌عمران:38تا40) نام او را هم خدا گذاشت (مریم:7).
از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده می‌‏شود که یحیى، پسر خاله عیسى بوده است (تفسیر نمونه، ج13، ص20).
او در کودکی به مقام نبوت رسید (مریم:12)؛ البته او صاحب شریعت و کتابی جداگانه نبود و همان کتاب تورات را تبلیغ می‌کرد (تفسیر نمونه، ج13، ص23).

 

شهادت یحیى‏
غالب مورخان مسلمان، و همچنین منابع معروف مسیحى جریان شهادت او را چنین نقل کرده‌‏اند:
هرودیس، پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق هیرودیا دختر برادر خود شد؛ برای همین تصمیم به ازدواج با او گرفت! این خبر به یحیای پیامبر رسید، او با این ازدواج نامشروع و حرام مخالفت کرد.
سر و صداى این مساله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر رسید، او که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش می‌‏دید تصمیم گرفت در یک فرصت او را از سر راه بردارد. 
به دلباختۀ خود گفت: من هیچ چیز جز سر یحیى را از تو نمی‌‏خواهم! هیرودیس که دیوانه‌‏وار به آن زن عشق می‌‏ورزید بی‌توجه به عاقبت این کار، تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند؛ ولی عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت (تفسیر نمونه ج13، ص29تا30).

 

امام حسین(ع) می‌‏فرمود:
از نشانه‌‏هاى‏ پستى دنیا نزد خدا، این است که سرِ یحیى بن زکریا علیه السلام را براى زنى بدکاره از بدکاره‌های بنى اسرائیل، هدیه بردند.
مِن هَوانِ الدُّنیا عَلَى اللّهِ أنَّ رَأسَ یَحیَى بنِ زَکَرِیّا علیه السلام اهدِیَ إلى بَغِیٍّ مِن بَغایا بَنی إسرائیلَ (الارشاد، ج2، ص132). 

 

این اسناد نشان می‌دهد چرایی یادکرد امام حسین(ع) از حضرت یحیی و شهادت او برای توجه‌دادن به این نکته است که دنیاپرستان، او را نیز مانند یحیی، برای رسیدن به دنیای پَست و حرام؛ ناجوانمردانه به شهادت خواهند رساند.


در کتاب کامل‌الزیارات فصلی با این عنوان وجود دارد: بُکاء السماء و الأرض على قَتل الحسین(‏ع) و یحیى بن زکریا(ع)؛ یکی از روایاتش این است:


امام صادق(ع) فرمود: قاتل یحیی و قاتل حسین(ع)، از راه نامشروع به دنیا آمده بودند.
کَانَ قَاتِلُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ ع وَلَدَ زِناً (ص77)

 

کانال تلگرام : 

۱ نظر
امید پیشگر

مرثیه، سوزناک باشد

برخی، مخالفِ سوزناک‌بودن یادکرد مصیبت و اشعاری هستند که در رثای اهل‌بیت(ع) به ویژه امام حسین(ع) گفته می‌شود و سفارش اکید دارند که در مرثیه، تنها به اشارتی بسنده شود؛ اما روایت زیر، نافی این پرهیز است و بر سوزناک‌بودن مرثیه، تأکید دارد:

ابو هارون مکفوف می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ابو هارون! برایم دربارۀ حسین(ع) شعری بخوان! من هم خواندم و حضرت گریست. آن گاه فرمود: آن گونه که خودتان می‌خوانید یعنى سوزناک برایم بخوان.

 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَا أَبَا هَارُونَ أَنْشِدْنِی فِی الْحُسَیْنِ(ع) قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَبَکَى فَقَالَ أَنْشِدْنِی کَمَا تُنْشِدُونَ یَعْنِی بِالرَّقَّةِ 

 

کامل الزیارات، ص104 و ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص84.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

دلی که برای اهل‌بیت(ع) بسوزد و اشکی که برای آنها بچکد

مِسمَع بن عبدالملک می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: مِسمَع! تو که عراقی‌ هستی‌؛ آیا کنار قبر حسین(ع) می‌‏روی‌؟
گفتم: نه. موانعی؛ مانند: ترس از کشتن وجود دارد که نمی‌توانم به زیارت آن حضرت بروم.
فرمود: آیا از آنچه بر حسین(ع) گذشت یاد می‌‏کنی‌؟
گفتم: آری.‌
فرمود: بی‌‏تابی‌ هم می‌‏کنی‌؟
گفتم: آری‌، به خدا، اشک هم می‌‏ریزم. و آثار اندوه در چهره‌ام نمایان می‌شود.
فرمود: رحمت خدا بر اشکت! تو از کسانی‌ هستی‌ که از شیون‌کنندگان بر مصائب‏ ما به شمار می‌‏آیند. 
بدان که هنگام مرگت، پدرانم بر بالینت، حاضر می‌شوند و آنان به فرشتۀ مرگ، سفارش می‌‏کنند که با تو مدارا کنند و مژده‌‏هایی‌ هم به تو می‌‏دهند. 
در آن دم، فرشتۀ مرگ، بر تو مهربان‏تر و دلسوزتر از مادرِ مهربان بر فرزندش خواهد بود.
آن گاه امام(ع) گریست؛ من هم با او گریستم. 
فرمود: مِسمَع! هر کس برای دلسوزی بر ما و مصیبت‏هایی‌ که به ما رسیده، گریه ‌‏کند، یک قطره از آن اشک، اگر در جهنّم بیفتد، داغی‌ و گرمای‌‌ آن را کامل نابود می‌کند [مانند آتشی که برای ابراهیم(ع) سرد شد]. 
فرمود: کسی‌ که قلبش برای‌ ما به درد آید، روز مرگش، ما را می‌‏بیند و شاد می‌‏شود و این شادی همواره در دلش خواهد بود تا در کنار حوض کوثر، نزد ما آید.

 

قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): یَا مِسْمَعُ! أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ(ع)؟ قُلْتُ: لَا ... 

 

ر.ک به کامل‌ الزیارات، ص101.

 

کانال تلگرام : 

۰ نظر
امید پیشگر

چند اصلاحیه در متن زیارت عاشورا

 

پیشتر دربارۀ متن زیارت عاشورا نوشتم:

 

1. عبارت|أول ظالمٍ باللعن مِنّی و ابدأ به أولاً ثم الثانی ثم الثالث و الرابع اللهم العن یزید خامساً| درست (معتبر) نیست و |أول ظالم ظلم آلَ نبیک باللعن ثم العن أعداءَ آلِ محمدٍ مِنَ الأولین و الآخرین اللهم العَن یزیدَ و أباه|درست است. 

 

2. |تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِک‏| درست نیست و|تَهَیَّأَتْ لِقِتَالِک|‏درست است. (تهیأت: آماده شدند)

 

3. |اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ|درست نیست و |اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی حَارَبَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ تایَعَتْ|درست است. (تایعت: در شرّ همکاری کردند)

 

اکنون این دو را هم می‌افزایم:

 

4. |ثاریکم معَ امامٍ|درست نیست و |ثَارِکُمْ مَعَ امامٍ|درست است. تنها در المزار شهید اول،|ثاری|آمده است که با توجه به قرائن نباید درست باشد.

 

5. |مَعَ إِمَامٍ هُدًى‏|که در المزار الکبیر مشهدی (ق6) به این شکل آمده؛ در منابع پیشتر و مهم‌تر از او؛ یعنی کامل‌الزیارت (ق4) و مصباح المتهَجّد (ق5) اینگونه آمده است: |مَعَ إِمَامٍ مَهْدِیٍّ| 

 

کانال تلگرام : 

 

۰ نظر
امید پیشگر

هشدار دربارۀ برخی سخنرانان

سخنرانی دینی؛ یعنی بیان آموزه‌های دین در قالب سخنرانی. منظور از دین هم در اینجا قرآن و روایات معتبر به‌شکل ویژه است.
این کار، نیاز به تخصص دارد. کسی حق دارد در این جایگاه قرار بگیرد و از دین بگوید که قرآن و روایات، تفسیر و شرح این دو را به شکل تخصصی خوانده باشد، بتواند تفسیر درست را از نادرست، روایت معتبر را از نامعتبر تشخیص دهد و بداند که آیا فلان روایت معتبر بر معنایی که از آن می‌شود دلالت دارد یا نه.

اگر آن که در جایگاه سخنرانی نشسته است اینها را نداند؛ دینی را برای مردم تصویرسازی می‌کند که ربطی به منابع اصیل ندارد و بیشتر، بافته‌های ذهن خود اوست؛ نه یافته‌های یک کارشناس.
بر این پایه، سپردن این جایگاه به کسانی که شایستگی بایسته را ندارند و یا نشستن پای سخن آنها، گرچه انسان‌های خوب و دینداری هستند کاری نادرست است. این کار نادرست، این روزها شدت بیشتری یافته است. امروز نام کسانی را به عنوان سخنران می‌بینیم که سوابق تحصیلی‌شان، تهی از تخصص‌های یادشده است. 

 

پیشنهاد می‌شود: در این روزگار که آگاهی از سوابق تحصیلی افراد کار آسانی است؛ دعوت‌کنندگان و شرکت‌کنندگان، نخست از رشته و پیشنیۀ علمی سخنران آگاهی یابند؛ اگر همسو بود دعوت کنند و شرکت کنند و بهره ببرند و اگر نه؛ پرهیز کنند. 

 

بی‌گمان، شکل پدیدآمده؛ یعنی قرارگرفتن غیرمتخصصانی؛ مانند: مرثیه‌خوان‌ها، دارندگان مدارک دانشگاهی نامرتبط، مانند کارشناسی حسابداری و نیز آموزگاران مدارس که علامه‌وار در هر موضوعی سخن می‌رانند و کتاب می‌نویسند، در جایگاه سخنران مجالس دینی و نشستن مردم پای منبر ایشان، انحرافی بزرگ، در مسیر دینداری است.

 

برای در امان ماندن از این انحراف، انتظارتان از سخنران، کسی مانند شهید مطهری و یا نزدیک به او باشد. اگر این شد، بی‌خبران، میدان برای خودنمایی پیدا نمی‌کنند و شما هم مطمئن هستید که آموزه‌های دینتان را از یک متخصص آموخته‌اید. 

 

کانال تلگرام : 
 

۱ نظر
امید پیشگر

مباهله در قرآن

در سورۀ آل‌عمران، آیۀ 61 می‌خوانیم:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ
پس هر کس درباره عیسى، پس از علمى که براى تو حاصل شده است، با تو محاجّه کرد، بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودهایمان و خودهایتان را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

🔘 معنای مباهله
«مباهله» یعنی ابتهالِ دوسویه و «ابتهال» یعنی اصرار و جدیت در دعا و لعن. «نَبتَهِل» یعنی با اصرارِ از خدا، طرف دروغگو را دچار لعنت الهی کنیم تا حق روشن شود.

🔘 داستان مباهله
منظور، رخدادی است که در آن پیامبر خدا(ص) به دستور الهی(آل‌عمران:61) علی‌بن‌ابی‌طالب، فاطمه دخترش، حسن و حسین علیهم‌السلام را به رویارویی با مسیحیان نَجران بُرد تا با مباهله، رسوا شود هر آن که در او غَش باشد.

🔘 مباهله، سند امامت و فضیلت عترت بر امت 
این آیه و آن واقعه به دلایل و شواهد زیر، سندی جاودان برای اثبات برتری اهل‌بیت(ع) شدند:

1️⃣ چون مباهله از سوی پیغمبر(ص) برای اثبات درستی ادعای رسالت بود بنابراین، شرکت‌کنندگان در مباهله، نه از برای نمونه؛ بلکه شرکای رسول خدا(ص) در این ادعا بودند. زیرا در آیه، «الکاذبین» آمده است؛ تماشاچی نه صادق است نه کاذب؛ بلکه این مدعی است که یا صادق است یا کاذب (آیت‌الله جوادی آملی، درس تفسیر، 5 مهر 1395)

2️⃣ پیامبر(ص) در فراخواندنِ سه جمعِ (انفس، نساء و ابناء)، که در زبان عربی دست‌کم، نُه نفر خواهد شد تنها پنج تَن را به میدان آورد و نه بیشتر؛ این یعنی در آن مقطع، دعوِی رسالت بر این پنج، استوار بود.

3️⃣ خدا در این آیه، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را نفْس(خود، همتا و هم‌ردیف) پیغمبر(ص) نامید و حضرتش به این معنا تصریح کرد: لأبعثن إلیهم رجلا کنفسی یعنی علی‌بن‌أبی‌طالب‏ (عیون أخبار الرضا ع، 1/232). 

4️⃣ این واقعه، کمتر از غدیر نیست. وقتی مأمون از امام رضا(ع) دلیل خلافت بلافصل جدش علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را پرسید، امام «به او» نفرمود غدیر؛ بلکه فوراً فرمود: «انفسنا» (طرائف المقال،2/302) یعنی این آیه را به عنوان دلیلی بر خلافت بلافصلِ حضرت، ارائه کرد.

5️⃣ آنگاه که مأمون از امام رضا(ع) می‌خواهد که برتری عترت بر امت را از کتاب خدا ثابت کند یکی از آیاتی که حضرت به آن استناد می‌کند همین آیه مباهله است (عیون اخبار الرضا ع،2/ 230تا231).

🔘 سالروز مباهله
دانشمندان در روز و تاریخ این رخداد هم‌نظر نیستند. مرحوم علامه مجلسی با یادکرد از این اختلاف نظر، خود 24 ذی‌حجه را اشهر می‌داند (زادالمعاد، ص217) و شیخ عباس(ره) هم در مفاتیح همین را می‌گوید؛ اما شیخ طوسی(ره)، روز 25 ذی‌حجه را برگزیده و آن را اظهر می‌داند(مصباح المتهجد، 2/759).

🔘 سه نکته پایانی

🔸 دربارۀ این آیه و پیام‌های آن، شیخ مفید(ره) در الفصول المختارة (ص38) علامه مجلسی در زادالمعاد (ص218) و علامه طباطبایی(ره) در المیزان (ترجمه،3/363) سخنانی دارند عمیق و خواندنی.

🔸 بابی در کافی ج2، ص513 به نام باب المباهلة با پنج روایت وجود دارد. از این روایات به دست می‌آید که مباهله روشی برای مبارزه با خصم است که تا قیامت کارآیی دارد.

🔸 این روز در روایات ما به بزرگی یادشده و آدابی دارد (مصباح المتهجد، 2/764) پس شایسته است ساده از کنارش نگذریم.

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر

چه نیازی به ماجرای غدیر بود؟

گرچه پیامبر پیشین، خبر از آمدن پیامبر پسین می‌دهد و ویژگی‌های او را به روشنی برای آیندگان بیان می‌کند (بقره:146)؛ ولی سند پیامبری یک نفر، معجزه‌ای است که نشان می‌دهد و به این ترتیب ثابت می‌کند که او یک پیامبر واقعی است (تجرید الاعتقاد، ص214)؛ ولی امام، راه شناختش از راه نَصّ است؛ یعنی پیامبر(ص) که راستی خودش با معجزه ثابت شده است می‌گوید که خدا برای پس از او، چه کسی را برای هدایت مردم، منصوب کرده است. برای همین نیاز بود تا مردم در جایی مانند غدیر خم، گرد هم بیایند تا پیامبر(ص) حکم خدا را در این باره به آنها ابلاغ کند.
امامان بعدی، یا به نص نبوی یا به نص امامی که راستی خودش با نص، ثابت شده است؛ شناخته می‌شوند. کرامت و کارهای شگفت‌آور، هیچکدام راه شناخت امام نیستند. این که برخی برای اثبات راستی و درستی یک امام، به کرامات و کارهای شگفت‌آور او (با فرض معتبربودن روایتش) استناد می‌کنند؛ راه درستی نیست.
برای همین است که مرحوم کلینی در کتاب گران‌سنگ کافی، برای اثبات امامت هر یک از امامان دوازده‌گانه، فصلی دارد که با این واژگان آغاز می‌شود: بابُ الإِشارةِ و النَّص، که در هر فصل، سخنی را که پیامبر یا امام پیشین مبنی بر امامت آن امام، گفته، آورده است. عنوان نخستین فصل این است: بابُ الإِشارةِ و النَّصِّ علَى أمیرِ المؤمنِینَ علیه‌السلام (کافی، ج1، ص292) که به همین شکل تا امام دوازدهم ادامه دارد.

 

 

شناخت امام، تنها از راه نَصّ ممکن است

لازمۀ امامت؛ یعنی نشستن بر مَسند هدایت مردم و تولیت دین، همانگونه که پیامبر(ص) بود، داشتن عصمت است؛ یعنی در امان‌بودن از هرگونه نادرستی در کار هدایت مردم، و چون این ویژگی (عصمت) چیزی نیست که با چشم دیده شود و یا با دقت عقلی کشف گردد؛ پس به ناچار باید امام را از راه نص؛ یعنی سخنی روشن به مردم شناساند. این کار را خدا در غدیر برای امام علی(ع) و به واسطۀ پیامبر(ص) و امام علی(ع) و به همین ترتیب برای امامان بعدی به روشنی انجام داد.

 

امام سجاد(ع) فرمود:
 امامِ باید معصوم باشد و عصمت چیزی نیست که در ظاهر فرد باشد تا مردم بتوانند با آن، او را بشناسند. از این رو، باید معصوم، با کلامی روشن به مردم شناسانده شود.
پرسیدند: یابن رسول اللَّه! معناى معصوم چیست؟ حضرت فرمود: معصوم کسى است که با چسبیدن به ریسمان الهی از هرگونه نادرستی در کار هدایت مردم در امان است. ریسمان الهی، همان قرآن است و این دو (امام و قرآن) تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. امام به سوى‏ قرآن رهنمون می‌‏شود و قرآن به سوى امام. 

 الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا یَفْتَرِقَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْإِمَامُ یَهْدِی إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدِی إِلَى الْإِمَام‏ (معانی الأخبار، ص132).

 

گفتنی است: 
1. ضعف سندی این روایت با حمایت پُرتوان حدیث متواتر ثَقَلین از محتوای آن، نادیده گرفته شده، حکم به اعتبار این روایت می‌شود.
2. از این روایت دانسته می‌شود، امام معصوم، برخلاف باور برخی، ظاهری ویژه و ممتاز از مردم ندارد.

 

کانال تلگرام : 

 

۰ نظر
امید پیشگر

دربارۀ امام جواد(ع)

امام محمدبن‌علی(ع)، ملقب به جواد، تقی و ابن‌الرضا است. برخلاف باور رایج که ولادت حضرت را 10 رجب می‌دانند آن حضرت در 15 ماه رمضان چشم به جهان گشود.
پنج سال از عمر شریفش می‌گذشت که پدرش امام رضا(ع) را به خراسان بردند. هفت سال و چند ماه داشت که پدر را به شهادت رساندند و او عهده‌دار امامت شد.
سال 211ه‍ زمانی که حضرت 16 سال داشت مأمون او را از مدینه به بغداد فراخواند و دخترش اُم‌ّفضل را به ازدواج ایشان درآورد. حضرت، مدت کمی در بغداد ماند سپس به مدینه بازگشت.
دوران مأمون در سال 218ه‍ به پایان رسید و برادرش، معتصم، بر سرکار آمد. 
روزهای نخستِ محرمِ سال 220ه‍ بود که معتصم، حضرت را به بغداد فراخواند و ایشان به همراه اُمّ فضل به سمت عراق حرکت کردند. رفتند که برگردند؛ بچه‌ها را نبردند.
دو روز مانده به پایان محرم، وارد بغداد شدند. حکومتیان، حدود ده ماه، حضرت را آنجا نگه داشتند.
معتصم به واسطۀ جعفر، پسر مأمون، اُمّ فضل را واداشت تا امام را به شهادت برساند. پس از صدور فرمان و قطعی کردن آن برای اینکه انگشت اتهام به سوی او دراز نشود دو هفته قبل از اجرایی‌شدن توطئه، بغداد را به مقصد سامراء ترک کرد و رفت. آن زن هم با انگوری مسموم، امام جواد(ع) را مسموم کرد به شهادت رساند. 

نزدیک به دو ساعت از طلوع آفتاب یازدهم مرداد* گذشته بود که شهادت حضرت رخ داد، در جایی که حتی یک فرزند او نیز حضور نداشت.

جَاءَ أَبُو الْحَسَنِ مذعوراً (ذعر: خوّف) حَتَّى جَلَسَ فِی حِجْرِ أُمِّ‌موسی، عمة ابیه، فَقَالَتْ لَهُ: مَا لَکَ؟ فَقَالَ لَهَا: مَاتَ أَبِی وَ اللَّهِ السَّاعَةَ.

امام جواد(ع)در میان امامان(ع) کوتاه‌ترین عمر را داشت (195-220 ه‍) و در آخرین روز ماه ذی‌القعده در سن 25 سالگی به شهادت رسید.

پیکر پاکش را پس از تجهیز، در قبرستان قریشِ بغداد(کاظمین کنونی) پشت قبر جد گرامی‌اش امام کاظم(ع) به خاک سپردند.

اینکه مرحوم شیخ مفید (د. 413ق) می‌نویسد: «و قیل إنه مضى مسموما و لم یثبت بذلک عندی خبر فأشهد به‏» (الارشاد، 2/295) معنایش این است: گفته شده آن حضرت را با سَم به شهادت رساندند؛ اما من در این باره دلیلی که از نظر من، معتبر باشد نیافتم تا بر اساس آن، خبر یادشده را تأیید کنم. پس این سخن هرگز به معنای انکار شهادت امام جواد(ع) از سوی شیخ مفید(ره) نیست؛ بلکه این نوعی سکوت و عدم اظهار نظر در این باره است و نه انکار.

السلام علیک یا أبا جعفر محمد بن علی البَرّ التقی الإمام الوَفی؛ السلام علیک یا ولی الله؛ السلام علیک یا رحمة الله؛ السلام علیک ما بَقِیَتْ و بَقِیَ اللیلُ و النهار و رحمة الله و برکاته.
_____________________________
* ... این روز به محاسبه نجومی برابر با یازدهم مرداد سال 214 خورشیدی (11/5/214)، مطابق با دوم اوت 835 میلادی است(زمانی قمشه ای، کتاب هیئت و نجوم اسلامی، ص341).

 

کانال تلگرام : 
 

۱ نظر
امید پیشگر

حق الناس مقدّم است یا دیون شرعی؟

پرسش: کسی، زنده یا مُرده، هم دیون شرعی مانند خمس، زکات و نذرِ مالی‌ بر عهدۀ اوست و هم به مردم بدهکار است؛ اکنون که خود یا ورثه می‌خواهند این بدهی‌ها را پرداخت کنند؛ می‌‌بینند به علت کمبود موجودی، نمی‌توانند همه را بپردازند. در این حالت که پرداخت هر دو ممکن نیست، نخست، دیون شرعی را بدهیم یا پول مردم را؟

 

پاسخ: هرگاه عین مالى که خمس یا زکات یا نذر به آن تعلّق گرفته موجود است، خمس و زکات و نذر مقدّم مى‌باشد، و اگر عین آن موجود نیست، حق الناس اولویّت دارد.

 

یعنی اگر پول یا کالایی دارد که باید از همین پول یا کالا، خمس یا زکات یا نذر می‌داده است؛ اول اینها را بدهد؛ ولی اگر اینگونه نیست؛ اول بدهی مردم را بدهد. 

 

کانال تلگرام : 
 

۰ نظر
امید پیشگر